سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که با حق درآویخت ، خون خود بریخت . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
شعر ، دنیز ، آذربایجان ، ارومیه ، علیار ، قلیزاده ، مصطفی ، غربی ، امام ، ترکی ، علی ، ترکی ، شاعر ، دنیزنیوز ، حوزه ، هنری ، حسین ، اسلامی ، حمیدی ، غزل ، محمد ، حاج ، ایران ، فارسی ، باکو ، قرآن ، کتاب ، نشریه ، اسلام ، تبریز ، طنز ، کتاب ، عاشیق ، شهریار ، اکبر ، انقلاب ، مصطفی قلیزاده علیار ، نخجوان ، شهید ، سایت ، سید ، باکو ، اهل بیت ، ابراهیم ، سفر ، دریاچه ، فخری ، ادبیات ، تصویر ، خمینی ، دفاع ، رضا ، پیغمبر ، جمعه ، اسرائیل ، مقدس ، نامه ، مهدی ، حوزه هنری ، حمید ، صادق ، فاطمه ، پیامبر ، بهرام ، اکبر ، اهر ، فاطمه زهرا ، نارداران ، مقاله ، عاشورا ، عکس ، زهرا ، ترکیه ، کربلا ، همایش ، واقف ، ترکیه ، بسیج ، بیت ، جمهوری ، اهل ، انتظار ، امام علی ، ادبی ، در ، عراق ، صابر ، شهر ، شامی ، خامنه ای ، خدا ، دوستی ، زن ، سعید ، اسدی ، آیت الله ، امام حسین ، هنرمندان ، ورزقان ، هفته ، مردم ، موسیقی ، نقد ، قم ، محمود ، کانون ، امام خمینی ، جنبش ، جشنواره ، خاطرات ، حافظ ، حجاب ، حسنی ، حسن ، تاریخ ، سال ، رستمی ، شیخ ، عکس ، فرهنگی ، فرهنگ ، فضولی ، عید ، عشق ، سیاسی ، رمضان ، زبان ، سلیمانپور ، شاعران ، سوریه ، ترجمه ، تهران ، به ، حاج علی اکرام ، ایرانی ، آمریکا ، وبلاگ ، واحدی ، نویسنده ، مدح ، محفل ، مجلس ، مجتبی ، میرزا ، مرثیه ، مصر ، آمریکا ، آراز ، احمد ، استاندار ، اکرام ، حیدر ، تبریزی ، پیامبر اسلام ، سلبی ناز ، روز ، زندگی ، زینب ، رضوانی ، دو ، داستان ، صراف ، عظیم ، علی یف ، علیزاده ، علمیه ، علمدار ، فتح الهی ، فرانسه ، فلسطین ، فیلم ، شاهرخ ، شجاع ، دو هفته نامه ، دیدار ، رسول ، رجبی ، زلزله ، پیام ، بهمن ، حزب ، جواد ، ادب ، اردوغان ، آذربایجان غربی ، آثار ، مطبوعات ، مشهد ، مهدی موعود ، محمداف ، کانون ، نویسندگان ، هفته نامه ، هنر ، وطن ، ولی ، یاد ، هادی ، نوروزی ، نماز ، قیام ، کرکوک ، محسن ، مثنوی ، ماه ، مایل ، ملی ، آذری ، آزادی ، ارشاد ، از ، اسماعیل زاده ، انگلیس ، اورمیه ، اکرام ، جاوید ، حدیث ، حسینی ، حضرت ، بهرامپور ، بعثت ، روزنامه ، رهبری ، سعدی ، رباعی ، رزم آرای ، دینی ، دانشگاه ، شب ، غدیر ، غفاری ، علامه ، عرب ، عرفان ، فارس ، فرزند ، صمداف ، صادقپور ، صدر ، طلعت ، طلاب ، خوی ، دوزال ، رهبر ، بزرگ ، بیداری ، تبلیغات ، حمایت ، حماسه ، حاجی زاده ، جعفری ، توهین ، امین ، انتخابات ، انجمن ، امام زمان ، الله ، استاد ، اخلاق ، آیت الله خامنه ای ، آران ، آغدام ، آقازاده ، منظومه ، مسلمان ، مراغه ای ، مسئولان ، موعود ، موسی ، ماهر ، محمدی ، هریس ، یادداشتهای ، وفات ، یحیی ، یک ، کردستان ، کربلا ، نوروز ، نمایندگان ، وحید ، مایل اوغلو ، گرمان ، مولانا ، میلاد ، نباتی ، مسجد ، مرگ ، مرسی ، مسئول ، معلم ، آغری ، آذربایجانی ، اسلامگرایان ، اسماعیل ، ارمنستان ، ارمنی ، ارزشها ، اشغال ، باکو 10 ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :380
بازدید دیروز :198
کل بازدید :2867857
تعداد کل یاداشته ها : 881
103/1/9
9:39 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
قلیزاده علیار[263]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید شقایقهای کالپوش بچه مرشد! سکوت ابدی هم نفس ►▌ استان قدس ▌ ◄ نغمه ی عاشقی جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی سرچشمه همه فضـایـل مهــدی(ع) است ساده دل ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی ....افسون زمانه طراوت باران تنهایی......!!!!!! جـــیرفـــت زیـبا سارا احمدی بیصدا ترازسکوت... .: شهر عشق :. پیامنمای جامع شهر صبح ماتاآخرایستاده ایم سایت روستای چشام (Chesham.ir) وبلاگ گروهیِ تَیسیر منطقه آزاد محمدمبین احسانی نیا رازهای موفقیت زندگی مرام و معرفت یامهدی Dark Future امام خمینی(ره)وجوان امروز عشق ارواحنا فداک یا زینب سیاه مشق های میم.صاد مهاجر مردود دهکده کوچک ما گروه اینترنتی جرقه داتکو بسیج دانشجویی دانشکده علوم و فنون قرآن تهران هفته نامه جوانان خسروشهر آتیه سازان اهواز بیخیال همه حتی زندگیم عمو همه چی دان پـنـجـره صل الله علی الباکین علی الحسین تینا شهید آوینی Chamran University Accounting Association پدر خاک فقط خدا از یک انسان ع ش ق:علاقه شدید قلبی تبریک می گوییم شما به ساحل رسیدید!!!!! گاهنامه زیست جوک و خنده دهاتی دکتر علی حاجی ستوده قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی کشکول sindrela شیدائی تنها عاشقانه سیب آریایی نیروی هوایی دلتا ( آشنایی با جنگنده های روز دنیا ) به یاد تو آخوند مالخر و تمام طرفدارانش در سیستم حکومتی فروشگاه من قاضی مالخر یا قاضی طمع کار کدامیک ؟؟؟؟ پایگاه خبری،قرآنی، فرهنگی آذربایجان غربی عاشقانه زنگ تفریح

