مصیبت سید الشهدا در نگاه فریدون بیگ کؤچرلی
مرحوم فریدون بیگ کؤچرلی از ادبای برجسته و روشنفکران مسلمان اوایل قرن بیستم در جمهوری آذربایجان و نویسنده بزرگ تاریخ ادبیات کلاسیک آذربایجان است و کتاب تاریخ ادبیات او از کتب معتبر و مرجع و بسیار مشهور در نوع خود محسوب می شود. در آن عصر به ویژه در مناطق قفقاز و آذربایجان، اغلب روشنفکران گریه بر امام حسین را به باد انتقاد می گرفتند و آن حضرت را یک فرد انقلابی می دانستند و گریستن در مصیبت ایشان را گاه علامت عقب ماندگی و فناتیزم معرفی می کردند، اما فریدون بیگ کؤچرلی بر خلاف آنان با روشن بینی و شجاعت تمام در مقام پاسخ گویی به چنین توهمات روشنفکر مأبانه، اندوهگین شدن و گریستن در ماتم امام حسین (ع) را مایه سرور و فیض و برکت معرفی می کند و با افتخار می نویسد:
«اگر ایراد و اعتراف اولونسا کی، کدر ایله صفا و غم ایله سرور و یاش ایله نور بیر یئرده اولا بیلمز، بونلار بیر- بیری ایله ضدّ اولدوغو حالدا اویوشماز، اوندا بئله دئیه بیلریک کی، بلی، امام حسین (ع) مصیبتینده بو فیض واردیر، بیر یاندان آغلادیر، بیر یاندان نورانیت بخش ائدیب، شاد قیلیر؛ بیر یاندان غملندیریر، بیر یاندان غم و غصه دن آزاد ائدیر. بیر یاندان شکسته و پریشان حال ائدیر، بیر یاندان اوجا مقاملاردا دؤور اتمه یه پر و بال وئریر. بو فیض و برکت، بو غیر عادی حالت و خصوصیت آنجاق سید الشهدا مصیبت و عزاسینا مختص دیر؛ آنجاق ماه محرمده ترتیب اولونان تعزیه لرده حسّ اولونور ...»
ترجمه: اگر ایراد بگیرند و اعتراض کنند که اندوه و صفا، غم و شادی و اشک و نور در یک جا جمع نمی شود، اینها ضد هم هستند و همسویی ندارند، در جواب باید گفته شود که درست است، اما در مصیبت امام حسین (ع) این فیض بی نظیر هست که از یک طرف انسان را می گریاند، از طرفی دل را نورانی و شاد می کند؛ از یک سو انسان را غمگین و از سویی دل را از بند غم آزاد می کند. اگر دل در این ماتم شکسته و پریشان حال می گردد، در عوض بال و پر پرواز در مقامات عالی معنویت را به دست می آورد. این فیض و برکت و حالت غیر عادی فقط مخصوص مصیبت و عزاداری حضرت سید الشهداست؛ فقط در تعزیه خوانی های ماه محرم احساس می شود...
