سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان خود را با صدقه نگاه دارید ، و مالهاتان را با زکات دادن ، و موجهاى بلا را با دعا برانید . و از سخنان آن حضرت است به کمیل پسر زیاد نخعى [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
شعر ، دنیز ، آذربایجان ، ارومیه ، علیار ، قلیزاده ، مصطفی ، غربی ، امام ، ترکی ، علی ، ترکی ، شاعر ، دنیزنیوز ، حوزه ، هنری ، حسین ، اسلامی ، حمیدی ، غزل ، محمد ، حاج ، ایران ، فارسی ، باکو ، قرآن ، کتاب ، نشریه ، اسلام ، تبریز ، طنز ، کتاب ، عاشیق ، شهریار ، اکبر ، انقلاب ، مصطفی قلیزاده علیار ، نخجوان ، شهید ، سایت ، سید ، باکو ، اهل بیت ، ابراهیم ، سفر ، دریاچه ، فخری ، ادبیات ، تصویر ، خمینی ، دفاع ، رضا ، پیغمبر ، جمعه ، اسرائیل ، مقدس ، نامه ، مهدی ، حوزه هنری ، حمید ، صادق ، فاطمه ، پیامبر ، بهرام ، اکبر ، اهر ، فاطمه زهرا ، نارداران ، مقاله ، عاشورا ، عکس ، زهرا ، ترکیه ، کربلا ، همایش ، واقف ، ترکیه ، بسیج ، بیت ، جمهوری ، اهل ، انتظار ، امام علی ، ادبی ، در ، عراق ، صابر ، شهر ، شامی ، خامنه ای ، خدا ، دوستی ، زن ، سعید ، اسدی ، آیت الله ، امام حسین ، هنرمندان ، ورزقان ، هفته ، مردم ، موسیقی ، نقد ، قم ، محمود ، کانون ، امام خمینی ، جنبش ، جشنواره ، خاطرات ، حافظ ، حجاب ، حسنی ، حسن ، تاریخ ، سال ، رستمی ، شیخ ، عکس ، فرهنگی ، فرهنگ ، فضولی ، عید ، عشق ، سیاسی ، رمضان ، زبان ، سلیمانپور ، شاعران ، سوریه ، ترجمه ، تهران ، به ، حاج علی اکرام ، ایرانی ، آمریکا ، وبلاگ ، واحدی ، نویسنده ، مدح ، محفل ، مجلس ، مجتبی ، میرزا ، مرثیه ، مصر ، آمریکا ، آراز ، احمد ، استاندار ، اکرام ، حیدر ، تبریزی ، پیامبر اسلام ، سلبی ناز ، روز ، زندگی ، زینب ، رضوانی ، دو ، داستان ، صراف ، عظیم ، علی یف ، علیزاده ، علمیه ، علمدار ، فتح الهی ، فرانسه ، فلسطین ، فیلم ، شاهرخ ، شجاع ، دو هفته نامه ، دیدار ، رسول ، رجبی ، زلزله ، پیام ، بهمن ، حزب ، جواد ، ادب ، اردوغان ، آذربایجان غربی ، آثار ، مطبوعات ، مشهد ، مهدی موعود ، محمداف ، کانون ، نویسندگان ، هفته نامه ، هنر ، وطن ، ولی ، یاد ، هادی ، نوروزی ، نماز ، قیام ، کرکوک ، محسن ، مثنوی ، ماه ، مایل ، ملی ، آذری ، آزادی ، ارشاد ، از ، اسماعیل زاده ، انگلیس ، اورمیه ، اکرام ، جاوید ، حدیث ، حسینی ، حضرت ، بهرامپور ، بعثت ، روزنامه ، رهبری ، سعدی ، رباعی ، رزم آرای ، دینی ، دانشگاه ، شب ، غدیر ، غفاری ، علامه ، عرب ، عرفان ، فارس ، فرزند ، صمداف ، صادقپور ، صدر ، طلعت ، طلاب ، خوی ، دوزال ، رهبر ، بزرگ ، بیداری ، تبلیغات ، حمایت ، حماسه ، حاجی زاده ، جعفری ، توهین ، امین ، انتخابات ، انجمن ، امام زمان ، الله ، استاد ، اخلاق ، آیت الله خامنه ای ، آران ، آغدام ، آقازاده ، منظومه ، مسلمان ، مراغه ای ، مسئولان ، موعود ، موسی ، ماهر ، محمدی ، هریس ، یادداشتهای ، وفات ، یحیی ، یک ، کردستان ، کربلا ، نوروز ، نمایندگان ، وحید ، مایل اوغلو ، گرمان ، مولانا ، میلاد ، نباتی ، مسجد ، مرگ ، مرسی ، مسئول ، معلم ، آغری ، آذربایجانی ، اسلامگرایان ، اسماعیل ، ارمنستان ، ارمنی ، ارزشها ، اشغال ، باکو 10 ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :618
بازدید دیروز :468
کل بازدید :2868563
تعداد کل یاداشته ها : 881
103/1/10
4:2 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
قلیزاده علیار[263]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید شقایقهای کالپوش بچه مرشد! سکوت ابدی هم نفس ►▌ استان قدس ▌ ◄ نغمه ی عاشقی جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی سرچشمه همه فضـایـل مهــدی(ع) است ساده دل ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی ....افسون زمانه طراوت باران تنهایی......!!!!!! جـــیرفـــت زیـبا سارا احمدی بیصدا ترازسکوت... .: شهر عشق :. پیامنمای جامع شهر صبح ماتاآخرایستاده ایم سایت روستای چشام (Chesham.ir) وبلاگ گروهیِ تَیسیر منطقه آزاد محمدمبین احسانی نیا رازهای موفقیت زندگی مرام و معرفت یامهدی Dark Future امام خمینی(ره)وجوان امروز عشق ارواحنا فداک یا زینب سیاه مشق های میم.صاد مهاجر مردود دهکده کوچک ما گروه اینترنتی جرقه داتکو بسیج دانشجویی دانشکده علوم و فنون قرآن تهران هفته نامه جوانان خسروشهر آتیه سازان اهواز بیخیال همه حتی زندگیم عمو همه چی دان پـنـجـره صل الله علی الباکین علی الحسین تینا شهید آوینی Chamran University Accounting Association پدر خاک فقط خدا از یک انسان ع ش ق:علاقه شدید قلبی تبریک می گوییم شما به ساحل رسیدید!!!!! گاهنامه زیست جوک و خنده دهاتی دکتر علی حاجی ستوده قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی کشکول sindrela شیدائی تنها عاشقانه سیب آریایی نیروی هوایی دلتا ( آشنایی با جنگنده های روز دنیا ) به یاد تو آخوند مالخر و تمام طرفدارانش در سیستم حکومتی فروشگاه من قاضی مالخر یا قاضی طمع کار کدامیک ؟؟؟؟ پایگاه خبری،قرآنی، فرهنگی آذربایجان غربی عاشقانه زنگ تفریح