   

                                         چکامه ای در سوگ استاد 

          نوشته: حسین دوستی

« هَیهات اَن یأتی الزّمانُ بِمِثلِهِ،

اِنَّ الزّمان لَمِثلِهِ لَعَقیم !»

اندوهی عظیم، دوسـتداران اهلبیت ( ع) را فراگرفت و فقیهی سـترگ در ایام شهــادت بانوی بزرگ اســلام ( حضرت فاطمه س ) بانگ الرحیل سرداد و به ملکوت اعلی پیوست. دلهای دوستان آن عالم اندیشمند در داغ فراق به درد آمد و اشکهای غم و درد بر چهره هایشان جاری شد.

روحانی پژوهشگر، نویسنده چیره دست، استاد برجسته حوزه و دانشگاه حضرت آیه ا . . . دکتر عبدالرحیم عقیقی بخشایشی - بعد از عمری فعالیت های علمی و عملی در سن هفتاد سالگی در مورخه 16/1/91 به سوی رضوان الهی پرگشود. پیکر پاک این فقیه وارسته در روز جمعه 17/1/91 با تشییع هزاران نفر از طلاب و روحانیون و مردم شهرهای قم، تهران، تبریز، اهر ،بخشایش و هریس بعد از طواف در حرم حضرت معصومه (س) و پس از اقامه نماز توسط مرجع عالیقدر حضرت آیه ا . . . سبحانی در جوار حرم مطهر امامزاده علی بن جعفر (س) در گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد.

از این روحانی اندیشــمند و پژوهشــگر حدود 150 جلد کتاب و صدها مقاله چاپ و منتشر شــده است و « انتشارات نوید اسلام» در شهر مقدس قم و تعلیم و تربیت دهها روحانی و دانشجو از ثمرات عمر پربار معظم له محسوب می شود. همچنین احداث مساجد و مدارس و راهها و سدها در بعضی از مناطق آذربایجان، باقیات صالحات ایشان می باشد.

