سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فضیلتها چهارگونه اند : یکی از آنها حکمت است که قوام آن اندیشه است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
شعر ، دنیز ، آذربایجان ، ارومیه ، علیار ، قلیزاده ، مصطفی ، غربی ، امام ، ترکی ، علی ، ترکی ، شاعر ، دنیزنیوز ، حوزه ، هنری ، حسین ، اسلامی ، حمیدی ، غزل ، محمد ، حاج ، ایران ، فارسی ، باکو ، قرآن ، کتاب ، نشریه ، اسلام ، تبریز ، طنز ، کتاب ، عاشیق ، شهریار ، اکبر ، انقلاب ، مصطفی قلیزاده علیار ، نخجوان ، شهید ، سایت ، سید ، باکو ، اهل بیت ، ابراهیم ، سفر ، دریاچه ، فخری ، ادبیات ، تصویر ، خمینی ، دفاع ، رضا ، پیغمبر ، جمعه ، اسرائیل ، مقدس ، نامه ، مهدی ، حوزه هنری ، حمید ، صادق ، فاطمه ، پیامبر ، بهرام ، اکبر ، اهر ، فاطمه زهرا ، نارداران ، مقاله ، عاشورا ، عکس ، زهرا ، ترکیه ، کربلا ، همایش ، واقف ، ترکیه ، بسیج ، بیت ، جمهوری ، اهل ، انتظار ، امام علی ، ادبی ، در ، عراق ، صابر ، شهر ، شامی ، خامنه ای ، خدا ، دوستی ، زن ، سعید ، اسدی ، آیت الله ، امام حسین ، هنرمندان ، ورزقان ، هفته ، مردم ، موسیقی ، نقد ، قم ، محمود ، کانون ، امام خمینی ، جنبش ، جشنواره ، خاطرات ، حافظ ، حجاب ، حسنی ، حسن ، تاریخ ، سال ، رستمی ، شیخ ، عکس ، فرهنگی ، فرهنگ ، فضولی ، عید ، عشق ، سیاسی ، رمضان ، زبان ، سلیمانپور ، شاعران ، سوریه ، ترجمه ، تهران ، به ، حاج علی اکرام ، ایرانی ، آمریکا ، وبلاگ ، واحدی ، نویسنده ، مدح ، محفل ، مجلس ، مجتبی ، میرزا ، مرثیه ، مصر ، آمریکا ، آراز ، احمد ، استاندار ، اکرام ، حیدر ، تبریزی ، پیامبر اسلام ، سلبی ناز ، روز ، زندگی ، زینب ، رضوانی ، دو ، داستان ، صراف ، عظیم ، علی یف ، علیزاده ، علمیه ، علمدار ، فتح الهی ، فرانسه ، فلسطین ، فیلم ، شاهرخ ، شجاع ، دو هفته نامه ، دیدار ، رسول ، رجبی ، زلزله ، پیام ، بهمن ، حزب ، جواد ، ادب ، اردوغان ، آذربایجان غربی ، آثار ، مطبوعات ، مشهد ، مهدی موعود ، محمداف ، کانون ، نویسندگان ، هفته نامه ، هنر ، وطن ، ولی ، یاد ، هادی ، نوروزی ، نماز ، قیام ، کرکوک ، محسن ، مثنوی ، ماه ، مایل ، ملی ، آذری ، آزادی ، ارشاد ، از ، اسماعیل زاده ، انگلیس ، اورمیه ، اکرام ، جاوید ، حدیث ، حسینی ، حضرت ، بهرامپور ، بعثت ، روزنامه ، رهبری ، سعدی ، رباعی ، رزم آرای ، دینی ، دانشگاه ، شب ، غدیر ، غفاری ، علامه ، عرب ، عرفان ، فارس ، فرزند ، صمداف ، صادقپور ، صدر ، طلعت ، طلاب ، خوی ، دوزال ، رهبر ، بزرگ ، بیداری ، تبلیغات ، حمایت ، حماسه ، حاجی زاده ، جعفری ، توهین ، امین ، انتخابات ، انجمن ، امام زمان ، الله ، استاد ، اخلاق ، آیت الله خامنه ای ، آران ، آغدام ، آقازاده ، منظومه ، مسلمان ، مراغه ای ، مسئولان ، موعود ، موسی ، ماهر ، محمدی ، هریس ، یادداشتهای ، وفات ، یحیی ، یک ، کردستان ، کربلا ، نوروز ، نمایندگان ، وحید ، مایل اوغلو ، گرمان ، مولانا ، میلاد ، نباتی ، مسجد ، مرگ ، مرسی ، مسئول ، معلم ، آغری ، آذربایجانی ، اسلامگرایان ، اسماعیل ، ارمنستان ، ارمنی ، ارزشها ، اشغال ، باکو 10 ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :309
بازدید دیروز :64
کل بازدید :2866151
تعداد کل یاداشته ها : 881
102/12/29
11:55 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
قلیزاده علیار[263]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید شقایقهای کالپوش بچه مرشد! سکوت ابدی هم نفس ►▌ استان قدس ▌ ◄ نغمه ی عاشقی جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی سرچشمه همه فضـایـل مهــدی(ع) است ساده دل ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی ....افسون زمانه طراوت باران تنهایی......!!!!!! جـــیرفـــت زیـبا سارا احمدی بیصدا ترازسکوت... .: شهر عشق :. پیامنمای جامع شهر صبح ماتاآخرایستاده ایم سایت روستای چشام (Chesham.ir) وبلاگ گروهیِ تَیسیر منطقه آزاد محمدمبین احسانی نیا رازهای موفقیت زندگی مرام و معرفت یامهدی Dark Future امام خمینی(ره)وجوان امروز عشق ارواحنا فداک یا زینب سیاه مشق های میم.صاد مهاجر مردود دهکده کوچک ما گروه اینترنتی جرقه داتکو بسیج دانشجویی دانشکده علوم و فنون قرآن تهران هفته نامه جوانان خسروشهر آتیه سازان اهواز بیخیال همه حتی زندگیم عمو همه چی دان پـنـجـره صل الله علی الباکین علی الحسین تینا شهید آوینی Chamran University Accounting Association پدر خاک فقط خدا از یک انسان ع ش ق:علاقه شدید قلبی تبریک می گوییم شما به ساحل رسیدید!!!!! گاهنامه زیست جوک و خنده دهاتی دکتر علی حاجی ستوده قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی کشکول sindrela شیدائی تنها عاشقانه سیب آریایی نیروی هوایی دلتا ( آشنایی با جنگنده های روز دنیا ) به یاد تو آخوند مالخر و تمام طرفدارانش در سیستم حکومتی فروشگاه من قاضی مالخر یا قاضی طمع کار کدامیک ؟؟؟؟ پایگاه خبری،قرآنی، فرهنگی آذربایجان غربی عاشقانه زنگ تفریح

