القای غم و افسردگی در جامعه ایرانی
دکتر رضا حسین پور- استادیار روانشناسی دانشگاه تهران
تهیه و تنظیم از: مهدی اصغرزاده
غم را میتوان یک حالت عاطفی دانست که در آن فرد دچار رنج روانی است و نتیجتاً به فاز افسردگی وارد میشود. بر اساس نظریات شناختی، افسردگی بعنوان یک پاسخ عاطفی هیجانی، نتیجه انحراف شناختی محسوب میشود. برداشت و شناخت فرد از وقایع و پدیدهها پاسخ عاطفی و هیجانی او را نسبت به وقایع تعیین می کنند. به همین دلیل است که یک تجربه معین ، ممکن است روی دو فرد تأثیر متفاوتی را بر جای بگذارد. این تفاوت در حد قابل ملاحظهای نتیجه برداشت و ادراکی است که فرد از پدیده و تجربه دارد.
رسانههای جمعی برای القای غم از این قاعده روانی استفاده میکنند. برای آنکه غم را به عنوان افسردگی اجتماعی در سطح جامعه شیوع دهند، برداشت مخاطبان نسبت به وقایع و نیز میزان انتظار آنان را تغییر میدهند. به عبارت دیگر با بزرگ نمایی و مبالغه در مورد پدیدهای که همه در انتظار آن هستند، انتظارات وتوقعات افراد را بالا میبرند و هنگامی که آن پدیده اتفاق میافتد، در صورت عدم تطابق فرد و جامعه با شرایط به وجود آمده و ذهنیت ایجاد شده، هالهای ازغم مخاطبان را فرا میگیرد. به عبارت دیگر، درالقای غم، چون تحقق یک امر با سطح انتظار به وجود آمده یکسان نیست، پاسخ عاطفی نابهنجار ازجمله افسردگی به وجود می آید. این فرآیند، نوعی جنگ روانی خاموش دشمنان هر جبهه علیه جبهه دیگر محسوب می شود. جنگی که درگیری ظاهری ندارد، خونی ریخته نمیشود اما به راحتی سربازان زیادی را به دلیل ایجاد یأس از میدان خارج میسازد.
روش دیگر برای گسترش افسردگی، ساختن تصویری مبهم، تاریک و رعب انگیز از آینده است. این روش نیز در طول جنگهای سرد همواره به عنوان ابزاری در دست رسانههای جمعی مورد استفاده قرار گرفته است. این رسانهها عموماً خبرها را به شکلی بیان میکنند که آینده تاریک را برای مخاطبان ترسیم میسازد، علاوه بر آن برای القای این غم از کلماتی استفاده میکنند که بار عاطفی منفی داشته باشند.
نمونهها
به عنوان نمونه چند مورد را نقل می کنیم :
1ـ فرانس پرس در تفسیری در آستانه آغاز جشنهای سالگرد انقلاب اسلامی نوشت: " این مراسم در فضایی برگزار میشود که به علت بحران اقتصادی که از سه سال پیش همچنان رو به وخامت میرود، سنگین شده است. این بحران نارضایتی فزایندهای در قشرهای متوسط و فقیر که رکن سیاسی رژیم محسوب میشوند، به وجود آورده است " .
2ـ شبکه تلویزیونی سی- ان - ان به نقل از سخنگوی پنتاگون درباره تجهیز نظامی ایران میگوید: "ما واقعاً نمیدانیم هدف ایرانیها چیست؟ اما سیاستهای ما که همواره در گذشته آن را دنبال کرده و در آینده نیز بدان پایبند خواهیم بود این است که با حضور قدرتمند در منطقه با هرگونه نیروی نظامی در خلیج (فارس) مقابله کنیم " .
3ـ روزنامه الثوره، ارگان حزب بعث عراق طی نوشتههایی تأکید میکرد حکومت ایران بزودی توسط رئیس جمهوری ایران و مریم رجوی سرنگون خواهد شد. این روزنامه افزود: " ملایان باید بدانند که قطار مقاومت ملی توسط مریم رجوی هدایت میشود و مستقیم و به سرعت به سوی تهران پیش میرود. عاقبت کسانی که برای دخالت در امور داخلی عراق تلاش میکنند چنین است ".
4ـ یک آمار از تبلیغات رادیوهای بیگانه به ویژه رادیو آمریکا در یک ماه 50 مورد تبلیغات منفی درباره وضعیت اقتصادی آینده را مطرح کرده است.
5ـ در نمونه دیگری رادیو بیبیسی در تاریخ 74/11/4 عنوان کرد: " آقای رییس جمهورهنگام تسلیم بودجه از مردم خواست که به تحمل سختیها ادامه دهند تا بر مشکلات اقتصادی و تحریمهای امریکا فائق آیند. . . آنچه روشن است این است که سال آینده برای ایرانیان سال سخت دیگری خواهد بود".
