بیا که نوبت بیروت و وقت لبنان است!
بله، اکنون که کار آمریکا و اسرائیل با همکاری هم پیمانان مخنث آنان مثل دولت ترکیه و بی غیرتان عرب در سوریه رو به اتمام است و تیرشان به سنگ خورده، قصد آتش افروزی در بیروت و فتنه انگیزی تازه در لبنان دارند!... حوادث تروریستی عوامل آمریکا امروز در لبنان نشان می دهد که ظاهراً این فتنه انگیزی در روزهای آینده هم دوام خواهد یافت. لذا با اجازه جناب خواجه حافظ، از زبان آمریکا – این شیطان بزرگ قرن - باید گفت:
اگرچه سوریه را فتنه ها به دامان است
بیا که نوبت بیروت و وقت لبنان است!
برابری یا برادری؟
(نگاهی نقادانه به تحقیر شخصیت زن آذربایجانی در سریال ترکیه ای "جاذبه")
نویسنده: علی رزم آرای
ارتباطات در عصری که ما در آن دم میزنیم و نفس می کشیم یعنی شوک!، شوک تغییر! تا امروز تولید معنا و پیام و انتقال آن و حتی گسترش و بعد گرفتن آن، محور اصلی ارتباط گیری و ارتباطات بوده و یا لااقل ما به خصلت ظاهر، چنین میپنداشتیم.
اینکه اصل ماجرا فقط نقل و قول و یا تولید معنا و پیام نبوده و انتقال آن نیز فقط نقش وسیله را بازی میکرده، بسیار مهم است. آخر مغز و اصل عمل در ماجرای ارتباطات تولید فکر است و تولید ذهنیت!
معنا وپیام بعد از ذهنیت چیزی نیست جز چاشنی و پیاز داغ آن، وقتی باور کردی اصل فکر و ذهنیت را. مثلا ً اخبار یا انیمیشن ( یا همان کارتون). خبری اطلاع میدهد با تصویر و مطالبی میخواند از روی نوشته و لحن میدهد با صدا، اصلا ً مهم نیست اصل نوشته یا خبر راست است یا دروغ، فقط تاثیرش را بگذارد، بس است. انیمیشن داستانی را روایت میکند اغلب ناشناخته و جدید، از چیزی که نمیدانی چیست چه برداشتی میتوانی بکنی الا اینکه واو به واو صحنههای آن را به خاطر بسپاری وحتی با آن زندگی کنی و چون جدید و جذاب است ارزش دارد و مؤثر است.
حالا اگر این ارتباط گیری به زبان آشنا و موضوعات آشنا باشد و حد عملش هم سرگرمی باشد تا آنجا که اصلا ً مهم نباشد که چه اتفاقاتی در پس این ایجاد ارتباط میافتد و غرض اصلی چیست، ماجرا بغرنج تر و بلکه تأسف برانگیزتر میشود.
یک سوال، چه اتفاقی میافتد که در عمق زبانی آشنا و درچهارچوب ارتباطات صوتی و تصویری و اطلاعاتی مدرن امروز، انسانیت را به نام یک بازی و با لودگی تمام به مسلخی میبرند که جز القا فکر« من برتر» از این بازی ، آن هم در چهارچوب این زبان آشنا و فرهنگ آن پیامی نداشته باشد؟!
سریالی در شکبههای تلویزیونی ترکیه و گمانم شبکه atv در حال پخش بود به مدت دو سال به نام (یاخشی جاذبه- جاذبه زیبا) موضوع سریال چیزی نبود جز برخورد دو سویه یک فرهنگ و زبان یعنی زبان ترکی جمهوری آذربایجان و ترکی استانبولی در قالب یک رابطه انسانی مثلا ً مدرن در ترکیه. برخورد یک طرف ِ کاملا ً شرقی از فرهنگ ترک با یک طرف ِ کاملا ًغربی شده فرهنگ ترک ! و صریحترش اینکه یک ریشه شرقی با نمای نامتناسب غربی خود برخورد دارد!