فرزندانی شایسته و اهل علم وادب و هنر، یادگار دیگری از حضرت استاد دکتر عقیقی بخشایشی است که با این احتساب، حدیث نبی گرامی اسلام ( ص) توسط ایشـان جامه عمل به خود گرفتـــه و از خود یادگارهای سه گانه بجا گذاشته اند تا وجود آنان، همیشه یادآور ایشان باشد. ( کتابها و آثار علمی، خدمات عملی به مردم واحداث اماکن جهت رفاه مردم، فرزندانی نیک و شایسته).

اینجانب ضمن عرض تسلیت این ضایعه اسفناک به بیت شریف معظم له و به اهالی آذربایجان و خصوصا شهر بخشایش ، چکامه ای را در سوگ ارتحال آن بزرگ مرد عرصه علم و عمل سروده ام که به عنوان ادای دین در قبال آن همه عظمت روحی و علمی و عملی تقدیم می دارم :

کـاش می دیـدم تـو را بـار دگر                     تـا بخـوانم بـا تـو اسـرار دگـر

کاش چرخ زندگی برگشت داشت                 کاش می شدبذرعمری تازه کاشت

کاش یک روز دگـر با من بدی                        تـا شفـابخش دل پر غم شدی

آه از این کـاش و ایـکاش سـیه                     زنـدگی بـعداز تو بر من شد تبه

بـا تو باغـی در بهـاران داشـتم                       بـا تـو گلـهای فـراوان داشـتم

بعدِ تو صد زخم بر جانم نشست                     قلبـم از هجـران تلخ تو شکست

بــر دلـم انـبـوه درد انبـاشــته                     سـالها یـاد تـو با خـود داشــته

شد شقایـقها ز داغـت واژگـون                      دیده ها در سوک تو پر شد زخون

چـون سرایم درد هجـران تو من؟                    چـون ننـالم درد فـقـدان تو مـن!

یک سخن بس نیست در هجران تو                   دردنـامـه مـی شـود دیـوان تــو!

قطره قطره اشک می ریزد قلـم                    چـون نگـرید، آه ! می سـوزد قلـم

ماتم استاد، آتـش زد به جـان                      در غمـش آشـفـته شـد افلاکـیان

در عزایت خـانه و دفتر گریست                     مـهرو مه تاریک شد، اخـتر گریست

تسلیـت بـر خـانـدان ســوگـوار                    اجـرشـان بـا حــضـرت پـروردگـار

از خدا غفـران و رحمـت بر تـو باد                  ای عقـیقـی، ای بـزرگ، ای اوسـتـاد


91/1/22::: 11:49 ص
نظر()
  

واقعه   غدیر خم- خلاصه  

بر اساس نوشته ای از آیت الله العظمی جعفرسبحانى  

پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و   سلم در سال دهم هجرت براى انجام فریضه وتعلیم مراسم حج ‏به مکه عزیمت کرد. این بار   انجام این فریضه با آخرین سال عمر پیامبر عزیز مصادف شد و از این جهت آن را «حجة   الوداع‏» نامیدند. افرادى که به شوق همسفرى ویا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت   بودند، تا صد وبیست هزار تخمین زده شده‏اند  .

مراسم حج ‏به پایان رسید و پیامبر اکرم      - ص-  راه مدینه را، در حالى که گروهى انبوه او را بدرقه   میکردند وجز کسانى که در مکه به او پیوسته بودند، همگى در رکاب او بودند، در پیش   گرفت. چون کاروان به پهنه بى آبى به نام «غدیر خم‏» رسید، پیک وحى فرود آمد وبه پیامبر فرمان توقف داد  . پیامبر نیز دستور داد که همه از حرکت ‏باز ایستند و بازماندگان فرا رسند  .

کاروانیان از توقف ناگهانى وبه ظاهر   بى موقع پیامبر در این منطقه بى آب، آن هم در نیم روزى گرم که حرارت آفتاب بسیار   سوزنده و زمین تفتیده بود، در شگفت ماندند. مردم با خود مى‏گفتند: فرمان بزرگى از   جانب خدا رسیده است و در اهمیت فرمان همین بس که به پیامبر ماموریت داده است که در   این وضع نامساعد همه را از حرکت‏ باز دارد و فرمان خدا را ابلاغ کند  .