 

سَفَرِ هشتُم  (1 )

یادداشتی بر سفر اخیرم به آذربایجان

مصطفی قلیزاده علیار

 

سفر اخیر من به جمهوری آذربایجان درست یک هفته (از 28 خرداد تا 3 تیر ماه 92) طول کشید، سفری پر از خاطره­ های به یادماندنی. چرا که از هر رنگ تکلف و رسمی بودن عاری بود (تو ز همه­ ی رنگ جدا بوده­ای!). در این سفر با دوستانی هم­دل، همگام و هم­کلام بودم: اول اکبر حمیدی علیار که لابد اهل قلم و کتاب و شعر و اینترنت و وبلاگ می­شناسندش و دومی مجتبی قربانی؛ در آنجا نیز با دوستانی هم­دل و با صفا و صمیمی دیدارها، گپ و گفت­ها و گشت و گذارهایی دوستانه داشتیم که همه مربوط به عالم دل و اندیشه و ذوق و ادب و قلم و هنر بود و در مسیر آفاق و انفس سیر می­ کرد: زلیم­خان یعقوب، علمدار ماهر، مصطفی مایل­ اوغلو، گرمان، نصرت علی یف، فیروز مصطفی، شهباز خودی­ اوغلو، رحمان محمداف و ....

 

علاوه بر اینها، در این سفر دوستان جدیدی هم یافتیم که کاری با شعر و ادب و هنر ندارند، اما دلی مالامال از صفا و مهر و رفتاری سرشار از هنر انسانیت دارند: نصرت عسگراف، ائلشن­، ائلچین، نوشیروان، سیران معلم و ... که ما شرمنده محبت هر دو گروه از دوستان شدیم، چون آداب میزبانی و مهمان­نوازی (به قول خودشان: « قوناق­ پرورلیک») را در حد اعلا به جای آوردند. قصد ندارم همه خاطرات و سرگذشت سفر را بنویسم، اما برخی از دیدارها را در حد یادداشت­هایی کوتاه برای علاقه­ مندان می­آورم.

«شَماخی» شهر شاعران بزرگ

دیدار از شهر زیبای تاریخی و شاعرپرور «شَماخی» در این سفر میسر شد که از آرزوهای دیرین من و اکبر حمیدی علیار بود و برای ما کاملاً تازگی داشت. برای همین، قبل از باکو، به خاطرات شماخی می­پردازم بعد به باکو برمی­گردم.

شماخی زادگاه شاعران بزرگ و بلندآوازه آذربایجان مثل سید عظیم شیروانی، میرزا علی­اکبر صابر، بهار شیروانی و... است و مرکز منطقه بزرگ تاریخی شیروان. روستای «مَلهَم» زادگاه خاقانی شروانی قصیده­سرای بزرگ سراسر تاریخ ادبیات فارسی هم نزدیک شماخی واقع شده است. مرحوم استاد شهریار آرزوی دیدار از شهر شماخی و دیار شیروان را داشته و این آرزو را در شعر معروف «سهندیه»­اش اینگونه به قلم آورده است:

دوه کروانی دا داغلار، یوکو اطلس دی بو حیوان،

صابرین شهرینه دوغرو، قطاری چکمه­ ده سروان،

او خیالیمداکی «شیروان».

(رشته­ کوه­ها مانند کاروان شترانی هستند که بارشان اطلس است/ ساربان، این قطار کاروان را به سوی شهر «صابر» می­برد/ همان شهر خیالی من «شیروان»)

جناب استاد حاج علمدار ماهر شاعر معاصر آذربایجان و مدیحه­ سرای آزاده اهل­ بیت (ع) پیشنهاد سفر به شماخی داد و خود نیز قبول زحمت کرد و ما را به شماخی و مَلهَم و منطقه سرسبز پیرقولو در آن اطراف برد. روز شنبه اول تیر ماه 92 به شماخی رفتیم. ابتدا در گورستان تاریخی «شاه­خندان» شهر قبر شاعر بزرگ و غرلسرای آذربایجان «حاجی سید عظیم شیروانی» (مقتول به سال 1305 هـ.ق) را زیارت کردیم.

بعد به خانه – موزه بزرگ­ترین شاعر طنزپرداز آذربایجان میرزا علی­ اکبر طاهرزاده «صابر» ( متوفی به سال 1911 م.) صاحب دیوان مشهور «هوپ هوپ نامه» رفتیم. خانه دو طبقه­ ای صابر در شهر شماخی را به موزه تبدیل کرده­ اند. عکسهایی از شاعر و معاصرانش، کتابها، نشریات و برخی اشیای شخصی و خانوادگی شاعر را به نمایش گذاشته­ اند. جالب اینکه کارگاه صابون­سازی صابر را هم در همان مکان اصلی­ اش در طبقه همکف خانه، به شکل اولیه بازسازی و همسانسازی کرده ­اند.

سه چهار نفر از خانم­های کارمند موزه حاضر بودند که یکی از ایشان (نائله جباراوا) توضیحاتی در باره بخش­های مختلف موزه ارائه کرد. قبر صابر را هم در قبرستان شماخی زیارت کردیم.