 

 

نقش عثمانی در حمایت از عشایر یاغی ارومیه

حجت یحیی ­پور  

اشاره:

هفته­ نامه «فریاد» از ابتدای اسفند 1285 تا اوایل آذر 1286 خورشیدی به مدت 9 ماه روزهای شنبه در ارومیه منتشر می‌گردید و به عنوان نخستین و یگانه نشریه ارومیه در آن دوران معروف به «روزنامه فریاد» بود که اخبار و مقالاتی در موضوعات مختلف اجتماعی و دینی و سیاسی و تاریخی را منعکس می ساخت، جمعا 23 شماره منتشر شده و در بیداری مردم ایران به ویژه غرب کشور، بسیار موثر بود و حتی به ممالک اروپایی و ترکیه و روسیه هم می رفت و خوانده می شد. سردبیری این نشریه را مرحوم محمود غنی زاده بر عهده داشت و به همت روشنفکران و نویسندگان متعهد ملی، از جمله مرحوم میرزا حبیب الله آقازاده سلماسی در ارومیه منتشر می شد. حوادث منطقه نیز در این نشریه هفتگی «روزنامه فریاد» انعکاس می یافت که آن روز جنبه اطلاع رسانی داشت و امروزه جنبه تاریخی و سندیت پیدا کرده است. روزنامه فریاد، غارتگری، حملات و شرارت اشرار مرزی منطقه آذربایجان غربی و حوالی شهر ارمیه و پشتیبانی دولت عثمانی از این اشرار محلی غرب کشور با اهداف نامقدس و شرارت بار در اوایل قرن بیستم، از جمله اخباری است که روزنامه فریاد به خوبی انعکاس داده و با انتشار مجموعه اسناد و گزارش‌ها پرده از حمایت دولت خبیث عثمانی از اشرار داخلی ایران برداشته است، همچنین حاوی اخبار و گزارشهای ارزشمندی از تلاش امرای ارومیه جهت سرکوب اشرار است.

نوشتار حاضر به بیان موضوع حمایت‌ دولت عثمانی از اشرار محلی، ورود ارتش عثمانی به ایران به نفع این اشرار و اشغال نواحی غربی آذربایجان و نیز جنایات آنان در اطراف ارومیه پرداخته و مجموعه اخبار، گزارشها و تحلیل‌های 23 شماره­ی روزنامه فریاد به عنوان اساس، مبنا و منبع این پژوهش در نظر گرفته شده است.

 

تشکیل اردوی ملی مدافع وطن در ارومیه

برخی از عشایر غرب آذربایجان که مدت‌ها سر به شورش گذاشته و امنیت منطقه را به خطر انداخته بودند از حوالی سال 1284 خورشیدی به حملات خود شدت بخشیده و نواحی تحت سکونت خود را از سلطه قوای دولتی خارج ساختند.

افزایش توان مالی و نظامی این اشرار، همزمان با خلاء حاکمیت کارآمد، سبب شد تا دشت‌ها و روستاهای زیادی به تصرف آنان در آمده و خوانین بیشتری به آنان ملحق گردند. به این ترتیب خودباوری اشرار روز به روز افزایش یافت تا جایی که حوزه عملیاتی خود را تا روستاهای اطراف ارومیه و سلماس گسترش دادند.

اوج این شرارت‌ها در سال 1286 خورشیدی بود و هیچ یک از اقوام آذری و کُرد و ارمنی و آشوری از حملات اشرار در امان نبودند. در جریان این شرارت‌ها حدود 1500 نفر از اهالی منطقه به طور مستقیم توسط اشرار به قتل رسیدند و مقدار بی­حسابی از اموال و اثاثیه اهالی روستاهای دور و نزدیک توسط آنان به تاراج رفت.

در خرداد 1286 خورشیدی و به منظور سرکوب اشرار، به همت اهالی ارومیه قوای چهار هزار نفری متشکل از همه گروه‌های ساکن در شهر ارومیه و شهرهای اطراف اعم از آذری و کرد و ارمنی و آشوری تشکیل شد و «جمشید خان مجدالسلطنه» به عنوان فرمانده این نیرو انتخاب گردید. بسیاری از خوانین کُرد از جمله تیمور آقا، پرو بیک، عمر خان و ... با قوای خود به این قوا پیوستند و تفنگداران مسیحی نیز به اردو ملحق شدند، همچنین مسیحیان ارومیه با هزینه خود تعداد هزار فشنگ تهیه کرده و به اردو اهدا نمودند. به این ترتیب اردوی ملی ایرانیان در شهر ارومیه و با همت اهالی این شهر متشکل از همه اقوام و ادیان تشکیل گردید و جهت سرکوب اشرار به حرکت در آمد.

عشایر یاغی که نواحی غربی ارومیه را تحت تسلط خود داشتند و در مرز با عثمانی در رفت و آمد بودند خیلی زود توانستند با عشایر مسلح و اتباع عثمانی ارتباط برقرار کنند به طوری که حداقل دویست نفر از اشرار مسلحِ تحت تابعیت عثمانی در میان آنان به کشتار و غارت در شهرها و روستاهای اطراف ارومیه می­پرداختند. دولت عثمانی نیز روابط تنگاتنگ و حسنه‌ای با این عشایر یاغی برقرار کرده بود و این اشرار در قبال کمک‌های مادی و معنوی که از عثمانیان دریافت می‌کردند، در جهت پیشبرد سیاست‌های عثمانیان در نواحی غربی ایالت آذربایجان از هیچ فرومایگی فروگذار نکردند تا جایی که حتی مالیات مناطق تحت تصرف خود را با نام دولت عثمانی دریاف می‌کردند!