6ـ خوب است نمونه آخر را از سالهای جنگ تحمیلی ذکر کنیم: " جرالد سایب خبرنگار آمریکائی و زیگفرید تیل خبرنگار آلمانی در مورد وضع داخلی ایران و عراق در سال 65 نوشتههایی داشتهاند که حاکی از وخامت اوضاع در ایران و امید و روحیه عالی و نیز اقتصاد شکوفا در عراق میباشد . جرالد سایب در روزنامه وال استریت ژورنال 65/11/7 مینویسد:
" اگر چه تهران روی هم رفته دور از جنگ ایران و عراق به نظر میرسد اما محلی وجود دارد که نمیتوان از وحشت و خوف ناشی از آن چشم پوشید . . . در وسط گورستان یک چشمه بزرگ با آبی جاری به رنگ قرمز شفاف قرار دارد که سمبل خونهای ریخته شده است . . . در حول و حوش گورستان یک بولدوزر همچنان که تشییع جنازهها در جریان است زمین را آماده میکند. تابوتهای خالی در اطراف پراکندهاند و در انتظار لحظهای بسر میبرند که مورد استفاده قرار گیرند " همانطور که در نمونههای بالا ملاحظه شد، رسانه ها برای القای غم و افسردگی در جامعه ایرانی، آیندهای تاریک و وضعیتی نابهنجار و وحشتآور توصیف و در این گزارشها از کلماتی استفاده میکنند که دارای بار عاطفی منفی است. هدف پنهان این رسانه ها از این گونه تبلیغات، القای غم و ناامیدی در مخاطبان خود بوده است.
در مورد روش اول القای غم اشاره شد که رسانههای ارتباطی با ایجاد نیاز کاذب و القای پیروزی قریبالوقوع ، مخاطبان را به صورت غیرمنطقی، آماده یک پیروزی و رخداد عظیم میکنند و هنگامی که آن رخداد با ذهنیت ایجاد شده منطبق نباشد، موجی از غم و افسردگی در جامعه شیوع مییابد. به عبارت دیگر ناکامی ناشی از تعارض واقعیت و ذهنیت، موجب سرد شدن آتش امید و شیوع غم میشود. در حقیقت با سرد شدنهای پیدرپی، خستگی روانی و سرخوردگی بر مخاطبان رسانهها سایه میافکند، دقیقاً همان چیزی که در جنگهای روانی و جنگهای سرد تبلیغاتی مورد توجه برخی رسانهها میباشد.
در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، رسانههای غربی در دو مرحله به این روش دست زدند. در مرحله اول، مسأله عملیات قریبالوقوع ایران را بزرگ جلوه دادند و در مرحله دوم با تکرار و تأکید بر ناتوانی ایران در مسایل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، به گسترش اضطراب و نگرانی کاذب ایجاد شده دست زدند. مثلاً در مرحله عملیات جنگ روانی در فروردین و اردیبهشت سال 1365، خبرگزاریها از یک عملیات قریبالوقوعی که کار دشمن را یکسره خواهد کرد خبر داده اند .
مرحله اول:
- خبرگزاری آلمان غربی میگوید: "رئیس مجلس ایران پیشبینی کرد این جنگ بزودی با پیروزی قریبالوقوع ایران پایان خواهد یافت ". (1365/1/15)
- خبرگزاری آلمان غربی: "هرگز در طول هفت سال گذشته موقعیت، همچون امروز برای پایان دادن به عمر رژیم عراق مساعد نبوده است". (1365/3/9)
- آسوشیتدپرس: " مناسبترین زمان برای رفتن به جبههها همین الان است، زمانی که سرنوشت جنگ باید برای همیشه رقم خورده شود ". (1356/6/3)
- رادیو صهیونیستم : "حکومت اسلامی میتواند با اعزام هزاران نفر نیروهای تازهنفس کار جنگ را یکسره کند " . (1365/1/21)
مرحله دوم
اما در مرحله دوم بعد از انجام عملیات نظامی، در همان سال موج تبلیغات آن رسانهها تغییر کرد و همگی بر ناتوانی ایران تأکید کردند :
- " عراق با بمباران تأسیسات حیاتی صادرات نفت ایران به امید بازداشتن این کشور از اقدام به یک تهاجم گسترده، تلاشهای خود را جهت نابودکردن اقتصاد ایران شدت بخشیده است ". (1365/6/9)
- نشریه کریسچین مانیتور مینویسد: " برای ایرانیان، نوروز همواره مظهر شادی و سرور بوده است. اما نوروز امسال بیشتر یادآور حقایق تلخ ناشی از ادامه جنگ فرسوده کننده خواهد بود که تلفات سنگینی داشته و امید به پیروزی در زمستان جاری تحقق پیدا نکرده است" . (1365/12/28)
همانطور که در نمونهها ملاحظه شد، رسانههای بیگانه برای القای غم در جامعه ابتدا با طرح یک پیروزی قریبالوقوع ، انتظار و سطح آرزوی مردم را بالا میبرند و بعد از انجام عملیات، آینده آنها را تاریک جلوه میدهند و آنان را نسبت به حرکتهای بعدی سست و خسته میکنند. و به این دلیل است که گفته میشود ارتباطات امروز میتواند اندیشهها را تسخیر کند و احساسات را تغییر دهد و بدون خونریزی جبههای با سربازگیری تبلیغاتی تشکیل دهد. ارتباطات امروز از قوانین حاکم بر حیات روانی انسان در جهت شکل دهی رفتارها و اندیشههای مخاطبان خود سود میجوید و آن را به نفع اهداف خود سامان میدهد.
