جریان تحقیر و تمسخر زبان ترکی در ایران
مصطفی قلیزاده علیار
منظر نخست
جریان تحقیر کننده زبان ترکی با تحقیر الفبای آن که در نیمه دوم قرن 19 میلادی با میرزا فتحعلی آخوندف شروع شده بود، بعدها در دوره جمهوریت در ترکیه معاصر و همزمان در جمهوری تازه تاسیس آذربایجان در ترکیب شوروی، این تحقیر در قالب تغییر الفبا و جایگزین کردن الفبای لاتین (1925) و منقطع کردن رابطه مستقیم نسل نو با گذشته اش، تحقق یافت، گر چه بنا به عللی در ایران موفق نشدند این خیانت را عملی سازند و الفبا را تغییر دهند.
آفرینندگان این جریان ضد زبان و فرهنگ و ادبیات ترکی، ادعا می کردند که الفبای زبان ترکی همان الفبای عربی و فارسی است نه مستقل و مخصوص خود. این ادعای دروغین و توهین آمیز توسط افراد خودباخته و ضد فرهنگ مردمان مسلمان و ترک زبان در ایران و ترکیه و آذربایجان و برخی ممالک دیگر مطرح می شد و نوعی سامری گری و عوام فریبی بود و هدف هم آن بود که ملتهای مسلمان را ابتدا با تحقیر الفبا و سپس با تغییر الفبایشان و جایگزین کردن الفبای لاتین یا الفبای دیگر، از فرهنگ و معارف اسلامی و قرآنی و از ادبیات غنی فارسی و عربی که سرشار از معارف و ترببت و اخلاق انسانی و فرهنگ اسلامی است بیگانه کنند که تا حدی هم متاسفانه موفق شدند. این جماعت که بیشتر انگیزه های قومی داشتند و دارند، ادعا می کردند و الان هم فریب خوردگان از آنها از روی جهل ادعا می کنند که این الفبای تاریخی زبان ترکی با سابقه هزار ساله اش، مناسب این زبان و رسا و گویا نیست! (اویغون دِئییل!)
اینان با آوردن مثالهایی بی ربط و عوام فریب، سعی می کنند مخاطب بی خبر و بیسواد و عوام و یا جوان و نوجوان بی خبر و احساساتی را گول بزنند و قانع کنند که الفبای فعلی و هزار ساله زبان ترکی مال این زبان نیست، مال زبان عربی و فارسی و تحمیلی و نارسا در تلفظ واژههای ترکی است. اما الفبای لاتین رساست! با این حقه بازی و عوام فریبی، جوانان را فریب می دهند. در پاسخ به این مغالطه غیر علمی و خر رنگ کن، باید گفت:
اولا- الفبای اصیل و تاریخی زبان ترکی در طول و توالی قرون گذشته هزار ساله همین الفبای مرکب از الفبای فارسی و عربی بوده است.
ثانیا - دانشمندان و شاعران و نویسندگان بزرگ و برجسته ای مثل سید عمادالدین نسیمی، شیخ محمود کاشغری، قاضی برهان الدین ضریر، حکیم ملامحمد فضولی، حاجی سید عظیم شروانی، مختومقلی فراقی، ملاپناه واقف، سید ابوالقاسم نباتی، صراف تبریزی، راجی، میرزا علی اکبر صابر، حسین جاوید، محمد عاکف، توفیق فکرت، یحیی کمال، شهریار، کریمی مراغهای و ... همه آثار ماندگار، بی نظیر و جهانگیرشان را به زبان ترکی در همین الفبای تاریخی و اصیل ترکی (مرکب از فارسی و عربی) آفریده اند نه لاتین و دیگر الفباها. اگر این الفبا نارساست، چگونه این بزرگان و نوابغ فرهنگ و علم و اندیشه و ادب و هنر، آثارشان را در این الفبا و با الهام از زبان غنی فارسی و عربی آفریده و نوشته اند؟
ثالثا - بعد از تغییر این الفبای اصیل و تاریخی زبان ترکی در ممالک مسلمانی مثل ترکیه و آذربایجان و تاجیکستان و ترکمنستان و داغستان و ... و جایگزین کردن الفبای لاتین و سرلیک و کریل، نسل جدید در قریب به یک قرن اخیر از فرهنگ و ادبیات غنی گذشته خود بریده و بیگانه شد و آن درخشش پرحرارت و تاثیرگذار ادبیات غنی ترکی در آن ممالک به سردی گرایید افول کرد و دیگر نابغه و نخبه ای همپای نخبگان و فرزانگان متقدم مثل فضولی و نباتی در عرصه اندیشه و عرفان و ادب ظهور نکرد.