سربازان و امرای نظامی عثمانی، ماه‌ها پیش از تشکیل اردوی ملی به طور غیر قانونی از مرز عبور کرده و ضمن اشغال بخش‌های کوچکی از اطراف ارومیه اقدام به آموزش، تربیت و تجهیز اشرار می‌کردند. در اوایل فرودین 1286 خورشیدی میرزا جوادآقا ناطق در جریان سفر خود به ارومیه و سخنرانی در میان اهالی ارومیه در مسجد جامع این شهر، ضمن اشاره به این موضوع بیان می­دارد دولت عثمانی که خود از جانب دول اروپایی مورد تهدید است، سودای اشغال بخش­هایی از «ملک شش هزار ساله ایران» را در سر می­پرواند!

عثمانیان که با واکنشی از سوی دولت و قوای نظامی ایران مواجه نبودند رفته رفته پیشروی کرده و نواحی بیشتری را به اشغال خود در آوردند، به طوری که کمی پیش از حرکت اردوی ملی در اوایل خرداد 1286 خورشیدی مجدالسطنه در مجموعه نام­نگاری‌های خود با انجمن ایالتی تبریز، به پیشروی قوای عثمانی در نواحی تحت تسلط اشرار اشاره کرده و از تصرف «گمرک‌خانه دولتی برادوست» به دست قوای عثمانی صحبت به میان آورده است!

گسترش عملیات نظامی اشرار مسلح در جغرافیای وسیع‌تر و استقرار قوای عثمانی در مناطق تحت تسلط آنان سبب شد تا نیاز به تشکیل یک اردوی نظامی جهت برقراری نظم و امنیت، بیش از پیش احساس گردد. به این ترتیب در خرداد 1286 خورشیدی اردوی ملی با فرماندهی جمشید مجدالسلطنه و با حضور داوطلبانه همه اقوام ارومیه تشکیل شد و با وجود نبود امکانات و تجهیزات مناسب، در حالی که حتی چادر برای اسکان سربازان وجود نداشت، اردو با بدرقه باشکوه مردم ارومیه جهت سرکوب اشرار به حرکت در آمد.

 شخصی به نام «منتظم السلطان» که به عنوان «معلم کل» در اردو به خدمت مشغول بود به طور منظم گزارش‌های کامل و ارزشمندی از حرکت اردو و اخبار جبهه‌ها به روزنامه فریاد ارسال می‌کرد. به این ترتیب در حدود نیمی از شماره‌های روزنامه فریاد به اخبار و گزارشات مهم و ارزشمند اردو پرداخته شده است. بر اساس این گزارش‌ها در آغاز حرکت اردو، پیش‌قراولان در نزدیکی رودخانه باراندوز با 18 نفر پیاده نظام عثمانی و دو نفر ضابط و یک راهنمای کُرد مواجه می­شوند! سربازان عثمانی سریعاً حالت جنگی به خود می­گیرند ولی قوای ایران بدون درگیری از کنار آنان عبور می‌کنند!

مجدالسلطنه در تلگراف‌های ارسالی به رجال سیاسی کشور بارها به روابط حسنه عثمانیان با اشرار و نیز به تعدی عثمانیان به مرزهای ایران اشاره کرده است. از جمله در جریان یکی از نخستین عملیات‌های نظامی علیه اشرار در تلگرافی به اتابک اعظم بر این حقیقت صحه گذاشته و به صدر اعظم اطلاع می‌دهد که اشرار پس از شکست‌های پیاپی، اموال و اهل و عیال خود را به خاک عثمانی منتقل می­کنند و با خیالی آسودی پس از تجدید قوا به کوهستان‌های مرزی بازگشته و به شرارت ادامه می‌دهند! روابط عثمانی با عشایر شورشی و اشرار مسلح به همین جا ختم نشد و این اشرار به زودی در قالب قوای نظامی عثمانی ظاهر شدند و سرکوب آنان از نظر دولتمردان عثمانی به عنوان جنگ علنی ایران با دولت عثمانی تلقی گردید! مجدالسلطنه پس از موفقیت‌های اولیه در میدان جنگ در تلگرافی دیگر به اتابک اعظم، یکی از شروط مورد نظر جهت بخشش اشرار را خودداری از رفت و آمد آنان به عثمانی اعلام می‌کند و ابراز امیدواری می‌نماید که بتواند حدود مرزی ایران را از اشرار و عساکر عثمانی پاکسازی نموده و به شهر بازگردد.

سربازان ایرانی با وجود کمبود امکانات، با رشادت و حس میهن‌دوستی در جنگ مقابل اشرار به پیروزهای ارزشمندی دست یافتند اما اردوی ایران در برابر اشرار (که توسط عثمانیان به بهترین نحو تجهیز شده بودند) همچنان از کمبود تجهیزات نظامی و تدارکات رنج می‌بُرد و با وجود درخواست‌های مکرر مجدالسلطنه از تبریز، این تدارکات هنوز به ارومیه ارسال نشده بود. مجدالسلطنه در تلگرافی به انجمن ایالتی تبریز ضمن اعلام نارضایتی از اینکه سرنوشت مردم ارومیه اهمیتی برای اهالی تبریز ندارد، بار دیگر به عبور غیر قانونی سربازان عثمانی از مرز اشاره کرده و این نکته را یادآور گردید که مردم ارومیه به عنوان مرزبانان ایران سپر بلای دیگر هموطنان از جمله اهالی تبریز شده­اند، در حالی­که مردم تبریز از رسیدن تجهیزات کمکی به دست ما جلوگیری به عمل می‌آورند!

در ایامی که نبردها به اوج خود رسیده بود، به کریمخان هرکی و عبدالله بیگ (دو تن از سرداران کُرد اردوی ملی) دستور داده شد تا حهت سرکوب اشرار به سمت جرمی و بیدکار حرکت کنند. کریمخان اخبار مبنی بر افزایش روز افزون قوای عثمانی در منطقه جهت حمایت از این اشرار را مانع از حرکت به سمت اهداف مورد نظر می‌داند، اما مجدالسطلان با قاطعیت به او جواب می‌دهد که دولت عثمانی هرگز نمی‌تواند بطور رسمی وارد خاک ایران شده و با قوای نظامی خود از اشرار حمایت کند. البته مدت زیادی طول نکشید تا خلاف این امر بر مجدالسلطنه ثابت شد! عملیات اردوی ملی ایران در نواحی غربی ارومیه جهت سرکوب اشرار و برقراری امنیت در منطقه، کارساز واقع شد و در مدت کوتاهی بخشهای بزرگی از منطقه توسط اردوی ملی فتح گردید و پرچم ایران پس از دو سال بار دیگر در این نواحی به اهتزاز در آمد. خوانین شورشی یکی پس از دیگری تسلیم گشته و ضمن قبول همه شروط، از دولت مرکزی اعلام اطاعت می‌کردند. مهم­ترین شروط از این قرار بود که مالیات‌های به تاخیر افتاده با احتساب بهره آنها تا دینار آخر پرداخته شوند و هر طایفه شورشی جهت ضمانت یک گروگان در ارومیه داشته باشد و اینکه هرگونه رابطه با دولت و اتباع عثمانی کاملا قطع گردد. با وجود اینکه اکثر خوانین شورشی تسلیم قوای دولتی شده بودند، برخی از آنان همچنان مقاومت می‌کردند و در این میان امیدشان به وعده‌ها و حمایت‌های دولت عثمانی بود!

