نقش هنر موسیقی در ارتقای سلامت جامعه
در گفتگوی اختصاصی دوهفته نامه «دنیز» با استاد عاشیق دهقان
منبع: نشریه «دنیز»، شماره 12، مورخ 16 فروردین 1391- ارومیه
اشاره : استاد محمد حسین دهقان ایگدیر مشهور به «عاشیق دهقان» در سال 1313 در روستای ایگدیر از توابع شهرستان ارومیه متولد شد. وی سالهای طولانی ست که از هنرمندان بنام عرصه موسیقی آذربایجان و از اساتید هنر عاشیقی «مکتب ارومیه» به شمارمی رود. دهقان به حق یک «عاشیق» به معنی حقیقی کلمه محسوب می شود، زیرا سه شرط اصلی عاشیق های آذربایجانی: اول صدا، دوم نوازنده ماهر ساز عاشیقی بودن و سوم سرودن اشعاری به سبک و سیاق عاشیقی (گرایلی، قوشما، دیوان، تجنیس و ..) را همواره یکجا داشته وبه چندین هنر آراسته است. البته برخورداری از استعداد ذاتی خدادادی در هر سه زمینه، شرط اصلی موفقیت دهقان در هنر عاشیقی است که در کسب شهرت ملی و بین المللی وی نقشی اساسی داشته است. امروز این هنرمند 78 ساله در کمال صحت و سلامت جسمی و روحی به سر می برد و با همان شور و شوق سالهای جوانی در عرصه هنر خود فعالیت می کند. او از حافظه کم نظیری برخوردار است، اغلب میراث ادبی و هنری عاشیق های متقدم و معاصر ( دهها هزار بیت شعر در قالبهای مرسوم سبک عاشیقی) و دهها داستان مفصل عاشیقی را با زیر و بم و جزئیات و اشعار و روایت های مختلف آن را از حفظ می داند و می خواند. هنوز هم جشنهای عروسی عموم مردم آذربایجان با حضور گرم و نوای ساز و صدای او رونق می گیرد، در جشنواره های موسیقی جزو داوران است، حضورش در کانون عاشیقهای حوزه هنری آذربایجان غربی در ارومیه هر هفته دوشنبه معمولاً محسوس و مشهود است و گاهی هم به اجرای برنامه می پردازد. گفتگوی کوتاه زیر را در آغاز سال جدید و به مناسبت هفته سلامت و سالمندی با استاد عاشیق دهقان انجام داده ایم که تقدیم خوانندگان گرامی دنیز می گردد:
*استاد دهقان، ضمن عرض تبریک فرارسیدن سال نو و آرزوی طول عمر برای شما، لطفاً بفرمایید عامل اصلی تمایل جنابعالی به هنر موسیقی عاشیقی در دوران کودکی و نوجوانی چه بود ؟
به نام خدای هنر و زیبایی، بنده نیز آغاز سال 1391 را به شما و همه ملت عزیز ایران تبریک می گویم، امیدوارم این سال همچنان که رهبر معظم انقلاب فرمودند، برای دولت و ملت عالی قدر ایران اسلامی، به ویژه هنرمندان و فرهیختگان کشورمان بیش از پیش سال تولید فرهنگ و فکر و هنر باشد. در پاسخ به سؤال شما باید عرض کنم که نخستین استاد من در عرصه عاشیقی و عامل اصلی گرایش بنده به عالم هنر موسیقی مرحومه مادرم بانو «ماه جبین» بود. خدا رحمت کند مادرم را که هم علاقمند به موسیقی عاشیقی بود، هم خیلی از داستانها و افسانه های شیرین و عبرت آمیز عاشیقی و نغمه های آهنگین را از حفظ می دانست و هم خودش در خانه برای ما و زنان و یا در تنهایی خویش به سبک عاشیقها می خواند و اشعاری ذوق انگیز و به یاد ماندنی را زمزمه می کرد. من سه داستان معروف ادبیات عاشیقی را از او یاد گرفته بودم که بعدها در نزد مرحوم استاد «عاشیق فرهاد» ایراداتش را برطرف کردم. آن سه داستان عبارت بود از: غلام حیدر، سیدی و احمد ابراهیم. من پنج – شش ساله بودم که مادرم دستم را می گرفت و به پشت قهوه خانه ای که عاشیقها درآن می خواندند، می برد و از پنجره ای که صدای عاشیقها بیرون می زد، گوش می کردیم. من از پنج سالگی با ساز آشنا بودم و انس و الفتی داشتم و از هشت سالگی ساز می زدم، زیرا پدرم مرحوم غلامحسین با عاشیقها دوست بود و دوستان عاشیق که می آمدند و در جشنهای عروسی و یا در قهوه خانه عاشیقها می خواندند، ساز خود را در خانه ما می گذاشتند تا فردا یا چند روز دیگر که باز می آمدند، بردارند و برنامه اجرا کنند. کودکی من با این سازها سپری شد و مملو از خاطراتی دل انگیز است. به این ترتیب زندگی من با ساز عاشیق ها و صدای دلنشین و اشعار حماسی و ماندگار این هنرمندان مردمی به واسطه مادرم و دوستان هنرمند پدرم گره خورد و مرا به این سمت و سو، سوق داد. این را هم بگویم که من کاست صدای مادرم را دارم و هنوز هم گوش می کنم و لذت می برم.
*اساتید تأثیرگذار شما در سلوک عاشیقی چه کسانی بودند؟
ابتدا این را بگویم که من تا کلاس ششم نظام قدیم در روستای امام زاده ارومیه که همسایه زادگاهم «ایگدیر» است، درس خوانده ام. اما در مکتب عاشیقی، از شانزده سالگی ساز برداشته به محضر هنرمند توانا و مشهورشادروان استاد عاشیق فرهاد رفتم و رسماً در مکتب عاشیقی وی تا آخر عمرش شاگردی کردم. من همه آهنگها و داستانها و اشعار و زیر و بم مهارت عاشیقی را از عاشیق فرهاد آموختم. او در قهوه خانه مرحوم کربلایی غلام در حد واسط خیابان شاهپور و ایالت سابق ارومیه همیشه صبح ها تا ساعت 10 – 11 برای مردم می خواند. من می رفتم و از او استفاده می کردم. او مرا به جشنهای عروسی می برد و حتی من به اذن او به رادیو ارومیه رفتم و برای مردم خواندم.