دقت کنیم؛ زبان زن سریال« جاذبه خانم» کاملا ً در مقابل زبان کتابی کمال ترک مرد سریال، سنتی و روستایی جلوه میکند که مثلا ً او که به ترکیه آمده و با مردی ترکیهای ازدواج کرده، از جایی آمده که چون لهجه و زبان روستایی و سنتی دارد پس عهد عتیقی بوده و حال اوبا این ازدواج، به بهشت عدن پا گذارده است.
از طرفی مرد سریال چون لهجه کتابی و پر از واژه گان ظریف تلفظ و انگلیسی فرانسوی دارد پس مدرنتر و جهان اولیتر است و همین که مرد است و طرفش هم زن. زن باید نسبت به مرد هم پایینتر وهم کمشأنتربه نظر برسد چون زن است آنهم زن عهد عتیقی!
از دیدگاه سازندگان سریال "جاذبه زیبا"، جاذبه! نام خوبی است برای زنی که دست بر قضا از جمهوری آذربایجان به ترکیه رفته، عاقبت، چند مرد را توأمان جذب کرده و زیبایی اش بنا به اسمش در راه این جذب خرج شده و آخر سریال دستش هم رو میشود. این یعنی اگر زیبا هم هستی چون عهد عتیقی هستی پس تا پایت به بهشت عدن رسید خود را گم کردهای و ندید بدید بازی در آوردی و خواستی از چند توبره و آخور با هم بخوری!
کمال تورک! چه خوب؛ مرد سریال اسمی برازنده دارد اسمی که مقدس است برای ترکیه ِ معاصر ِ بهشت ِ عدن شده. کمال آتا تورک! مردی که ترکیه بهشت عدن شدنش را به او مدیون است. او را پدر ترکهای عصر جدید جامی زنند که ترکها را بهشت عدنی کرده مثلا ً!؟
خوب این اسم روی هر شخصی باشد فرا از مرد بودنش، در فرهنگ مدرن! ترکیه معصوم از هرگناه تلقی خواهد شد، چون هم کامل است از صیغه کمال وهم ترک است و مرد! که مرد ترک آن هم کمال اصلا ً خطا ناپذیر است. به زبان ساده کمال تورک چون ترکیهای است و چون زبان ترکی استانبولی حرف میزند و چون نام کمال آن هم تورک بر خود دارد ، حس ناسیونالیزم ترکی ترکیهای اجازه نمیدهد و اصلا ً محال است که انتهای سریال با خراب کردن او تمام شود با آنکه او هم چند دره بازبود و چند زن با هم اداره میکرد.
اما جاذبه، کنده شده از فرهنگ شرقی و سنتی زبان ترکی آذربایجانی خود، در پس وجود خود چه اسم و رسمی دارد ، چه اعتباری دارد که مورد تحقیر قرار نگیرد!؟
نامش که اصلا ً در قالب فرهنگ زبان ترکی افاده هیچ ارزشی را نمیکند چرا که عربی است، چه رسد به اینکه در حد کمال آتا تورک باشد، زن بودنش که گم میشود در پس بازیهای تصویری، ترک بودنش و زبانش که عهد عتیقی است و بدوی و روستایی و سنتی که ارزش دفاع ندارد و دفاع از آن عقب گرد است از بهشت عدن به عهدعتیق!
این رده بندی از انسانهای هم زبان و هم فرهنگ را در جایی دیگرهم میتوانیم ببینیم. میگویند در چهارچوب آرمانهای فکری صهیونیسم، یهودیان سه تیرهاند، اول یهودیانی که هم از لحاظ دینی و هم از لحاظ نژادی یهودی بوده یعنی علاوه بر اینکه به دین موسی کلیم خدا هستند با او هم نژاد نیز هستند، دوم یهودیانی که دیرزمانی است بر دین یهود هستند اما نژادشان یهودی نبوده و به نژاد پیامبر خدا نیزنیستد، سوم یهودیانی که جدیدا ً دین یهود یافتهاند و از نژاد یهود و پیامبر این دین نیز نیستند. این سه تیره هیچ گاه با هم برابر نبوده، نیستند و برابر هم نخواهند شد ، پس در طول هم قرار میگیرند و نه در عرض هم!