اگر هدفهای ارتباطی برای خدمت به بشر طراحی شوند، این یافتهها میتوانند حامل اطلاعات ضروری و سازنده باشند. اما اگر هدفهای ارتباطاتی آنطور که رسانههای امپریالیستی طراحی میکنند برای مسخ اندیشهها و ایجاد جنگ روانی باشد ، نه تنها در خدمت بشر نیست بلکه به حسب واقع حقوق آنها را تضییع و اندیشهها و رفتار مخاطبان را از واقعیتها تحریف میکنند تا به اهداف پنهان خود برسند.
منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 20 مورخ 26/ 5/91
نقّاشی، دریچهای به پرورش خلّاقیت
نوشته: جواد کریم نژاد
هنر، شناخت از زندگی به صورت کیفی میباشد و منشاء هنر را باید در زندگی شخصی و چگونگی نگاه افراد به زندگی جستجو کرد. از دیگر سو، هنر، خلّاقیت و بهرهوری هوشی رابطهی مستقیمی با یکدیگر دارند. به تصریح جامعهشناسان هنر و روانشناسان، کودکان ذاتاً هنرمند هستند و آنچه باعث میشود آنها به مرور از ذات خویش دور شوند، نحوهی تعلیم و تربیت، روش تدریس و آموزش آنها می باشد. مربّی خوب هنر و آگاه به اصول آموزشی میتواند با پرورش استعدادهای کودکان، هماهنگ ساختن فعالیتهای ذهنی و عملی کودکان، پرورش قوهی تخیّل و تصوّر، بسترسازی جهت بیان عواطف و احساساست درونی و مهمتر از همه ایجاد شرایط مساعد برای پرورش میل به همکاری با دیگران و برقرار ساختن روابط اجتماعی، از آنان کودکانی مسئولیتپذیر و خلّاق پرورش دهند.
روانشناسان اعتقاد دارند که دوران کودکی، جزو مهمترین سالها در شکلگیری شخصیت انسان محسوب میشود . اگر در این سالها بتوان هنر را به خوبی به کودک آموزش داد، میتوان انتظار داشت که هنر بتواند در شخصیت کودک تأثیرگذار باشد.
نقاشی به دلیل برخورداری از قدرت تصوّر و اندیشهی تجسّم، در ارتقاء مهارتهای حسی و تقویت توانایی ارتباطی برای کودکان از جایگاه ویژهای برخوردار است. کودکان هنر را بیشتر با نقاشی کردن تجربه میکنند و نقش آموزش و پرورشهای دوران کودکی، بسیار با اهمیت و پررنگ است، اگر در این دوران کودک تحت نظر یک مربّی کارآزموده و آگاه به اصول آموزشی هنر قرار گیرد، به او کمک خواهد کرد که آزادانه قوهی تخیّل خود را به کار گرفته و با خلق آثار هنری رشد فکری و خلاقیّت در او شکوفا گردد. کودکان به دلایلی همچون لذّتجویی، بیان افکار، احساسات و عواطف درونی و روحی خویش، تخلیهی انرژی، بیان رویاها و خواستهها، طرز نگرش و برقراری ارتباط با محیط پیرامون نقّاشی میکشند و از طریق نقاشی اولین تجربههای خود در هنر را کسب میکنند. استفاده از خطوط و رنگهای مختلف در نقاشی کودکان گویای آرامش، شور، هیجان، غم و شادی، تمنیّات، خواستهها و حالات روحی آنهاست.
شما به عنوان مخاطب، چه تصویری از کودکی که قلم به دست گرفته و خطوط موزون یا ناموزون با شکل و رنگهای مختلف بر روی صفحه کاغذ ترسیم میکند، دارید؟ فکر میکنید رسم این خطوط با اهمیت است یا خط خطیهای بی مفهوم کودکانه، معنی میشود؟! آیا این خطوط و شکلها دارای پیام است یا خیر؟! باید توجه داشته باشیم که کودک محیط پیرامون خود را آنگونه که میبیند نقاشی میکند نه آنطور که هست. کودک در نقاشی خود بواسطه عناصر بصری، با صمیمانهترین زبان سخن میگوید و تفکّرات و ذهنیات و آرزوهای خود را در قالب آن متجلّی ساخته و دنیای درونی خود را خالصانه بروز میدهد و به قول اندیشمندی »نقاشی پلی است برای دستیابی به اندیشهی کودک«، بنابراین نقاشی کودکان اگر از لحاظ فرم بیاهمیت جلوه کند، از نظر محتوا نمیتواند بیارزش باشد و پیام عاطفی آن را از زبان خطها و رنگهای بکار برده شده میتوان دریافت نمود. به عبارتی دیگر نقاشی به دلیل اینکه از درون کودک سرچشمه میگیرد، برای کودک فقط وسیله لذّت و بازی نیست، بلکه با آن بهطور ناخودآگاه مسائل، مشکلات و حالات درونیاش را بیان میکند.