عاشیق فرهاد واقعاً انسانی لایق و متدین و درستکار و پاک ضمیر و سالک حقیقی طریق حقیقت و طریقت و شریعت بود. او از شاگردان بزرگ عاشیق محمد علی به شمار می رفت و عاشیق محمد علی هم شاگرد عاشیق جواد بود. عاشیق فرهاد اهل تسنن بود و سواد هم نداشت اما به قول ما عاشیق ها همه چیز را «سینه دفتر» (از دفتر سینه) می دانست و می خواند و حافظه اش خیلی قوی بود و آن همه شعر و افسانه و تمثیل و داستان و ضرب المثل و بایاتی را در موضوعات بی شمار در گنجینه خاطر داشت و از حفظ می خواند و صدای دل نشین اش همه را مجذوب می کرد.
علاوه بر مهارتهای عاشیقی، آداب زندگی و سلوک با مردم و طرز رفتار عاشیقی را از او و دیگر اساتیدم آموختم. استاد دوم من مرحوم عاشیق موسی بود که شبها در قهوه خانه ای در خیابان بازار باش معروف ارومیه می خواند و استاد سوم بنده مرحوم عاشیق علی قرمیزی باش از اهالی روستای شورا شور بود که بعد از ظهرها در قهوه خانه همان روستا می خواند و من خدمت هر دو می رفتم و استفاده می کردم. البته مقداری هم از مرحوم عاشیق عباد بهره مند شده ام که مدتش کم بود. من از یک استاد مطالب و موضوعاتی را می آموختم، از استاد دیگر مطالبی و هنری دیگر و ... خداوند همه اساتیدم را رحمت کند.
*به نظر شما بزرگان متقدم هنر عاشیقی آذربایجان چه نقشی در زندگی فردی و اجتماعی جامعه گذشته وحال ما داشته اند و دارند؟
شما اگر در سرگذشت و اندیشه و هنر عاشیقهای تاریخی آذربایجان مثل عاشیق قربانی، عاشیق علسگر، خسته قاسم، دول لو مصطفی، عاشیق مسکین، عباس توفارقانلی و ... مطالعه و اندیشه کنید، آنان را واقعاً عاشیق حق و حقیقت می بینید.آنان خود را «حق عاشیقی» (عاشق حق تعالی) می نامیدند. هر چه از ایشان مانده، در راستای اصلاح زندگی مردمان و ترویج توحید و نبوت و معاد و امامت و دینداری و آزادگی و اخلاق انسانی و اوصاف مردانگی و پاکی و حقیقت و شریعت و طریقت عرفانی و وارستگی و وطن دوستی و انسان دوستی، داشتن زندگی سالم، احترام به بزرگان و انس با طبیعت زیباست. هیچ نقطه منفی یا کوری یا حرف سخیفی در سخن و هنر عاشیق های اصیل آذربایجان دیده نمی شود، اصلاً هنر و آرمان عاشیق ها همیشه در جهت اصلاح مردم و جامعه، ترویج حقایق ناب الهی و معنوی، حراست از ارزشهای انسانی، گسترش شادی و نشاط درونی و دوری از زشتی و پلشتی ها با هدف فراهم آمدن یک زندگی سالم برای همگان بوده است. شما اگر ادبیات و آثار مکتوب و شفاهی عاشیقهای گذشته را ببینید و به آهنگهای مرسوم این جماعت گوش کنید، جز اینکه گفتم، نمی یابید، تماماً ارزش و انسانیت و حکمت و فرهنگ والای انسانی است.
*لطفاً کمی هم از هنر و فعالیت خودتان برای ما و خوانندگان نشریه بگویید.
عاشیقهای آذربایجان هنرمندان و نغمه پردازان مردمی هستند و در کنار غم وشادی، پیروزی و شکست و سختی ها و راحتی های مردمشان همیشه حضوری حماسی و شادی آور داشته اند و دارند. به عنوان مثال زنده، عاشیق های ما در سی و چند سال اخیر و در جلو چشم این نسل فعلی همواره در کنار حوادث تلخ و شیرین انقلاب اسلامی، هشت سال دفاع مقدس و در تمام صحنه های حماسه آفرین ملت بزرگ ایران بوده اند و موسیقی اصیل عاشیقی آذربایجان را که به حق موسیقی ملی ایران عزیز است، تقدیم حماسه ها و افتخارات ملت خود کرده اند و برای شهیدان والا مقام این خاک پر گهر نغمه پردازی کرده اند و دشمنان این انقلاب و کشور و ملت را مورد تحقیر هنرمندانه قرار داده اند. مکتب عاشیق های ما اینگونه بوده و اینگونه است و من افتخار می کنم که خودم را شاگرد مکتب عاشیقی آذربایجان می دانم. بنده قابل آن نیستم که از هنر خودم حرف بزنم. اما برای اینکه سؤال شما بی جواب نماند، باید عرض کنم که بنده الان بیش از شصت سال است که در کنار غم و شادی مردم بوده ام و سعی کرده ام به سبک اساتید گذشته، همیشه برای مردم و کشورم شادی به ارمغان آورم. مردم برای من بسیار محبت و لطف دارند و هنوز هم مرا به جشنهای خود دعوت می_کنند و من سالمند 78 ساله در جشن عروسی جوانان کشورم محور توجه و شادی آنان قرار می گیرم. برای همین است که معتقدم پیری و سالمندی برای هیچکس به ویژه برای اهل هنر مانع فعالیت نیست، بلکه بر عکس، نسل دیروزی و امروزی می توانند در کنار یکدیگر زندگی را شادتر و زیباتر نمایند، این تجربه من و سرمایه بزرگی برای من است که نثار مردم عزیزمان می کنم. بنده در بیش از بیست کشور دنیا و در همایش ها و کنگره های بزرگ داخلی و خارجی بر اساس دعوتنامه شرکت داشته ام، در آذربایجان، آلمان، فرانسه، چین، ترکیه، سوئد، دبی، کشورهای آمریکای لاتین و ...علاوه بر کاستها و آلبوم های موسیقی، اشعار زیادی هم سروده ام که موجود است. به لطف خدا بیش از بیست شاگرد عاشیق تربیت کرده ام که امروز از عاشیق های سرشناس آذربایجان محسوب می شوند و در ترویج مکتب عاشیقی ارومیه یعنی مکتب حماسی و انسانی آذربایجان نقش عمده ای دارند. همچنین من سعی کرده ام در اجرای آهنگهای عاشیقی مکتب ارومیه تغییراتی روبه کمال ایجاد کنم که آن هم بر اساس قدرت صدای خدادادی بنده بوده است. خدا را برای این همه نعمت شکر می گویم. داستانهای عاشیقی، تمثیلات و اشعار شفاهی بسیاری را از مادرم و اساتیدم شنیده و نوشته ام که به صورت مکتوب نگهداری می کنم و ظاهراً نزد کسی پیدا نمی شود و منحصر به فرد است.
