شبکه سه سیما: «فقط زنده باد ایرانی، بقیه انسانها مهم نیست!» به نقل ازسایت دنیز نیوز: شبکه های صدا و سیما گاهی چنان اشتباهی می کنند که با هیچ عذر و بهانه ای نمی توان ماست مالی یا تبرئه اش کرد. نمونه را همین امشب (پنج شنبه 9/9/91) در خبر ساعت 10 شبکه سه سیما وقتی گوینده خبر از روی کاغذ، خبر انفجارات امروز در کربلا و حله و کشته و زخمی شدن نزدیک به دویست نفر را خواند، افزود: «خوشبختانه در این انفجارات آسیبی به زائران ایرانی نرسیده است!!!!» .... بله، بی نهایت باید علامت تعجب گذاشت که آخر برادران شبکه سه این چه دسته گلی است که به آب می دهید؟ مگر چه فرقی در کشته شدن یک بی گناه ایرانی یا عراقی یا هر انسان بی گناه دیگری هست که شما با خوشحالی می فرمایید خوشبختانه به هیچ ایرانی آسیبی نرسید؟ مگر ما انسان نیستیم؟ مگر ادعای مسلمانی نداریم؟ ... هان؟ فکر می کنم نیازی به توضیح بیشتری نیست.
تولید داخلی، کار و سرمایه ایرانی چیست؟
(یادداشت دو هفته نامه «دنیز» شماره 12- مورخ 16/ 1/ 1361 - ارومیه)
پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب اسلامی در آغازین لحظات سال 1391 و در سفر به مشهد مقدس و دیدارهای نخستین ایام سال جدید، خط سیر همه بُعدی کشور و نیز وظایف قوای سه گانه را معین و مشخص کرد. در واقع جهاد اقتصادی سال 90 بر اساس محورهای جدید دیدگاه رهبری، در سال 91 اهداف نظام را به شکل توسعه یافته تری دنبال می کند. تولید ملی و حمایت از سرمایه و کار ایرانی، منشور سال جدید است. اما در استان آذربایجان غربی، حمایت از سرمایه داخلی و کار ایرانی در چه حدی است و در سال جدید چه مقدار از حمایت های مسئولان محترم استانی برخوردار خواهد شد؟ احتیاج به برنامه ریزی دقیق و تلاش پیگیر متقابل دوطرفه (تولید کننده گان، صاحبان کار و سرمایه داخلی) دارد.
بی شک تولید داخلی، کار و سرمایه ایرانی فقط کار، کالا و سرمایه اقتصادی نیست، بلکه فراتر از آن سرمایه های انسانی، استعدادهای درخشان و توانانی ایرانی، تولید فکر و فرهنگ، حمایت از صاحبان اندیشه و هنر و در یک کلام حمایت از فرهیختگان در اولویت منشور حمایت از تولید داخلی قرار دارد و استان آذربایجان غربی در این عرصه گنجینه ای غنی و پربار در کشور به شمار می رود. امید است مسئولان دلسوز و متعهد اجرایی، تصمیم سازان و تصمیم گیران استانی، این نکته را نیز به مراتب بیشتر مد نظر داشته باشند. تدوین تاریخ دفاع مقدس استان، انتشار خاطرات شهیدان، جانبازان و رزمندگان، حمایت از انتشار آثار علمی-پژوهشی و هنری فرهیختگان، تدوین کتاب مرجع ارومیه، تدوین دائرة المعارف استان و حمایت جدی و عملی از مطبوعات استانی و... ازموضوعاتی است که می تواند در این منشور قرار بگیرد. در پایان این یادداشت کوتاه، صادقانه و از روی دغدغه عمومی مردم، موضوع نجات دریاچه ارومیه را نیز دراول این سال یادآوری می کنم. یا علی!
مدیر مسئول (مصطفی قلیزاده علیار)
معاون سیاسی اجتماعی استانداری آذربایجان غربی:
ما نباید جامعه را سیاست زده بکنیم
ابراهیم فتح الهی در گفتگوی اختصاصی با دنیز، به بیان علل موفقیت چشگیر انتخابات مجلس نهم پرداخت. وی یکی از عوامل اصلی موفقیت انتخابات مجلس نهم در استان آذربایجان غربی و عدم بروز هر گونه تنش در میان کاندیداها و هواداران ایشان را نتیجه رویکرد فرهنگی انتخابات در این استان دانست و افزود: این برای اولین بار است که در استان آذربایجان غربی انتخاب نمایندگان مجلس در مرحله اول با مشارکت بالای 70 در صدی مردم، در فضایی کاملاً رقابتی و در عین حال در آرامش کامل انجام گرفت و تمام شد، در هیچ یک از حوزه های انتخابیه استان به دور نکشید و هیچ تنش امنیتی هم در پی نداشت.
معاون سیاسی اجتماعی استانداری آذربایجان غربی در توضیح این موفقیت سیاسی – اجتماعی استان و مشارکت و حضور حد اکثری مردم اظهار داشت: گاه در برخی مواقع از کاندیداها مچ گیری می شود اما ما در مقام مجریان و برگزار کنندگان انتخابات، مخالف این نوع اقدامات هستیم، چرا که کاندیداها برای جلب مشارکت مردم به میدان می آیند و این خیلی ارزش دارد. بنا بر این هم خود استاندار جناب آقای و هم بنده و همکاران محترم از اوایل سال 90 با کلیه مسئولان انتخاباتی و فرمانداران، دیدارها و جلسات متعددی داشتیم.