حال که مشخص شد که در مسیر ارتباطات جدید و در چنبره زبان آشنا و فرهنگ آشنا چگونه میتوان ذهنیت ساخت و پیام آن ذهنیت را هم پراکند، پس میتوان با این تقسیم بندی ِ ترک سنتی آذربایجانی و ترک مدرن ترکیهای به این اصل رسید که در مرام و آرمان آقایان ترک اندیش ترکیهای ، ترکها هم بنا به تیره ، لهجه ، جنسیت و جغرافیا تقسیم میشوند و اصالت آن دارد که مدرن است و اروپایی شده!
این ذهنیت تقسیمبندی را یک بار هم ما آذربایجانیهای ایران از ترکیهایهای با فهم و شعور و مدرن داریم که در قالب آن مسابقه معروف ( یتنک سنسین ترکیه- استعداد تویی ترکیه) شرکت کننده ترک آذربایجانی اهل ارومیه را که حداقل توانایش عملی بود و در خور، چگونه در رقابت با یک دلقک که فقط ادا و تقلید هنرش بود به مقام دوم تنزل داد که یعنی ترک غیر ترکیهای دست دوم است نه اصل.
و دست آخر اینکه ما هم زبان ترک آذربایجانی در ایران هر بار به خطا و یا درست، به غفلت و یا عمد در برابر هر رفتار و گفتاری که به نظرمان ناشایست و غیرانسانی بوده و انسانیت ما آذربایجانیها را نشانه رفته، از هرکه بوده معترض بودهایم و خواستار به جا آمدن حق و عدالت!
آیا اگر این رفتار وگفتار از سوی آشنای هم زبان باشد چه؟ ما اعتراضمان بلند خواهد بود و بل بلند تر؟ اگر این رفتار وگفتاراز سوی خودی باشد و هم زبان و هم فرهنگ آیا جرم آن بیشتر نیست و مجازات آن فراتر! ؟ غیر که جای خود دارد خودی چرا؟! به این ترتیب ترکهای ارض خاکی با هم برابر باشند بهتراست تا برادر!
چه کسی از اهانت به زن آذربایجانی ناراحت نیست؟
بزرگواری که ظاهراً متوجه مطلب "چرا نگاه ترکیه به زن آذربایجانی منفی است" نشده به من نوشته است:
"این استقرای ناقص است استاد - عنوانش با موضوع نمی خورد/ نگاه یک فیلم را به کل ترکیه تعمیم داده اید؟
شما می خواهید چه بگویید... اختلاف ترکیه و آذربایجان؟
کور خواندید....می خواهید بگویید آذربایجانها دوست و دشمن را نمی شناسند؟
دوست عزیز ما آذربایجانهای جنوب دوست و دشمن خود را نمی شناسیم
برای ارامنه گاز می دهیم برای فارسها نوکری می کنیم"
این بزرگوار به نوکری خود احتمالاً اعتراف کرده، بنده که نه نوکر فارس هستم و نه نوکر ترک مخصوصاً برادران ترکیه! نوکر عقاید دینی و ملی خود هستم. البته ایشان ظاهراً در کار صدور گاز به ارمنستان هم هستند! موفق باشند. ولی حرف یک مسلمان و یک آذربایجانی غیرتمند امروز در ایران و جمهوری آذربایجان و همه جای دنیا این است که چرا کانال رسمی تلویزیونی ترکیه زن آذربایجانی را فاحشه معرفی کرده و دولت ترکیه یا آن کانال حتی عذر خواهی نکرده و سفارت ترکیه در باکو فقط متأسف شده! لابد به زحمت افتاده! چرا این دوست ما و امثال ایشان لا اقل در حد اهالی محترم نخجوان و باکو از آن توهین ناراحت نیستند و خوشحالند و علت توهین ترکیه به زن آذری را در لوله گاز ایران به ارمنستان می جویند؟! چرا لا اقل در وبلاگ خود هم یک اعتراضی به برادران ترک خود نمی کنند؟ ایشان واقعاً آذربایجانچی هستند؟ پس توهین به زن آذری را قبول می کنند؟ و دم بر نمی آورند و به آن کار زشت راضی اند؟ البته احتمالاً ایشان حرمتی و تعصبی به زن جمهوری آذربایجان قایل نیستند مثل برادران ترکیه ای که برای رسیدن کمال ترک به نامزد سابق ترکیه ای خود، زن آذری را قربانی و فاحشه کردند، راستی ...