در این میان مربی نقاشی کودک، در پرورش خلاقیّت او نقش تعیین کنندهای دارد. نقاشی میتواند با هدف تقویت قوهی تخیّل، پرورش توجه و دقت کودک، توجه به عناصر حسی موجود در اطراف، تقویت بصری کودک در دیدن اشیاء محیط پیرامون، تمرکز حواس و بیان احساساست با تأکید بر نقش و رنگ دنیای آمالی کودک را وسیعتر نموده و سبب ارتقاء مهارتهای حسی و تقویت توانائی ارتباطی او گردد.
دنیای نقاشی تنها عالمی است که کودکان رفتارهای صادقانه دارند، هرچه دارند در فضای نقاشی خود فاش ساخته و با اطرافیان و اشیاء محیط پیرامون حرف میزنند، از اینرو، این مسئله زمینه را برای مربیّان خردمند و آگاه به اصول آموزش مهیّا میسازد تا کودکان را بهتر شناخته و آموزشهایشان را متناسب با علایق و تواناییها و نیازهای کودکان استوار سازند. در نقاشی کودک میبایست با تأکید بر پرورش خلاقیت نقاشی در کودکان و سعی در القاء »دید خلّاق« که منجر به دریافتهای بهتری برای کودک میباشد، داشت. چرا که دیدن و تقویت بصری کودک، ذهن او را غنی میکند؛ از طرفی نقاشی کودک هم از حیث ترکیب رنگها و هم از حیث مضمون در جهت شکوفایی خلاقیّت کودک زیبا و دارای اهمیت به سزائی است. کودکان از قدرت تخیّل، تصور و تجسّم قوی برخوردار هستند و همهی اینها در حاصل فعالیتهای هنری کودکان- همچون نقاشی- نمایان است، یک مربی خوب کافی است خود را به دنیای کودکان نزدیک ساخته و چونان کودکان اندیشیدن را فراموش نکند.
منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 20 مورخ 26/ 5/91
خوشبختی یعنی توانایی نقاشی کردن!
گفتگوی حمید بهجت با دکتر شهلا رشیدیان
اشاره: دکترشهلا رشیدیان در سال 1333 در شهرستان اهواز متولد شد. در سال 1359 در رشته دکترای دندانپزشکی از دانشگاه فردوسی مشهد فارغ التحصیل گردید، اما شهر ارومیه را برای زندگی و طبابت برگزید. سالهای اولیه کارش در زمینه نقاشی به تمرین و تکرار تکنیکهای نقاشی گذشت. از سال 1388با برگزاری نخستین نمایشگاه انفرادیش به طور جدی به عرصه هنر نقاشی وارد گردید و توانست در مدت کوتاهی به موفقیتهای چشمگیری دست یابد از جمله برپایی نمایشگاههای گروهی و انفرادی در ایران و خارج از کشور. رشیدیان یکی از زنان پرکار نقاش است که استمرارش در طی سالهای اخیر در کنار طبابت بهانه این گفتگو شد.
* خانم رشیدیان، لطفاً از خاطرات دوران کودکی و خانواده پدری تان برایمان صحبت کنید؟
- دوران کودکی حالا در اپیزودهای شفاف یا محو به خاطرم می آیند، همیشه فکر می کنم اگر قسمت کوچکی از تخیلات و الهامات کودکی به تصویر در آمده بودند الآن گنجینه بزرگی داشتم. بی تردید این برای بیشتر هنرمندان صادق است، آثاری در ذهن هنرمند باقی مانده و به تصویر در نیامده اند. باری، من در یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمده ام آنجا که افراد متعدد خانواده فرصت دیده شدن به آدم نمی دهند، با این وجود پدرم که روح هنرمندانه ای داشت و شعر می گفت و به قولی اهل دل بود. گاهی با یک کلام ساده و یا یک نگاه، تشویق ارزشمندی می کرد. در طراحی های بچه گانه و یا گاهی کپی برداری از عکس های کتابهای پدرم با تشویق او مواجه می شدم که اعتماد به نفس خوبی به من می داد ولی فقط در همین حد، نوشتن مشقها و تکالیف مدرسه در اولویت وظایفم بود. وسایل کار من هم فقط در حد یک مداد سیاه و پاک کن و حداکثر یک جعبه مدادرنگی بدون هیچگونه امکان آموزش در شهرهای کوچک خوزستان . پدرم بعلت شغل اداری مجبور به سفر و تغییر محل زندگی همراه با خانواده پرجمعیتش بود. علی رغم علاقه ام به نقاشی فرصت برای پرداختن به این کار پیش نیامد،در یک مسابقه نقاشی مینیاتور در سال اول دبیرستان مقام اول بین دبیرستانهای پسرانه و دخترانه دزفول را بدست آوردم ولی به دلیل محدودیت خانوادگی برای دختران در آن دوره در مسابقات استانی شرکت نکردم و بالاخره فعالیت هنری بنده به همین جا خاتمه یافت، بعد وقت دانشگاه رفتن رسید، اسم دانشکده هنرهای زیبا هم خانواده مرا دچار شوک می_کرد! در نتیجه مثل بچه آدم سرم را پایین انداختم و در کنکور دانشکده دندانپزشکی قبول شدم و خیلی زود ازدواج و هر دو پسرم یکی پس از دیگری، دوران دانشجویی من را در کنار درسهای دانشکده پر کردند و بعد مطب و الی آخر....