رابعا - اگر در دوران معاصر و کنار گذاشتن الفبای اصیل ترکی در آن ممالک، در ایران شاعران ترک زبان برجسته و بی نظیری مثل استاد شهریار و استاد کریمی مراغه ای داریم که آثار ترکی شان شهره آفاق شده، مخصوصا «حیدربابا»ی شهریار و مجموعه اشعار طنز «رنگارنگ» از استاد کریمی مراغه ای؛ به برکت همان الفبای اصیل ترکی (فارسی، عربی) بوده؛ زیرا ذوق و استعداد سرشار و خدادادی این دو استاد نابغه، مستقیما از آبشخور زلال و غنی و بی نظیر ادبیات فارسی و ترکی و عربی در قالب همان الفبا سیراب و شکوفا شده است.
منظر دوم، تحقیر از نوعی دیگر
فریبکاری دیگری که در سالهای اخیر در ایران در تحقیر زبان ترکی توسط افرادی خاص و ویژه! انجام میگیرد تغییر الفبا از نوعی دیگر و از جنس خود همین الفبای تاریخی اصیل است و آن جایگزین کردن برخی حروف اصیل زبان ترکی با برخی حروف دیگر آن. مثلا به جای حرف «ذال» در کلمه آذربایجان، حرف «زاء» مینویسند (آزربایجان)؛ با این ادعای بیسوادانه که حرف «ذ» مخصوص زبان عربی است نه ترکی؛ در حالی که این مدعیان میان تهی و بیسواد خبر ندارند که شیخ محمود کاشغری هزار سال پیش در کتاب معروف «دیوان لغاتالترک»، بسیاری از لغات اصیلِ ترکی را با حرف ذال نوشته است مثلا: آذُغ: خرس، اَذَت: رییس، یَذلادی: عطر را بو کرد، یِذیدی: بد بو شد، و ... این مدعیان طبل غازی لااقل وقت نمی کنند آن کتاب را یک بار باز کنند و نگاهی به متنش بیندازند.
همچنین این جماعت تحریفگرِ سنگر گرفته در شهرداری ارومیه و سازمان فرهنگی - هنری شهرداری تبریز و جماعت جولان دهنده در ولایت خودمختار کرج – تهران! که خارج از شمول قوانین مملکت جمهوری اسلامی ایران است! در راستای تحریف و تحقیر زبان تاریخی ترکی و وضع واژههای جعلی خررنگ کن، واژه عرفانی «عاشیق» (هنرمندان نوازنده و خواننده مردمی آذربایجان که در طول قرون متمادی گذشته خود را عاشق حق، عاشق خدا و عاشق اهل بیت (ع) خصوصاً مولا علی (ع) و عاشق همه زیباییهای مخلوق خدا معرفی میکنند) را به شکل جعلی و تحریفی و توهین آمیز «آشیق» می نویسند؛ «آشیق» در زبان ترکی اسم است به معنی استخوانی در پای گوسفند! جماعت تحقیر کننده زبان ترکی، از روی حقه بازی و یا به دلیل بی سوادی ادعا میکنند: این هنرمندان که در طول تاریخ – مخصوصاً از دوره صفویه - خود را «عاشیق» نامیدهاند اشتباه کردهاند، اینها عاشیق نیستند، بلکه «آشیق» هستند و خودشان نمیدانستند! واژه آشیق از ریشه «ایشیق» (روشنی) است! اینان عاشق حق نیستند، بلکه روشنگر هستند و خودشان خبر نداشتند!
