آنار – 75 ( Anar Rzayev )
مصطفی قلیزاده علیار
آذربایجان یازیچیلار بیرلیگی نین صدری، مشهور خلق یازیچیسی، متفکر عالم و اجتماعی خادم «آنار رضایف» 75 یاشینا دولدو.
آنار 1938 – جی ایلده باکی دا دونیایا گؤز آچمیشدیر. اونون آتاسی دونیا شهرتلی مدرن شاعر «رسول رضا» (1910- 1981)، آناسی ایسه تانیمیش شاعره «نگار رفیع بیگلی»دیر. او شعر و ادب عایله سینده بویا باش چاتیب، ادبیات ساحه سینده عالی تحصیل آلیب، 1991 ایلدن اعتباراً نئچه دوؤره ملی مجلسین نماینده سی سئچیلمیش، و همین ایلدن آذربایجان یازیچیلار اتفاقی نین صدر مسئولیتینده دیر.
آنار دفعه لر ملی و بین المللی جایزهلره لایق گؤرونموشدور. آناردان چوخلو اثرلر رمان، کینوفیلم، مقالات و تدقیقات ژانریندا چاپ اولوب. «آلیشقاندا ایشله ین قادینین صحبتی»، «قاراگیله»، «کئچن ایلین سون گئجه سی»، «من، سن، او و تلفن»، »آنلاماق دردی»، «ملا نصرالدین – 66»، «دده قورقود»، «غم پنجره سی»، «سیزسیز»، «مین بئش یوز ایلین اوغوز شعری» (آنتولوژی، 2 جیلید) و ...
اونون «دده قورقود» کتابیندان یازدیغی کینو- داستانلار ایراندا فارس دیلینه ترجمه و نشر ائدیلیب (آنار، حماسه ی دده قورقود، ترجمه ابراهیم دارابی، تهران، نشر نوپا، 1355).
نظامی جعفراف آنار معلمین معاصر آذربایجان مدنیتی و ادبیاتی ساحه لرینده آپاردیغی تاریخی رول حاقدا یازیر: «آنارین آذربایجان دیلی، ادبیاتی، مدنیتی، باره¬ده آراشدیمالار اونو بیر دیلچی، ادبیات شناس، مدنیت شناس، صنعت شناس کیمی سجیه لندیرمه گه امکان وئریر. آنارین علمی اثرلری آذربایجان فیلولوگیاسی نین، مدنیت شناسلیغی نین بلاواسیطه ترکیب حیصه سی دیر».
آنارین فیکیرلریندن:
تورک دوؤلتلری نین اورتاق (مشترک) تورک دیلی نین یارادیلماسی خولیادیر و بو باش توتا بیلمز. اورتاق دیلی نین یارادیلماسینا احتیاج یوخدور... من حاب ائدیرم کی، هر بیر تورک دیللی خلق اؤز دیلینی قورویوب ساخلامالی، تورک دیلینی ایسه بینالخلق دیل کیمی اؤیرهنرک قارداش خلقلرله راحات اونسیتده اولمالیدیر.
اؤلوم حقدیر ... آنجاق حقّ اولمایان اودور کی، گونوموزون انسانی اؤلومون قارشیسینا آلچادیلمیش، تحقیر اولونموش، یاخشی حالدا ایسه، آلدادیلمیش شکیلده چیخیر... حقیقتاً آغیر بیر زمان، آغیر بیر دوؤر گلمیشدیر؛ اونون ایچیندن سییریلیب چیخماق،گؤره سن ممکن اولاجاقمی؟
منبع: « دنیز» نشریه سی، نؤمره 32 – نشر تاریخی 92/2/31 – 2013/5/21 - ارومیه
سایت دنیزنیوز www.daniznews.ir
توجه:
در موضوع مقاله ذیل قبلا مطالبی در همین وبلاگ نوشته بودم. صورت نهایی آن را به این این شکل و عنوان در نشریاتی چند در ارومیه و تبریز به چاپ سپردم که در آخر مقاله آورده ام.
عذر بدتر از گناه در "جاذبه" ترکیه و آذربایجان
سخنی در نقد سریال "جاذبه" از تولیدات کشور ترکیه که زن آذربایجانی را فاسد و خیانتکارمعرفی کرد!
