زُهره ستاره ی عشق
راستی می دانید در ادبیات ما «ستاره ی زُهره» نماد چیست؟... آری، زهره «ستاره عشق» است! این از این؛ خوب به یاد داشته باشید.
در روایتی از پیامبر اکرم (ص) فاطمه زهرا (س) به ستاره زُهره تشبیه شده! متن حدیث چنین است:
- « اَنَس بن مالک روایت کرده که روزی بعد از نماز صبح، پیامبر رو به ما کرد و فرمود: ای جماعت مسلمان، هر کس آفتاب را از دست بدهد، باید به ماه توجه نماید، در نبود ماه، به ستاره زُهره روی نماید و اگر زهره را نیابد، به دوستاره درخشان (فـَرقـَدَین) پناه ببرد. از پیغمبر سؤال شد: یا رسول الله! مقصود از آفتاب و ماه و ستاره زهره و دو ستاره درخشان چیست؟ فرمود: من آفتابم، علی ماه، فاطمه زهرا ستاره زهره و حسن وحسین دو ستاره فرقدین (ذرخشان) هستند. آنان و کتاب خدا عامل نجات بشر و همواره به هم پیوسته اند، هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر به من بپیوندند.»
(منبع:کتاب « احقاق الحق»، تألیف: شهید قاضی نورالله شوشتری، ج 24، ص 250، چاپ با تحقیقات و نظارت مرحوم آیت الله مرعشی نجفی، قم.)
آری، فاطمه زهرا (س) نقطه مرکزی همه خوبی ها و عشق به خداست... یا فاطمه زهر!
در کانون عاشیق های حوزه هنری آذربایجان غربی( محفل عاشقان - 6) مطرح شد:
داستانهای فلکولوریک آذربایجان سراسر عبرت و حماسه و عشق و معرفت و آداب زندگی است.
دوشنبه 30 خرداد 90 است. جماعتی از عاشیقها و علاقمندان آمده اند و در سالن صفی الدین اورموی نشسته اند. اما سالن گرم و دم کرده است و جماعت حاضر خود را با کف دست، تکه کاغذی، چیزی سرد می کنند! به تدریج البته کولر می تواند فضای سالن را عوض می کند و اندکب خنکی حس می شود. ساعت از 5 بعد از ظهر گذشته که برنامه با جملات کوتاهی توسط مصطفی قلیزاده علیار شروع می شود. او یکراست می رود سر اصل برنامه. ابتدا عاشیق علی علیزاده ساز را بر سینه می فشارد و با همراهی تک مضراب هایی، قسمتهایی از داستان «عاشیق واله و زرنگار» را که از داستانهای شیرین فلکولوریک آذربایجان و سراسر عبرت و حماسه و عشق و معرفت و آداب زندگی است، نقل می کند و در آهنگ «میرزاجانی» می خواند:
باشینا من دؤنوم آی عاشیق واله/
اگر عاشیق اولسان بو دیوانا گل.
یا عاشیق لیق آدین گؤتور اوستوندن/
یا سور سمندینی بو میدانا گل.
در آهنگ مصری (محترمی) هم از زبان عاشیق واله می خواند:
قاراباغدان دؤور ائله ییب گلمیشم؟
مندن ده داو طلب وارسار، دئ گلسین.
جهنمی بو دونیادا گؤستریم/
هانسی بنده گناهکارسا دئ گلسین.
عاشیق علی کریمی قره آغاجی در اهمیت آموزنده این داستانها مطالبی بیان می کند و قلیزاده علیار از اینکه نسل جوان امروزی از این قبیل گنجینه های گران ارج زندگی غافلند یا در غفلت نگه داشته شده اند، اظهار تأسف می کند. در این قسمت منصور هشترودی دو شعر می خواند، یکی در مدح حضرت امام علی (ع) به مطلع: گول جمالین جلوه لنمیش گون کیمی تابان ایمیش...
و دیگری در شناختن فرهنگ و ادبیات خودی:
آی هارای اؤزونو ایتیرن ائللر/
آختاراق بیر تاپاق اؤز کؤکوموزو....
