صد و هفتاد و پنج تا قواص - شعر
پیام آقایی - ارومیه
مثل یک ماهی رها اما
دست و پا بسته و بدون صدا
خیس از آب ، خالی از امید
مثل فریاد از ته دریا
غرق در وهم ، غرق در اعماق
غرق در خاطرات بیداری
غرق در آب ، غرق در امواج
غرق "آهنگران" و "سمساری"
چشم بسته ، دو دست و پا بسته
باز اما تمام سختی ها
دست و پا بسته قهرمان بودند
قهرمان تمام تختی ها
صد و هفتاد و پنج شعر سیاه
صد و هفتاد و پنج تا رقاص!
صد و هفتاد و پنج ماهی تنگ
صد و هفتاد و پنج تا قواص
شعر آرام سمت حاشیه رفت
لایه لایه ورق شد و خشکید
بهت زد خیره شد زمانی که
صد و هفتاد و پنج شاعر دید!
از دل تا دهان
سلبی ناز رستمی
چند وقتی ست که شعرهایم
ازتب وتاب افتاده اند
هیچ اتفاق تازه ای ،
مرا به تو مشغول نمی کند
باورکن ،
ازدل تا دهان حرف بسیار است.
اما انفجار این مغز کوچک ،
اعترافِ سختی نیست
که قرن ها ،
سال ها
به اندازه ی سرِسوزنی
اگر،
باورم داشتی؟!
منبع: وبلاگ «شعر و نقد»