 

اقدام غیر انسانی قوای عثمانی

دولت عثمانی در اقدامی خبیثانه، وعده‌های فریبنده‌ای به خوانین شورشی داده و با تطمیع و ایجاد انگیزه مانع از تسلیم شدن آنان می‌شد. عثمانیان در پیام‌هایی به خوانین وعده می­دادند که اگر بتوانند به بهانه مذاکره با امرای ایرانی مدتی فوت وقت کنند، ارتش عثمانی در حمایت از آنان وارد عمل شده و با ورود رسمی به خاک ایران به قلع و قمع سربازان ایرانی خواهد پرداخت به طوری که حتی یک نظامی ایرانی در منطقه یافت نشود!

سه فقره از مکتوبات بسیار مهم عثمانیان که توسط امرالله (از ضابطان ارکان حرب عثمانی)، شیخ محمد طه و رستم بیک به خوانین شورشی و عشایر یاغی منطقه ارسال گردیده بود با همت ماموران اردوی ایران کشف گردید و پرده از نیات شوم عثمانی در ارتباط با نواحی غرب آذربایجان برداشته شد. همزمان با تکاپوی دولت عثمانی جهت تغییر اوضاع به نفع اشرار و تلاش‌ها برای زمینه­سازی جهت ورود به خاک ایران، آنگونه که مجدالسلطنه درخواست کرده بود مهمات لازم از جمله 207 قبضه اسلحه ورندال به همراه بند و سرنیزه، 31000 فشنگ، 150 باب چادر، کرناد هفت سانتی متری 64 تیر، کرناد هشت سانتیمتری 130 تیر و ... از تبریز به ارومیه رسید و از آنجا به جبهه‌های جنگ ارسال شد.

در میدان نبرد، همانطور که امرای عثمانی سفارش کرده بودند گروهی از اشرار از در حیله با اردوی ملی ایران وارد شده و اقدام به فوت وقت کردند، در این مدت گروهی دیگر از اشرار به خاک عثمانی رفته، در آنجا تجدید قوا نموده و آماده حمله همه جانبه به ارومیه شدند. عثمانیان سرانجام به وعده‌های داده شده به خوانین یاغی عمل کرده و با 1600 نفر در قالب چهار فوج پیاده به همراه شش توپ به نفع اشرار وارد عمل شدند و پس از عبور از مرز و ورود به منطقه، در جنگ مستقیم با اردوی ملی تلفات سنگینی به قوای ایرانی وارد کردند.

قوای ایرانی که به جنگ با اشرار مشغول بودند، صفوف نظامی عثمانیان را از راه دور ملاحظه می‌کردند ولی هرگز باور نداشتند که قوای عثمانی تا این میزان و در این وسعت جرأت تعدی به خاک ایران را داشته باشند. به زودی توپخانه عثمانی به سوی قوای ایرانی آتش گشود و جمعی از سربازان ایرانی و جوانان رشید آذری و کرد و ارمنی و آشوری را به خاک و خون کشید. مجدالسلطنه که نمی‌خواست خودسرانه وارد جنگ با کشور همسایه شود فرستاده‌ای به اردوی عثمانی اعزام کرد و از آنان علت تجاوز به خاک ایران و حمله به اردوی ملی ایران را جویا شد و به فرمانده عثمانی خاطر نشان کرد که در صورت صدور فرمان جنگ از جانب دولت مرکزی او نیز در مقابل قوای عثمانی به جنگ خواهد پرداخت. فرستاده پس از بازگشت از اردوی عثمانی پاسخ فرمانده عثمانی را اینگونه بیان کرد: «به مجدالسلطنه بگویید که من از طرف دولت متبوعه خودم امر شدید دارم که اردوی جناب مجدالسلطنه را ازین نقطه بکوچانم اگر تا سه ساعت حرکت ننمایند ناچارم اقدامات علی­حده شدیده نمایم!»

مجدالسلطنه که نه اجازه ورود به جنگ با دولت همسایه را داشت و نه توان مقابله همزمان با اشرار و چهار فوج تا بن دندان مسلح عثمانی را در خود می‌دید تصمیم به عقب نشینی از منطقه گرفت. اما در حین عقب نشینی، توپخانه عثمانی در اقدامی غیر انسانی و ناجوانمردانه به سوی سپاهیان ایران آتش گشود و از طرفی عشایر یاغی با حمله به قوای ایرانی همه اساس و تجهیزات را به غارت بردند. قریب به سیصد نفر از جوانان وطن در راه دفاع از سرزمینشان شهید شدند و خون پاکشان دشت‌ها و کوه‌های نواحی غرب ارومیه را رنگین کرد. همه تجهیزات و تسیلحات توسط اشرار به یغما رفت و دویست هزار تومان مهمات دولتی به دست دشمن افتاد.