این مقام مسئول در خصوص مراحل سه گانه اجرای انتخابات در استان اظهار داشت: فعالیت ما در سه محور متمرکز بود: اول- اداره کردن فضای امنیتی استان از طریق تأمین امنیت و حفظ آرامش، دوم - اداره کردن فضای اجتماعی با هدف جلب مشارکت حد اکثری مردم و کنترل رفتارهای انتخاباتی کاندیداها و مرحله سوم - اجرای انتخابات روز 12 اسفند در سطح استان که واقعاً کار بسیار سخت و سنگینی بود، ولی ما به یاری خدا و حضور هوشیارانه مردم و همکاری خوب کاندیداها و هوادارانشان، توانستیم به نحو احسن از عهده اش بر آییم.
فتح الهی تصریح کرد: ما با تمام کاندیداها ارتباط مستقیم داشتیم و با چهره های مهم آنان در باره مسائل مختلف انتخاباتی صحبت کرده بودیم و یک اتاق هم در فرمانداری های شهرستانها برای کاندیداها آماده کرده بودیم تا ایشان با فرمانداران در ارتباط مداوم باشند.علاوه بر آن همه شهرداریها به توصیه استانداری ، هم در ارومیه و هم در شهرستانها پنل های متعددی را به صورت رایگان به تبلیغات تک تک کاندیداها بی هیچ تبعیضی اختصاص دادند و یک روز بعد از انتخابات هم تبلیغات از شهرها برچیده شد و چهره شهرها خراب نشد.
معاون سیاسی اجتماعی استاندار تأکید کرد: تمام این اقدامات موفقیت آمیز در سایه رویکردی فرهنگی و به دور از سیاست زدگی و تکیه گاه امنیتی در انتخابات بود، چرا که ما معتقدیم سیاست باید در خدمت فرهنگ جامعه باشد، ارتقای سطح فرهنگی یک اصل اساسی در توسعه همه جانبه است و موفقیت جامعه زمانی رخ می دهد که دو مقوله سیاست و امنیت رویکرد فرهنگی داشته باشد. از این منظر سیاست در شاهراه فرهنگ دارای ارزش است و اگر فرهنگ نباشد، سیاست آزار دهنده می شود.
وی تأکید کرد: چون اقدامات موفقیت آمیز انتخابات مجلس نهم برای نخستین بار در ارومیه و استان اتفاق افتاد، سعی می کنیم مراحل آن را از طریق تدوین تجربه و به نام مردم فرهنگ دوست و شریف و تحمل پذیر ارومیه در سطح کشور به همه استانها منتقل نماییم، چرا که شایستگی مردم ارومیه و اهالی استان آذربایجان غربی در سطحی بسیار بالاست.
فتح الهی با اشاره به برگزاری همایش سراسری »شهر ایرانی، شهر ارومیه« در خرداد ماه سال 91 گفت: مسئولان در تلاشند تا شایستگی های عظیم فرهنگی، دینی، اجتماعی، علمی، هنری، تاریخی و سیاسی مردم عزیز و سربلند ارومیه و استان را از طریق اقدامات مختلف برای مردم دنیا معرفی نمایند و یکی از این اقدامات گسترده، برگزاری همایش عظیم سراسری »شهر ایرانی، شهر ارومیه« است که در اول خرداد 1391 در تهران و ارومیه انجام خواهد گرفت و تا هشتم خرداد هفته فرهنگی استان در شهرستانهای استان برپا می گردد.
وی خاطر نشان ساخت: 50 مقاله پژوهشی در ده محور تاریخی، معماری، شعر و ادب، فرهنگ، موسیقی، سیاسی و ... به دبیرخانه همایش رسیده که همگی در بازشناسی هویت فراموش شده شهر تاریخی – ایرانی ارومیه است. امیدواریم این اقدام به یک پدیده مستمر و با برکت تبدیل شود.
معاون سیاسی اجتماعی استانداری آذربایجان غربی که خود علاوه بر تألیف چندین کتاب پژوهشی، مدیر مسئول و سردبیر چند مجله پژوهشی از جمله »مجله تربیتی« در تهران است و با چند و چون عالم مطبوعات از نزدیک آشناست، با اشاره به نقش مطبوعات در گسترش فرهنگ و ارتقای سطح آگاهی جامعه، مراتب خوشحالی خود را از افزایش تعداد نشریات استان آذربایجان غربی در سال جاری اظهار نمود و افزود: ما امسال در استان صاحب روزنامه (آراز آذربایجان) شدیم که این خود حاکی از بالندگی وسعه فرهنگی در استان است و باید سعی کنیم تعداد روزنامه در استان افزایش یابد.
وی ضرورت حمایت جدی از مطبوعات استانی و عدم تحقق این امر حیاتی مطبوعات را یاد آور شد گفت: مطبوعات اولاً باید خود جذابیت جلب حمایت عمومی را در خود داشته باشند که خوانندگان همواره منتظر انتشار آن باشند. با این حال متصدیان فرهنگی استان بخصوص مسئولان اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی در این باره باید وقت بگذارند و با همکاری استانداری و سایر ادارات و نهادهای رسمی تدبیری جدی تر برای حمایت مادی و معنوی آنها بیندیشند که متأسفانه هنوز چنین تدبیر نهایی انجام نگرفته و هنوز حمایت واقعی از مطبوعات استانی نشده است که امیدواریم اتفاق بیفتد.
