یاددان چیخیر قاراباغ؟ !
(یادداشتی بر آخرین سفرم به جمهوری آذربایجان)
از 28 خرداد تا سوم تیر ماه سال جاری به اتفاق دوستان عزیز آقایان اکبر حمیدی علیار و مجتبی قربانی در سفر باکو بودم. ظاهراً این هشتمین سفرم به جمهوری آذربایجان بود و خیلی خوش گذشت. چرا که سفر دل و اندیشه و سیر آفاق و انفس بود. امامزاده «بی بی هیبت» و «نارداران» و مقبره دو شاعر بزرگ تاریخ آذربایجان «حاج سید عظیم شیروانی» و میرزا علی اکبر طاهرزاده «صابر» و بازدید از موزه خانگی صابر در شهرتاریخی و زیبای شماخی و دیدار با دوستان شاعر و نویسنده و روزنامه نگار و فرهیخته و هنرمند و دیگر دوستان اهل معرفت و صمیمی از برنامه های این سفر به یادماندنی بود
اما همین جا بگویم که آذربایجان به ویژه پایتخت آن باکو - باکوی زیبا- در اثر توسعه و زیباسازی و ساخت و سازهای دو – سه سال اخیر به سبک دوبی، رفته رفته زیباتر و فریبنده تر می شود و شبهایش البته رؤیایی تر از روزهایش است. این خوب است و لازم. اما ترسم این است که از یاد رود قاراباغ!... آذری ها یک ترانه حسرت آلود حماسی و بی نظیر و افسونگر دارند که دو مصرعش این است: «عالم جنته دؤنسه/ یاددان چیخماز قاراباغ...» یعنی اگر عالم تماماً جنت هم باشد، باز هم زیبایی فسونکار و طبیعت زیبای بی نظیر قره باغ فراموش نمی شود.
امیدواریم زیبایی ساحرانه باکو، اشغال قره باغ را از یادها نبرد و ملت و دولت آذربایجان مسأله آزادی اراضی اشغال شده آذربایجان توسط ارامنه را از یاد نبرند و فراتر از شعار، در عمل کاری بکنند. اما گاهی بوی فراموشی به مشام می رسد!!
باری، دوستان ما در باکو بسیار لطفها در حق ما داشتند خدایشان خیر دهاد. در یادداشتهای آتی به آن اشاراتی خواهم داشت ان شاءالله تعالی.
مصطفی قلیزاده علیار