اشغال نواحی ارومیه

قوای عثمانی در روزهای آتی تا منطقه پل قویون (که امروزه بخشی از شهر ارومیه است) پیشروی کرده و به آزار و اذیت اهالی می­پرداختند. به گفته نویسنده روزنامه فریاد: «سربازان تُرک هر روز به ارومیه نزدیک­تر شده و روستاهای بیشتری را به اشغال خود در می‌آورند. حقوق چندین هزار ساله با ناموس ایرانیت پایمال هوسات مشتی رذالت پروران و حشرات بی­وجدان خیانت پیشه عومه [نوعی کرم سیاه] عبدالحمید شد...» با این وجود اهالی ارومیه اتحاد و همبستگی ملی خود را حفظ کرده و با آغوش باز برادران و خواهران کرد و ارمنی و آشوری را که از روستاها و دشت‌های مورد هجوم عثمانی به شهر پناه آورده بودند در خانه‌های خود اسکان دادند اما خانه‌های اهالی برای این تعداد از آوارگان کفاف نمی‌کرد و به این ترتیب آوارگان در مساجد شهر اسکان داده شدند. ارومیه در بهت و ناباوری به سر می‌برد. دشت‌ها و کوه‌های غرب ارومیه توسط قوای عثمانی و اشرار به خاک و خون کشیده شدند. بهترین جوانان شهر به شهادت رسیدند. مجروحان و جانبازان غرق در خون بودند و امکانات مناسبی برای درمانشان وجود نداشت. موسم برداشت محصول فرا رسیده بود و کشاورزان و زارعان محل زندگی خود را ترک کرده به شهر پناه آورده بودند. محصولات کشاورزی از بین رفتند و این علاوه بر وارد کردن زیان مالی سنگین به اهالی، خطر جدی بروز قحطی را نیز تشدید می‌کرد.

قوای عثمانی که از اتحاد اقوام در ارومیه خشمگین بودند و این همبستگی را مانعی در برابر رسیدن به اهدافشان می­دانستند ضمن تلاش برای ایجاد تفرقه قومی به کشتار هدفمند اقوام مختلف دست زدند. تنها در یک مورد در هجوم به روستای موانه هشتاد نفر از جوانان را به شهادت رساندندو تعدادی از زنان را نیز به اسارت بردند و این روستا را به محل استقرار و مقر فرماندهی خود تبدیل کردند. دهات نواحی غربی ارومیه تا نزدیکی شهر تماما توسط اشرار و قوای عثمانی تخریب و خالی از سکنه شد. چنانچه گفته شد، عثمانیان که از اتحاد و همبستگی همه اقوام اعم از آذری و کرد و ارمنی و آشوری در مقابل خود خشمگین بودند، تلاش‌های زیادی انجام دادند تا اقوام ارومیه را در مقابل هم قرار داده و در منطقه نفاق قومی ایجاد کنند. ارومیه در طول تاریخ سکونتگاه اقوام مختلف با ادیان و مذاهب و زبان‌های گوناگون بوده است و امروز نیز این شهر با عنوان «دیار همزیستی اقوام و ادیان» شناخته می­شود. اقوام ساکن در ارومیه از دیرباز به عنوان یک ملت واحد با اتحاد و برادری در کنار یکدیگر زیسته­اند و این همبستگی همواره موجب ناکامی دشمنان از جمله عثمانیان در ایجاد اختلافات قومی شده است.

تلاش برای ایجاد تفرقه قومی

همزمان با جنایات عثمانیان و اشرار در منطقه و تلاش‌های قوای عثمانی جهت ایجاد نزاع قومی میان اقوام، نمایندگی وزارت خارجه در ارومیه در اقدامی هوشمندانه و در پیامی به کنسولگری‌ها، میسیونرها و روحانیون خارجی ساکن در ارومیه نظر آنها را در مورد رفتار و رابطه اقوام ساکن در ارومیه با یکدیگر جویا می‌شود. وتس (سر کنسول روس مقیم ارومیه)، رئیس روحانی آمریکا، رئیس روحانی انگلیس، آرخماندره‌ت (خلیفه روس)، مارالیه (خلیفه ارتودوکس) و نیس فریدمن (مدیر دارالایتام آلمانی در ارومیه) همگی در پیام‌های خود ضمن اذعان به روابط حسنه و برادرانه اقوام ساکن در ارومیه، تایید کرده‌اند که حرکت اردوی ایران صرفا جهت سرکوب اشرار و در داخل جغرافیای سیاسی ایران بوده و دولت عثمانی در حمایت از این اشرار به خاک ایران تجاوز کرده است.

در اینجا لازم است یادی بکنیم از قهرمانان ناشناخته وطن، کسانی مانند صمصام الدوله و جلال­خان و فرزندش نعمت­الله سلطان که با دست خالی و با شهامت و شجاعت مثال زدنی آمیخته با حس میهن‌دوستی در برابر دو هزار نفر از اشرار تا بن دندان مسلح یک روز تمام مقاومت کردند، اما پس از مجروحیت به اسارت در آمده و به طرز فجیعی مثله شده و به قتل رسیدند. آوازه میهن دوستی و شجاعت و شرافت صمصام الدوله و جلال­خان و نعمت­الله سلطان در ارومیه و نواحی اطراف پیچید اما آنان هرگز به مانند دیگر قهرمانان ملی جایگاه تاریخی شایسته خود را به دست نیاوردند.

در حالی که بیش از دو ماه از اشغال نواحی غربی ارومیه سپری شده بود شایعاتی مبنی بر ادامه حرکت عثمانیان جهت اشغال سرتاسر ارومیه تا سواحل غربی دریاچه ارومیه به گوش می‌رسید. نظامیان جنایتکار و بی­اخلاق عثمانی در مدت اشغال نواحی غربی آذربایجان از هیچ گونه وحشی‌گری و بی‌اخلاقی فروگذار نکردند. از جمله اقدامات وحشیانه عثمانیان که بر اساس همه قوانین جهانی ممنوع بود می­توان به قتل مجروحان جنگی، کشتار غیر نظامیان و حمله به اماکن مذهبی و مقدس اشاره کرد که نظامیان عثمانی مرتکب هر سه این جنایت‌ها شدند!

چنانچه گفته شد لشگر متجاوز عثمانی روستای موانه را به مقر خود تبدیل کرده بودند و از آنجا به قتل و غارت و کشتار پرداخته و به پیر و جوان رحم نمی‌کردند. عثمانیان که در طول تاریخ بارها به مرزهای غربی ایران یورش آورده و سابقه طولانی در تجاوز و کشتار و جنایت در شهرهای مختلف آذربایجان داشتند این بار نیز از هیچگونه جنایت و خشونت فروگذار نکردند، از بی عصمت کردن زنان و دختران هیچ ابائی نداشتند و حتی به جنازه‌ها نیز رحم نکرده و آنان را می‌سوزاندند. عمق فجایع، جنایات، تجاوزات و وحشیگری عثمانیان به اندازه‌ای بود که نویسنده روزنامه فریاد بیان می­دارد که از شرح ابعاد مختلف آن شرمگین و خجالت زده است!