البته این ادعا از نظر ادبی و دستور زبان ترکی کاملا نادرست و جهت فریب عوام است. اینان به خیال خود به قصد پاک کردن زبان ترکی از واژه های عربی و فارسی مستعمل در این زبان، دست به هر کاری می زنند و چون برای کلمه عاشیق، واژه ای مناسب ترکی پیدا نکردند، آمدند واژه آشیق (استخوان پای گوسفند) را آن جایگرین کرده و معنی جدیدی بر آن بار می کنند. شاید هم عمدا و به فصد توهین، این واژه بر عاشیقهای آذربایجان اطلاق میشود. هدف از این جعل قومیتگرایانه آن است که واژه عرفانی - عربی «عاشق» را حذف و واژه جعلی و نادرست «آشیق» را جایگزین کنند چون ترکی است!
نوع دیگر تحقیر و تحریف زبان ترکی در خود الفبای اصیل و تاریخی ترکی، فناتیک کردن و تلفظی نوشتن کلمات عربی و فارسی دخیل در زبان ترکی در ایران است مثلا لفظ جلاله «الله» را «آللاه»، کتاب را کیتاب، امام حسین را «ایمام حوسین»، و همچنین ایمام زامان، علیکوم سالام! و .... و از این مسخره بازیها و تمسخر زبان و فرهنگ یک ملت بزرگ و تاریخی ایرانی.
با عنایت به اینکه زبان ترکی در ایران ناظر و متصدی رسمی و فرهنگستان و آموزش ندارد و رها شده است، تحریف و تحقیر زبان در چاپ آثار بزرگان گذشته، سرسام آور است و برخی راهزنان در کمین نشسته، خودسرانه، دواوین و آثار ترکی شاعران و نویسندگان متقدم و گذشته را با تغییر و شکستن و فناتیک کردن کلمات، چاپ و منتشر می کنند،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم بی خیال این خیانت است و مجوز صادر می کند!
متاسفانه زبان غنی ترکی که زبان مادری میلیونها نفر در ایران است و می تواند فرصتی بسیار طلایی برای تعامل ملی و بین المللی باشد، سازمان و مرکز و متصدی رسمی در کشور ندارد و مسئولان فرهنگی و علمی در دانشگاهها و وزارت آموزش و پرورش و علوم و وزارت ارشاد و ادارات کل و تشکیلات تابعه در استانهای آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل و زنجان و تهران و قم و .... اصلا نه دغدغه دارند و نه در باغند؛ گاه نیز برخوردها شکننده است. لذا هر کس از راه می رسد یا با عمه و خاله و همسایه و همکار و همولایتی خود دعوایش شده، می آید و خود را متصدی و کارشناس «آنا دیلی» و زبان مادری خود جا می زند و با هزار ادا و اطوار خاص جولان می دهند و اغلب ملعبده بازیگران پشت پرده قومیتگرایی و ناسیونالیستی ضد ایرانی واقع می شوند و شروع می کنند به شخم زدن این زبان بی صاحب مانده!
تحقیر در منظر سوم
این از یک طرف؛ اما از منظر دیگر، به نظر می رسد شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجلس شورای اسلامی، وزارت آموزش و پرورش، سازمان صدا و سیما، رسانه ها، روحانیت، ائمه جمعه و جماعات، تریبونداران و برخی تشکیلات رسمی دیگر باید با زبان ترکی در ایران، به مثابه یک زبان فراگیر و غنی و فرهنگی و عامل ارتباط ملی و بین المللی تعامل کنند نه یک زبان بومی و محلی در حد یک لهجه قومی برای یک قوم و قبیله محدود؛ این دستگاهها شایسته است تمهیداتی جدی تر در این باره بیندیشند و نگذارند که بدخواهان، این فرصت مهم ملی را به تهدید امنیتی و تحقیر یک ملت و فرهنگ تبدیل کنند. نگاه به زبان ترکی در ایران به مثابه یک زبان قومی و محلی، با توجه به غنای فرهنگی آن و کثرت مردمی که به آن زبان تکلم، یک نگاه تحقیرآمیز است که ریشه در دوره حاکمیت پهلوی دارد هنوز هم گاه برخی مسئولان متصدی و سازمانها همان نگاه تحقیرآمیز را دارند و دستهای خان پشت پرده و پشت صحنه هم مترصد فرصت نشسته اند که با سوء استفاده از برخی زمینه های خواسته یا ناخواسته، مقدمه برخی مسایل نامطلوب را فراهم آورند و هر از گاهی معمولا سوژه ای علیه امنیت ملی و در جهت ایجاد اغتشاش در داخل درست می کنند و اغلب از کاه کوهی می سازند که موجب اصلی بروز این ناملائمات در درجه اول مسئولان فرهنگی و گاه سیاسی و امنیتی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهرهای کشورند و همگی مسئولیت دارند.