صله ی امام خمینی به شاعر عاشورایی
ظاهراً 9 خرداد 69 بود در حوزه هنری بودم (در تهران) قرار بود به مشهد برویم برای شرکت در کنگره شعر طلاب در اولین سالگرد ارتحال امام خمینی؛ مرحوم محمد علی مردانی آمد. من احترامش کردم... بعد صحبت کشید به امام خمینی و آن شعر معروف مرحوم خوشدل تهرانی که گفته:
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
نه ظلم کن به کسی نی به زیر ظلم برو
که این پیام حسین است و منطق دین است
مرحوم مردانی فرمود امام به خاطر این شعر لطف زیادی به خوشدل کرد هم خانه ی مصادره ای وی را گرفت و به خودش برگرداند (که برای خود داستانی شیرین دارد، فعلاً بماند) و هم در سال 1358 شصت هزار تومان پول بیمارستانش را پرداخت کرد...( تفصیل داستان بماند برای وقتی دیگر)
هر کس به زبانی در باب کربلا سخن می گوید، یکی شعر، یکی نثر، یکی منبر، یکی شبیه خوانی، یکی به زبان رنگ و نقاشی، آن دیگری به زبان فیلم و ...؛ و سروده زیر هم از خانم « فخری» به دستم رسیده: باز باران از: فاطمه فخری باز بارن باترانه |
همسفر آفتاب (داستان منظوم کربلا)
این کتاب منظوم و شاعرانه اثر شاعر متعهد و متدین معاصر کاشانی جناب شهاب تشکری آرانی است در شکل خشتی و 178 صفحه (انتشارات اسوه، 1388) با مقدمه ای از استاد فرزانه و بزرگ محمد رضا حکیمی – دامت افاضاته. اخیراً از طرف دوست فاضل و بزرگوار ما جناب حجت الاسلام و المسلمین شیخ حبیب الله سلمانی آرانی به این جانب نیز رسید. وقتی محمد رضا حکیمی مقدمه بنویسد برکتابی، اهمیت آن معلوم است. در باب حادثه کربلا و مصائب و حماسه امام حسین (ع) آثار منظوم متعدد وجود دارد، اما این یکی هم با همه اختصارش نه تنها خالی از فواید نیست، بلکه دارای امتیازاتی است. در این شب عاشورا ضمن آرزوی پاداشی نیک و شایسته از خدای حسین (ع) برای شاعر محترم، از دوستان علاقمند می خواهم حتماً در کنار مقتل ها و نوحه ها و مراثی اهل بیت (ع) کتاب همسفر آفتاب را هم از یاد نبرند. این چند بیت را تبرکاً بخوانیم:
ثبات تو معنی است جاری شدن را / خزان تو اوج بهاری شدن را.
شد از آن روی سجده گه خاکت / که خدایی است تربت پاکت
کربلا خط آخر مکه است / قبله ی عاشقان حق خاکت.
...آن زمان آن امیر کشور جان / کرد رو سوی شمع جمع زنان
گفت خودداری از خروش و نوا / می نشاند وقارتان برجا
شرح این ماجرای آتش بار/ هست بیرون ز قدرت گفتار... ص 74
یادی از استاد عابد تبریزی
امروز 14 آذر – مطابق با تاسوعای حسینی 1433- سالروز وفات شاعر برجسته ی معاصر و ستایشگر دلسوخته و فاضل آل محمد (ص) شادروان استاد محمد عابد تبریزی است که پنج سال پیش در تهران و در منزل دوست ارجمندش حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جواد علامی وفات کرد و بنا به وصیت خودش در وادی رحمت تبریز به خاک سپرده شد. رحمت واسعه خدا بر روح پر فتوحش باد. گاهی من خودم که برای شرکت در مراسم شعر حوزه هنری مختص به اهل بیت (ع) دعوتش می کردم، می گفت: «حوصله ندارم اما استشفائاً به نام حضرات اهل بیت (ع) می آیم و می نشینم». اینگونه هم می کرد. و این درس بزرگی بود و ترویج برکت اسامی اهل بیت (ع) که از اسماء الحسنی خداست. خدا رحمتش کند. در جریان برگزاری همایش بزرگداشت صدمین سال وفات مرحوم حاج رضا صراف تبریزی شاعر اهل بیت (ع) در تبریز و باکو در اسفند 1383 او و مرحومین استاد یحیی شیدا و استاد عزیز دولت آبادی خیلی تشویقم کردند. رحمه الله علیهم اجمعین. در باره استاد عابد درهمان ایام وفاتش مقاله ای نوشتم تحت عنوان: « استاد عابد رفت» که در ارومیه در هفته نامه های «دعوت» و «امانت» و در تبریز در هفته نامه «آذرپیام» چاپ گردید. و چون برخی یادنامه ها اغلب مختص به نوشته های بی نظیر برخی «استادهای نوظهور»! بود، مقاله های من و امثال من اجازه ورود به آنها را نیافته بود، باری به جهت... رحمت خدا به روان استاد عابد باد. یادش گرامی.