دکتر ابراهیم فتح الهی در پایان در خصوص دو هفته نامه دنیز اظهار داشت: دوهفته نامه دنیز یکی از نشریات جدید الانتشار استان ماست و به نظر بنده این نشریه در خصوص درج مطالب فرهنگی، اجتماعی، ادبی، تصاویر متناسب با مطالب، انتخاب تیترها، نشر آثار مفید صاحب قلمان فرهیخته در آن، مخصوصاً مدیر مسئول فرهنگی این نشریه، در این مدت کوتاه موفق و قابل توجه است؛ ولی بهتر است در سه محور بیشتر بکوشد: اول اینکه گرایش و مسیر خود را در یکی از عرصه های فرهنگی و اجتماعی و یا در هر دو گرایش بیشتر و به شکل بارزتری روشن نماید. دوم اینکه در غنا بخشیدن و جذابیت کیفی مطالب دقت وسواس بیشتری به خرج دهد و سوم اینکه به تدریج از مرحله دو هفته نامه بگذرد و به سوی »هفته نامه» شدن حرکت کند، چرا که استان ما به هفته نامه های پربار و سودمند و روزنامه های متعدد و پربار بیشتر نیاز دارد.
منبع: دو هفته نامه «دنیز»، شماره 11- مورخ 22 اسفند 1390
تاتارها و فرهنگ ایرانی – اسلامی
مدخل - تاتارستان یکی از جمهوریهای خودمختار کشور روسیه است. پایتخت تاتارستان شهر قازان (غازان) است. جمهوری تاتارستان دولتی است در ترکیب فدراسیون روسیه . این جمهوری بر اساس قانون اساسی فدراسیون روسیه، قانون اساسی جمهوری تاتارستان و قرارداد واگذاری دو جانبه اختیارات و وظایف، با فدراسیون روسیه متحد شده است . تاتارستان توسط رئیس جمهور اداره میشود . این جمهوری مساحت 8/67هزار کیلومتر مربع مساحت دارد و جمعیت آن حدود 8/3 میلیون نفر است که متشکل از اقوام مختلفی چون تاتارها با 51 درصد و روس ها با 43 درصد و ارامنه – یهودیها و آذربایجانی ها و جواش ها و قومیتهای دیگراست . در تاتارستان بیش از 70 قوم حضور دارند. روسی و ترکی تاتاری زبانهای رسمی دولت شناخته میشود. مردم تاتار جایگاه ویژه ای در بین فرهنگ ایرانی اسلامی دارند . تاتارها به دلیل قرار گرفتن در تقاطع فرهنگ های گوناگون در آشنایی ، ارتباط ، تاثیر و تاثرات فرهنگ ها نقش عمده ای را داشته اند . تاتارها از طرفی حامل فرهنگ بومی تاتاری بوده و زبان تاتاری به دلیل برخورداری از فرهنگ و ادبیات غنی قوم تاتار در حفظ آداب و سنن قدیمی ترکان نقش مهمی داشته است و از طرف دیگر به دلیل تاثیرپذیری ادبیات تاتار از ادبیات غنی زبان و ادبیات فارسی و الهام گیری از ادبای ایران همچون حافظ ، سعدی ، مولوی ، نظامی ، سرتاسر ادبیات و فرهنگ قوم تاتار رنگ و بوی ایرانی را نیز در بر دارد . جالب آن که تاتارها در طول تاریخ نسبت به زبان و ادبیات فارسی بیگانه نبوده و همواره این زبان و ادبیات را بخشی از میراث فرهنگی خود تلقی می نمایند . دقیقا به همین دلیل است که آنان در گسترش و ترویج این زبان در میان اقوام ترک زبان و حتی روسی زبان ، پیشقدم و پیشرو بوده اند . بی دلیل نیست که نخستین دستور زبان فارسی توسط تاتارها به نگارش در آمده و نخستین مطالعات ایران شناسی و ترک شناسی را تاتارها آغاز کرده اند . در صدر مطالعات ایران شناسی نام کاظم بیگ جلوه گری می نماید . وی نخستین شخصی است که در تاتارستان از زیبایی های شعر فارسی سخن به میان آورده است و در حوزه ایران شناسی موضوعات زبان و ادبیات ایرانیان پیش از اسلام ، شعر حماسی ایران ، داستانهای حماسی ایرانیان را مورد مطالعه قرار داده است .
ارتباط با دنیای خارج
ارتباط همه جانبه و عمیق تاتارها با دنیای غرب ، روس ها و اروپایی در بالندگی فرهنگی ایشان بسیار مؤثر بوده است . تاتارها نخستین مردمانی هستند که ادبیات تجدد و مدرنیته را از غرب به شرق اسلامی ، قفقاز و ایران آورده اند . همچنین نخستین کسانی هستند که روس ها و اروپایی ها را با ادبیات قفقاز و ایران از طریق ترجمه آثار بزرگانی چون نظامی ، سعدی ، مولوی ، حافظ ، رودکی ، فضولی و امیرعلیشیر نوایی به زبان روسی آشنا کرده اند . بدین ترتیب تاتارها در یک چهار راه و تقاطع فرهنگ های ملل قرار گرفته و در این جایگاه نه تنها رسالت آشنا سازی فرهنگ های مختلف را با یکدیگر به انجام رسانده است . از این ارتباط دهی و ارتباط سازی ، خود نیز با فرهنگ های گوناگون آشنا و از آنها تاثیر پذیرفته و بر آنها تاثیر گذاشته است .