عاشیق علی کریمی قمستهایی از داستان شنیدنی فلکولوریک « پری خانم و علی خان» را نقل می کند و خود نیز به نکات عبرت آموز آن اشاره می نماید. آنگاه نوبت به عاشیق نباتعلی علیزاده می رسد که در آهنگ « دوراخانی» می خواند:
ده لی کؤنول مندن سنه امانت/
شیرین سؤزون دیلده یاییلسین گره ک.
سازینی کؤکله ییب، سسی گلنده/
غفلتده یاتانلار آییلسین گره ک.
سپس فرازی از داستان حماسی کور اوغلو را که مربوط به سرگذشت «عیوض» و بسیار شورانگیزاست، بیان می کند و محفل را سر حال می آورد.حمید اکبری دو شعر می خواند. آنگاه عاشیق علی علیزاده برای بار دوم دعوت می شود و داستان عاشیق واله و زرنگار را ادامه می دهد و به شیوه «قیفیل بند» (معما) عاشیقی می خواند:
او کیم ایدی اللری وار دوخسان مین؟
هر الینده بارماق اوینار دوخسان مین؟
هر بارماقدا قلم چالار دوخسان مین/
نه جور اولسون اونو گؤره ک بیز ایندی؟
جواب:
بیر ملک دیر اللری وار دوخسان مین/
هر الینده بارماق چالار دوخسان مین/
هر بارماقدا قلم اوینار دوخسان مین/
اونو نه سیز گؤردوز، نه ده بیز ایندی.
عاشیق نباتعلی برای بار دوم پشت میکروفون با ساز می ایستد و در آهنگ «همدان گرایلیسی» اشعاری از خضرلو می خواند:
ازلدن فانی سان فانی/ گئدر قالماز ائلین دونیا/
هاردا دوشسم اوردا وارسان/ چوخ اوزوندو الین دونیا.
انسان اولان دوستون آتماز/ بیرین آتماز، بیرین توتماز/
هر نه قاچسام باشا چاتماز/ چوخ اوزوندو یولون دونیا.
(منبع هفته نام? آراز آذربایجان، شنبه 4/4/90)
محفل عاشقان – 5
دوشنبه 10 رجب 1432 برابر با 23 خرداد 1390، بعد از ظهر محفل عاشقان کانون موسیقی حوزه هنری آذربایجان غربی در ارومیه، با حضور داریوش علیزاده مسؤل واحد موسیقی تشکیل گردید. عاشیق علی کریمی قره آغاجی و مصطفی قلیزاده علیار دو مجری ثابت محفل در جایگاه خود نشستند. ابتدا قلیزاده علیار با یاد آوری ایام عبادی و سرنوشت ساز ماه رجب و تبریک سالروز میلاد حضرت امام محمد تقی الجواد (ع) امام علی (ع)، عاشیق ها را به مطالعه اشعار شاعران بزرگ توصیه کرد و افزود: عاشیق ها زبان گویای ایل و تبار و ملت خود هستند و باید با مطالعه دقیق اشعار شاعران اصیل، اندیشه، زبان و هنر خود را غنی تر گردانند وگرنه، سطحی و غیر مؤثر خواهند بود.
عاشیق علی کریمی قره آغاجی نیز ضمن خوش آمد گویی به حضار، تذکراتی در زمینه رعایت اخلاقی هنر عاشیقی به هم قطاران خود یادآور شد و از هنرمند پیشکسوت عاشیق « اسمعلی لطفی» برای اجرا دعوت کرد. این عاشیق 75 ساله از شاگردان مرحوم عاشیق درویش و پیرو سبک عاشیقی اوست. وی با آهنگ «تره کمه» خواند:
کربلا و کعبه، محراب و مکه/ هم اوزونو گؤرمک زیارتیمدیر
قاشین قبله اولسا یانه دؤنمره م/ گئجه- گوندوز فکر و خیالتیمدیر.
سینه مه چکمیسن داغ یمنی/جنت زمانیندان آییرما منی
گوندوز چاغیرارام سنی یا غنی/ امام هشتم ده شفاعتیمدیر
عاشیق اسمعلی در آهنگ «دوراخانی» هم زمزمه کرد:
یاتمیش ایدیم خواب غفلت ایچینده/ کیمسه گلدی منیم درسیم آندیردی...
امیر قاسمی شعری از عاصم اردبیلی قرائت کرد که تقلیدی سخت ناشیاته از «سهندیه» استاد شهریار بود!