* شما که امروز استاد برجسته مکتب ارومیه در هنر عاشیقی هستید، مختصات این مکتب موسیقی را در چه می بینید؟
عاشیق های مکتب ارومیه اولاً با ساز و صدا و شعر حضور پیدا می کنند و ساز «بالابان» در این مکتب اصلاً حضور ندارد. ثانیاً آهنگهای این مکتب مخصوص خود آن است و جنبه های عرفانی و حماسی اش بیشتر است. ثالثاً از بین بیش از صد آهنگ عاشیقی، 48 آهنگ مخصوص مکتب ارومیه است.
*استاد، چه پیشنهادی به هنرمندان جوان دارید؟
به نظر من مهم ترین رکن هنر اعتقاد معنوی، دلبستگی به خدا، پاکی، صداقت و وارستگی از تمام وابستگی های مادی است. مادیت برای گذران زندگی لازم است و ما باید از نعمتهای مادی خدا نهایت استفاده درست را ببریم، اما نباید وابسته به مادیات باشیم، اگر هنرمندی به مادیات پابسته شد، نمی تواند پرواز هنری و معنوی داشته باشد. هنرمندان جوان باید به این مسائل بیشتر دقت کنند. بقیه با کمی تلاش حل و حاصل می شود. من از خدایم خیلی راضی ام که به من همه چیز داده، شکر خدا. اما اگر موفقیتی در کارم بوده، از همان مسائلی می دانم که عرض کردم. دیگر اینکه عموم جوانان را سفارش می کنم به استفاده از تجربه افراد مسن و سالمند، چراکه ایشان دارای تجربه های ارزشمندی در عرصه زندگی و هرکدام از این پیران دنیا دیده گنجینه ای گرانقدر هستند.
*استاد دهقان، از منظر شما تأثیر موسیقی در حفظ سلامت انسان چیست؟
ببینید، شما به زندگی هر هنرمند بزرگی به ویژه در عرصه موسیقی نگاه کنید، می بینید که علاوه بر سلامت روحی و نشاط درونی، از سلامت جسمی و رفتاری هم برخوردار بوده اند و هستند. تأثیر مثبت موسیقی و یا به تعبیر دیگر، اعجاز شگفت انگیز موسیقی اصیل ما در سلامت روح و فکر هنرمندان موسیقی و علاقمندان به هنر موسیقی غیر قابل انکار است. اما تأکید می کنم که هنرمند موسیقی باید مراقب درون و برون خود باشد و خود را به بت ثروت و شهوت و شهرت و دیگر آلودگی ها و وابستگی های ظاهری و مادی مبتلا نسازد و تمیز و پاک بماند و با هنرش زندگی کند و به آن عشق بورزد. آن وقت تأثیر موسیقی در سلامت روح و جسمش تا آخر عمر مستدام خواهد بود، حتی جامعه را هم تحت این تأثیر سلامت گستر خواهد گرفت. اغلب عاشیق های معروف و اهالی موسیقی اینگونه زیسته اند، عمر طولانی داشته اند و تا پایان عمر طولانی خود هم از نعمت سلامت تن و روان هر دو یکسان بهره مند بوده اند و هنوز هم نمونه هایی از اینگونه هنرمندان هستند.
*استاد خیلی ممنون از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.
خواهش می کنم. بنده برای شما و خوانندگان عزیز و هنر دوست نشریه دنیز، از خداوند متعال آرزوی موفقیت و صحت و سلامت دارم.
مصطفی قلیزاده علیار«مهاجر»
(حیات، فعالیت و یارادیجیلیغی)
یازان: بهرام اسدی
منبع:آراز آذربایجان روزنامه سی، نؤمره 110، تاریخ:27/ 12/ 1390 - اورمیه
مصطفی قلیزاده علیار «مهاجر» 1340- جی گونش ایلی قاراداغین علیار کندینده دونیایا گؤز آچمیشدیر. تبریز و قوم شهرلری نین علمیه حوزه لرینده عالی فقه و اصول تحصیلی آلیبدیر. تورکجه و فارسجا شعرلر یازان مهاجرین ایلک اولاراق آنالار حاقیندا مختلف شاعرلردن توپلادیغی شعرلر کتابی (محبت اوجاغی) چاپدان چیخدی. حاج مصطفی قلیزاده تبریز، ناخچیوان و تهران حوزه لرینده، دبیرستان و تربیت معلم مرکزلرینده تدریس ایشی ایله ده مشغول اولوبدور. تبریزین (آذربایجان شرقی نین) حوزه هنری اداره سینده بئش ایل مدیریت ائدیب. تبریز، تهران، قوم، باکی ناخچیوان و اورمو نشریه لرینده فعالیت گؤستریب، اونون 300 دن آرتیق علمی، تحقیقی تاریخی، اجتماعی، سیاسی دینی، ادبی و مدنی مقاله لری فارس، ترک روس، اوردو و عرب دیللرینده ایراندا و خارجی اؤلکه لرده نشر ائدیلیبدیر.
