گلمیشم «یحیی کمال» اؤلکه سینه ...
بله، با این مصراع استاد شهریار - رحمه الله علیه - اشاره می کنم که دو روز ( 27 و 28 آبان 91) در همراهی تنی چند از همکاران رسانه ای در شهر «آغری» ترکیه بودم اما درست مثل شهریار در خیال خود در ترکیه بودم! نه شهری دیدیم، نه شهروندی و نه جغرافیایی از دیار شاعران بزرگی مثل یحیی کمال و محمد عاکف و ... در معیت یک گروه کاری ( چهارمین اجلاس همکاریهای استانداران مرزی ایران و ترکیه) اینور و آنور دویدیم - کاملاً بیخود و بی جا- و خسته و کوفته با آنها بازآمدیم، شب رفتیم و شب برگشتیم و حتی نشد که یک لحظه عظمت و هیبت افسانه ای و حیرت انگیز قله سر به آسمان کشیده «آغری» مشهور به آرارات را ببینیم، در تارکی از دامنه اش گذشتیم یاد این بیت مشهور افتادم که:
افسوس کی یاریم گئجه گلدی، گئجه گئتدی هئچ بیلمدیم عمروم ئجه گلدی، نئجه گئتدی!
گزارش این سفر بیخود و بیجا را و ایضاً تأمّلاتم را اگر خدا بخواهد به زودی می نویسم. یا علی!