هرچند عثمانیان مدت زیادی در نواحی غربی آذربایجان دوام نیاوردند و نهایتا با رایزنی‌های سیاسی و اعمال نفوذ قدرت‌های جهانی مجبور به عقب نشینی از مناطق تحت اشغال خود شدند، اما در این مدت خشم و نفرت اهالی ارومیه از جنایات و اقدامات رذیلانه و خبیثانه عثمانیان به اشکال گوناگون ادامه داشت. بازتاب احساسات میهن دوستانه و ضد عثمانی اهالی آذربایجان را در ادبیات نویسندگان روزنامه فریاد و در اشعار شاعران محلی ارومیه و سلماس و تبریز می‌توان دید که اوج آن شعر ملمع فارسی- آذری سعید سلماسی مشروطه خواه پرآوازه آذربایجانی است. این شعر که حقیقتا می­توان آن را عاشقانه‌ای حزن آلود در وصف ایران دانست به شرح زیر است:

بازم توئـــی؟ فـــدای نگــاه ملـول تو        

گل ای مــدام گریــه و افغــان ایدن وطـن

بـــازم چـــرا غریـــق خیـــال و تاثّری         

هر شب آقـــان سرشـک تاثّر نه در نه دن؟

بی خواب و بی حضوری چشمان  حسرتت         

ایلر لیـــــال  عشقمــی بر بــاد ای وطـن

ای خسته طبیــب جـو ای بـاغ خـاطرات         

ای سبزه زار شوقی سوسزدان صولان چمن

آهـــی کـه از درون مــن آید  معـانیش          

مقصودمــز خلاص وطنـدر وطـن، وطـن

ایـــام دی گذشت صبــاح بهــار ماست          

اوغرنده حاضریـز که ایدک بذل جان و تن!

 (منبع: هفته نامه «دنیز» شماره 117، مورخ 97/4/23)

 


  

ایکی شاعره بیر شعر!

اوستاد شامی­دن بیر خاطیره

حمید واحدی

اورمودا منیم یول تاپدیغیم ایلک ادبی انجمن، ارشاد اداره سی­نین شهرچای پارکیندا یئرله­شن دهخدا کتابخانسیندا تشکیل ائتدیگی هفته لیک شعر انجمن ایدی. او زمانلار بیر ایکی ایل ایدی شعر یازیردیم. انجمنه گلن شاعرلردن چوخونون آدی ایندی ده یادیمدادیر، میرحسن سربلند (پولاد)، عبدالحسین شیرپنجه رضایی (تنها)، حاج علی رضایی، محمود صادقپور (شامی)، ... الله تعالی هامیسینا رحمت ائله سین. همچنین عزیز دوستوم کریم گلندام، میر حبیب زمانی، ابراهیم نژادی، بیت­الله جعفری و بیر نئچه گنج شاعر ده اورا گل – گئت ائدیردی.

من بو شاعرلرین آراسیندا ایکی نفر ایله داها آرتیق علاقه ساخلاییردیم؛ شعرلریمی اولارا اوخویور، فکیرلرینی بیلمک ایسته ییردیم. بیری مرحوم «شامی» و ایکینجی ایسه رحمتلیک «تنها» ایدی.

شامی و تنهانین شعرلری او زمانلار منیم اوچون چوخ ماراقلی و تاثیر ائدیجی ایدی. شعرلریمی شامی یه اوخویاردیم او دا ائشیدیب، معین یانلیشلارا دوزه لیش وئرردی. حتی انجمن دن علاوه اونون ایش یئرینه (تعاونی روستایی فروشگاهلاریندا) ده هر دن گئدیب، اونونلا گؤروشوردم، اونا شعر اوخویاردیم، او مرحوم دا دوزلیش دقتله ائشیدیب، نقطه نظرلرینی سؤیلردی. بونا گؤره اونون منیم بوینومدا اوستادلیق و معلیم­لیک حقی وار. او بو گؤروشلرده حتی اؤز شعرلریندن ده منه اوخویاردی. من اونون شعرلریندن چوخونون الیازمالارینی آلیب ساخلامیشام.

او زمانین گنج شاعرلری آراسیندا من شامی یه داها چوخ یاخینلاشدیم، 17 – 18 یاشیم وارایدی؛ اونون دا تخمیناً 35 یاشی. البته شامی­نین شاعر دوستلاری چوخ ایدی، مرحوم عباس بزرگ­امین، کریم گول­اندام، علی شریف دلجویی (آدسیز)، عسگر شاهین پر، حبیب زمانی، عادل پیر شاهوردی (آرمان) و ...

من او زمانلار چوخ فارسجا شعرلر یازیردیم، تورکجه شعرلریم ایسه شامی و تنهانین شعرلری­نین تاثیری آلتیندا ایدی. شامی­یه بیر فارسجا غزل اتحاف ائتمیشدیم، اونو بیه­نیبب، منی آلقیشلادی و بیر - ایکی مصراعسینی دا اصلاح ائتدی. غزل بو ایدی:

دل از زیارت یاران ز شوق لبریز است

شنیدن سخن دوستان دل­انگیز است

کنیم گفته تاریخ گوشواره گوش

که زندگانی اسلاف عبرت­آمیز است

شکوفه­های دلم زردگونه گردد از آن

که در درون دل من همیشه پاییز است

چنان محبت تو گشته با دل من عجین

«شکنجه­های تو بر من محبت­آمیز است»

مجال گفتن حق بر همه میسر نیست

چرا که در پس هر پرده تیغها تیز است

به شهر اورمیه «شامی» است شهریار سخن

اگر چه جایگه شهریار تبریز است.

***

دئدیگیم کی مرحوم عبدالحسین تنها ایله ده سیخ علاقه ده ایدیم، بیر مدت ده بینالارا رنگ وورماق و رئمونت ایشلرینده اونون یانیندا شاگردلیک ائتمیشدیم. تنهانین عالمی شامی ایله فرقلی اولماغینا باخمایاراق، من هر ایکیسیندن تاثیر آلیردیم. شامی­یه یازدیغیم فارسجا غزلین سونوندا «شامی» کلمه­سینی «تنها» کلمه سی­ایله عوضله ییب، مرحوم تنهایا تقدیم ائتدیم! البته بو ایش منیم خاملیغیمدان تؤرنمیشدی! ... نه ایسه، تنها رحمتلیک ده به­یه­ندی و منی تحسین ائتدی. حتی ازبرله میشدی و هر یئره بیرگه گئتسیدیک، منی هوسلندیرمک اوچون، او غزلی اوخویاردی! قضادن بیر گون تنها ایله بیرگه اونون ماتاسکلتینه (موتورسیکلتینه) اوتوروب اورمیه­نین اطرافیندا اولان «بارجوق» کندینه شامی­گیله قوناق گئتدیک. دانیشیقلار آراسیندا شامی بیردن اوزونو تنها مرحوما توتوب: «حمید بیر تزه غزل یازیب!» دئدی. من ایسه بو سؤزو ائشیدنده ائله بیر حالا قالدیم کی، الله بیلیر! ... تنها سؤیله دی: هه، منه ده اوخوموشام، یاخشی دیر!