او 1375 شمسی (1996 میلادی) ده نخجواندا «اهل بیت» آدلی بیر ادبی مجلسی تأسیس ائدیب، اؤزو ده دؤرد ایل تمام اونو اداره ائتدی. ایندی یه دک 21 جلد ادبیات، دینی و تاریخی موضوعلارا حصر ائتدیگی تدقیقاتی کتابلاری تبریز، تهران، قوم، باکی، نخجوان و اورمیه ده فارس و تورک دیللرینده چاپ ائدیلیب بعضیلری ده باشقا دیللره ترجمه اولوبدور. او جمله دن: مردی شبیه خود، دعبل خزاعی، دیوان صراف تبریزی، مراجع ثلاث، زنجفیل، محبت اوجاغی، خاطرات حاج علی اکرام، نامه هایی از زندان و ... بو شاعر و یازیچی نین نشر ائدیلمیش کتابلارینداندیر.
او 1384- جو ایلدن اورمیه ده مدنی و ژورنالیستی فعالیتلر ایله مشغولدور و ایندیلیکده بو شهرده مدنی فعالیتلری ایله برابر « دنیز» قزئتی نین ده مسئول مدیری دیر. اورمیه ده حوزه هنری نین ادبیات بؤلگوسونون مسئولیتی ده اونون عهده سینه دیر. قلیزاده نین ایراندان علاوه، تورکیه، عراق، نخجوان و آذربایجان شاعرلر و یازیچیلار ایله گئنیش ادبی علاقه لری وار و باکیدا آذربایجان یازیچیلار بیرلیگی نین فخری عضوودور. اونون بیر نمونه شعری:
گؤردوم
رؤیاده گئجه بختیمی آی تک اوجا گؤردوم
گون دوشدو سحر، کؤلگه می چوخ خیرداجا گؤردوم
باخدیقجا بوتون وارلیغا، غوغالی حیاتی
باشدان باشا افسانه، ناغیل، تاپماجا گؤردوم
دونیا نه قدر دولسا دا دویماز، بو تعجب
توخلار دا سالیب مئیلینی هر بیر آجا، گؤردوم
ایوان مداین کیمی ظلم ائولرینی من
نفرت تؤره دن کهنه، اوچوق دام باجا گؤردوم
آزادلیغیا هیکل ده قویولسا سن اینانما
اولموش دار آغاجی اونو مین حلاجا، گؤردوم
شیطان آل ائدیب، آزدیریـبان شاه و گدانی
وجدانلاری بیر بیر کؤله تخت و تاجا گؤردوم
کؤنلومده جواندیر هله ده عشق، اگر چه
آیینه ده باخدیم اؤزومو چوخ قوجا گؤردوم
دونیا منی آلچالتماغا سعی ائتدی من اما
اؤز همتیمی، سعییمی اوندان اوجا گؤردوم.
معاون سیاسی اجتماعی استانداری آذربایجان غربی:
ما نباید جامعه را سیاست زده بکنیم
ابراهیم فتح الهی در گفتگوی اختصاصی با دنیز، به بیان علل موفقیت چشگیر انتخابات مجلس نهم پرداخت. وی یکی از عوامل اصلی موفقیت انتخابات مجلس نهم در استان آذربایجان غربی و عدم بروز هر گونه تنش در میان کاندیداها و هواداران ایشان را نتیجه رویکرد فرهنگی انتخابات در این استان دانست و افزود: این برای اولین بار است که در استان آذربایجان غربی انتخاب نمایندگان مجلس در مرحله اول با مشارکت بالای 70 در صدی مردم، در فضایی کاملاً رقابتی و در عین حال در آرامش کامل انجام گرفت و تمام شد، در هیچ یک از حوزه های انتخابیه استان به دور نکشید و هیچ تنش امنیتی هم در پی نداشت.
معاون سیاسی اجتماعی استانداری آذربایجان غربی در توضیح این موفقیت سیاسی – اجتماعی استان و مشارکت و حضور حد اکثری مردم اظهار داشت: گاه در برخی مواقع از کاندیداها مچ گیری می شود اما ما در مقام مجریان و برگزار کنندگان انتخابات، مخالف این نوع اقدامات هستیم، چرا که کاندیداها برای جلب مشارکت مردم به میدان می آیند و این خیلی ارزش دارد. بنا بر این هم خود استاندار جناب آقای و هم بنده و همکاران محترم از اوایل سال 90 با کلیه مسئولان انتخاباتی و فرمانداران، دیدارها و جلسات متعددی داشتیم.
این مقام مسئول در خصوص مراحل سه گانه اجرای انتخابات در استان اظهار داشت: فعالیت ما در سه محور متمرکز بود: اول- اداره کردن فضای امنیتی استان از طریق تأمین امنیت و حفظ آرامش، دوم - اداره کردن فضای اجتماعی با هدف جلب مشارکت حد اکثری مردم و کنترل رفتارهای انتخاباتی کاندیداها و مرحله سوم - اجرای انتخابات روز 12 اسفند در سطح استان که واقعاً کار بسیار سخت و سنگینی بود، ولی ما به یاری خدا و حضور هوشیارانه مردم و همکاری خوب کاندیداها و هوادارانشان، توانستیم به نحو احسن از عهده اش بر آییم.
فتح الهی تصریح کرد: ما با تمام کاندیداها ارتباط مستقیم داشتیم و با چهره های مهم آنان در باره مسائل مختلف انتخاباتی صحبت کرده بودیم و یک اتاق هم در فرمانداری های شهرستانها برای کاندیداها آماده کرده بودیم تا ایشان با فرمانداران در ارتباط مداوم باشند.علاوه بر آن همه شهرداریها به توصیه استانداری ، هم در ارومیه و هم در شهرستانها پنل های متعددی را به صورت رایگان به تبلیغات تک تک کاندیداها بی هیچ تبعیضی اختصاص دادند و یک روز بعد از انتخابات هم تبلیغات از شهرها برچیده شد و چهره شهرها خراب نشد.