فرمان خدا به رسول گرامى طى آیه زیر نازل شد:

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس .(مائده:67)

«اى پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده است‏به مردم برسان واگر نرسانى رسالت‏خداى را بجا نیاورده‏اى; و خداوند تو را از گزند مردم حفظ مى‏کند».

دقت در مضمون آیه ما را به نکات زیر هدایت مى‏کند:

 فرمانى که پیامبر-  ص -  براى ابلاغ آن مامور شده بود آنچنان خطیر و عظیم بود که هرگاه پیامبر (بر فرض محال) در رساندن آن ترسى به خود راه مى‏داد و آن را ابلاغ نمى‏کرد، رسالت الهى خود را انجام نداده بود، بلکه با انجام این ماموریت رسالت وى تکمیل مى‏شد.

به عبارت دیگر، هرگز مقصود از «ما انزل الیک» مجموع آیات قرآن و دستورهاى اسلامى نیست. زیرا ناگفته پیداست که هرگاه پیامبر مجموع دستورهاى الهى را ابلاغ نکند رسالت ‏خود را انجام نداده است ویک چنین امر بدیهى نیاز به نزول آیه ندارد. بلکه مقصود از آن، ابلاغ امر خاصى است که ابلاغ آن مکمل رسالت‏ شمرده مى‏شود وتا ابلاغ نشود وظیفه‏خطیر رسالت رنگ کمال به خود نمى‏گیرد. بنابر این، باید مورد ماموریت‏ یکى از اصول مهم اسلامى باشد که با دیگر اصول وفروع اسلامى پیوستگى داشته پس از یگانگى خدا ورسالت پیامبر مهمترین مسئله شمرده شود.

اکنون باید دید از میان احتمالاتى که مفسران اسلامى در تعیین موضوع ماموریت داده‏اند کدام به مضمون آیه نزدیکتر است.

محدثان شیعه و همچنین سى تن از محدثان بزرگ اهل تسنن  بر آنند که آیه در غدیر خم نازل شده است وطى آن خدا به پیامبر ماموریت داده که حضرت على علیه السلام را به عنوان «مولاى مؤمنان‏» معرفى کند.

ولایت و جانشینى امام پس از پیامبر از موضوعات خطیر و پر اهمیتى بود که جا داشت ابلاغ آن مکمل رسالت‏ باشد وخوددارى از بیان آن، مایه نقص در امر رسالت‏شمرده شود.

آفتاب داغ نیمروز هجدهم ماه ذى الحجه بر سرزمین غدیر خم به شدت مى‏تابید وگروه انبوهى که تاریخ تعداد آنها را از هفتاد هزار تا صد وبیست هزار ضبط کرده است در آن محل به فرمان پیامبر خدا فرود آمده بودند ودر انتظار حادثه تاریخى آن روز به سر مى‏بردند، در حالى که از شدت گرما رداها را به دو نیم کرده، نیمى بر سر ونیم دیگر را زیر پا انداخته بودند.

در آن لحظات حساس، طنین اذان ظهر سراسر بیابان را فرا گرفت ونداى تکبیر مؤذن بلند شد. مردم خود را براى اداى نماز ظهر آماده کردند وپیامبر نماز ظهر را با آن اجتماع پرشکوه، که سرزمین غدیر نظیر آن را هرگز به خاطر نداشت، بجا آورد وسپس به میان جمیعت آمد وبر منبر بلندى که از جهاز شتران ترتیب یافته بود قرار گرفت وبا صداى بلند خطبه‏اى به شرح زیر ایراد کرد:

ستایش از آن خداست. از او یارى مى‏خواهیم وبه او ایمان داریم وبر او توکل مى‏کنیم واز شر نفسهاى خویش وبدى کردارهایمان به خدایى پناه مى‏بریم که جز او براى گمراهان هادى وراهنمایى نیست; خدایى که هرکس را هدایت کرد براى او گمراه کننده‏اى نیست. گواهى مى‏دهیم که خدایى جز او نیست ومحمد بنده خدا وفرستاده اوست.

هان اى مردم، نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم. ومن مسئولم و شما نیز مسئول هستید. در باره من چه فکر مى‏کنید؟

یاران پیامبر گفتند: گواهى مى‏دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ کردى ونسبت‏به ما خیرخواهى ونصیحت کردى و در این راه بسیار کوشیدى، خداوند به تو پاداش نیک بدهد.