هشدار
مطالبی که در این نوشتار عرضه شد، نه تازه است، نه کشف و نکته ظریفی در آن هست، و نه نویسنده ادعایی دارد، بلکه فریادی تکراری از دردی ساری و جاری در زیر پوست جامعه است، گسل هایی عمیق و خوفناک است که اغلب به علت بی توجهی مسئولان فرهنگی و اجرایی و رسانه ای و علمی و دانشگاهی، به شکل زلزله جامعه را برهم می زند و به دردی غیر قابل علاج تبدیل می شود. این یک هشدار دیگر است از یک تماشاگر که از نزدیک با این مسایل و افراد مدعی و غیر مدعی و علاقمندان به زبان مادری ارتباط دارد، صاحب نظران مسایل فرهنگی و اجتماعی و مسئولان و دلسوزان ملت و فرهنگ این کشور بهوش باشند و از آتشهای زیر خاکستر غافل نباشند! اتفاقاتی عجیب پشت پرده زبان و فرهنگ مخصوصا از این رنگ که گفتیم، رخ می دهد، هوشیار باشید و راهکاری منطقی و تعاملی معقول با این زبان اتخاذ نمایید.
بحث و دغدغه نویسنده از نوع اهانت سطحی در حد «فتیله» و «سوسک» و .... نیست که زعمای قوم تذکر بدهند و دیگران هم حواس شان باشد که مبادا به اقوام توهین و یا تمسخر بشود، مبادا با تحریک احساسات مردم، اختلاف بیندازید و ...؛ بلکه تذکار تکراری یک درد عریق و زخم عمیق است که باید درمان اساسی بشود، نه اوژانسی! اگر آتشی افروخته شود، تر و خشک باهم می سوزد و دودش به چشم همه خواهد رفت! ... والسلام علی من اتبع الهدی
برابری یا برادری؟
(نگاهی نقادانه به تحقیر شخصیت زن آذربایجانی در سریال ترکیه ای "جاذبه")
نویسنده: علی رزم آرای
ارتباطات در عصری که ما در آن دم میزنیم و نفس می کشیم یعنی شوک!، شوک تغییر! تا امروز تولید معنا و پیام و انتقال آن و حتی گسترش و بعد گرفتن آن، محور اصلی ارتباط گیری و ارتباطات بوده و یا لااقل ما به خصلت ظاهر، چنین میپنداشتیم.
اینکه اصل ماجرا فقط نقل و قول و یا تولید معنا و پیام نبوده و انتقال آن نیز فقط نقش وسیله را بازی میکرده، بسیار مهم است. آخر مغز و اصل عمل در ماجرای ارتباطات تولید فکر است و تولید ذهنیت!
معنا وپیام بعد از ذهنیت چیزی نیست جز چاشنی و پیاز داغ آن، وقتی باور کردی اصل فکر و ذهنیت را. مثلا ً اخبار یا انیمیشن ( یا همان کارتون). خبری اطلاع میدهد با تصویر و مطالبی میخواند از روی نوشته و لحن میدهد با صدا، اصلا ً مهم نیست اصل نوشته یا خبر راست است یا دروغ، فقط تاثیرش را بگذارد، بس است. انیمیشن داستانی را روایت میکند اغلب ناشناخته و جدید، از چیزی که نمیدانی چیست چه برداشتی میتوانی بکنی الا اینکه واو به واو صحنههای آن را به خاطر بسپاری وحتی با آن زندگی کنی و چون جدید و جذاب است ارزش دارد و مؤثر است.