معاون سیاسی اجتماعی استاندار تأکید کرد: تمام این اقدامات موفقیت آمیز در سایه رویکردی فرهنگی و به دور از سیاست زدگی و تکیه گاه امنیتی در انتخابات بود، چرا که ما معتقدیم سیاست باید در خدمت فرهنگ جامعه باشد، ارتقای سطح فرهنگی یک اصل اساسی در توسعه همه جانبه است و موفقیت جامعه زمانی رخ می دهد که دو مقوله سیاست و امنیت رویکرد فرهنگی داشته باشد. از این منظر سیاست در شاهراه فرهنگ دارای ارزش است و اگر فرهنگ نباشد، سیاست آزار دهنده می شود.
وی تأکید کرد: چون اقدامات موفقیت آمیز انتخابات مجلس نهم برای نخستین بار در ارومیه و استان اتفاق افتاد، سعی می کنیم مراحل آن را از طریق تدوین تجربه و به نام مردم فرهنگ دوست و شریف و تحمل پذیر ارومیه در سطح کشور به همه استانها منتقل نماییم، چرا که شایستگی مردم ارومیه و اهالی استان آذربایجان غربی در سطحی بسیار بالاست.
فتح الهی با اشاره به برگزاری همایش سراسری »شهر ایرانی، شهر ارومیه« در خرداد ماه سال 91 گفت: مسئولان در تلاشند تا شایستگی های عظیم فرهنگی، دینی، اجتماعی، علمی، هنری، تاریخی و سیاسی مردم عزیز و سربلند ارومیه و استان را از طریق اقدامات مختلف برای مردم دنیا معرفی نمایند و یکی از این اقدامات گسترده، برگزاری همایش عظیم سراسری »شهر ایرانی، شهر ارومیه« است که در اول خرداد 1391 در تهران و ارومیه انجام خواهد گرفت و تا هشتم خرداد هفته فرهنگی استان در شهرستانهای استان برپا می گردد.
وی خاطر نشان ساخت: 50 مقاله پژوهشی در ده محور تاریخی، معماری، شعر و ادب، فرهنگ، موسیقی، سیاسی و ... به دبیرخانه همایش رسیده که همگی در بازشناسی هویت فراموش شده شهر تاریخی – ایرانی ارومیه است. امیدواریم این اقدام به یک پدیده مستمر و با برکت تبدیل شود.
معاون سیاسی اجتماعی استانداری آذربایجان غربی که خود علاوه بر تألیف چندین کتاب پژوهشی، مدیر مسئول و سردبیر چند مجله پژوهشی از جمله »مجله تربیتی« در تهران است و با چند و چون عالم مطبوعات از نزدیک آشناست، با اشاره به نقش مطبوعات در گسترش فرهنگ و ارتقای سطح آگاهی جامعه، مراتب خوشحالی خود را از افزایش تعداد نشریات استان آذربایجان غربی در سال جاری اظهار نمود و افزود: ما امسال در استان صاحب روزنامه (آراز آذربایجان) شدیم که این خود حاکی از بالندگی وسعه فرهنگی در استان است و باید سعی کنیم تعداد روزنامه در استان افزایش یابد.
وی ضرورت حمایت جدی از مطبوعات استانی و عدم تحقق این امر حیاتی مطبوعات را یاد آور شد گفت: مطبوعات اولاً باید خود جذابیت جلب حمایت عمومی را در خود داشته باشند که خوانندگان همواره منتظر انتشار آن باشند. با این حال متصدیان فرهنگی استان بخصوص مسئولان اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی در این باره باید وقت بگذارند و با همکاری استانداری و سایر ادارات و نهادهای رسمی تدبیری جدی تر برای حمایت مادی و معنوی آنها بیندیشند که متأسفانه هنوز چنین تدبیر نهایی انجام نگرفته و هنوز حمایت واقعی از مطبوعات استانی نشده است که امیدواریم اتفاق بیفتد.
دکتر ابراهیم فتح الهی در پایان در خصوص دو هفته نامه دنیز اظهار داشت: دوهفته نامه دنیز یکی از نشریات جدید الانتشار استان ماست و به نظر بنده این نشریه در خصوص درج مطالب فرهنگی، اجتماعی، ادبی، تصاویر متناسب با مطالب، انتخاب تیترها، نشر آثار مفید صاحب قلمان فرهیخته در آن، مخصوصاً مدیر مسئول فرهنگی این نشریه، در این مدت کوتاه موفق و قابل توجه است؛ ولی بهتر است در سه محور بیشتر بکوشد: اول اینکه گرایش و مسیر خود را در یکی از عرصه های فرهنگی و اجتماعی و یا در هر دو گرایش بیشتر و به شکل بارزتری روشن نماید. دوم اینکه در غنا بخشیدن و جذابیت کیفی مطالب دقت وسواس بیشتری به خرج دهد و سوم اینکه به تدریج از مرحله دو هفته نامه بگذرد و به سوی »هفته نامه» شدن حرکت کند، چرا که استان ما به هفته نامه های پربار و سودمند و روزنامه های متعدد و پربار بیشتر نیاز دارد.
منبع: دو هفته نامه «دنیز»، شماره 11- مورخ 22 اسفند 1390
در بیان بی کرانگی شعر
شاهرخ رضوانی
مقدمه –در شماره های پیشین نشریه وزین دنیز، نوشتاری را با عنوان »وضعیت شاعرانگی« منتشر کردم و نظرگاه شاعران، محقّقان و پژوهشگران عرصه شعر و خلاقیت شاعرنه را در باب وضعیت شاعرانگی به اجمال از زبان ایشان نشان بیان داشتم. اینک در مقاله حاضر ادامه همان مقوله را به بیان دیگر از زبان بزرگان عالم سخن و اندیشه با دیدگاهی جدید پی می گیرم تا ماهیت شعر و چگونگی وضعیت شاعرانگی در بی کرانگی شعر بیشتر روشن تر شود.
