جشنواره ملی شعر خلیج فارس به زبان آذری در ارومیه برگزار شد
دنیزنیوز: قبل از ظهر امروز اول اردیبهشت، جشنواره ملی شعر خلیج فارس به زبان ترکی آذری با حضور شاعرانی از استانهای مختلف و مهمانانی از کرکوک عراق در ارومیه برگزار شد.
به گزارش خبرنگار دنیز از ارومیه حجتالاسلام محمدباقر کریمی مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان غربی، در ابتدای جشنواره ملی شعر خلیج فارس که به زبان ترکی آذری، در سالن همایش اداره نهاد کتابخانههای عمومی ارومیه اظهار داشت: موضوع خلیج فارس به عنوان مسئله اعتقادی در بین مردم مطرح است.
وی با تاکید بر حفظ روحیه دفاع از کیان اسلامی، تصریح کرد: مردم ایران اسلامی در سالهای پس از پیروزی انقلاب همواره با دفاع از ارزشهای اسلامی و با دفاع از کیان خود، اجازه ندادند دشمن یک وجب از خاک ایران را تصاحب کند.
کریمی ایران اسلامی را سرزمین فرهنگ عنوان کرد و افزود: به داشتن سرزمینی مثل ایران که مهد تمدن و فرهنگ است میبالیم.
مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان غربی با بیان اینکه عدهای ید طولانی در تحریف تاریخ دارند، گفت: اجازه نمیدهیم این افراد نام خلیج فارس که بینالمللی است را عوض کنند.
کریمی آثار رسیده به دبیرخانه این جشنواره را 285 اثر عنوان کرد و اظهار داشت: این آثار از کشور عراق، استانهای آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، همدان، تهران و اردبیل ارسال شده بود.
وی افزود: از این تعداد 9 اثر به عنوان آثار برتر شناسایی و مورد تجلیل قرار گرفتند.
در ادامه برنامه، شاعران برگزیده از جمله رعنا امیریان، آیدا دانشمندی، محمد ترکمانی، وحید طلعت، مهدی میرزا رسول زاده و ... اشعار خود را در موضوع خلیج فارس به زبان آذری و همچنین نصرت عاصی اوغلو از کرکوک و محمد انجمن به عنوان مهمان جشنواره شعر برای حاضران خواندند. اجرای موسیقی عاشیقی و اهدای جوایز و لوح تقدیر از دیگر بخش های این برنامه ادبی بود. جشنواره ملی شعر خلیج فارس به زبان ترکی آذری که برای نخستین بار در ارومیه برگزار می شد، تا ظهر به کار خود خاتمه داد.
منبع: دنیزنیوز
دو شعر از
«آیدا مجید آبادی»
(شاعره روشندل ارومیه ای)
1 ) اتفاقی نیفتاده است!
بگذار سیگارت لب پنجره بماند
و عروسک ها روی تخت
و گل های خشک شده روی میز
خودم را به هم ریختی
با اتاقم کاری نداشته باش!
زیاد جدی نگیر!
اتفاقی که نیفتاده
اگر می افتاد
صدایش را می شنیدیم
داریم جدا می شویم
فقط همین!
سعی کن که دست هایت
لای زیپ چمدانت گیر نکند!
و من هم سعی می کنم
وقتی که رفتی
هیچ اتفاقی نیفتد
که صدایش برت گرداند
دستگیره را که بچرخانی
همه چیز پشت سرت می ماند
همه چیز
حتی من
و این در چوبی زرد رنگ
می شود دیروز تو
و همیشه ی ...
2) به پای تو
بگذار کمی به پای تو
زیر باران قدم بزنم
شاید دیگر هیچ وقت
باران نبارید
و یا من
پای رفتن تو را نداشتم!
کاش می شد فقط یک بار
فقط یک بار دیگر بیایی!
سکوت در سکوت هم بدهیم
و زندگی را
با یک فنجان قهوه
یک فنجان قهوه ی تلخ
سر بکشیم
شاید آن موقع
اگر هم رفتی
دیگر بتوانم
بدون اینکه زنده باشم
زندگی کنم!