گفتنی است صابر علاوه بر تأثیرگذاری بر شعر آذربایجان، بر اشعار طنز شاعران فارسی زبان ایران در دوره مشروطه نیز تأثیری چشمگیر داشته است مخصوصاً در شعر مرحوم سید اشرف ­الدین نسیم شمال. سید اشرف که معاصر صابر و خود ترک­ زبان قزوینی بود، اشعار ترکی صابر را  می­ خوانده و مضمون آنها را گاه بی کم و کاست، به فارسی منظوم و شاعرانه ترجمه می­کرده، بی آنکه از منبع اصلی یعنی صابر اسمی ببرد، به نام خودش منتشر می­کرد. مرحوم ملک­ الشعرای بهار در این باره سروده:

احمدای سید اشرف بی­بدل

لیک هوپ هوپ نامه در زیر بغل!

شهریار هم در این مورد به شیوه مفاخره گفته:

فارس شاعری چوخ سؤزلری بیزلردن آپارمیش

صابرکیمی بیر سُفره­ لی شاعر پخیل اولماز!

(شاعر فارسی­زبان، بسیاری از حرفهایش را از ما – شاعران ترک­ زبان – به عاریت گرفته / شاعر سخاوتمندی چون «صابر» که سفره رنگین سخن و اندیشه گسترده، نمی­تواند بخیل و خسیس باشد)

صابر شاعر و متفکر دردمند اجتماعی بود و از فقر اقتصادی، فقر فکری، اختلافات و خرافه­ زدگی مسلمانان و نظام­های ستمگر حاکم بر جهان اسلام رنج می­برده و این مسائل را به زبان شوخ طنز در اشعارش می­گفت، از این رو طنز او تلخ است و گزنده. البته در مواردی خودش هم قابل نقد و انتقاد است. اینجا مجال پرداختن به ذکر نمونه­های شعر صابر و تطبیق آن با اشعار سید اشرف نسیم شمال نیست، به همین کلی­ گویی بسنده می کنم تا وقت دیگر.

در باره میرزا نصرالله بهار شیروانی (1251 – 1300 هـ.ق)هم اشاره کنم که وی از شعرای برجسته زبان فارسی قرن سیزدهم هـ.ق بود، و اشعار ترکی خوبی هم سروده است. در سال 1295 به ایران سفر کرد و تا آخر عمر در ایران ماند، در تبریز یا خراسان وفات یافت، اما دیوان خطی­ اش به دست نیامد. برخی قصاید و غزلهای فارسی­ بهار که به صورت پراکنده مانده، بسیار دل­ انگیز و لطیف است. این چند بیت از آغاز قصیده ­ای است که ظاهراً به ناصرالدین شاه تقدیم کرده:

شبم به ناله و روزم گذشت در تاری

فغان ز گردش این آسمان زنگاری

گذشت از سر بام آفتاب عمر، هنوز

ز بخت خفته ندارم امید بیداری

خمیده شد قدم از بار محنت ایام

بلی خمیده شود قامت از گران­باری

منم سپهر غمین، شادمان که شب تا صبح

ستاره­های سرشکم کنند سیاری

به بوستان جهان همچو بید مجنونم

کنم ترقی معکوس در نگونساری...

استاد شهریار در مقدمه دیوان خود (جلد اول: «مکتبها و سبکهای شعری ایران») با شگفتی از نبوغ شعری بهار شیروانی یاد کرده و این دو بیت او را به نقل از ایرج میرزا آورده است:

زهد زاهد همه را رهبر و خود گمراه است

چون چراغی که بُود در کف نابینایی.

 

اشک ریای زاهدان ریخت به خانه خدا

ق...به مسجد افکند طفل حرام­زاده را!


این را هم بگویم که حاج علمدار در طول راه درباره صابر و سید عظیم و دیگر شاعران آذربایجان مطالبی ظریف و نکاتی جالب گفت که برای ما تازگی داشت.

آخرین دیدار ما در شهر شماخی، از مسجد جامع تاریخی شهر بود که در سال­های اخیر بازسازی و اطرافش تعریض شده و توسعه داده ­اند و اکنون زیبایی و عظمت خیره­ کننده این مسجد هر بیننده­ ای را به حیرت می­ اندازد، از بیرون که به بنا و حیاط مسجد نگاه می­ کنی، مسجد النبی مدینه جلو چشمت مجسم می­شود. در کنار حاج علمدار، نماز ظهر و عصر را در مسجد خواندیم و روانه باکو شدیم.