بعد از آن نوبت نخستِ دومین عاشیق محفل، «عاشیق علی عابدینی یکانی» رسید که با شور وحال خاص خود در آهنگ «شرور» شعری از بختیار وهاب زاده خواند:
قوجالدیر انسانی قوجالمیر زمان/ اوره یین آتشی، کؤزو قوجالمیر/
داغلاری، داشلاری قوجالدان زمان/ باخیرام دونیایا اؤزو قوجالمیر...
بعد شعری مشهور از «محمد آراز» را در آهنگی دیگر خواند:
بلکه بو یئرلره بیرده گلمه دیم/ دومان سالامات قال، داغ سالامات قال/
آرخامجا سو سپیر گؤیده بولودلار/ نیسان سالامات قال، یاغ سالامات قال ...
عاشیق علی عابدینی یکانی حافظه ای قوی و پر از اشعار مختلف از شاعران دارد و این نعمتی است مبارک.
استاد محمود شامی از شاعران مشهور، پر تلاش و در عین حال بی ادعا و متواضع ارومیه یادی از مرحوم میر عباس بزرگ امین و خانه هنری او کرد که خانه هنر و شعر و ساز بود و شعری در این رابطه خواند. عاشیق قربان پور ولی علیار هم در جمع عاشیق ها به دعوت آنان از سفر اخیرهنری خود به چند کشور اروپایی گفت که مورد پسند جمع حاضر قرار گرفت.
عاشیق اسمعلی لطفی برای بار دوم دعوت شد و دو آهنگ (محترمی و شکر یازی) اجرا کرد و اشعاری از عاشیقهای گذشته در مدح مولا علی (ع) – که عاشیق ها هم آن حضرت را مولای خویش می دانند و می خوانند – ترنم کرد از جمله:
آدمدن بویانا، خاتم دن بری/ کیم ووراردی ذوالفقاری سنین تک؟...
کؤنلوم بو عشق ایله اولوب آشنا/ کؤنلومو یاندیردین عشق آتشینه
خیبر دعواسیندا، مرحب باشینا/ کیم ائندیردی ذوالفقاری سنین تک؟
درگاهقلی عطارد هم شعری خواند که مصداقی بود در مایه های « پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد!»
عاشیق دهقان هنرمند معروف و پیش کسوت ارومیه سخنانی در باب هنر عاشیقی گفت و اینکه: عاشیق ها مراتبی دارند و باید آن را رعایت کنند و ... یک گله گذاری هم از یکی از نوازندگان معروف ساز عاشیقی در باکو کرد. بابا علی جوانمرد دو شعر خواند یکی در موضوع اعتیاد و دیگری در موضوعی دیگر. البته گاه ناپخته و خام.
عاشیق علی عابدینی یکانی برای بار دوم دعوت شد که دو آهنگ شاد زد و با اشعار و سخنان شوخ، حال و هوای محفل را عوض کرد و خاطره ای طنزآمیز از مرحوم «عاشیق اصلان خویی» نقل نمود که وی در یک جشن عروسی بنا به درخواست پدر داماد، در تعریف داماد سنگ تمام گذاشته و قبل از آنکه داماد را ببیند عالی ترین توصیفات رشادت و مردانگی و بلند قامتی و رعنایی و زیبایی را نثار او کرده بود؛ اما بعد که داماد را از نزدیک می بیند، با صدای بلندی می گوید: حیف از آن تعریفها و توصیفات که من نثار این بچه ریزه میزه یِ نیم وجبی کردم!... جماعت محفل خندیدند و سر ذوق آمدند.
حاج کامل نوروزی «مسکین» در آستانه 13 رجب با تبریک فرا رسیدن میلاد علی (ع) شعری هیئتی در مدح آن حضرت خواند و صلواتی از جماعت گرفت:
بیت خداده گلیب عالمه مولای عشق/
نور علی دن تاپیب کعبه تولای عشق...
عاشیق عبدالله اشرفی هم در وقت اضافی محفل دعوت شد که با اجرای آهنگ، شعری از مختار صادق زاده خواند:
عاقل انسان آچ گؤزونو آییق اول/ بو دونیا نه سنه، نه منه قالماز...