بنابر این استقرار آنان در حوزه ی رود ولگا و در تقاطع فرهنگ های گوناگون سبب شده است که تاتارها نقش مهمی در گفتگوی فرهنگ و تمدن ها و خلقها داشته باشند .
تاتارها با پذیرش دین اسلام و به کارگیری الفبای عربی نقش برجسته ای هم در میان ترکان داشته اند . آنان از طرفی به کمک اندیشمندان ایرانی و عرب ، علوم مختلفی همچون الهیات ، طب ، فلسفه ، فقه ، اخلاق ، لغت را صاحب شدند و هم این که زبان و ادبیات ترکی ( تاتاری ) را از همه جهت غنی ساختند . این امر بیشتر از طریق ترجمه آثار سعدی ، حافظ ، رودکی ، جامی ، عطار ، نظامی ، خیام به زبان تاتاری و روسی در حوزه ی رود ولگا شکل می گرفت .
همچنین ارتباط گسترده با دیگر زبان های ترکی همچون عثمانی ، آذربایجانی ، جغتایی و فرهنگ و تمدن قفقاز و آسیای صغیر و تاثیر پذیری از بزرگان علم و ادب ترکان همچون ملا محمد فضولی ، خواجه احمد یسوی ، امیر علیشیر نوایی بر غنای ادبی و تنوع مفاهیم در زبان و ادبیات تاتاری افزوده است .
شایان ذکر است ، این روند در سایه ارتباط عمیق و گسترده با ایران و اسلام و ترکان از یک طرف و برخورداری از استقلال سیاسی و فرهنگی تا قبل از استیلای روسیه تزار از طرف دیگر شکل گرفته است .
آشنایی با ادبیات فارسی
به قول یکی از نویسندگان: « تأثیر ادبیات کلاسیک فارسی بر ادبیات تاتاری بسیار آشکار است». ارتباط ادبیات تاتاری با ادبیات عربی و فارسی بیشتر در امر تجربهاندوزی، اقتباس موضوعات و فراگیری سبکهای شعریبوده است. طی سدههای هشتم و نهم هجری ارتباط ادبیات تاتاری با فارسی جنبهی تنگاتنگ و فعالتری پیدا کرد. ادبیات تاتاری سدههای نهم و دهم هجری نیز در زادگاه خود محصور نماند و با رشتههای محکمی با جهان ادبی عرب و ایران پیوند داشت. ادبیات عربی و فارسی به زبانهای اصلی و یا به صورت ترجمه مورد مطالعه قرار میگرفت. ادبیات تاتاری با وجود چنین پیوندی غنای بیشتری پیدا کرد. در رابطه با مطالعات حامعه شناختی پیرامون سطح عمومی فرهنگ تاتاری طی سدههای یازدهم و دوازدهم هجری باید متذکر شد که بیشتر تاتارهای روسیه با سواد بودند و بسیاری از آنان به خوبی با عربی و فارسی نیز آشنا داشتند. آشنایی با عربی و فارسی در میان تاتارها نشانهی فرهیختگی به شمار میآمد. آثار برجستهی ادبیات فارسی، مانند: گلستان و بوستان سعدی، مثنوی مولوی و دیوان حافظ طی زمان متمادی بخشی از برنامهی آموزشی مدارس دینی را تشکیل میداد. همچنین دولت روسیه از برخی تاتارها به عنوان مترجم در روابط خارجی با کشورهای مسلمان استفاده میکرد.
در این دوره، تاریخ نگاری ایران در سدههای پیشین از سوی مؤلفان تاتار فعالانه مورد تحلیل و پردازش قرار گرفته است. اشعار عرفانی تاتاری بر مبنای سبک وسلوک غنی اشعار عارفانهی فارسی بارور شده است. آثار دیگر ملل مسلمان نیز در اثر ترجمه های آزاد و اقتباس و با اندکی تغییر و همگون سازی گردید به درون گنحینه ادبی تاتار راه یافت و رفته رفته به ثروت معنوی ملت تاتار مبدل شد. بدین گونه مبرهن است که روابط معنوی ملت تاتار با ایران امری پایدار بوده و ریشه در ژرفای سدههای دور دارد.
پس از استیلای روسها
پس از استیلای کامل روسیه تزاری بر سرزمین تاتارها و اجرای سیاست آسیمیلاسیون از طرف روسها علیه قوم تاتار و استیلای جهل و خرافه گرایی مردم تاتار ، بی تفاوتی اندیشمندان نسبت به سرنوشت مردم و عقب ماندگی مفرط و از همه مهمتر بیگانه بودن دینداران و متدینین از افکار مدرنیته و عناصر پیشرفت جامعه و عدم اهتمام آنان نسبت به تحولات و پیشرفت های سایر ملل ، برخی از اندیشمندان تاتارستان را بر آن داشت که جریان های عظیم فرهنگی را در راستای آگاهی بخشی جامعه در رابطه با عوامل و موانع پیشرفت ، مبارزه با جهل و بی سوادی و جلب اعتماد و اهتمام دینداران جامعه به تحولات اساسی در جامعه ایجاد نمایند .
بدین وسیله تاتارها در حالی از قرن نوزدهم میلادی به قرن بیستم میلادی قدم می گذاشتند که اندیشمندان آن با درد جامعه آشنا شده و درمان آن را نیز یافته بودند .
