خنده های فالش
منتشر شد
دنیزنیوز: مجموعه اشعار فارسی طنز سعید سلیمان پور (بوالفضول الشعراء) تحت عنوان «خنده های فالش» از سوی انتشارات سوره مهر حوزه هنری در تهران منتشر گردید. سعید سلیمان پور از شاعران توانمند ارومیه و از طنزپردازان مطرح کشوری است که در چند سال اخیر با شعرهای طنزش شناخته شده و اشعارش علاوه بر وبلاگ شخصی در برخی مطبوعات اجتماعی – ادبی بومی و مرکزی و جُنگهای ادبی منتشر شده است. وی متولد 1351، اهل ارومیه، مدرس دانشگاه، مسئول دفتر طنز ارومیه و دانشجوی دکترای ادبیات فارسی است.
سلیمان پور شاید نخستین شاعر ارومیه ای باشد که در عرصه شعر طنز، مجموعه شعری مستقل منتشر می کند. درون مایه و موضوعات شاعر «خنده های فالش» در این کتاب، مسائل سیاسی، اجتماعی، اخلاق اجتماعی و حتی موضوعات دینی است و نشان می دهد که شاعر این مجموعه از اهالی این زمان است و کمتر موضوع مهمی از نظر تیز و دقیق شاعر طنزپرداز دور می ماند، از این دیدگاه «خنده های فالش» از خیلی از مجموعه های طنز معاصر متفاوت می نماید. خنده های فالش زبانی ساده و در عین حال پخته دارد، تصاویر بدیعی، فوران عاطفه و احساس، موسیقی درونی شعرها، استحکام ترکیبات و جملات، وسعت اطلاعات شاعر، توان ریزبینی، انتقاد تلخ، سواد و احاطه ادبی و قدرت طنزپردازی وی از شاخصه های کتاب خنده های فالش است. شعر بی ربط از این مجموعه را باهم می خوانیم:
شعر بی ربط
ربطی به ادیسون ندارد
که خرمن های ما را برق می گیرد
ربطی به نیوتن ندارد
که سیب های ما از چشم بازار می افتند
ربطی به گالیله ندارد
که دلالها می بَرند و زمین دور سرمان می چرخد
ربطی به پِترُس ندارد
که فداکارانه از پشت میزت،
انگشت در سوراخ سدهای افتتاح نشده می کنی!
ربطی به من ندارد
که در آستانه ی انتخابات ،
مشکلات کشاورزان را شعر کرده ای!
.............
روزومه ی انتخاباتی!
کاندیدا بودن آخ چه حالی داره
حدس وگمون و احتمالی داره
کیف سخنرانی و قصـه گفتن
یعنی زیـاد گفتن و کـم شنفتن:
کاندیدای مخلص و بـا مرامم
برگـه ی رایت رو بکـن به نامم
من خادم شـمام و خاک پاتـون
نطقای خوب خوب می کنم براتون!
اهداف مـن: تحـول اساسی!
افکـار مـن: اند دموکراسی!
حامی مـن: یـه آدم حسـابی!
ستـاد مـن: جنب چلوکبابی!
صورت من: نگو کـه عین ماهه!
سیرت مـن : محاسنم گواهه!
لباس من: پیرهـن روی شلـوار
جنس لباس: تلفیق چیت و چلـوار!
مدرک مـن : مدیریت برخـورد
محل اخذش : حومـه ی آکسفـورد!
حالا یه خرده میگـم از سوابق
کف نکنین ، خلایق هـر چی لایق
زمون شـاه : مخفی و در تقیه
تـو انقلاب : مشـوق بقیه
زمون جنگ: از نیروهای آنکال
تـوی صف نمـاز جمعـه فعال!
جناح من: مخلوطی ازچپ وراست
تعامـل سیاسی ، بی کم وکاست
راست اصولگـرا، همـوژنیزه!
دوم خـردادی پاستـوریـزه!
با چپیـا راست و حسینی جفتم!
بـا راستیـام خدایی چپ نیفتم!
