درد دل زینب با حسین (ع)
(زبان حال)
سمیرا اسمعیل زاده سعیدلو
چقدر شب سنگینی بود در آن ساعت که زینب در دل خود بی قراری عجیبی را احساس می کرد واین قلب بی قرار زینب بود که خبر از داغ سنگین روز محشر می داد. و این چشمهای مظلو مانه ی رباب بود که خبر از قربانی شدن یکی از پرستوهای باغ حسین را می داد... ای حسین، ای انتظار بی قرارزینب، چه شد که خواهر چشم انتظار خود را تنها گذاشتی؟ آیا نیزه ای که سینه ات را شکافت، احساس خواری نکرد؟ حسین جان چگونه زینب بی قرار خود را در این لشگر گاه شیا طین تنها گذاشتی. حسین جان زینب بعد از تو کسی را ندارد. زیرا تو همه کس او و همه ی سر مایه هستی او در این دنیا بودی .آه ای حسین مظلوم، کجایی که ببینی دستهای زینب چگونه گل پر پر شده باغچه ات، دختر سه ساله ات را در میان خرابه های آن شهر شوم جا می گذارد و می رود! حسین جان کجایی که ببینی زینب تنهای تو پرستار بیمار محشر کربلا شده است . یا حسین چگونه بعد از تو زینب بر روی پلیدیهای این زمانه ی نا انصاف و مردمان کور نگاه خواهد کرد. حسین جان داغ از دست دادن تو چه سنگین بود! حسین جان بعد از تو دیگر کسی نمی تواند حسین زینب باشد و هیچ خواهری همانند زینب نمی تواند آوای دلدادگی سر دهد. آه ای حسین، بدون تو دگر برای زینب غم دیده ات باغ و بوستان این دنیا معنا ومفهومی نخواهد داشت.. از این پس دگر زینبی نخواهد بود که به دنبال سر برادر پاک و مظلوم خود آوارگی نکشد. حسین جان... روزگار نمی توانست حقیقت تورا آشکار سازد اما این زینب بود که پرده از راز این حقیقت بزرگ برداشت اه ای حسین مظلوم... ترانه باران ادعای دلنوازی می کند وامید دارد روزی برسد که به دستان پاک زینب از محشر کبری سرفراز بیرون آید.