نقّاشی، دریچهای به پرورش خلّاقیت
نوشته: جواد کریم نژاد
هنر، شناخت از زندگی به صورت کیفی میباشد و منشاء هنر را باید در زندگی شخصی و چگونگی نگاه افراد به زندگی جستجو کرد. از دیگر سو، هنر، خلّاقیت و بهرهوری هوشی رابطهی مستقیمی با یکدیگر دارند. به تصریح جامعهشناسان هنر و روانشناسان، کودکان ذاتاً هنرمند هستند و آنچه باعث میشود آنها به مرور از ذات خویش دور شوند، نحوهی تعلیم و تربیت، روش تدریس و آموزش آنها می باشد. مربّی خوب هنر و آگاه به اصول آموزشی میتواند با پرورش استعدادهای کودکان، هماهنگ ساختن فعالیتهای ذهنی و عملی کودکان، پرورش قوهی تخیّل و تصوّر، بسترسازی جهت بیان عواطف و احساساست درونی و مهمتر از همه ایجاد شرایط مساعد برای پرورش میل به همکاری با دیگران و برقرار ساختن روابط اجتماعی، از آنان کودکانی مسئولیتپذیر و خلّاق پرورش دهند.
روانشناسان اعتقاد دارند که دوران کودکی، جزو مهمترین سالها در شکلگیری شخصیت انسان محسوب میشود . اگر در این سالها بتوان هنر را به خوبی به کودک آموزش داد، میتوان انتظار داشت که هنر بتواند در شخصیت کودک تأثیرگذار باشد.
نقاشی به دلیل برخورداری از قدرت تصوّر و اندیشهی تجسّم، در ارتقاء مهارتهای حسی و تقویت توانایی ارتباطی برای کودکان از جایگاه ویژهای برخوردار است. کودکان هنر را بیشتر با نقاشی کردن تجربه میکنند و نقش آموزش و پرورشهای دوران کودکی، بسیار با اهمیت و پررنگ است، اگر در این دوران کودک تحت نظر یک مربّی کارآزموده و آگاه به اصول آموزشی هنر قرار گیرد، به او کمک خواهد کرد که آزادانه قوهی تخیّل خود را به کار گرفته و با خلق آثار هنری رشد فکری و خلاقیّت در او شکوفا گردد. کودکان به دلایلی همچون لذّتجویی، بیان افکار، احساسات و عواطف درونی و روحی خویش، تخلیهی انرژی، بیان رویاها و خواستهها، طرز نگرش و برقراری ارتباط با محیط پیرامون نقّاشی میکشند و از طریق نقاشی اولین تجربههای خود در هنر را کسب میکنند. استفاده از خطوط و رنگهای مختلف در نقاشی کودکان گویای آرامش، شور، هیجان، غم و شادی، تمنیّات، خواستهها و حالات روحی آنهاست.
شما به عنوان مخاطب، چه تصویری از کودکی که قلم به دست گرفته و خطوط موزون یا ناموزون با شکل و رنگهای مختلف بر روی صفحه کاغذ ترسیم میکند، دارید؟ فکر میکنید رسم این خطوط با اهمیت است یا خط خطیهای بی مفهوم کودکانه، معنی میشود؟! آیا این خطوط و شکلها دارای پیام است یا خیر؟! باید توجه داشته باشیم که کودک محیط پیرامون خود را آنگونه که میبیند نقاشی میکند نه آنطور که هست. کودک در نقاشی خود بواسطه عناصر بصری، با صمیمانهترین زبان سخن میگوید و تفکّرات و ذهنیات و آرزوهای خود را در قالب آن متجلّی ساخته و دنیای درونی خود را خالصانه بروز میدهد و به قول اندیشمندی »نقاشی پلی است برای دستیابی به اندیشهی کودک«، بنابراین نقاشی کودکان اگر از لحاظ فرم بیاهمیت جلوه کند، از نظر محتوا نمیتواند بیارزش باشد و پیام عاطفی آن را از زبان خطها و رنگهای بکار برده شده میتوان دریافت نمود. به عبارتی دیگر نقاشی به دلیل اینکه از درون کودک سرچشمه میگیرد، برای کودک فقط وسیله لذّت و بازی نیست، بلکه با آن بهطور ناخودآگاه مسائل، مشکلات و حالات درونیاش را بیان میکند.
در این میان مربی نقاشی کودک، در پرورش خلاقیّت او نقش تعیین کنندهای دارد. نقاشی میتواند با هدف تقویت قوهی تخیّل، پرورش توجه و دقت کودک، توجه به عناصر حسی موجود در اطراف، تقویت بصری کودک در دیدن اشیاء محیط پیرامون، تمرکز حواس و بیان احساساست با تأکید بر نقش و رنگ دنیای آمالی کودک را وسیعتر نموده و سبب ارتقاء مهارتهای حسی و تقویت توانائی ارتباطی او گردد.
دنیای نقاشی تنها عالمی است که کودکان رفتارهای صادقانه دارند، هرچه دارند در فضای نقاشی خود فاش ساخته و با اطرافیان و اشیاء محیط پیرامون حرف میزنند، از اینرو، این مسئله زمینه را برای مربیّان خردمند و آگاه به اصول آموزش مهیّا میسازد تا کودکان را بهتر شناخته و آموزشهایشان را متناسب با علایق و تواناییها و نیازهای کودکان استوار سازند. در نقاشی کودک میبایست با تأکید بر پرورش خلاقیت نقاشی در کودکان و سعی در القاء »دید خلّاق« که منجر به دریافتهای بهتری برای کودک میباشد، داشت. چرا که دیدن و تقویت بصری کودک، ذهن او را غنی میکند؛ از طرفی نقاشی کودک هم از حیث ترکیب رنگها و هم از حیث مضمون در جهت شکوفایی خلاقیّت کودک زیبا و دارای اهمیت به سزائی است. کودکان از قدرت تخیّل، تصور و تجسّم قوی برخوردار هستند و همهی اینها در حاصل فعالیتهای هنری کودکان- همچون نقاشی- نمایان است، یک مربی خوب کافی است خود را به دنیای کودکان نزدیک ساخته و چونان کودکان اندیشیدن را فراموش نکند.
منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 20 مورخ 26/ 5/91