عجل سایماز بو عاقلدیر، او دلی/ آخیردا بوش قالار هامی نین الی/
آتالار سؤسوزودور، ائلین مثلی: آغلایانین مالی گوله نه قالماز..
(منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه هنری آذربایجان غربی و هفته نامه آراز آذربایجان، شنبه 28 خرداد 90)
فاطمه زهرا (س) فراتر از همه خوبی هاست!
(هدیه به روح مادرم به مناسبت روز مادر)
حدیثی پر معنی و دل انگیز از پیامبر اسلام (ص) درفضیلت اهل بیت خود نقل شده که قابل دقت و تإمل است:
لو کانتِ الحکمةُ رجلاً لکان علیاً، و لو کان العقلُ رجلاً لکان الحسن و لوکان السخاءُ رجلاً لکان الحسین و لو کان الحُـسـنُ شخصاً لکان فاطمة بل هی اعظمُ، انّ فاطمة ابتنی خیـرُ اهل الارضِ عنصراً و شرفاً و کرماً.
(منبع : فرائد السمطین، ج 2، ص68)
ترجمه:
اگر حکمت در هیئت مردی تجسم می یافت، علی (ع) می شد، اگرخرد به شکل مردی ظاهر می گشت، حسن (ع) بود، اگر سخاوتمندی در قالب مردی تجلی پیدا می کرد، او حسین (ع) بود و اگر همه خوبی ها در وجود شخصی جلوه می کرد، آن همانا فاطمه زهرا (س) بود، بلکه او فراتر و بزرگتر از خوبی هاست، زیرا دخترم فاطمه زهرا بهترین اهل زمین از لحاظ نژاد و شرافت و کرامت است.
پیام فاطمه زهرا و جامعه ما
فردا دوشنبه 20 جمادی الثانی 1432 (سوم خرداد 1390) است و آغاز جشن میلاد مبارک حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن و روز مادر و آغاز هفته گرامیداشت مقام زن در کشور ماست. با خود فکر کردم من چه هدیه ای می توانم برای خانواده و فرزندانم و همه بانوان و فرزندان شایسته وطنم و بلکه همه زنان پاکدامن و مؤمن و مسلمان جهان اهدا کنم که شایسته این روز و این نام باشد؟ ... در ذیل عنوان ساده و روشن بالا می خواهم هدیه ای را از مکتب اهل بیت (ع) برای همه زنان مسلمان و حتی برای خودم و همه مردان مسلمان که همه با محبت خاندان پیامبر به ویژه فاطمه زهرا بر خود می بالیم، بیآورم و به عبارتی دیگر، درسی را از مکتب فاطمی بازگو کنم. بی هیچ توضیحی می روم سر اصل مطلب:
امام موسی الکاظم (ع) به نقل از پدر و نیاکان پاک و معصوم خویش و ایشان از امیر مؤمنان علی (ع) روایت کرده اند که: مردی نابینا برای اظهار نیاز مادی خویش، از حضرت فاطمه زهرا درخواست ملاقات کرد. بانوی بزرگ اسلام پذیرفت. وقتی مرد نابینا وارد شد، حضرت زهرا (س) پشت پرده ای قرار گرفت و آماده شد تا سخن آن شخص را بشنود. حاجت مرد نیازمند از سوی فاطمه برآورده شد و او رفت. پیامبر اسلام که خود از نزدیک شاهد و ناظر این ماجرا بود، از دخترش فاطمه زهرا پرسید: فاطمه جان، چرا وقتی آن مرد نابینا وارد شد، پشت پرده رفتی؟ او که تو را نمی دید!
فاطمه پاسخ داد: درست است پدرجان، او بینایی نداشت و مرا نمی دید، اما من که او را می دیدم، وانگهی او بوی نامحرم را حس می کند!!
پیامبر با شنیدن این حرف پرمعنی فاطمه، فرمود: فاطمه جان! گواهی می دهم که تو پاره تن و جان من هستی!