نیما یوشیج شاعر نوپرداز و نو اندیش معاصر ایران در نشان دادن وضعیت شاعرانگی، سخنانی سرشار از ذوق و اندیشه دارد که می توان گفت حاکی از کشف و شهود شاعرانه خود اوست دارد وی می گوید: »شاعر جوهر هستی و هستی هر جوهری است. باید بتوانی برای بهبودی همسایه خود فکر کنی و احساساست مذهبی او درتو روشن بشود تا بتوانی یک مصری باشی، یک عرب بادیه نشین در حوالی نیزارها، و طراوت هنگام غروب های آن حوالی را به طور دلچسب درخود بیابی. در این صورت گذشته انسان، که عالم تاریخ باشد، باید بسیار زیبا درنظر تو جلوه کند و بکاوی در آن و با آن تخمیر شده احساسات خود را برانگیزی«.
نیما در جایی دیگر می گوید: »ماهیت اصلی شعر نیرویی است که ما را در ابراز اندیشه های خود قدرت می دهد. احساسات و عواطف مربوط به طرز زندگی هستند که کم و بیش، با شعر شاعر بعداً هم پا می شوند«.
نیما در آخرین بند شعر «ماخ اولا» چنین می سراید:
فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر/
فریاد من رسا/
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم/فریاد می زنم.
منوچهر آتشی شعر را درخت گلگون شعله ای می داند:
شعرم از جنس گیاه و آتش است /
سرو است/ که صدای بلند مغروری دارد.
و فرسوده که شود/ درخت گلگون شعله خواهد شد.
فروغ فرخزاد شعر را صدای ماندگاری می داند که پژواکش تا ابد در سینه ها طنین خواهد انداخت:
صدا، صدا، تنها صدا/
صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن/
صدای ریزش نور ستاره برجدار مادگی خاک/
صدای انعقاد نطفه معنی /
و بسط ذهن مشترک عشق
صدا، صدا، صدا،
تنها صداست که می ماند.
دکتر رضا براهنی در تحلیل این شعر فروغ، و چگونگی این صدا در کتاب کیمیا و خاک، برداشت ها و کشف های قابل توجهی دارد که خوانندگان این مطالب را حوالت می دهم به رجوع این مکاشفه ها. براهنی در جایی از این بررسی می گوید: »مکانیسم بیان این صدا استعاره است (تنها صداست که می ماند) چرا؟ به دلیل اینکه حیات نوع بشر طولانی تر از حیات حکومت ها، تاریخ ها، رسانه های جمعی، نهضت های سیاسی و اجتماعی و انقلاب ها و ضد انقلاب هاست. حیات هنر به طول حیات نوع بشر است همه می گذرند و آن صدا می ماند. هنر نسبت به تاریخ فراروی می کند به دلیل اینکه ریشه هایش قوی تر از آن است. هنرمند از سلال? درختان و از تبار گلها، حتی تاریخ مصنوعی است. وظیفه شعر تذکّر طبیعت قدیمی، ازلی و ابدی و دائماً متحول انسان است«
در این تحلیل براهنی، صدایی که در این جا استعاره می نماید، ناگهان معنای تحت اللفظی پیدا می کند. صدا اساس زبان است. کسی که حرف می زند، نخواهد ماند، صدایش خواهد ماند. گویند? حرف، خوانند? آواز و سرایند? شعر خواهند گذشت، حرف و آواز در شعر یعنی صدا، خواهد ماند. صدا آن کیمیاست.
محمد رحیم اخوّت با نگاهی به بی کرانگی شعر و با یادآوری باورهای هایدگر نسبت به وضعیت شاعرانگی می نویسد:«شعر به عقیده هایدگر دارای خاصیتی است که از خواست و اراده ما بیرون است. شاعر نمی تواند اراده کند که شعر بگوید، شعر خودش می آید و ما هم که خوانندگان شعر او هستیم نمی توانیم به خواست و اراده خودمان در برابر آن واکنش ابراز کنیم. باید به شعر تسلیم بشویم و بگذاریم روی ما کار کند«.
از دیدگاه برخی از صاحب نظران، شعر سیالیتی است که لحظه های ما راغنی می سازد و آن شکوه مخیل را با وارد کردن بازی گوناگون از دسترس دور در دسترس نزدیک ما قرار می دهد. شعر تمام آن چیزهایی را که ما به حکم عادت گرچه در هر لحظه در کنار ما هستند اما از ما بسیار دورند به ما برمی گرداند و به همین دلیل هم چیزی فراتر از تعریف و نظریه است. شعر در عین حال که در بستر زمان رشد می کند، زبان را از قید آگاهی صرف و تاریخیت خود نیز رها می سازد. بنابراین نوشتن در مورد شعر و صدور تعریف و در نظر گرفتن نظریات هنگام تحلیل و بررسی آن نمی تواند تنها تداوم آگاهی باشد بلکه یک مبادله است. یک بازی است بازی ای که با طرح سلیقه ردّ یا تایید دیگر بسیار متفاوت است. و تفاوت آن ناشی از خلاقیتی است که آگاهی و شعور نویسنده و منتقد، وقتی درگیر بازی بودن و انتقال در رابطه با یک اثر می شود به آن دست می یابد و آن را پرورش می دهد».(داریوش معمار، فصلنامه شماره 11 و 12 گوهران)
عبداله صمدیان از شاعران معاصر اهل ارومیه و ساکن تهران است. این شاعر با نثر زیبا و شاعرانه اش چشم اندازی متفاوت درخصوص جایگاه شاعری و وضعیت شاعرانگی دارد فرازهائی از نظرات او را با هم می خوانیم:
»شعر جز عشوه پرشکوه جانی کنشمند نیست و جز این اگر باشد، بازی است، موج بازی است، هر چند به ظاهر تحسین برانگیز باشد. شاعر، اندیشمند نستوهی است که هراز گاهی، از بیکرانگی اندیشه، به ستوه می آید، ستوهش را در شعر می ریزد و ردّی درخشان بر جادّه می نشاند و ردّ می شود جان های بی شکوه طفیلی شعرند، هر چند شهره شهر باشند، چرا که شیّادانند و نادانند و شعر با نادانی نمی خواند، شعر اعتراف نامه نادانی دانایان است، شعر دانش رقصان است«.