راستی، جناب حاج علمدار 63 ساله با همه لاغری که حاصل بیماری­ اش در یک سال اخیر بوده، چقدر توانمند و خستگی­ ناپذیراست که امروز از اول صبح تا ساعت 7 عصر نزدیک 12 ساعت یا پشت فرمان نشسته، یا پابه پای ما پیاده آمده، حرف زده و ما را هم سرزنده نگه­ داشته است. خدایش به سلامت دارد... ادامه دارد

 
منبع: هفته نامه «دنیز» شماره 36 ، مورخ 92/4/31  سابت: دنیزنیوز  www.daniznews.ir

 

 

 


  

چند درصد از اشعار حافظ، مال خود اوست؟!

مصطفی قلیزاده علیار

راستی چقدر به این موضوع اندیشیده اید که حافظ شیرازی که بحق بی نظیر در شعر فارسی است، چه مقدار از اشعار موجود در دیوانش مال خودش است و چه مقدارش مال دیگران؟ بی شک ابتکارات حافظ از نظر صورت و معنا در شعر فارسی جای خود دارد و قابل انکار نیست، اما رندی این شاعر بزرگ در آن است که شعر گذشتگان را در اغلب موارد برداشته،بازآفرینی و بازسازی کرده و با تغییراتی بسیار جزئی و ناچیز، به نام خودش به ثبت رسانده که اگر کسی در زمان ما این کار را بکند متهم به سرقت ادبی و دزدی از شعر دیگران می شود. اما چرا کسی به حافظ چنین اتهامی نزده است؟... اصلاً گاه حافظ با عوض کردن یک واژه در یک بیت شاعری دیگر، و یا تغییر چند واژه در یک غزل از شاعری، آن را به نام خود کرده و همگان هم آن را به نام شعر حافظ شناخته اند! مثلاً ناصر بخارائی می گوید:

بر سر تربت ما چون گذری همت خواه

که زیارتگه رندان جهان خواهد شد

که حافظ زحمت کشیده و کلمه «شد» را در آخر بیت، به «بود» تبدیل کرده و همه آن معنی بزرگ و شعر دلنشین به نام ایشان تمام شده، انگار نه انگار که بنده خدایی به ناصر بخارائی هم در این دنیا بوده و حافظ شعر او را با تغییر یک واژه به نام خود کرده است!

این یک مثال بود از صدها بیت شعر دیگران در دیوان حافظ، به عنوان مشتی از خروار . وقتی اشعار این رند قلندر شعر فارسی را با اشعار همه شاعران قبل از خود و حتی معاصرانش مقایسه کنید، شاید به این نتیجه برسید که بیش از هفتاد در صد اشعار حافظ مال خودش نیست، از دیگران برداشته و حک و اصلاح و شسته و رفته ترش کرده و به نام خود زده به همین راحتی و بی هیچ زحمتی.

برداشت های حافظ از سعدی و نظامی و خاقانی و مولوی و عطار و سنائی و سیف فرغانی و صدها شاعر مشهور و مجهول فارسی معاصرش و متقدمان از خود، به صورت آشکاری در تمام اشعار او ساری و جاری است.  وقتی بر این برداشتهای حافظانه علاوه کنید برداشتهای او از شعر عرب را، انسان پژوهشگر در این موضوع دچار تردید می شود که آیا حافظ اصلاً از خود هم شعری داشته یا همه را با استادی تمام و ذوق سلیم خود، از خرمن اندیشه و کلام دیگران برداشته، بازسازی و پرداخت استادانه تری کرده و به نام خود زده بی آنکه حتی نامی از آن صاحبان حق ببرد الّا در مواردی بسیار اندک و انگشت شمار!

البته حافظ شناسان به این حقیقت اذعان داشته اند، ولی چون شیفته حافظ بوده اند، موضوع را چندان جدی نگرفته و مورد پژوهش گسترده قرار نداده اند و از رو گذشته اند و به نام حافظ زده و تصدیق کرده اند! به نظر می رسد حق دیگران که تأثیری در حافظ داشته اند و یا بهتر بگوییم حافظ شعر آنان را برداشته و با جزئی تغییر به نام خود زده، گزارده نشده و تک تک موارد نشان داده نشده حق دیگران ضایع شده است.