من بو سؤزدن داها آرتیق آجیناقلی بیر حس کئچیردیم. شامی رحمتلیک اؤز شعرلرینی یاددا ساخلامازدی و دفتر – کاغاذ اوزوندن اوخویاردی، آمما منیم او غزلیمی حفظ ائله میشدی! ... باشلادی شعری اوخوماغا؛ هر بیتی اوخودوقجا من تر تؤکوردوم! اور­کده آللها یالواریردیم که سون بیتینی اوخوماسین!!

شامی سون بیته یاخینلاشدیقجان منیم حالیم ده­ییشیردی ... بئشینجی بیتی اوخودوقدان سونرا، اوزونو تنهایا توتوب دئدی: سونونجو بیتی ده بیلیرسن دا!...

تنها دا باشینی ترپتمکله اونون سؤزونو تایید ائله­دی.... ندنسه، رحمتلیک شامی آلتینجی و سونونجو بیتی اوخومادی و من داها چوخ خجالت چکمکدن خلاص اولدوم .... مجلس قورتاردی.

البته آیدین دیر کی، او مرحوم نه اوچون سونونجو بیتی اوخومادی! ... هر حالدا بو دا بیر درس ایدی من اوچون، ائله او ساعتدن عهد ائله­دیم کی بیر ده بو ایشلردن گؤرمه ییم!

تانری­دان هر ایکی شاعریمیزه رحمت دیله ییرم.

منبع: نشریه «دنیز» شماره 97


95/6/7::: 2:14 ص
نظر()
  

شامی شعر و ادب ارومیه

نگاهی به زندگی استاد محمود شامی

شاعر برجسته و نامی استاد محمود صادقپور متخلص به «شامی»، به گفته خودش در سال 1324 شمسی ( و در شناسنامه 1327) در روستای «بارجوق» از محال بکشلو در اطراف شهر ارومیه در خانواده¬ای کشاورز و باغدار به دنیا آمد و به قول خود در آغوش طبیعت بزرگ شد و روح و جانش از زیبایی¬های سحرانگیز طبیعت سرشار گردید، به طوری که در طول حیات پربارش و در مسیر آفرینش¬های ادبی همواره تحت تاثیر همان شگفتی¬ها و زیبایی¬های دلربا قرار داشته و هنوز هم بعد از هفتاد سال عمر پر برکت، همان انس و الفت دیرینه با طبیعت زیبا و حیرت¬آور را حفظ کرده است.

تحصیل و شعر:

شامی تحصیلات رسمی خود را تا ششم قدیم ادامه داد اما مطالعات عمیق و مستمر و گسترده او در عرصه ادبیات و دواوین شعرای فارسی و ترکی، ذوق فطری شاعرانه این شاعر باغدار را شکوفاتر کرد. مهم¬ترین منبع الهام شاعرانه شامی عبارت است از طبیعت زیبا، آثار شعرای بزرگ و واقعیتهای تلخ و شیرین جامعه. از استاد شامی تاکنون دو مجموعه شعر به نامهای: «طبیعتین قوینوندا» 1369(درآغوش طبیعت) و «داشلی یول» 1384(سنگ فرش) به چاپ رسیده و چندین دفتر و مجموعه شعر هم آماده چاپ و نشر دارد. در اشعار استاد شامی موضوعات انسانی و اجتماعی بیشتر مورد نظر است از جمله وطن دوستی، خانواده، منزلت زن، تربیت، طبیعت، شعور ملی، طنز انتقادی، خرافه ستیزی، ستایش قهرمانان ملی و شهداء، عدالت طلبی و فلکولور آذربایجان که می¬توان او را شاعر ارزشها و فرهنگ آذربایجان نامید چرا که از آداب و رسوم محلی و ضرب¬المثل¬های ترکی آذربایجانی منظومه¬هایی جاودانه و گاه طنزآمیز ساخته است.

او از دلداگان شعر و هنر شاعر بزرگ زمان استاد شهریار است. زبان لطیف و حماسی و ساختن تصاویر بدیع از ویژگی¬های شعری استاد شامی است و باید گفت که او در ادبیات آذربایجان جایگاهی والا و سبک و سیاقی مخصوص به خود دارد. شامی همزمان با عشق ورزی به آذربایجان و ایران، به شهر تاریخی ارومیه به عناون زادگاهش، عشقی آتشین و نگاهی واقع¬بینانه دارد: داغلارین اصلان بئجریب گوزل شانین شهرتین وار کؤرد، آسوری، ارمنی له قیریلمایان وحدتین وار یاشا- یاشا جوان اورمو دل استاد شامی به عنوان یک همسر و پدر نسبت به زندگی، همسر و دو فرزندش مزدک و مانی، سرشار از عشق و مهربانی است و در اشعارش این عشق پاک را انعکاس داده است. اما نگاه او به وطن بسیار گسترده و قابل ستایش است:

هارا قاچیرسینیز کؤچری قوشلار

ایندی کی ائل لرین یامان چاغی دیر

ایگیت اولان مگروطنی بوشلار

گـؤرنده مملکت غم دوستاغی دیـر؟!

شامی بازنشسته فروشگاه شهر و روستاست. او از 40 سال پیش در انجمنها و کانونهای ادبی ارومیه و در اغلب شبهای شعر و همایش¬های شاعرانه استان و گاه دیگر استانها حضوری فعال داشته و در جریان¬سازی ادبی در استان موثر بوده است. شامی علاوه بر ایران، در ممالک دیگر از جمله ترکیه و آذربایجان هم، شاعری شناخته شده است.

 

دوستلار منی سالین یادا

شعری از استاد شامی

من یاشادیم عؤمور بویو

توپ تفنگین قاباغیندا

شاهد اولدوم قان یاشلارا

آنالارین یاغیندا.

