همسایه دیوار به دیوار
مصطفی قلیزاده علیار
خانه هامان در تمام عمر،
همسایه دیوار به دیوارند
اما، ما
-چون خفتگانی خاموش
در گورهایی در کنار هم-
بیخبر از احوال هم هستیم
دریغ از یک سلام ...
اگر روزی، صد بار
از کنار هم رد شویم
ناآشناییم و غریب
آه، ای آشنا!
آیا رستاخیزی
ما را از این غربت برخواهد انگیخت؟
93/05/17
پنج توصیه اخلاقی:
حاج محمدحسن شرکت نقل میکند:
آیت الله بیدآبادی 5 سفارش مهم داشتند و همیشه می فرمودند که افراد ملتزم به آن باشند:
(1) همیشه با طهارت (وضوء) باشید.
(2) نماز اول وقت اقامه شود.
(3) بیداری سحر از دست نرود.
(4) غسل جمعه فراموش نشود.
(5) مهمتر از همه: همیشه خود را در حضور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ببینید(دائم الحضور بودن)
فیض حضور، صفحه 129
وبلاگ شبستان
چهار توصیه یک عارف
توصیه هایی از عارف بزرگ مرحوم میرزا حسینقلی همدانی
پرهیز کنید! پرهیز کنید از چهار چیز که راه شما را به سوی خدا قطع میکنند:
اول- بسیار حرف زدن
دوم- بسیار خوردن
سوم- بسیار خوابیدن
چهارم- بسیار با مردم معاشرت کردن
بر تو باد (ای سالک) که آنها را به ذکر خداوند متعال تعویض کنی.
منبع: مطالب السلوکیه، صفحه 183
وبلاگ شبستان
زندگی دوگانه
حسین غفاری
hossin.mihanblog.com
سلام. این نوشته خوب را در یک جا دیدم حیفم آمد شما هم نخوانید- ح.غ
بالماسکه (به فرانسوی: Bal masqué ) نوعی مراسم جشن است که مدعوین با لباس مبدل و نقاب در آن شرکت میکنند. از ویژگیهای جشن بالماسکه شناخته نشدن افراد شرکت کننده در آن است. میهمانیها و مراسم بالماسکه، دارای اصالتی تاریخی در قاره اروپا است و ریشههای آن به سدههای میانه بر میگردد.
برخی از دردهای جامعه است که سالها به آن عادت کردهایم. نخستین درد، تفکری است که می گوید یک فرد یا باید از همه لحاظ الگو باشد یا اساساً الگو نیست. تفکری که انسانها را «همه» یا «هیچ» می کند. تفکری که هرگز نمی پذیرد انسانها، «مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها» هستند و اساساً «انسان بودن» یعنی ترکیب این دو؛ که اگر چنین نبود، یا شیطان بودیم و یا فرشته.
این تفکر هزینه های زیادی را به جامعه ما تحمیل کرده است. برای جستجوی الگو نیازمند باستان شناسی تاریخی هستیم. جستجوی کسانی چنان دوردست، که بدیهایشان محو شده و تنها فسیلی از خوبی هایشان بر جای مانده باشد تا جایی که انوشیروان را عادل می پنداریم. در اثر همین تفکر است که از انسانهای زنده تقدیر و تجلیل نمی کنیم. چه آنکه می ترسیم امروز تحسینش کنیم و فردا حرفی بزند یا کاری بکند که به مذاق ما خوش نیاید. فقط وقتی مُرد و مطمئن شدیم دیگر کاری نمی کند و حرفی نمی زند، او را – با یک زندگی سانسور شده – به الگوی جامعه بدل می کنیم.
نیاموخته ایم که یک نفر می تواند معتاد باشد، اما فلسفه را خوب بفهمد یا خوب شعر بگوید. یک نفر می تواند خیانتکار باشد اما ریاضی را خوب بیاموزد. یک نفر میتواند نماز نخواند، اما فیزیک یا شیمی را خوب بفهمد. دلیل نمیشود «آنچه خوبان همه دارند» را «من و تو» یکجا داشته باشیم.
با تمام وجود بر این باورم جستجوی کسی که با سلیقه ی ما هیچ ایرادی ندارد و سراپا حسن است، ریشه ی «بت سازی» و «بت پرستی» ذهنی ماست. بت هایی که با دست خود می سازیم وهرگاه از ان خسته شدیم تقصیرها را به گردنش می اندازیم و ان را می شکنیم .
دومین درد را «ظاهر بینی و کوته نظری» می نامم. ایرادهای جزئی کوچک را «بزرگ» می بینیم و ایرادهای بزرگ پنهان را «کوچک» می پنداریم.
فرهنگی که در آن «دود سیگار را به حلق خود دادن» عیب است؛ اما با گردش های خیابانی و بیجا «دود خودرو را به حلق خلق دادن» عادی تلقی می شود.
