1
لذت ازعشق گفتن چیزی نیست
که مرا به تو نزدیک کند.
دورم
چنان ماه ،
که هرچه نزدیک می آیی
دورتر می شود...
2
قار قار هیچ کلاغی
در این غروب غم انگیز،
سپیدی موهایمان را
پرکلاغی نمی کند!
3
دوباره بر می گردد انتهای همان کوچه
همان در،
همان دیوار
این گشتی خسته ای
که پاهایش را ،
به غسال خانه می برد.