*شما یکی از معدود افرادی هستید که درکنار شغل پزشکی به هنر روی آوردید، ازچه زمانی به طور جدی تصمیم به نقاشی کردن گرفتید؟
- آرزوی نقاشی کردن در تمام این سالها در گوشه ای ازروح من منتظر ماند تا وقت فراغتی به دست آید که حدودهفت، هشت سال پیش ازسال 83 بالاخره اتفاق جدیدی برایم افتاد و دو باره شروع به نقاشی کردن نمودم.
*بیشتر از چه تکنیکهائی در خلق آثارتان بهره می_برید؟
- ازنقاشی آبرنگ لذت می برم، ولی برای بیان احساسات و یا دیدگاه هایم علاوه بر آبرنگ از آکرولیک ، رنگ روغن که بیشتر مواقع رنگ را با مواد مختلف ازجمله گل، آرد و مواد دندانپزشکی تاریخ مصرف گذشته ترکیب کرده روی بوم می گذارم .
* ازآرت اکسپوی میامی برایمان بگویید، فضای نمایشگاه وفروش آثارچگونه بود؟
- شرکت در آرت اکسپوی میامی تجربه خوبی بود از شانس خوبم چندین رویداد هنری موازی با اکسپوی میامی از جمله نمایشگاه آرت بازل که یکی از رویداد های خیلی مهم در عرصه هنرهای تجسمی می باشد در جریان بود که توانستم آن را ببینم ،غرفه را به حال خود می گذاشتم و گذشت زمان رادر بازدید از آثار فراموش می کردم و وقتی به غرفه ام بر میگشتم از هنرمندانی که در کنار غرفه من بودن می شنیدم که فعلا" خبری نیست اکثرا" روز آخر روز فروش است که ما روز قبل از آن رفتیم چون قرار بود چند شهر دیگر آمریکا را هم ببینیم و نفهمیدم که بالاخره توانستند بفروشند یا نه....ولی آنچه من فهمیدم این بود که به علت بحران اقتصادی شانس چندانی برای فروش نبود و بازدیدکنندگان در چندین رویداد هنری که همزمان برگزار می شد پخش می_شدند، نگاه می کردند و گاهی توجهشان جلب می شد ولی خرید نمی کردند، در هر صورت هدف اصلی من برقراری ارتباط با جوامع هنری و دیدن هنرمندان نقاط دیگر دنیا بود که تحقق پیداکرد.
*خانم دکتر قطعا"شما اهل مطالعه هستید بیشتردرچه زمینه هایی مطالعه می کنید وچه تاثیری روی آثارتان دارد؟
- خواندن برای من یک اعتیاد است،از کودکی از زمانی که توانسته ام بخوانم همیشه خوانده ام از مجله ها و روزنامه ها و کتابها و گاهی حتی سالنامه ها، مواقعی که چیزی پیدا نمی کردم، نوشته های یک ورق پاره را هم می خواندم. به خواندن رمان ومضامین اجتماعی و تاریخی علاقه مندم در زمینه های تاریخ و فلسفه هنر هم مطالعه می کنم. از شناختی که راجع به هنرمندان دوران های مختلف پیدا می کنم یاد می گیرم که خلق یک اثر هنری بسته به زمان و مکان خاصی نیست و هر هنرمندی زبان و نگاه خود را در آثارش دارد که رسیدن به آن سعی و پشتکار زیادی را می طلبد.
*تو زن هنرمندی یا هنرمند زن؟
- منکر تفاوتهای فیزیولوژیکی و ویژگیهای هر دو جنس نیستم، اما اصولا"معتقد به تفاوتهای ماهوی بین زن و مرد نیستم، اگر از این نگاه بنگریم به تعداد هنرمندان و یا بهتر بگویم به تعداد انسانها تفاوت وجود دارد و من یک هنرمند زنم.