من کسی نیستم که به ساحت بزرگی چون حافظ جسارت کنم و حتی خود شیفته کلام آن شاعر بزرگ هستم مثل همه؛ ولی نه شیفتگی من ناچیز و نه دلدادگی بزرگان عالم به حافظ هرگز آن حقیقتی را که گفتم، تغییر نمی دهد یعنی اکثریت قریب به اتفاق اشعار دیوان حافظ مال دیگران است و او به اقتضای ذوق و اندیشه خود از دیگران برداشته و تغییر اندک داده و به نام او تمام شده است و بزرگان ادب فارسی هم در تحقیق و بازشناسی این واقعیت انکارناپذیر کوتاهی و سهل انگاری کرده اند و در نتیجه نبوغ و نوآوری و کشف و شهود و ذوق و هنر دیگران به حساب ذوق و نبوغ و هنر و اندیشه حافظ بزرگ گذاشته شده است.

من از صدها نمونه، یک بیت به عنوان مثال در بالا آوردم و اینک یک غزل ملمع را هم (از سنائی – حافظ) به عنوان مثالی دیگر می آورم تا تو خود حدیث مفصل بخوانی از این مجمل:

دی ناگه از نگارم، اندر رسید نامه

قالت: « رَأی فُؤادی مِن هِجرکَ القیامَه»

گفتم که: عشق و دل را باشد علامتی هم؟

قالت: «دُموعُ عینی لَم تَکفِکَ العلامه؟

گفتا که: می چه سازی؟ گفتم که: مر سفر را

قالت: « فَمُر صحیحاً بالخیر و السلامه

گفتم: وفا نداری؛ گفتا که: آزمودی

مَن جَرَّبَ المُجرَّب، حَلّت به الندامه

گفتا: بگیر زلفم، گفتم: ملامت آید

قالت:« اَلستَ تدری العشق و الملامه؟

(دیوان سنائی، ص 1012)         

حالا این غزل حکیم سنائی را مقایسه کنید با این غزل حضرت حافظ:

از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه

انّی رأیتُ دهراً من هجرک القیامه

دارم من از فراقش در دیده صد علامت

لیست دُموعُ عینی هذا لنا العلامه

هر چند کازمودم از وی نبود سودم

من جَرََّبَ المُجرَّب حلّت به الندامه

پرسیدم از طبیبی احوال دوست، گفتا:

فی بُعدها عذابٌ، فی قُربِها السلامه

گفتم ملامت آید گَر گِرد دوست گَردم

واللهِ ما رأینا حُبّاً بِلا مَلامه

حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین

حتی یَذوقَ منهُ کأساً مِنَ الکرامه

شما عادلانه داوری کنید که سهم سنائی در این غزل ملمع حافظ چه قدر می تواند باشد و حافظ چند در صد غزلش را ار سنائی برداشته و چند درصدش مال خودش است؟ البته ممکن است حکیم سنائی هم از منبع دیگری الهام گرفته باشد که جای تحقیق دارد، ولی در اینجا روی سخن با شعر حافظ است.

البته این برداشت فلّه ای با تضمین و اقتباس و تأثیرپذیری معمول در شعر و ادب فرق می کند. به نظر می رسد که برداشت حافظ از شعر دیگران روی عمد و به صورت تصرف وارثانه و تصاحب مالکانه و بی رحمانه است. گرچه دستکاری حافظ در شعرهای تصرفی از دیگران، موجب تقویت و اصلاح کلی بیت یا غزلی شده و این خدمت به شعر فارسی است و برخی از شعرها را از حضیض به اوج برده، و بر منزلت هنری و بلاغت و غنی تر شدن محتوا و یا اختصار و اجمال اشعار افزوده؛ ولی با این حال حق منبع الهام و آبشخور برداشت نباید نادیده انگاشته شود و نباید تمام حق به حافظ تعلق گیرد. حافظ اغلب نشسته و بی هیچ زحمت و نوآوری، شعر دیگران را با اندک دستکاری، مال خود کرده که اگر دیگران این کار را می کردند، بی شک به نام سارق ادبی محاکمه می شدند، ولی چرا دانشمندان حافظ شناس در باره حافظ چنین حکمی را صادر نکرده اند، جای تعجب است!


91/11/6::: 11:2 ع
نظر()