از نظر محمدرضا خسروی شاعر معاصر خراسانی، شاعر هشدار دهنده است. شاعر با درک و فهم و شعوری که باید دارا باشد، برحذر دارنده است، شاعر پیشرو است. شاعر در کاروان گذار بشر از وادی زندگی در زمره سالاران و سروران قافله است. او باید واژه ها را از طریق کارگاه و پالایشگاه شعر، در خدمت هدفی از هزاران هدف زندگی بگیرد. شور آفرین باشد، تسّلی بخش باشد، دمساز باشد، حکیم باشد، روایت کند، حکایت کند، شاکی باشد، شاکر باشد، معترض باشد، امیدها را برانگیزد، هیجان ها را مهار کند، شوق ها را و شادی ها را رسم کند، تنهائی را پر کند، دل ها را خالی کند، جان را و جهان را و پیر را و جوان را به مدد شعر متحول و منقلب و دیگرگونه سازد و هیچ کاری که نکند شاعر باید همچون کیمیای باده و عشق بتواند آنچنان را آنچنان تر کند و نمونه را در همین روزگار خودمان نگاه کنید به دفترهای شعر سیمین بهبهانی که با درکی ژرف از تحوّل عصری، همه این انتظارها را برآورده است بی که حتی بر نظام مشروع شعر بشورد.
این سخنان شیوای خسروی این شعر مولوی را در ذهنم تداعی می کند:
نور یابد مستعد تیز گوش
کو نباشد عاشق ظلمت چو موش
دکتر مریم مشرّف در کتاب مرغ بهشتی که دربار? زندگی و شعر استاد شهریار به تقریر درآورده است در جایی می نویسد « ملاک شعر بودن یک شعر از نظر او (شهریار) در وهله اوّل قدرت تاثیر در خواننده است نه تازگی و غرابت مضمون و کلمات شعر از نظر او در وهله اول باید اثرگذار باشد تازه در آن وقت است که می شود دربار? تازگی آن بحث کرد و چیزی گفت. حتی اگر شعری وزن نداشته باشد ولی گیرا باشد باز شعر است».
در این کتاب دکتر مشرّف به نقل سخن شیوائی از خود شهریار می پردازد که بدین شرح است:
»سالهاست در کشور ما صحبت از شعر تازه و کهنه است. غالباً از من می پرسند که عقید? شما درباره اشعار جدید چیست؟ چیزی که مسلم است تنها تازگی کافی نیست که چیزی را مقبول خاطر همه بسازد. یک قطع? ادبی فرض کنید مال عهد دقیانوس، اما هم مطلبی دارد سودمند و هم شعر است یعنی نفوذ و تاثیر دارد. قطعه دیگری فرض کنید از حیث سبک "آخرین سیستم" ولی نه شعر واقعی است و نه مطلب مفیدی دارد. شما این دو قطعه را در محلّه کوران هم ببرید قطعاً اولی مقبول است و دوّمی مردود. فرض کنید بنده قطعه ای ساخته ام که مدعی است من هم شعر هستم و هم تازه شروع می کنیم به خواندن. اگر هیچ تاثیری در ما نکرد که اصولاً شعر نیست و موضوع منتفی است اما اگر ثابت شد که شعر است، از نظر تازگی تجزیه و تشریح می کنیم«.
دکتر مشرّف در شرح این سخن شهریار و نگاه او به وضعیت شاعرانگی در همان کتاب می نویسد: »از نظر او (شهریار) دو نوع تازگی داریم یکی تازگی موضوع اثر و دیگر تازگی روح اثر. تشخیص اولی، عقلی و استدلالی ولی تشخیص دوّمی ذوقی و استنباطی است. این تازگی دوّم همان طراوت خاص و نکت? "یدرک و لا یوصف" است که "آن" می نامیم و شهریار آن را روح تازه نامیده و از تعریف آن خودداری کرده است. او "تازگی روحیه و تازگی موضوع و مطلب" را دو شرط اساسی تازگی شعر می داند و سادگی و رمانتیسم را از شرایط فرعی و تکمیلی چنین آثاری می شمارد«.