فرهنگی که در آن «مستی از خمر» جرم است و «سرمستی از قدرت»، طبیعی است. فرهنگی که در آن، «حفظ حجاب» اولویت است اما «پاکدامنی» در آسیب . فرهنگی که در آن، «کثیفی خانه» زشت است اما بیرون ریختن زباله از خودرو گران قیمت، زشت تلقی نمی شود. فرهنگی که در آن، برداشتن یک قطعه از یک کارخانه، «دزدی» است اما خریدن غیرقانونی مجوز یک کارخانه، زیرکی است.
فرهنگی که در آن، اگر «نماز» نخوانی، از حوزه ی دین خارج هستی، اما اگر «غیبت» کردی و «تهمت» زدی، همچنان مومنی.
فرهنگی که در آن، به روز «قضاوت» ایمان داریم، اما صبر نداریم تا «قضاوت در مورد دیگران» را به «روز قضاوت» موکول کنیم.
و بدتر از آن، اینکه جامعه، «ایرادهای کوچک آشکار» را تنبیه می کند و «سرطان های بزرگ پنهان» را تجلیل! چنین می شود که «دختران با تار موی آشکار» دستگیر می شوند و دزدان و سپرده خواران و بدهکاران بزرگ بانکها با «دم خروس پنهان» در میانه ی شهر آزادانه می گردند. چنین می شود که آنکس که یک نفر را کشته است، اعدام می شود و آنکه هر روز صدها سال عمر مردم را ذبح می کند، آزادانه به زندگیش ادامه می دهد.
به نظر می رسد این نگرش فرهنگی، ریشه ی تاریخی نیز دارد. چنانکه ظاهراً از زمان سعدی، عادت ما بر آن بوده که «سنگ ها» را می بسته ایم و «سگ ها» را رها می کرده ایم…
در فرهنگی که مردم «به ظاهر» نگاه می کنند، «اشتباهات کوچک» را بزرگ می شمارند و «گناهان بزرگ» را نادیده می گیرند، فرهنگی که تو را معصوم می خواهد و به تو «حق خطا کردن» نمی دهد، باید هر روز یک «ماسک» بر چهره بزنی. هیچ کس واقعیت تو را نمی داند. در خانه به شکلی زندگی می کنی و در بیرون شکل دیگر. با هر گروه از دوستانت به شکلی حرف می زنی. در رسانه ها یک حرف می زنی و در زندگی شخصی به شکل دیگری زندگی می کنی.
…گویی که بالماسکه ی بزرگی در کار است. بالماسکه ای که میلیونها نفر در آن نقش ایفا می کنند. هر یک نقابی بر چهره: نه برای یک شب، بلکه تا لحظه ی مرگ…
آخیر قان غزه ده
علی صلاحلو «شاهد»
الامان، الغوث، یا رب قوپدو طوفان غزه ده
اود یاغیر گؤیدن یئره، سئل تک آخیر قان غزه ده
خمپارا، توپ گوللـه سی، موشک سالیبدور وحشته
خلقی آواره قویوبدور، خانه ویران غزه ده
مرد و زن، پیر و جوان، کؤرپه اوشاقلار اولدولار
ظلم اسرائیلدن قانینه غلطان غزه ده
دوشدو فرصت ائوسیزه، ائولی اولور خانه خراب
میزبان آواره دور، مسرور مهمان غزه ده
باخ ایکی میلیارد اولور اهل مسلمان دنیادا
یئددی میلیون صهیونیست ایندی آلیر جان غزه ده
هاردا سلطان حجاز، هاردا او وجدانسیز مَلِک
کاردی یا کور، گؤرمه ییر وار غملی بحران غزه ده؟!
ای شیوخ بی حمیت، غیرتیز یوخدور سیزین؟
تک قالیب فتح و حماسین اهلی ویلان غزه ده
گؤز تیکیب مظلوم فلسطین دونیانین احرارینا
اهل دونیا یاردیم ائتسین، اولسا امکان غزه ده
ایش قالیب حزب اللها، بیر ده حسن نصراللها
تک قالیبدیر، نئلسین بیچاره لبنان غزه ده
دم ووران حق بشردن یاردیم ائیلر صهیونا
قان سوران زالولار ائیلر گؤر نه جولان غزه ده
هاردا دیوان عدالت، لاهه دن یوخدور خبر،
حق اؤزو ائتسین گره ک عدل ایله دیوان غزه ده
ای خلافت ادعاسین ائیله ین داعش اوتان
اسلامین نسلین کسیر باخ نامسلمان غزه ده
اهل قرآن اؤلدورورسن طالبان، داعش نه ؟
گؤرموسن قرآن آیاخلار جند شیطان غزه ده
اتحاد اولسا مسلماندا ییخار صهیون ائوین
«شاهدا» اوندا تاپار غم - غصه پایان غزه ده.