والله اعلم
کعبه و بتخانه یکی است -1
( یادداشتهای سفر عمره – تیر ماه 1390)
نوشته: مصطفی قلیزاده علیار
در فرودگاه ارومیه، منتظر پرواز
ساعت 12 جمعه شب 17 تیر ماه 1390 در فرودگاه ارومیه بودیم. ساعتی سرگردان و بلاتکلیف ... بعد همه را در یکی از سالنها جمع می کنند برای ارائه ی موعظه های امنیتی در باب حمل مواد مخدر به عربستان و عواقب ناگوار آن و خط و نشانها و ... بعد به سالن دیگری منتقل می شویم و باز هم علافی خسته کننده، نزدیک به یک ساعت؛ که مسؤلان محترم پاسپورتها را ظاهراً راست و ریس می کنند. بعد زائران را به صف می کنند تا پاسپورتها را تحویل بدهند.
مدیران کاروانها برای رعایت جوانب برخی قضایا، یا به قصد خوش خدمتی، یا به نیت هر چیز دیگری، پاسپورت برخی از مسؤلان شناخته شده را می آورند و جلو چشم همه زائران به صف ایستاده به دستشان می سپارند که مبادا مثل سایر آدمهای عادی، زحمت ایستادن در صف را متحمل شوند! حضرات ایشان هم که روی صندلی ها لم داده اند، بی تعارف می گیرند! انگاری حقشان این است که در سفر به خانه خدا هم از مردمان عادی ممتاز گردند به برکت خوش خدمتی مدیران کاروانها؛ التماس دعا از این قبیل زعمای قوم که به زیارت خانه خدای عدالت آفرین و حرم پیغمبر مبارزه با پارتی بازی و تبعیض می روند! آقایان هنوز در لاک «بت خود» و «بت ریاست» و «بت خود بینی» و «بت خود برتر از دیگران بینی» و از این گونه حماقتها گرفتارند. معلوم نیست چگونه به خانه خدای احد واحد بت شکن می روند؟!... در واقع برای این آدمهای خود پرست و ریاست پرست، کعبه رفتن هم نوعی اظهار خودپرستی و نفس پرستی و ریاست پرستی و قدرت طلبی و مانور خودی است در حریم حرم یکتاپرستی؛ اصلاً برای جانوران انسان نما کعبه و بتخانه یکی است.
خلاصه، پاسپورتها را می گیریم، ساعتی بعد، به سالن سوم می رویم و منتظر پرواز می مانیم. ساعت حدود 2 بامداد هواپیمای سعودی به زمین می نشیند. زائران اغلب خسته و ملولند. حاجیه خانمها از فرط خستگی یکی یکی می روند به نمازخانه، یعنی پناه می برند به آنجا و دراز می کشند. لابد دیروز در دیدارها و التماس دعاها حسابی خسته شده اند، عیال ما هم قاتی ایشان است و از فرط خستگی نای ایستادن ندارد. بانوان اهل سنت همه لباس سفید (احرام) پوشیده اند و از دور معلوم است که آهنگ خانه خدا کرده اند...
ساعت 30/3 سوار هواپیمای سعودی می شویم. من و عیال خانم در جای خودمان یعنی ردیف 8، صندلی D و E می نشینیم که بر روی بلیط تعیین شده بود، ولی اکثر زائران که پیرند و یا احتمالاً در عمرشان هواپیما سوار نشده اند، مثل اتوبوس خط واحد هر جا را خالی می بینند، خودشان را می اندازند! لابد بندگان خدا خیال می کنند که اگر معطل کنند، صندلی ها پر می شوند و جا برایشان نمی ماند! خدمه هم چندان سخت نمی گیرند.