حالا اگر این ارتباط گیری به زبان آشنا و موضوعات آشنا باشد و حد عملش هم سرگرمی باشد تا آنجا که اصلا ً مهم نباشد که چه اتفاقاتی در پس این ایجاد ارتباط میافتد و غرض اصلی چیست، ماجرا بغرنج تر و بلکه تأسف برانگیزتر میشود.
یک سوال، چه اتفاقی میافتد که در عمق زبانی آشنا و درچهارچوب ارتباطات صوتی و تصویری و اطلاعاتی مدرن امروز، انسانیت را به نام یک بازی و با لودگی تمام به مسلخی میبرند که جز القا فکر« من برتر» از این بازی ، آن هم در چهارچوب این زبان آشنا و فرهنگ آن پیامی نداشته باشد؟!
سریالی در شکبههای تلویزیونی ترکیه و گمانم شبکه atv در حال پخش بود به مدت دو سال به نام (یاخشی جاذبه- جاذبه زیبا) موضوع سریال چیزی نبود جز برخورد دو سویه یک فرهنگ و زبان یعنی زبان ترکی جمهوری آذربایجان و ترکی استانبولی در قالب یک رابطه انسانی مثلا ً مدرن در ترکیه. برخورد یک طرف ِ کاملا ً شرقی از فرهنگ ترک با یک طرف ِ کاملا ًغربی شده فرهنگ ترک ! و صریحترش اینکه یک ریشه شرقی با نمای نامتناسب غربی خود برخورد دارد!
دقت کنیم؛ زبان زن سریال« جاذبه خانم» کاملا ً در مقابل زبان کتابی کمال ترک مرد سریال، سنتی و روستایی جلوه میکند که مثلا ً او که به ترکیه آمده و با مردی ترکیهای ازدواج کرده، از جایی آمده که چون لهجه و زبان روستایی و سنتی دارد پس عهد عتیقی بوده و حال اوبا این ازدواج، به بهشت عدن پا گذارده است.
از طرفی مرد سریال چون لهجه کتابی و پر از واژه گان ظریف تلفظ و انگلیسی فرانسوی دارد پس مدرنتر و جهان اولیتر است و همین که مرد است و طرفش هم زن. زن باید نسبت به مرد هم پایینتر وهم کمشأنتربه نظر برسد چون زن است آنهم زن عهد عتیقی!
از دیدگاه سازندگان سریال "جاذبه زیبا"، جاذبه! نام خوبی است برای زنی که دست بر قضا از جمهوری آذربایجان به ترکیه رفته، عاقبت، چند مرد را توأمان جذب کرده و زیبایی اش بنا به اسمش در راه این جذب خرج شده و آخر سریال دستش هم رو میشود. این یعنی اگر زیبا هم هستی چون عهد عتیقی هستی پس تا پایت به بهشت عدن رسید خود را گم کردهای و ندید بدید بازی در آوردی و خواستی از چند توبره و آخور با هم بخوری!
کمال تورک! چه خوب؛ مرد سریال اسمی برازنده دارد اسمی که مقدس است برای ترکیه ِ معاصر ِ بهشت ِ عدن شده. کمال آتا تورک! مردی که ترکیه بهشت عدن شدنش را به او مدیون است. او را پدر ترکهای عصر جدید جامی زنند که ترکها را بهشت عدنی کرده مثلا ً!؟
خوب این اسم روی هر شخصی باشد فرا از مرد بودنش، در فرهنگ مدرن! ترکیه معصوم از هرگناه تلقی خواهد شد، چون هم کامل است از صیغه کمال وهم ترک است و مرد! که مرد ترک آن هم کمال اصلا ً خطا ناپذیر است. به زبان ساده کمال تورک چون ترکیهای است و چون زبان ترکی استانبولی حرف میزند و چون نام کمال آن هم تورک بر خود دارد ، حس ناسیونالیزم ترکی ترکیهای اجازه نمیدهد و اصلا ً محال است که انتهای سریال با خراب کردن او تمام شود با آنکه او هم چند دره بازبود و چند زن با هم اداره میکرد.