نگاهی کوتاه به سیر تحولات فرهنگی و ادبی تاتارها هرچند مختصر ما را با جریان ها و سعی و تلاش اندیشمندان تاتار در راه ترقی و تعالی فرهنگی آشنا می سازد .
نقش مطبوعات و نویسندگان در پاسداری از فرهنگ بومی
در مطالعه سیر تحولات فرهنگی و ادبی در تاتارستان نام عشاقی با اثر تاریخی خود ( انقراض بعد از دو قرن ) نقطه آغازین تحولات به شمار می آید . وی در این اثر خود ، رکود حاکم بر جامعه تاتار را تقبیح نموده و پیش بینی می کند ، در صورتی که جامعه تاتار به خود نیاید و در مقابل تحولات جهانی جایگاه خود را روشن نسازد و حرکت خود را آغاز ننماید ، جامعه تاتار محکوم به انقراض و فنا است . وی مهمترین عامل عقب ماندگی و رکود ملت تاتار را در قرن نوزدهم در بی توجهی عالمان دینی و عدم حمایت از افکار ترقی خواهانه ، محروم ماندن مدارس از پیشرفت های مادی ، بی تفاوتی ثروتمندان و روشنفکران در خصوص منافع جامعه می دید . وی با تبیین ابعاد مختلف این رکود هشدار می دهد که در صورت تداوم آن، در سال 2100 چیزی از فرهنگ تاتار – بلغار باقی نخواهد ماند . وی با این شیوه و به تصویر کشیدن ابعاد فاجعه ، روشنفکران و اندیشمندان جامعه را برای چاره اندیشی دعوت نموده و به کالبد یخ زده جامعه شعاع حرارت بخشیده و به حرکت وا می دارد .
ادبا و شعرا نخستین قشر جامعه بودند که به این فریاد پاسخ گفته و رگه های ترقی و نونگری در میان آنان رویت گردید . افکار و آراء جدیدی در قرن بیستم در بین ادبا حرکت ایجاد کرد . کانون ترویج و تبلیغ این افکار و آرا ، رکن چهارم یعنی ، مطبوعات خلق تاتار بود . در مطبوعات تاتار قلب تزار توسط صاحبان قلم نشانه گیری شد و با درج مقالات مختلف ثابت گردید که سیستم کهنه اندیش تزار گنجایش نیروی فکری جدید را در خود ندارد .
بدین طریق مطبوعات شکل گرفت و موقعیت خود را استحکام بخشید و جایگاه ویژه ای را در انعکاس افکار جدید باز کرد . هرچند از قرن نوزدهم میلادی شخصیتهایی چون آ . الیاس و ک . دویه نگی در آرزوی تاسیس و انتشار نشریه به زبان ترکی تاتاری بودند ،ولی آرزوی آنان در قرن بیستم به منصه ظهور رسید . لذا در این دوره امواج جنبش استقلال ملی و نسیم عصیان ها و قیام ها مجددا شروع به خودنمایی کرد و انتشار نشریات به زبان ترکی تاتاری و ورود مطبوعات به متن جامعه بزرگترین نوآوری در جامعه تاتار بود .
در شهر غازان ، نشریات " ستاره سحری ، آزادی ، مخبر غازان ، ستاره ، الاصلاح ، خورشید ، فجر " و در شهر اوتنبورگ ، نشریات"زمان ، چکش ، شورا ، ملخ" و در شهر اورال نشریات "فکر ، آثار جدیده ، تیرها" و در شهر پطرزبورگ نشریات " نور ، خلق " انتشار یافت . حتی در شهرهای مسکو ، اوفا و آستاراخان نشریاتی به زبان ترکی تاتار انتشار یافت .
علیرغم سانسور مطبوعات از طرف تزار برخی از نشریات مذکور به صورت مستمر انتشار یافت و اساس مطبوعات تاتارستان را تشکیل داد . مطبوعات از طرفی ، اندیشمندان جوان را در اطراف خود جمع می کرد و از طرف دیگر به مثابه یک مکتب و مدرسه در تعلیمات و جهت دهی سیاسی آنان مهمترین عامل محسوب می شد .
مطبوعات غازان واقعا از جایگاه ویژه ای برخوردار بود . زیرا علاوه بر نویسندگان غازان سایر نویسندگان تاتار مقیم در امپراتوری روسیه را پوشش می داد و به عنوان یک کانون گرم برای صاحبان قلم بود . در این کانون بیش از 800 نویسنده و اندیشمند تاتاری جمع شده بودند . بزرگترین این جمع عبارت بودند از عشاقی ، آ . کمال ، ر. فخرالدین ، ف . امیرخان ، ع . توغای ، دردمند ، محمد اوف ، ابراهیم اوف ، غفوری . آنان ترجمان درد ملت تاتار و چراغ راه جامعه بودند و با قلم فرسایی آنان مطبوعات تاتار زمینه ای برای پیشرفت ادبیات ، سرعت بخشیدن به حرکات فرهنگی جامعه ، سازماندهی ، غنی سازی و احیا کننده جریانهای فرهنگی – ادبی بود .
در آغاز قرن بیستم عمده ترین موضوع مولفان استقلال ملی و بالا بردن شعور ملی در جامعه بود . ادبا و نویسندگان از فرصت استفاده نموده .در مطبوعات افکار سیاسی ، اجتماعی خود را در قالب های ادبی تبلیغ کردند . این جریانات بیشتر توسط دو دسته از اصحاب قلم رهبری می شد . دسته اول به رهبری عبدالله توغای به همراه ف. امیرخان و دسته دوم ح. تکتاش به همراه م . جلیل ، ح . توفان .