برخی آقایان که در سالن انتظار بلیط هاشان را بدون ایستادن در صف دریافت کرده بودند به برکت خوش خدمتی برخی ها، یک راست می روند در قسمت جلو هواپیما که «جای ویژه آقایان» است و کمتر سر و صدا دارد، می نشینند، لابد این حضرات نیت کرده اند بدون حضور مردم عادی، با خدایشان از همین جا خلوت کنند!! ... اینان هنوز تو لاک خودپرستی خود محکم جا خوش کرده اند و در این سفر روحانی هم قرص و محکم در جسمانیت و خود بینی حماقت آمیز خود فرو رفته اند و هواپیمای عمومی راه کعبه هم را به منزله اتاق ریاست خود می پندارند و می خواهند از مردم عادی دور باشند گردند غافل از اینکه اینجا باید داخل خلایق شد، وحدت وجودی امت محمدی را باید دید، نباید در اینجا لااقل تابع شیطان تفرقه انداز شد تا رحمت حق تعالی شاید بیشتر شامل حال ایشان باشد ... شاید من هم گرفتاراین خیالات شد ه ام و عجیب گیر این جماعت غافل از خدا و گرفتار در لاک خودپرستی افتاده ام در قدم اول این سفر معنوی ... ول کن بابا، به جهنم، به تو چه ربطی دارد، از کجا معلوم که شیطان از این راه به سراغ تو نیامده باشد! هان؟ از کجا معلوم؟! ... مراقب نفس فریبکار خود باش ...
خدمه همه ترکند یعنی اهل ترکیه و خوش برخورد و سهل گیر و با تسامح. ساعت 4 هواپیما به پرواز درمی آید و حرکت از آسمان ارومیه یک راست به مقصد مدینه منوره. نیم ساعت بعد پذیرایی شروع می شود....
مدینه منوره، شنبه 18 تیر ماه 1390
صبح روز شنبه 18 تیر ماه 1390، ساعت 7 به وقت ایران و 30/5 به وقت عربستان در فرودگاه « ملک عبد الله» مدینه منوره هواپیما به زمین می نشیند. امروز برابر با هفتم شعبان 1432 و هفتم ژوئیه 2011 است. آفتاب کاملاً زده و نمازمان قضا شده!... جماعت حاجیان عمره گذار از دیروز که اغلب جلوس داشته اند و چند ساعت هم در فرودگاه ارومیه علاف بودند، کلی خسته اند.
پلیس سعودی حدود یک ساعت علافمان می کند برای انگشت نگاری و چشم نگاری الکترونیکی مسخره که آمریکایی ها این ادا و اصول ضدّ ایرانی را به حاکمان عربستان دیکته کرده اند... ادامه دارد
پایگاههای اسلام آمریکایی در منطقه
وقتی آمریکای جهانخوار در میدان مقابله با انقلاب اسلامی درمانده شد و اقبال جهان اسلام و حتی مستضعفان دنیا به ترویج اسلام ناب محمدی (ص) به رهبری امام خمینی (ره) را مشاهده کرد به فکر ترویج معکوس و جمودآمیز از اسلام و دین توسط مسلمان نمایان عافیت طلب و دنیا پرست افتاد که متأسفانه تا حدی هم در برخی از ممالک اسلامی افرادی ضعیف النفس را اجیر و مأمور اجرای این پروژه و ترویج این ایده ضد اسلامی کرد و از میان گروههای مختلف سیاسی و روحانی نما و تجارت پیشه و حتی اهل هنر و فرهنگ واندیشه جمعی را به استخدام خود درآورد تا اسلام مورد نظر آمریکا و صهیونیستها را در دنیا ترویج نمایند. امام خمینی (ره) با هوشیاری تمام این تبلیغات ضد اسلام اصیل را «اسلام آمریکایی» نامید. اما امروز براستی که اسلام آمریکایی معضلی دردسر ساز برای جهان اسلام شده و سربازان تازه استخدام شده آمریکا در منطقه ی آسیا و خاور میانه هر روز با پر رویی بیشتر، اسلام آمریکایی را ترویج می کنند تا جلو موج اسلامخواهی و بیداری مسلمانان منطقه را بگیرند و اگر سربازان کهنه کار اسلام آمریکایی در ممالک عربی – تونس و مصر و یمن و لیبی و ...