اما جاذبه، کنده شده از فرهنگ شرقی و سنتی زبان ترکی آذربایجانی خود، در پس وجود خود چه اسم و رسمی دارد ، چه اعتباری دارد که مورد تحقیر قرار نگیرد!؟
نامش که اصلا ً در قالب فرهنگ زبان ترکی افاده هیچ ارزشی را نمیکند چرا که عربی است، چه رسد به اینکه در حد کمال آتا تورک باشد، زن بودنش که گم میشود در پس بازیهای تصویری، ترک بودنش و زبانش که عهد عتیقی است و بدوی و روستایی و سنتی که ارزش دفاع ندارد و دفاع از آن عقب گرد است از بهشت عدن به عهدعتیق!
این رده بندی از انسانهای هم زبان و هم فرهنگ را در جایی دیگرهم میتوانیم ببینیم. میگویند در چهارچوب آرمانهای فکری صهیونیسم، یهودیان سه تیرهاند، اول یهودیانی که هم از لحاظ دینی و هم از لحاظ نژادی یهودی بوده یعنی علاوه بر اینکه به دین موسی کلیم خدا هستند با او هم نژاد نیز هستند، دوم یهودیانی که دیرزمانی است بر دین یهود هستند اما نژادشان یهودی نبوده و به نژاد پیامبر خدا نیزنیستد، سوم یهودیانی که جدیدا ً دین یهود یافتهاند و از نژاد یهود و پیامبر این دین نیز نیستند. این سه تیره هیچ گاه با هم برابر نبوده، نیستند و برابر هم نخواهند شد ، پس در طول هم قرار میگیرند و نه در عرض هم!
حال که مشخص شد که در مسیر ارتباطات جدید و در چنبره زبان آشنا و فرهنگ آشنا چگونه میتوان ذهنیت ساخت و پیام آن ذهنیت را هم پراکند، پس میتوان با این تقسیم بندی ِ ترک سنتی آذربایجانی و ترک مدرن ترکیهای به این اصل رسید که در مرام و آرمان آقایان ترک اندیش ترکیهای ، ترکها هم بنا به تیره ، لهجه ، جنسیت و جغرافیا تقسیم میشوند و اصالت آن دارد که مدرن است و اروپایی شده!
این ذهنیت تقسیمبندی را یک بار هم ما آذربایجانیهای ایران از ترکیهایهای با فهم و شعور و مدرن داریم که در قالب آن مسابقه معروف ( یتنک سنسین ترکیه- استعداد تویی ترکیه) شرکت کننده ترک آذربایجانی اهل ارومیه را که حداقل توانایش عملی بود و در خور، چگونه در رقابت با یک دلقک که فقط ادا و تقلید هنرش بود به مقام دوم تنزل داد که یعنی ترک غیر ترکیهای دست دوم است نه اصل.
و دست آخر اینکه ما هم زبان ترک آذربایجانی در ایران هر بار به خطا و یا درست، به غفلت و یا عمد در برابر هر رفتار و گفتاری که به نظرمان ناشایست و غیرانسانی بوده و انسانیت ما آذربایجانیها را نشانه رفته، از هرکه بوده معترض بودهایم و خواستار به جا آمدن حق و عدالت!
آیا اگر این رفتار وگفتار از سوی آشنای هم زبان باشد چه؟ ما اعتراضمان بلند خواهد بود و بل بلند تر؟ اگر این رفتار وگفتاراز سوی خودی باشد و هم زبان و هم فرهنگ آیا جرم آن بیشتر نیست و مجازات آن فراتر! ؟ غیر که جای خود دارد خودی چرا؟! به این ترتیب ترکهای ارض خاکی با هم برابر باشند بهتراست تا برادر!