( منبع: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 42، ص 91 )
خب، درس فاطمه زهرا تمام شد! اما پیام سازنده این حدیث چیست؟
پیام این حدیث چیست؟
من برآنم که راز بزرگ این حدیث و کلام وحی گونه فاطمه زهرا در این حقیقت نهفته است که مرد نامحرم هرچند نابینا هم باشد، بوی طبیعی و محرک زن نامحرم را می شنود و حضور تأثیرگذار زن نامحرم را در وجودش حس می کند. پس باید برای دور ماندن از فتنه و گناه، زن و مرد نامحرم باید از معاشرت نزدیک، حتی در چند قدمی هم باشد، پرهیز کنند و به عبارتی رساتر باید حدود زن و مرد نامحرم در همه حال حفظ و مراعات گردد. این حدیث نمی گوید زن و مرد نامحرم نباید هیچ ارتباط سالمی داشته باشند، بلکه به صراحت تمام پیام می دهد که باید حدود و مرزها را رعایت کنید. همین و بس. این پیام بسیار بزرگی است که متأسفانه امروزه تا حد زیادی در جامعه ما نادیده گرفته می شود چه در عینیت جامعه و واقعیتهای روزمره زندگی و کار و شغل و چه در رفتارهای نمادین و مجازی مثل فیلم و نمایش و سریالها. امروزه تمام فیلمهایی که در جامعه ما ( سینما و تلویزیون) تولید می شود، زن بدون استثنا بزک کرده و آرایش شده، آن هم از نوع جذابترش در کنار مردان نامحرم – در هرنقشی که به عهده داشته باشد - حضور دارد و تحت تأثیر آن جامعه هم به این بی مبالاتی آلوده می شود و اقلّ کم آن است که باعث می شود حدود شرعی معاشرت نادیده گرفته شود و قـُبح سکس و ابتذال و ارتباط ناسالم زن و مرد نامحرم از بین برود و یا معمولی گردد، هم در خانواده ها و هم در انظار عمومی.
ببخشید من قصد موعظه کردن و یا جانماز آب کشیدن ندارم، لطفاً کمی به اطرافتان بنگرید! ... دنبال مقصر هم نگردید، اما می توانید به عوامل و زمینه های این بلبشو و تضادها بیندیشید، یا اصلاً بی خیال باشید! هر طور که میلتان است!
گر نیاید به گوش رغبت کس
بر رسولان پیام باشد و بس! ... همین.
یک خاطره عجیب و شرم آور!
چندی پیش که سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بود، حدود ساعت 5 بعد از ظهر زنگ خانه به صدا درآمد. رفتم باز کردم، یک خانم جوان حدود 20 – 22 ساله، تماماً بزک کرده با روسری خوشرنگ و جذاب، نصف موهای بور سرش بیرون از روسری، مقداری از سینه و گردن باز و مانتویی تنگ و خوشرنگ بر تن، با یک دختر بچه ده – دوازده ساله که شلوار قرمز رنگ و تنگی پوشیده بود، دم در ایستاده و منتظر بود تا آش نذری وفات فاطمه زهرا را بدهد! بوی عجیب ادکلن اش هم به جای خود معلوم و ملحوظ!... از همسایه های نزدیک ما نبود، شاید هم مهمان یکی از همسایه ها بود و آمده بود برای کمک به پخش آش نذری... باری به هر تقدیر! من هرچه فکر کردم، نتوانستم هیچ مناسبتی بین ظاهر فریبنده و گناه آلود و آلوده کننده آن خانم مسلمان و نذر فاطمه زهرا (س) پیدا کنم و یا عوامانه خودم را راضی کنم که ای بابا، به ما چه ربطی دارد! شاید حضرت از او بپذیرد! ... خلاصه، من گفتم که خدا قبول کند و او با لبخندی رفت به طرف خانه دیگر همسایه و سراغ کار خودش که آش نذری می داد.
اما جای شرمساری است که امروزه پیام حجاب فاطمه زهرا دارد از موضوعیت خود در جامعه اسلامی و شیعی ما می افتد و در حد منبر و موعظه و کلاس درس اخلاق و بینش اسلامی و صحبتهای کارشناسان محترم مسائل دینی صدا و سیما و ... خلاصه می شود و در این عرصه البته هم زن و هم مرد هر دو غافلند یا تغافل و سهل انگاری می کنند؛ عوامل هم که مقصرند جای خود، ...افسوس!
راستی یادم نرفته بگویم که روز زن و روز مادر مبارک باد.
مصطفی قلیزاده علیار