ترجمه شاهکارهای جهانی
یکی دیگر از محورهای فعالیت ادبای جامعه ، ترجمه آثار دیگران به زبان تاتاری بود که در غنی سازی ادبیات تاتاری و جهت دهی و گسترش جهان بینی فکر تاتاری بسیار موثر بود . گرده های ترجمه در دو عرصه به ترجمه پرداختند .
1 . ترجمه آثار متفکران غربی و روسی از قبیل : اییان گوس ، دکارت ،ا سپانسئر، کاممونسکی ، نیچه .
2 . ترجمه آثار متفکران شرق ( جهان اسلام ) از قبیل : آثار مغازی ، رودکی ، فردوسی ، خاقانی ، نظامی ، خیام نیشابوری ، سعدی ، امیر علیشیر نوایی ، ملا محمد فضولی .
ادبا و مترجمانی اندیشمندی همچون عبدالله توغای دردمندانه و با ولع و احساس خاصی نسبت به ترجمه آثار متفکران ایرانی همت گماشتند و آنان بدین طریق سنت احترام به فرهنگ ایران و شرق را که از سنت های دیرین جامعه ادبی و شعری ، قوم تاتار بود احیاء نموده و استمرار بخشیدند . لذا اهمیت و ویژگی مهم عبداله توغای نه تنها در خلق آثار ادبی به زبان ترکی تاتاری و جهت دهی به جریانات ادبی تاتار در قرون نوزدهم و بیستم میلادی بود ، اهمیت این شاعر پرآوازه ، همچنین در ایجاد ارتباطات فرهنگی و ادبی ملت تاتار با سایر اقوام به ویژه با شرق و جهان اسلام می باشد .
عبداله توغای از یک طرف مفاهیم عالی ادبی و موضوعات اصیل را از بزرگانی چون فردوسی ، رودکی ، نظامی ، خاقانی ، خیام ، نوایی و فضولی که هر کدام در زمینه خاصی از ژانرهای ادبی و حکمت و عرفان و اخلاق و حماسه یک ادبیات کامل و منبع جامع می باشند ، الهام گرفته در مکتب چنین ادبای بزرگ ایرانی تربیت شده است و از طرف دیگر با تزریق اندوخته های خود به زبان ادبی و شعری به کالبد ادب ، شعر و ادب ، زبان و ادبیات تاتاری را غنی و غنی تر ساخت . با این توضیح می توان گفت که عبداله توغای نه تنها شایستگی دارد به عنوان شاعر ملی تاتارستان باشد ، حتی شایستگی دارد که وی به عنوان یک شاعر بین المللی معرفی شود .
هرچند در دوره ای بلشویکها توانستند بر ملت تاتار حکم رانده و تا حدودی جریان ادبی را که ریشه در اندیشه عالی شرق اسلامی داشت ، از مسیر طبیعی خود خارج کنند و ادبای تاتار در مقابل این استیلای شوم برخی این حاکمان را همراهی کرده ، برخی سکوت و برخی مهاجرت را بر ماندن ترجیح داده ، جلای وطن شدند ولی نهایتا با الهام گیری از آثار کلاسیک ادبای تاتار دوباره پیوند خود با اصالت و هویت اصلی خویش را محکم نمودند و با تصاحب بر میراث گذشته خود دوباره در جهان ادبیات درخشیدند و از سال 1990 با یک ولع و جاذبه خاصی شعر می سرایند .
تاتارها بر این درخشندگی شایستگی دارند زیرا زبان تاتاری به عنوان یکی از زیباترین شاخه های زبان ترکی دارای ادبای بزرگ و ادبیات غنی است . زیرا آنان دارای میراثی هشتصد ساله هستند و نخستین قوم ترک زبانی هستند که پس از پذیرش دین اسلام به ترویج آن در سایر ملل پرداخته اند و نخستین ملتی هستند که با متفکران روشن بین و اندیشمندان روشنفکر جریانات نوآوری را به وجود آورده و هدایت کرده اند و همچنین ملتی هستند که نخستین رودررویی معاصر مسلمانان با غربیان را داشته و با روشن بخشی شخصیتهایی همچون اسماعیل قاسپرینسکی با تکیه بر فرهنگ دینی و پیشینه مذهبی و تعالیم اسلامی هویت و ملیت خود را در مقابل هجمات بیگانگان و کفار حفظ کرده اند . ملتی که در تاریخ مبارزات خود افتخار تشکیل آلتون اردو ( اردوی زریند) و خانات غازان را داشته و مفتخر به تربیت شخصیت هایی چون قول علی ، سیف سرایی ، محمد یار ، شمس الدین ذکی ، عبداله توغای ، موسی جلیل ، حسن توفان ، اسماعیل قاسپیرینسکی ، کاظم بیگ می باشد ، شایسته بالندگی است .
یکی از محورهای این بالندگی عبداله توغای شاعر ملی تاتارستان است . وی در مدت عمر خود آثار گرانبهایی را خلق نموده است . در لابلای آثار وی می توان بوی ادبای ایران را حس کرد . وی علاوه بر ترجمه برخی از آثار و اشعار شعرای ایرانی در ایجاد ارتباط ادبی و فرهنگی بین ملت تاتار و ملت ایران نقش عمده ای را ایفا نموده است . همچنین با الهام گیری از آثار کلاسیک ایرانی ترنم آثار ادبی ایرانیان نیز بوده است . گفتنی است در باره زندگی و آثارعبدالله توغای باید بیشتر و در مجالی جداگانه سخن گفت.