*برای آینده هنری تان چه تصمیماتی دارید؟
- نقاشی کردن برای من یک نیاز است، از نقطه نظر من خوشبختی یعنی توانایی نقاشی کردن، من نقاشی می_کنم و با این کاراحساسات و دل مشغولی هایم را بیان می کنم، به آینده خاصی فکر نمی کنم اصولا" در این جدا افتادگی که درهنرمندان ایران و خصوصا" ارومیه جاری است آینده ای وجود ندارد.
26 مه 2012 در گالری سیحون تعدادی از تابلوهای من به مدت یک هفته به نمایش گذاشته شد، این آخرین فعالیت هنری من در این سال جدید می باشد. البته برای من اتفاق مهمی است بودن نام گالری سیحون در رزومه من مایه افتخار م است.
از خانم مریم سیحون سپاسگزارم که با دیدن نقاشیهای من ابراز علاقه مندی کرد برای نمایش آنها ولی همانطور که گفتم آینده بیشتری برای خودم تصور نمی کنم من براساس علاقه و نیازم به نقاشی ادامه خواهم داد.
منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 20 مورخ 26/ 5/91
یادکرد عاشیق درویش در حوزه هنری آذربایجان غربی
یاد و خاطره هنرمند بلند آوازه معاصر ارومیه مرحوم عاشیق درویش وهاب زاده که شهرتش از مرزهای ایران فراتر رفته، نوزده سال بعد از خاموشی ابدی اش، از سوی حوزه هنری آذربایجان غربی در ارومیه گرامی داشته شد.
روز 9 مرداد مراسمی به مناسبت نوزدهمین سال درگذشت استاد برجسته هنر عاشیقی آذربایجان شادروان عاشیق درویش وهاب زاده (1309 – 1372) از سوی حوزه هنری آذربایجان غربی در ارومیه بر پا گردید. به گزارش خبرنگار دنیز، این مراسم شامل دو برنامه بود: برنامه صبح و برنامه بعد از ظهر. برنامه صبح عبارت بود از حضور بر سر مزار عاشیق درویش در آرامگاه روستای کُردلر (زادگاه عاشیق درویش در اطراف ارومیه) که علاوه بر حضور دهها نفر از هنرمندان عاشیق، شاعر، نویسنده و روزنامه نگار از شهرهای مختلف (خوی، نقده، میاندوآب، سلماس، تبریز، اهر)، دوستان، شاگردان، خانواده و تعدای از بستگان آن مرحوم نیز شرکت داشتند و حاضران با قرائت فاتحه ای به روان استاد مکتب عاشیقی ارومیه، یاد او را گرامی داشتند. در این مراسم شماری از شرکت کنندگان از جمله عاشیق علی یکانی، عاشیق زکریا ملکی، عاشیق صبور شریفی، مصطفی قلیزاده علیار، بهرام اسدی، عاشیق حیدر نیرومندی و .... با ایراد سخنان، خواندن اشعار و ذکر خاطراتی به تجلیل از مقام والای هنری عاشیق درویش پرداختند، در پایان یکی از مداحان به سوگواری پرداخت. بر پایه همین گزارش، بعد از ظهر همان روز در سالن صفی الدین اورموی حوزه هنری مراسمی با حضور جمع کثیری از هنرمندان و علاقمندان و خانواده و بستگان و شاگردان عاشیق درویش به یاد او برگزار گردید. در این مراسم که داریوش علیزاده مسئول کانون عاشیق های آذربایجان غربی مجری آن بود، اساتید شعر و موسیقی به اجرای برنامه و قرائت شعر پرداختند. ابتدا ابیاتی از سوگ سروده مرحوم استاد عاشیق عزیز شهنازی (از عاشیق های تبریزی) در مرثیه استاد عاشیق درویش قرائت شد:
شهرتین توتموشدو آذربایجانی
آدین یاییلمیشدی ماحالا درویش
ناگهان ائشیتدیم اؤلوم خبرین ساندیم عؤمروم چاتمیش زاولا درویش...
عاشیق اسمعلی لطفی، عاشیق رضا پوینده، عاشیق عربعلی رحیمی، عاشیق عبدالله اشرفی،عاشیق زکریا ملکی و ... با اجرای موسیقی و محمود شامی، بابا علی جوانمرد، علی رشتبر، حسین واحدی، بهرام اسدی، احمد اسدی و ... با خواندن شعر و مقاله در موضوع زندگی و تأثیر عاشیق درویش در هنر عاشیقی و ترویج مکتب ارومیه یاد استاد را گرامی داشتندو در قسمتی از برنامه ساز به یادگار مانده عاشیق درویش هم از نو رونمایی شد و بعد از نوزده سال توسط شاگردانش به صدا درآمد. گفتنی است کتاب »خاطرلا منی« مجموعه اشعار مرحوم عاشیق علی علیزاده که به تازگی منتشر شده، به مناسبت اولین سالگرد خاموشی وی، در این مراسم از سوی واحد آفرینش های ادبی حوزه هنری آذربایجان غربی به حاضران اهدا گردید.
منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 20 مورخ 26/ 5/91
همسایه ما را بیگانه با امید و خدا
نوشته: علی رزم آرای
21 سال پیش جمهوری آذربایجان دومین کشورشیعی دنیا از پیکره کمونیسم منفک شد و به نام بزرگترین کشور منطقه قفقاز و با پیشینه غنی مذهبی و فرهنگی به استقلال رسید.
زمانی جمهوری آذربایجان از زیر تیغ کمونیسم و سوسیالیسم سر به در برد که هنوز برتن زخم و جراحتی از آن دوره پر خفقان بر جا داشت! گمان میرفت که این استقلال به دمیدن روح تازهای به کالبد اعتقادی این کشور نوپا، ختم شود، اما سلطه سیاسی بر این کشور از ناحیه دولت این بار چون گذشته با سویههای غیر دینی و با رنگ لائیسم و سکولاریسم بیش از پیش سایه انداخته است!
دولت جمهوری آذربایجان به استناد قانون اساسی خود، دین را از دولت جدا میداند و لذا هیچ اقدام عملی در خصوص تعمیق باورهای اسلامی و شیعی انجام نمیدهد. البته این، همه ماجرا نیست. دولتمردان آذربایجانی حتی به ادعای خود در خصوص انفکاک دین و دولت پایبند نیستند آنها با تأسیس کمیته دولتی امور دینی و نیز تحت نفوذ در آوردن اداره روحانیت قفقاز، تلاش میکنند از دین به عنوان ابزاری در راستای پیشبرد سیاستهای داخلی و خارجی خود استفاده کنند. در نتیجه در کنار این رویکرد، آموزههای اصیل شیعی را مورد هجمه قرار میدهد و شیعیان عامل به مبانی تشیع را با انواع اتهامات روانه زندان میکند.
محدودیتهایی مانند ممنوعیت صدور اسناد هویتی برای زنان محجبه، ممنوعیت حجاب در مدارس دخترانه، ممنوعیت تأسیس دفاتر مراجع، ممنوعیت فروش توضیح المسائل مراجع، ممنوعیت عزاداری خیابانی، ممنوعیت فعالیت طلاب فارغ التحصیل حوزه علمیه قم و... از جمله چالشهای شیعیان دومین کشور شیعی دنیا محسوب میشوند. براساس قوانین جاری جمهوری آذربایجان، روحانیون آذری حق کاندیدا شدن در انتخابات مختلف را ندارند. احزاب و تشکلهای اسلامی با انواع محدودیتها مواجه هستند؛ به طوری که مهم ترین تشکل شیعی که حزب اسلامی جمهوری آذربایجان است، چند سال پس از اخذ مجوز فعالیت از سوی دولت، غیر قانونی اعلام شد و همواره تحت فشار قرار گرفته و در حال حاضر نیز رئیس حزب و ده ها نفر از اعضای آن در زندان به سر میبرند. ساختار سیاسی دولت از نهاد ریاست جمهوری گرفته تا کوچکترین واحد دولتی به گونهای است که شیعیان معتقد به آموزههای اصیل شیعی، امکان ورود در آن را ندارند، تأسف بار این است که حتی وجود هرگونه نماد دینی در ادارات دولتی این کشور هم ممنوع است. نابهنجاری دیگری که شیعیان و اسلام گرایان جمهوری آذربایجان با آن دست به گریبانند، عدم برخورداری وخلاء استفاده از رسانههای تصویری است.
تأسیس شبکه تلویزیونی با رویکرد شیعی و اسلامی در جمهوری آذربایجان ممنوع است و در مقابل شبکههای دولتی و خصوصی فعال، عموماً با خط گیری از صهیونیسم در حال القاء تبلیغات ضد ایرانی و ضد شیعی و ضد اسلامی هستند که فعالان شیعی و اسلام گرا را با انواع مشکلات و تضیع حقوق مواجه میسازد. شایان ذکر است که دیگر فعالیتهای رسانه ای شیعیان در فضای مجازی و... نیز با انواع محدودیتها روبه رو است. از دیگر سوعدم رعایت قواعد دموکراسی از سوی محافل دولتی که خود مدعی ایجاد جریان دمکراسیزاسیون هستند، مشکل عمده اسلامگرایان و شیعیان این کشور است.
فعالان شیعی که با انواع اتهامات واهی دستگیر میشوند، نه بر اساس قانون بلکه براساس سلایق نیروهای امنیتی و... مجازات میشوند و حتی خانواده و نزدیکان آنها نیز در معرض انواع فشارهای اجتماعی قرار میگیرند.