بیر فدایی شاعر اولدوم

آزادلیغین سوراغیندا

سیزدن اوزاق اولسون قادا

دوستلار منی سالین یادا.

*

گونوم کئچدی باشدان باشا

آجی - آجی، قره – قره

بیر گولمه دیم بو دونیادا

حسرت قالدیم خوش گونلره

نغمه قوشدوم، حیاتیمی

صرف ائله دیم بو هنره

اویمادیم شهرته،

آدا دوستلار منی سالین یادا.

نویسنده: مصطفی قلیزاده علیار


  

یاران همه جمع آمده، «شامی» به میانه 

نوشته: قنبر حاجیوند (نویسنده، روزنامه نگار، منتقد ارومیه ای)

- مدت ها - فرصت دیدار دوستان و حضور در نشست های ادبی و بهره مندی از فیوضات ادیبانه ی اهل قلم و شعر و شاعری را ، از بنده سلب کرده بود . 

دیروز فرصتی دست داد تا در جلسه ی کانون شعر حوزه ی هنری شرکت جویم . 

لطف استاد قلیزاده هم شامل حال شد و چند دقیقه ای از دل دردمندم گفتم و کارهای نوشتاری ام . 

این عکس به پیشنهاد آقای [مصطفی] قلیزاده ، به مناسبت حضور استاد محمود شامی ( بعد از دوره ی طولانی بیماری ) ، در جلسات کانون ، گرفته شد و هدیه ی دوستان . 

 67z4_img_1197.jpg

استاد شامی (نشسته کنار پرچم کشور عزیزش ایران و در کنارش استاد غلامرضا دانش فروز)

منبع: وبلاگ قنبر حاجیوند

 


  

شعر
 
ای طبیعت گونو یاشا!

 
محمود صادقپور «شامی»

 بو شعر فروردین آیی نین 13-جو گونو، طبیعت گونونه عایددیر. بو موضوعدا شعر یازیلماییب. حؤرمتلی اوستاد شامی اؤلکه­میزده خلق آراسیندا اولان گؤزل قایدالاردان، عنعنوی دویوملار و دئییملردن الهام آلاراق «طبیعت گونو» آدلی بو مثنوینی یازمیشدی. «طبیعت گونو» شاعرین یئنی شعرلریندن­دیر و ایندیه کیمی چاپ اولماییب، بیرینجی دفعه اولاراق «دنیز»ده نشر ائدیلیر:

بوگون طبیعت گونودور
گزمگه فرصت گونوندور

چؤللر هامی اوزه گولور
بیر باخ داغا- دوزه گولور

«پیش­پیشا»لار توم­توم آچیب
هر طرفه عطیر ساچیب

آغاجلار نه اویانیبلار!
الوان گوله بویانیبلار

ائللر چیخیب داغا-باغا
حتی یاغیش یاغایاغا

«اورمیه»نین بو چاغیندا
آخار چایلار قیراغیندا

چمنلرین فرشی اوسته
ائللریمیز دسته دسته

سئوینج­ایله شنلیک ائدیر
چالیر، اوینور، جالمان گئدیر

نه گؤزل­دیر داغ- دره­لر
سیخ مئشه­لر، منظره­لر

گؤزل قیزلار، اودور گلیر
چیچک دریر، گول دسته­لیر

تا اؤزونه تاپسین اری
دوگونله­ییر بیتگی­لری!

بعضی­لری توپ اویناییر
باغدا «گیزلن پوپ» اویناییر

بعضی­لری «کیفلان» گئدیر
گؤرنلری حیران ائدیر

ساچلارینی وئریر یئله
باخان دویمور اینجه بئله

اوشاقلار دا چمن اوسته
اویناییرلار «پیلله دسته»

«رسام» گلیر فیرچا الده
دولانیر یام­یاشیل چؤلده

شکیل چکیر داغ-دره­دن
هر بیر گؤزل منظره­دن

ای طبیعت وورغونلاری
گلین بیزیم یوردا ساری

باخین سولار اؤلکه­سینه
قولاق آسین قوش سسینه

نئجه گؤزل اوخویورلار
یووالارین توخویورلار!

محشر ائدیر بهار بوردا
نه یاپیشیر ناهار بوردا!

داغدان گلیر گور شلاله
شعله چکیب یانیر لاله

سولار آخیر شاققیلداییر
سماورلر پاققیلداییر

قیز-­گلینلر بیتیردیگی
ائولریندن گتیردیگی

«گؤی»لرینی سویا آتیر
حکمتی وار اونا خاطیر:

«کؤوشن» اولار جنت تکین
آدام بویدا چیخار اکین


*******


یاواش- یاواش قاش قارالیر
آخشام گلیر گون دارالیر

سس-سمیرلر هامی باتیر
گئتمگین ده وقتی چاتیر

آیریلیق اولور چوخ چتین
قوینوندان بو طبیعتین

یئردن دورور آنا قادین
سسلر ارین هم اؤولادین

زورلا ییغیر اؤز باشینا
تپیلیرلر بیر ماشینا

دوشوب یولون اثرینه
قاییدیرلار ائولرینه

*********


ایندی قیزلار اولوب یامان
گلیب ائوه چاتان زمان

تک نیتی بودور دیلده:
اره گئتسین یئنی ایلده

یادا سالیر ایگیت یارین
چیخاریر اؤز باشماقلارین

باخ ایشینه دقت ائله
آستانادا قویور بئله:

ائوه طرف دابانلاری
بورنو دؤنور چؤله ساری

دئییب­لر کیم بئله ائدر
ائودن چیخیب گلین گئدر...

یاشاسین بو دب­لری میز
اونوتماریق اونلاری بیز

بئله­لیک­له ایل بایرامی
ائل بایرامی، گول بایرامی

«اورمیه» ده چاتیر باشا
ای طبیعت گونو یاشا!


*********


اما منه معمادی
نییه شوم­دور «اون اوچ» آدی؟!

خورباخاندا عوام سنه
یامان آجیق گلیر منه

اینجی­سه ده اگر هامی
سئوده­جکدیر سنی «شامی»

سندن الهام آلاجاقدیر
جوشوب قلم چالاجاقدیر

او اینانماز خرافاتا
جهالتدن دوغار خطا.

93/01/13

منبع:  «دنیز »هفته نامه سی - شماره 52، نشر تاریخی 93/02/14




93/2/15::: 10:29 ع
نظر()
  
   1   2   3      >