بی تو
(غزلی فارسی در انتظار خورشید عالمتاب عشق)
غزل ذیل را در سالهای دور و در اشتیاق رؤیت حضرت خورشید عالمتاب عشق گفته بودم، در اینجا ابیاتی از آن هدیه ناقابل را تقدیم منتظرانش می کنم :
بهار عشق شکوفا نمی شود بی تو
بیا که غنچه دل وا نمی شود بی تو
بر آی از افق ای آفتاب صبح امید
که شب رسیده و فردا نمی شود بی تو
هزار چشمه جوشان به دشتها جاری است
یکی روانه دریا نمی شود بی تو
چو لاله در دل ما داغ نامرادی هاست
جهان به کام دل ما نمی شود بی تو
ز سردمهری شبهای هجر دلتنگم
بیا که عقده دل وا نمی شود بی تو.
بهاریه (سرّ دو جهان)
گفتند: جهان با تو جوان خواهد شد گیتی همه با تو گل فشان خواهد شد. گفتند این را و راست گفتند، آری سرّ دو جهان با تو عیان خواهد شد.
با آمدن بهار، جان دیگر شد
عید آمد و چهره زمان دیگر شد.
نوروز به نام تو جهان را آراست
باز آ که به شوق تو جهان دیگر شد.
مصطفی قلیزاده علیار
ای مقدس آرزو ،ایستک، نجابت،
ای الهی اینام، غیرت، عدالت!
گل ای کؤنوللرده گولن محبت،
سنی گؤزله ییریک سن گله جکسن.
*
گلسن هر بیر آرزو مین اولاجاقدیر،
دنیادا محبت دین اولاجاقدیر،
گؤردویوم یوخولار چین اولاجاقدیر،
سنی گؤزله ییریک سن گله جکسن.
*
مین ایلدیر یولونا گول دوزور بهار،
سو سپیر یوللارا آغلار بولودلار،
انتظار، انتظار ...یئنه انتظار!
سنی گؤزله ییریک سن گله جکسن.
*
سؤنموش اوجاقلارین کؤزوسن کؤزو،
سینیق قلبلرین سؤزوسن سؤزو،
سن سون آرزوموزون اؤزوسن اؤزو،
سنی گؤزله ییریک سن گله جکسن؛
...سنی گؤزله ییریک سن گله جکسن.