(منبع: دو هفته نامه «دنیز» - شماره 5 – مورخ 6/ 9/ 90 – چاپ ارومیه)
موسیقی صوت و آهنگ کلام در قرائت قرآن
قرآن کتابی است که دارای ابعاد مختلف معرفتی، کلامی و هنری است. همانگونه که از معنای لغوی قرآن مستفاد میشود، قرآن کتابی است که باید آن را خواند. بار معنایی این لغت بهگونهای است که از جهتی بایستی در خواندن متن قرآن به معنا و درک معنای آن توجه داشت و از جهت دیگر به دلیل برخورداری از زیباییهای کلامی و بلاغتی باید در چارچوب موازین صوتی، آهنگ و وزن کلام عرب، آن را ادا کرد.
تطابق زیبایی صوتی با زیبایی کلامی قرآن منحصر به فرد است. یعنی ساختار کلامی قرآن به نحوی است که قاری هنگام قرائت و تلاوت آن، قرائت خود را توأم با یکی از موازین و قوانین صوتی منطبق میکند. به عبارت روشنتر این خصوصیت ذاتی کلام قرآن است که قاری را وادار میکند که به هنگام تلاوت و قرائت عبارتها و فرازها را به تناسب حال و مقام و با صوت و لحن آهنگدار ادا کند.
موضوع موسیقی موضوع پیچیدهای است و واژه موسیقی نیز از واژههایی است که هم بار منفی و هم بار مثبت به خود گرفته و نسبت به جوامع، سطوح سنی، معرفتی و نسبت به زبانها و فرهنگها و حوزه علمی متغیر بودهاست. برداشت یک فقیه از موسیقی قطعاً با برداشت یک فیلسوف، عارف، هنرمند، شاعر برداشتی متفاوت است.
تعاریف نیز متفاوت است. تعریفی که یک فقیه از موسیقی دارد، با تعریفی که یک عارف و یا فیلسوف و یا ریاضیدان از آن دارد، کاملاً متفاوت است. در بین فقها نیز در زمینه تعریف موسیقی وحدت نظر وجود ندارد. فلذا میبینیم که برخی از فقها در رابطه با موسیقی حکم مطلقاً حرام را صادر کردهاند و برخی نیز بین انواع موسیقی فرق گذاشته و موسیقی مطرب، شهوتآور، مخل اراده و عقل و منافی عفت و عقیده را موسیقی حرام و کلام موزون، آهنگدار را بیاشکال دانستهاند و حتی برخی از فقها از جمله رهبر معظم انقلاب آیتالله خامنهای تشخیص این را نیز به عهده مکلف گذاشته است. در حقیقت این مکلف است که باید تشخیص دهد که کدامین آهنگ و یا کلام و لحن موزون در وی جرقههای ارتکاب به گناه را روشن میکند و کدامین در وی تأثیر مثبت میگذارد تا تکلیف خود را متوجه شود. در این خصوص علما، فقها و اندیشمندان سخن بسیار گفتهاند و بعضاً نیز توضیحات تفضیلی برخی از علما نه تنها به تحلیل موضوع کمکی نکردهاست حتی به ابهام و پیچیدگی و تعقدات آن افزوده است.
علمایی چون علامه طباطبایی، شهید مطهری، استاد محمدتقی جعفری از معاصران و شخصیتهایی چون ابنسینا، فارابی، عبدالقادر مراغهای، صفیالدین ارموی و میرمحسن نواب قرهباغی از علما و موسیقی دانان کلاسیک در این وادی سخن بسیار گفتهاند، هر چند فقهای معاصر اغلب در زمینه موسیقی تنها به استنباط حکم موسیقی از منابع اکتفا کردهاند، ولی بسیاری از شخصیتهای اسلامی علاوه بر آن خود در زمینه علم موسیقی صاحبنظر بودهاند.
با صرف نظر از ابهاماتی که در تئوری و موضوع وجود دارد، اختلاف آرا و سلیقههایی که در مصداق به وجود میآید و این که مکلف خود موضوعی را از مصادیق لهو و لعب و مخل عقل و اراده تشخیص دهد، این مسئله نیز موسیقی و حکم موسیقی در جامعه را با مشکل روبه رو ساخته است. بهعنوان مثال بعضی اشخاص در برخی محافل و مراسم هنگام اجرای موسیقی مثلاً سرود ملی، مجلس را ترک گفته و برخی دیگر گوش فرا میدهند، این دوگانگی در برخوردها ناشی از مختار بودن مکلف در تعیین مصادیق است. به هر حال در رابطه با موضوع موسیقی و مسائل جانبی آن گروههای مختلفی مطرح هستند که ایجاد ارتباط علمی در بین این گروهها تا حدودی به تبیین موضوع موسیقی کمک خواهد کرد. حل این مسئله مطالعات پیوسته موسیقی دانان، موسیقی خوانان، موسیقی نوازان، کارشناسان فقه و اندیشمندان، حتی روانشناسان را به طور توأمان میطلبد، از این حیث و با توجه به کاستیهایی که در شناخت و معرفی موسیقی، اختلافهایی که در این فن به عمل آمدهاست، ضرورت بازنگری موضوع موسیقی را بیشتر عیان میکند و من نیز طرفدار آن هستم که در پرتو دانستهها و علوم مختص و مرتبط با این امر مراجعه مجدد، عمیق و گسترده به نصوص دینی ضروری است تا ابعاد مختلف این موضوع تبیین و روشن شود. و الا صدها سؤال بیپاسخ در ذهن مکلف ایجاد شده و لاینحل باقی خواهد ماند.