سالها پیش دستگیری و حبس زنده یاد حاج علی اکرام علی یف بنیانگذار و رهبر حزب اسلامی جمهوری آذربایجان و همفکرانش؛ از دوسال پیش دستگیری دکتر موسم صمداف رئیس حزب اسلام و صدور حکم 12 سال حبس برای وی و تعدادی از منسوبین وی به دلیل سخنرانی انتقادآمیز، اخیراً شهادت حاج واقف عبدالهن اف معاون این حزب در زندان های مخوف دولت آذربایجان را در همین راستا باید قابل ارزیابی دانست. نفوذ صهیونیستها در ارکان سیاسی، فرهنگی و رسانهای جمهوری آذربایجان، یکی دیگر از مشکلات مردم مسلمان جمهوری آذربایجان است. اظهارات برخی کارشناسان مستقل جمهوری آذربایجان که اعتقاد دارند کشورشان پس از رهایی از دست کمونیسم دچار مصیبت بزرگ تری به نام صهیونیسم شده، عمق مسأله را نشان میدهد.
البته شیعیان و اسلام گرایان جمهوری آذربایجان با وجود رویارویی با چالشها و مشکلات یاد شده و به دلیل وجود پتانسیل بالقوه درمکتب تشیع و آموزههای ارزشمند اسلامی، توانسته اند درعرصههای گوناگون به موفقیتهایی نیز دست یابند. هم اکنون در عرصه سیاسی و اجتماعی، قوی ترین جریان مقابل دولت، شیعیان و اسلام گرایان هستند و این واقعیتی است که خود دولتمردان آذری بدان معترفند و البته مقایسه عملکرد دولت با مخالفان غربگرا و شیعیان نیز این واقعیت را بعینه نشان می دهد. البته عدم ورود شیعیان معتقد به آموزه های اصیل شیعی و اسلامی به ارکان سیاسی اعم از دولت و مجلس به دلیل اختناق حاکم، خود موضوع دیگری است. در حوزه های فرهنگی و اجتماعی نیز موقعیت شیعیان و اسلام گرایان جمهوری آذربایجان جایگاه ارزشمندی است. آنان با وجود همه محدودیتهای دولتی، توانسته اند اقدامات ارزشمندی در عرصه ایجاد رسانه های مجازی و حتی رسانه های مکتوب انجام دهند. شاید بتوان مهم ترین نمود جایگاه فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی شیعیان جمهوری آذربایجان را – که اکثریت قریب به اتفاق اهالی و بیش از 90 در صد نفوس این کشور را تشکیل می دهند - ، در مقاومت سرسختانه آنان در مقابل اقدامات ضددینی دولت دانست. مقاومت دلیرانه و پیروزی مردم شیعه و مسلمان در مقابل برخی اقدامات ضد اسلامی دولت جمهوری آذربایجان از جمله تلاش دولت برای ممنوعیت پخش اذان از مساجد یا تأسیس پارک دوستی
رژیم صهیونیستی در باکو یا تخریب مسجد فاطمه زهرا(س)به خوبی گویای رشد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تشیع در این کشور است.
شایان ذکر است در قرن بیستم دو حرکت سیاسی با صبغه دینی و انگیزه اسلامی –شیعی در جمهوری آذربایجان به وقوع پیوسته است:
نخستین آن جنبش اسلامی در دهه 1920 به رهبری شهید آیت الله شیخ عبدالغنی بادکوبهای در مقابله با نفوذ فرهنگی – سیاسی کمونیستها بود که در سال 1931) م(عمال جنایتکار استالین شیخ مجاهد و همراهان روحانیاش را به شهادت رساندند . دومین حرکت اسلامی در جمهوری آذربایجان پنجاه سال بعداز شهادت شیخ عبدالغنی بادکوبه ای، از دهه 1980 به رهبری حاج علی اکرام آغاز شد که هنوزهم در قرن 21 به همت فرزندان فکری و معنوی او و به رهبری دکتر موسم صمداف دبیر کل حزب اسلامی آذربایجان )که مؤسس آن زنده یاد حاج علی اکرام درسال 1992 بود( ادامه دارد. با این وجود هنوز اسلام گرایان شعیه جمهوری آذربایجان که قاطبه کثیری از مردم این کشور را شامل میشوند در مضیقه و تنگنا بوده و از حقوق اولیه و مسلم انسانی و قانونی خود محروم هستند!
با این وجود حرکتهای جدید و نوگرایانه دینی نیز با توجه به خواستگاه اصلی مکتب دینی مردم جمهوری آذربایجان یعنی مکتب تشیع در حال شکل گیری و عرض اندام است که خود را به شکل حرکت اجتماعی و سیاسی گروههای مختلف جوانان که به علم روز و ابعاد جهانی مسائل هم مسلح هستند نشان میدهد که این امر نوید بخش آینده درخشانی برای کشورهمسایه ، هم فرهنگ و هم سابقه ما، جمهوری آذربایجان است.
منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 20 مورخ 26/ 5/91