- یکی پس از دیگری سقوط می کنند، مردم مسلمان منطقه حاکمیت اسلام ناب محمدی (ص) را جایگزین رژیمهای طاغوتی و آمریکایی سابق نسازند. سران رژیم لائیک ترکیه نقش دلالی این معامله را از سوی آمریکایی ها و صهونسیتها قبول کردند و جناب اردوغان به عنوان سربازی زیرک در خدمت اسلام آمریکایی، به تکاپو در منطقه افتاد و رژیم لائیک را - که یادگار غرب در ترکیه به دست آتاترک است و اردوغان وارث او- به عنوان جایگزین رژیم طاغوتی سابق حسنی مبارک، به مردم مسلمان و غیرتمند و انقلابی مصر پیشنهاد کرد که البته این پیشنهاد ضد اسلامی جناب رجب طیب اردوغان این سرباز تازه به دوران رسیده ی اسلام آمریکایی، موجب نفرت و خشم مردم مسلمان مصر شد. اگر چه از سالها پیش ماهیت برخی از این گروه سربازان اسلام آمریکایی – علی رغم ادعاهای ریاکارانه خودشان – بر اهل سیاست و بصیرت روشن و رسوا بود، اما با تسخیر سفارتخانه رژیم جعلی صهیونیستی به دست مردم مسلمان مصر در قاهره، طاقت دوستان اسرائیل در منطقه به ویژه در ترکیه طاق شد و به دوره گردی پرداختند و خود را پیش عموم مردم مسلمان دنیا رسوا ساختند. لابد سایر ادعاهای سران دولت ترکیه در باب حمایت از آرمان فلسطین هم از این قماش است!... امید است مردم مظلوم فلسطین، دوستان و دشمنان خود را بیشتر بشناسند. چندی پیش نیز دولت ترکیه به عنوان هم پیمان دولت اسرائیل، چراغ سبزی به ناتو و آمریکا مبنی بر حمله به کشور مسلمان سوریه داد و اعلام آمادگی کرد که درسرکوبی حکومت بشار اسد و به خاک و خون کشیده شدن مردم مسلمان سوریه با غربیها مشارکت کند.
از طرفی چهره زشت اسلام آمریکایی در برخی از ممالک اسلامی همچون افغانستان و پاکستان فجایع وحشیانه ای را به نمایش می گذارد تا سیمای درخشان و زیبا و جذاب اسلام ناب محمدی را در عالم مخدوش نماید، کشتار شیعیان، ترورهای وحشت آور، انفجار مراکز علمی و معنوی و ... از این دست اقدامات ضد اسلامی آنان است. در روزهای اخیر در خبرها خواندیم که طالبان که به نام اسلام تحصیل دختران و زنان را ممنوع و حرام می دانند، یک باب مدرسه دخترانه را در شمال غرب پاکستان منفجر کردند! ... به برکت حضور این سربازان احمق اسلام آمریکایی، بیش از 40 هزار دختر در این منطقه محروم از کسب علم و دانش هستند!
بی شک اسلام آمریکایی و طرفداران آن مثل رژیم های آل سعود و آل خلیفه و ترکیه و آذربایجان و اردن و کویت و نیز چریکهای فدایی اسلام آمریکایی همچون طالبان و القاعده و سلفی های افراطی وهابیت و ... از بدترین بلایای جهان اسلام است که امروز بیش از پیش فعال تر شده به نام اسلام تیشه بر ریشه مسلمانی می زنند و غرب در سرکوبی مسلمانان آزاده از این عناصر ضد انسانیت استفاده می کند. با وجود این پایگاههای فعال سیاسی – حکومتی و فرقه ای اسلام آمریکایی در منطقه، اسلام و مسلمانان از هر مذهبی که باشند، روی آسایش نخواهند دید؛ امید آنکه جنبش بیداری اسلامی ریشه فتنه انگیز این اسلام آمریکایی را بخشکاند و پایگاههای آن را بر سر سربازانش ویران نماید.