وقتى مجددا آرامش بر جمعیت‏حکمفرما شد، پیامبر اکرم فرمود:

آیا شما گواهى نمى‏دهید که جز خدا، خدایى نیست ومحمد بنده خدا وپیامبر اوست؟ بهشت ودوزخ ومرگ حق است وروز رستاخیز بدون شک فرا خواهد رسید وخداوند کسانى را که در خاک پنهان شده‏اند زنده خواهد کرد؟

یاران پیامبر گفتند: آرى، آرى، گواهى مى‏دهیم.

پیامبر ادامه داد : من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار مى‏گذارم; چگونه با آنها معامله خواهید کرد؟ ناشناسى پرسید: مقصود از این دو چیز گرانبها چیست؟

پیامبر فرمود:

یکی «ثقل اکبر» کتاب خداست که یک طرف آن در دست‏خدا وطرف دیگرش در دست‏شماست. به کتاب او چنگ بزنید تا گمراه نشوید. و دیگری «ثقل اصغر» عترت واهل بیت من است. خدایم به من خبر داده که دو یادگار من تا روز رستاخیز از هم جدا نمى‏شوند.

هان اى مردم، برکتاب خدا وعترت من پیشى نگیرید واز آن دو عقب نمانید تا نابود نشوید.

در این موقع پیامبر – ص -  دست‏حضرت على علیه السلام را گرفت و بالا برد، تا جایى که سفیدى زیر بغل او بر همه مردم نمایان شد وهمه حضرت على علیه السلام را در کنار پیامبر دیدند و او را به خوبى شناختند ودریافتند که مقصود از این اجتماع مسئله‏اى است که مربوط به حضرت على علیه السلام است و همگى با ولع خاصى آماده شدند که به سخنان پیامبر گوش فرا دهند. پیامبر فرمود:  هان اى مردم، سزاوارترین فرد بر مؤمنان از خود آنان کیست؟

یاران پیامبر پاسخ دادند: خداوند و پیامبر او بهتر مى‏دانند.

پیامبر ادامه داد:  خداوند مولاى من و من مولاى مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان اولى وسزاوارترم. هان اى مردم،«هر کس که من مولا و رهبر او هستم، على هم مولا ورهبر اوست‏».

رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم این جمله آخر را سه بار تکرار کرد وسپس ادامه داد:

پروردگارا، دوست‏بدار کسى را که على را دوست‏بدارد ودشمن بدار کسى را که على را دشمن بدارد.خدایا، یاران على را یارى کن ودشمنان او را خوار وذلیل گردان. پروردگارا، على را محور حق قرار ده.

سپس افزود:  لازم است‏حاضران به غایبان خبر دهند ودیگران را از این امر مطلع کنند.

هنوز اجتماع با شکوه به حال خود باقى بود که فرشته وحى فرود آمد وبه پیامبر گرامى بشارت داد که خداوند امروز دین خود را تکمیل کرد ونعمت‏خویش را بر مؤمنان بتمامه ارزانى داشت.  در این لحظه، صداى تکبیر پیامبر بلند شد وفرمود:  خدا را سپاسگزارم که دین خود را کامل کرد و نعمت‏خود را به پایان رسانید واز رسالت من و ولایت على پس از من خشنود شد.

پیامبر از جایگاه خود فرود آمد ویاران او، دسته دسته، به حضرت على علیه السلام تبریک مى‏گفتند واو را مولاى خود ومولاى هر مرد وزن مؤمنى مى‏خواندند. در این موقع حسان بن ثابت، شاعر رسول خدا، برخاست واین واقعه بزرگ تاریخى را در قالب شعرى با شکوه ریخت وبه آن رنگ جاودانى بخشید. از چکامه معروف او فقط به ترجمه دو بیت مى‏پردازیم:

پیامبر به حضرت على فرمود:برخیز که من تو را به پیشوایى مردم وراهنمایى آنان پس از خود برگزیدم.هر کس که من مولاى او هستم، على نیز مولاى او است. مردم! بر شما لازم است از پیروان راستین ودوستداران واقعى على باشید

منبع: دو هفته نامه « دنیز»، شماره 4 مورخ 17/8/90