همانگونه که گفته شد، مضامین آیات قرآن سنخیت عجیبی با نغمات و مقامات دارند. هرچند آیات قرآن در چارچوب کلام منظوم و شعر نمیگنجد، ولی در عین حال عاری از وزن و آهنگ نیست، آیات قرآن به تناسب مضمون و مفهوم دارای آهنگ ذاتی هستند. اساساً بین آهنگ و زیباییهای کلامی و بلاغتی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد، چینش حروف در یک واژه و کلمه، تقارن کلمات یک فراز و تأخر و تقدم مقولهها و واحدهای نحوی، برخورداری الفاظ از اوزان و قافیه (کلام مسجع) انطباق لفظ با مضمون و انتخاب و گزینش مقام و یا نغمه مطلوب را به طور مکانیکی حل کرده است. به عبارت بسیار ساده، آیات قرآنی با زبان بیزبانی به قاری الهام میکند که این فراز را در فلان مقام و دستگاه قرائت کن. این ساز و کار در جوهره الفاظ و واحدهای نحوی کلام الهی نهفته است.
من بیشتر به این معتقد هستم که در انتخاب مقامات و دستگاهها بیش و پیش از آن که اراده و خلاقیت قاری فعال باشد، ماهیت ذاتی آیات الهامبخش است.
استفاده از روشهای مصری و عربی در قرائت قرآن بجای موسیقی ایرانی امری اجتنابناپذیر است. هر چند موسیقی عرب، موسیقی ایرانی و حتی آذربایجانی از یک ریشه نشأت میگیرند و پرداخت علمی هر سه بهعنوان موسیقی شرق اسلامی از زمان ترخان فارابی آغاز شدهاست، ولی این امر بیشتر در تئوری و فلسفه موسیقی پیگیری شدهاست و در عمل و اجرا بنا به استعداد ذاتی، تناسب فرهنگی و بیش از همه ماهیت زبانی و کلامی هر یک در حیطه و حوزه خاص خود پیشرفت و تکامل یافته است. موسیقی ایرانی ازمرحله موسیقی خلقی گذر کرده به موسیقی درباری راه یافته و در هرم جامعه در سطوح بالای جامعه ایفا شدهاست، در صورتی که موسیقی عرب و همچنین موسیقی آذربایجانی سطح عمومی جامعه را پوشش میدهند و در عین پیچیدگی ظرفیت گسترش و انعطافپذیری را دارا هستند. از طرف دیگر با توجه به قواعد تجویدی و موازین حاکم بر زبان عربی، این خصیصه از مختصات زبان قرآنی است، لذا نغمهها، مقامات عربی با الحان و لهجه اعراب بیشتر سازگاری و تناسب دارد تا مقامات و نغمههای ایرانی. با توجه به این امر نمیتوان تلاوت قرآن را به کلی با مقامات ایرانی ادا کرد. هرچند که در این عرصه از مقامات و نغمههای ایرانی نیز استفاده میشود، ولی این امر در دایره بسیار محدود ایفا میشود. ولی مقامات و نغمههای مصری و حجازی جذبه و شیوایی خاص خود را دارد. تناسب کلامی، سنخیت زبانی، توازن اعراب با تحریرها و امکان فعالیت صوتی ابراز استعداد خلاقیت و گستردگی میدان نوآوری را در مقامات مصری و حجازی موجه، مطلوب ساخته است.
همانگونه که گفته شد، در قرائت قرآن تنها به شکل محدود میتوان از موسیقی ایران استفاده کرد، شکل و ماهیت کلام قرآنی و فرهنگ حاکم بر قرائتها این امکان را از سایر مقامات گرفته است.
ولی میتوان این را گسترش داد و نغمهها و مقامات عربی و ایرانی را ترکیب کرد. اما خود این امر بسیار استادی میخواهد، کار هر قاری یا موسیقیدان و استاد نیست. در گذشته از این نوع کارها شدهاست، برخی با استفاده از نوآوریهایی که داشتهاند در مقامات و اجراهای کلام قرآنی برای خود جا باز کردهاند.
هرچند قرائت قرآن را نمیتوان بهطور کامل در چارچوب و دائره موسیقی ایرانی اجرا کرد، ولی میتوان با استفاده از ظرفیتهای موسیقی ایرانی و حتی آذربایجانی نوآوریهایی در اجرا ایجاد کرد. این کار بسیار حساس و مسئولیتآفرین است و کسی بدون داشتن صلاحیتهای لازم مجاز به این کار نیست.
تأثیر موسیقی ایرانی در قرائت قرآن و موسیقی جهان بسیار حائز اهمیت است. موسیقی ایران تأثیر زیادی در آهنگها و تلاوت قرآنی و همچنین در موسیقی جهان داشته و دارد. این تأثیر هم بهصورت غیر تجربی و نظری و هم به صورت تمرینی بودهاست. در برخی از موسیقیهای همسایه اسامی اغلب دستگاهها به زبان فارسی است، راست، سهگاه، چهارگاه، پنجگاه، نهاوند، همایون، شوشتر، شکسته و غیره و هرچه دورتر و به ریشهها مراجعه کنیم این تأثیر را بیشتر میبینیم.
منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 4