خوبه کسی بیاد به مـا بد کنه ؟
صلاحیت حاجیتـو رد کنـه؟
هر کی بهش دست بزنه، رد بشه
شاپـره نیشش اگـه زد حقشـه!
این ماشینو که افتاده به فس فس
هولش بدین تـا برسم به مجلس
من خادم شـمام و خاک پاتون
نطقای خوب خوب می کنم براتون!...
شاعری خم می شد...
مرحوم دکتر سید حسن حسینی
شاعری خم می شد
منشی قبله عالم
می شد!
شاعری
وام گرفت
شعرش آرام گرفت!
شاعری قبلهنما را گم کرد
سجده بر
مردم کرد!
شاعری روی زمین
سیب سرخی را دید
زیر لب فاتحهای خواند و گذشت.
شاعری رفت به ده
برکت از گندم رفت
کدخدا شاعر شد!
(از کتاب نوشداروی طرح ژنریک)
اودلو شاعر آلقاییت
اکبر حمیدی علیار
تانینمیش شاعر «آلقاییت» بایرام اوغلو خلیل اوف، 1940- نجی ایل صنعت اوجاغی، علسگر یوردو گؤیچه ماحالی نین داشکند کندینده آنادان اولدو. آناسی مارال خانیم گؤیچه نین کسرلی و اثرلی سیدلریندن اولان مرحوم سید بایرامین قیزی ایدی.
او اورتا مکتبی دوغما کندینده بیتیریب 1963- نجو ایلده آذربایجان دولت پئداقوژو انستیتوندا تاریخ- فیلولوگییا فاکولته سینه قبول اولوب، 1967- نجو ایل همین انستیتونون دیل و ادبیات شعبه سینی بیتیردی....
لطفاً مقاله نین آردینی دنیزنیوز سایتیندا و یا دنیز نشریه سی شماره 31 ده اوخویون
نخجوان شعری
نئینیرسن گؤزل؟
سهلاب محمداف - نخجوان
اورکدیر بئشیگی صاف محبتین
اورک سئومهدیسه، یول تاپماق چتین.
سن مندن سئوگی یوخ، اورک ایسته دین،
سئوگیسیز اوره یی نئینیرسن گؤزل.
گئتمه او اورهیین دالینجا هدر،
بیر سحرین غمی ایله برابر.
ناهارین بال اولور، شامین تند زهر،
بئله دوز- چؤره یی نئنیرسن گؤزل؟
بیر ائو کی، ایچینده باغرین قان اولا،
هر آنین، ساعاتین امتحان اولا،
سنی نه دینله ین، نه دویان اولا،
قیزیلدان دیرهیی نئنیرسن گؤزل؟!
آختار او کسی کی، مهربان اولسون،
ان آجی کلمهسی سنه »جان« اولسون،
عقلی عملینه چراغبان اولسون،
عاغیلدان سئرهیی نئینیرسن گؤزل؟
سئوسن، سئو اورکدن درد قووانلاری،
اوجالیغا گئدن نردیوانلاری،
پولاد پنجهسینده داش اووانلاری،
شوشه تک کؤوره یی نئینیرسن گؤزل؟
زهرا (س) عشقینه
علی علیزاده (امید سلماسی)
من نه مجنونام قالام چؤللرده لیلا عشقینه
یاکی وامق تک اولام آواره عذرا عشینه
قاف تکلیکده فقط بیر داغ ایدی معناسی یوخ
قاف اولوبدور ذهنلرده »قاف« عنقا عشقینه
ایستهسن دونیای عشقین پوچ و فانی اولماسین
اوز گتیرمه اؤزلوگونده هر نه دونیا عشقینه
جانیمی ووردوم اودا، یاهو و یا حق سسلهدیم
ایستهدیم من ده یانام شوقایله مولا عشقینه
من دئدیکجه یا علی، سسلندی اود، »یا فاطمه«
یا علی! یعنی یانیرسان سن ده زهرا عشقینه
ای »امید« آرامش دریانی دریاده ن آلیر
تا آخیر گؤز یاشلارین موجایله دریا عشقینه.