در سطور بعدی این کتاب دکتر مشرف نگاه شهریار را نسبت به وضعیت شاعرانگی چنین توصیف می کند:
«از مجموع سخنانی که شهریار در مقدمه های خود بر چاپ های مختلف دیوانش گفته است می توان چنین نتیجه گیری کرد که شهریار از چهار ویژگی شعر سخن گفته است:
1- قدرت نفوذ و تاثیر 2- تابلو سازی رمانتیک 3- نزدیکی شعر به زبان مردم 4- تازگی روح و موضوع»
برخی از اندشمندان برآنند که شعر مثل هر چیز دیگر، صورتی دارد و ماده ای. صورت آن وزن کلام است و این وزن ما به الاختلاف آن است از داستان و موسیقی. شعر سخنی است موزون داستان سخنی است بی وزن، موسیقی وزنی است بی سخن. امّا شعر به سبب ماده یا محتوای خود چیزی است بیش از سخن موزون. شعر سخن موزونی است که ادراکات و عواطفی دربر دارد. به عبارت دیگر، شعر مانند هنرهای دیگر، گذشته از نظام های صوری خود شامل تصویرهای پرمعنی و عواطفی شدید است. پس شعر از سه عنصر آفریده می شود:
1- وزن 2- تصاویر جزئی حسی 3- عواطف شدید
زبان به منزله دنیای صغیری است که دنیای کبیر جامعه انسانی را به صورتی فشرده منعکس می کند هر لفظی از آن سبب که وابسته اشیاء و امور است، ادراک یا تصویر ذهنی نسبتاً مشخصی در ذهن انسان بیدار می کند و این تصویر، موافق ما بازاء خود، عاطفه ای بر می انگیزد. گوینده ادراک و عاطفه ای را که خود آزموده است با بیان کلمه، به دیگری انتقال می دهد. برای آن که گوینده بتواند ادراک وعاطفه جدید به شنونده برساند یا ادراکات وعواطف موجود او را دگرگون سازد، باید بین او و شنونده، دنیای ادراکی مشترک و نیز عوامل دلالت مشترک وجود داشته باشد. این دنیای ادراکی مشترک انسان ها همانا واقعیت است». (دکتر امیرحسین آریان پور، تحقیق درباره جامعه شناسی هنر درباره خاصیت و موجودیت شعر)
بر اثر بستگی ادراک به عاطفه هر کلمه علاوه بر ادراکی که در شنونده پدید می آورد عاطفه ای نیز به او می دهد. بطور کلی هیچ کلمه ای نیست که در روابط انسانی و نه فی حد ذاته، متضمن دو جنب? ادراکی و عاطفی که البته از یکدیگر جدایی ندارند، باشد. اما شاعر برخلاف عالم معمولاً کلماتی را برمی گزیند که بار عاطفی سنگین تری دارند چون جنب? عاطفی کلمات ناشی از اشیاء و اموری است که در طی زندگی اجتماعی با آن کلمات همراه بوده اند پس جنبه عاطفی کلمات برای اعضاء یک گروه اجتماعی کمابیش همانند است. در این صورت عواطف و نیز ادراکاتی که گوینده به شنونده می دهد، با آن که فردی و خصوصی به نظر آیند باز خصلت جمعی دارند متعلق به جامعه ای هستند و در خارج از آن جامعه دقیقاً دریافت نمی شود. از این جاست اگر به تفسیر شعر بپردازند و یا آن را به زبان دیگری ترجمه کنند شور عاطفی اصیل آن از میان می رود. کلمات چه به صورت مجزّا و چه بصورت مرکب به ما تصاویر ذهنی می دهند. تصویر ذهنی شاعر عین ادراکات حسی او نیست بلکه تراکیبی است از ادراکات حسی که بوسیله شاعر تنظیم شده است. شاعر موافق حال خود از میان تصاویر زبانی، برخی را عیناً برمی گیرد و برخی را دگرگون می کند و از این گذشته، دست به ساختن بعضی تصاویر می زند. به این معنی که پس از ادراک حسی، به تامل و تعمّق می پردازد و به نیروی بینش خود، به کلمات و اوزان، نظام و مایه و توانائی عظیمی می بخشد. از این رو تصاویر شاعرانه نمودار شخصیت شاعر و متضمن فلسفه حیات اوست.چگونگی رفتار شاعر در زمینه انتخاب سنن هنری و قبول و ردّ و تغییر تصاویر لفظی موجود و رایج کاری بس دشوار و ملاک توانائی شاعر است.(همان)
بعضی ها شعر را چنین تعریف کرده اند: بیان واقعیت به صورت تصاویر لفظی . یعنی بازنمائی عینی و حسّی و جزئی واقعیت به وسیله تصاویر لفظی جزئی. شعر با تصاویر جزئی خود، عواطف وابسته اشیاء و امور زندگی را منعکس می کند و تاثیر عمیق آن از اینجاست. شاعر با شعر گویی، عملاً پراکندگی اندیشه خود را از میان می برد و شنونده به وساطت دنیای مشترک واقعیت و تصاویر و اوزان زبانی، در این آزمایش شریک می شود. شعر به مدد وزن و تصاویر عینی، عواطف شدیدی در فرد پدید می آورد. او را از واقعیت ادراکی حال غافل می کند، به دنیای موزون و دلنشین می برد و از ناسازگاری های موجود آزادش می سازد ولی کار شعر تنها همین نیست. این نیمی از وظیفه شعر است، نیمه منفی، نیم دیگر نیمه مهم و مثبت است، سیر دنیای بسامان آرزوها تغییری بر انسان عارض می کند، به طوری که چون به ندای واقعیت از خیال بیرون آمد، خود را دیگرگون می یابد. او دیگرگون شده است. وحدت عاطفی و ادراکی تازه ای به دست آورده است، اما واقعیت ظاهراً تغییری نکرده است، همان است که بوده است. پس موافق، انتظام پرشور تازه ای که در وجود خود احساس می کند برای تغییر واقعیت به مقابله آن می شتابد. انسان به نیروی شعر، از واقع به خیال، و از ممکن به محال می رود. در آنجا سرمست می شود و این سرمستی او را دگرگون می سازد. پس با حال تازه ای به عالم واقع و حوز? ممکنات بازمی گردد و برای نزدیک کردن واقع به خیال و ممکن به محال، تلاش می ورزد. (دکتر امیرحسین آریان پور)
از این بیانات می توان نتیجه گرفت که دنیای شعر، دینای ظاهراً ثابت "وجود" یا "بود" نیست، دنیای متغیّر "کـَون" یا "صیرورت" است. کار شعر دگرگون ساختن هستی بالفعل و تحقق هستی بالقوّه است.
منبع: هفته نامه دنیز، شماره 11- مورخ 22/ 12/ 90
شور و شرار
سیروس فرجی نژاد «حبیب»
هر زمان در دل من شور و شراری دگر است
گاه چون فصل خزان، گاه بهاری دگر است
آن زمانی که زدم بوسه به پیمانه عشق
می بخندید که این طرفه نگاری دگر است
این همه شهد و شکر در لب گلرنگ نگار
به گمان تربت آن هم ز دیاری دگر است
چو یکی یاسمنی آمده در محفل انس
یا که در باغ وفا لاله عذاری دگر است
تا ز من مرغ سحر ناله مستانه شنید
گف بی چاره چو من عاشق زاری دگر است
خاکسار ره عشقم نیم از اهل ریا
کس نگوید که دلم عاشق یاری دگر است
پاکبازان جهان زهد ریایی نکنند
گوهر صاف دلان خود ز عیاری دگر است