مصطفی قلیزاده علیار
ماجرا از این قرار است که سریال معروف "جاذبه ی خوب" در طی دو سال از کانال ATV کشور ترکیه پخش می شد، در این سریال یک زن جوان و زیبا به نام "جاذبه" در نقش زنی از اهالی جمهوری آذربایجان با مردی به نام "کمال ترک" از اهالی ترکیه آشنا می شود و با او ازدواج می کند (نمادی از آرمان پیوند ترک نژادها با هدف تشکیل دنیای ترک زبانها که مرد از ترکیه و زن از آذربایجان است) گفتنی است کمال قبلاً نامزدی از هموطنان ترکیه ای خود داشته که بنا بر عللی متارکه کرده و از او جدا شده بود، این دفعه "جاذبه خانم" آذربایجانی سر راهش سبز می شود که کار به ازدواج و پیوند آن دو می انجامد... سریال مشتمل بر صحنه های آنچنانی پر از بوس و کنار و ... به سبک فیلمهای دو کشور برادر و دوست ترکیه – آذربایجان بود که همه ما با آنها آشنا هستیم بی هیچ تعارف و استثنایی! ... بله، سریال دو سال تمام خام اندیشان ناسیونالیست ساده دل آذری را مشغول کرده بود و ذوق می کردند از اینکه زن زیبای آذری محبوب دل و شریک زندگی یک مرد ترک شده است. البته در انتخاب نام "جاذبه" برای زن آذری و "کمال" برای مرد ترکیه ای هم به یقین عمدی و هدفی در کار بوده است. طفلکی تماشاگران آذری بی شک منتظر پایانی خوش و دل انگیز برای این سریال پیوندی جاذبه و کمی مزخرف بودند اما بعد دو سال انتظار، ناگهان در شنبه شب گذشته ( 27 خرداد 91 برابر با 17 ژوئن 2012) این سریال طولانی بر خلاف تماشاگران ساده لوح خام اندیش، بد جوری تمام شد و با بی شرمی تمام "جاذبه" خانم را به عنوان نماد زن آذربایجانی، فاحشه معرفی کردند و آب پاکی رو دست همه خوش باوران ریختند و زدند توی ذوق این تماشاگران نجیب که امیدها به برادران ترک خود داشتند... قصه پایانی سریال از این قرار بود که کمال ترک اطلاع پیدا می کند که همسر آذری اش جاذبه خانم علاوه بر او، با چند مرد ترک دیگر هم رابطه سکسی و نامشروع دارد ... بنابر این به او خیانت کرده است. پس یک راه در پیش بود که او را بعد از کش و قوسها رها کند... کمال دوباره به نامزد اولی و هموطن ترک خود مراجعه و با او ازدواج می کند! "جاذبه" را هم بعد از آن همه جاذبه هایش به حال خود رها می کند تا کیفر خیانتش را ببیند و سریال تمام. این بود پایان خوش آن سریال دوستی و برادری ترکیه با آذربایجان، که آشکارا شخصیت نجیب زن آذربایجانی را به سخره گرفته، تحقیر کرده و با بی شرمی تمام زن آذربایجانی را نمونه یک فاحشه و خائن به ناموس معرفی نموده است.
معمولاً در فیلمهایی که نقش زن و مرد دو کشور به تصویر کشیده می شود، نکات ملی و حیثیتی هر دو کشور با رویکرد دوستی و همگرایی رعایت می شود. اما سریال سازندگان ترکیه ای سریال"جاذبه" این نکات را زیر پا گذاشته زن آذربایجانی را نماد فساد و فحشا معرفی کرده اند در حالی که راههای دیگری هم برای پایان خوش این سریال وجود داشته است. بنا به گزارش سایتهای اینترنتی آذربایجان، حتی در باکو مردم به سفارت ترکیه اعتراض کرده اند که این چه برادری و هم نژادی و دوستی و صمیمیتی است که با ما دارید؟ آخر ما آذریها شما را برادران خود می دانیم! (بودور قارداشلیغینیزین سونو؟ آیا این است نهایت برادری شما ترکها با ما آذربایجانی ها؟) چرا شخصیت زن آذری را تحقیر و او را فاحشه و دروغگو و خائن به ناموس همسر معرفی می کنید؟ ... سفارت ترکیه هم البته قبول زحمت فرموده و فقط اظهار تأسف کرده است!! همین. دستشان درد نکند، عجب لطفی کرده اند! ... نه از سوی ارگانهای رسمی و دولتی، نه از طرف همان کانال تلویزیونی و نه از طرف نویسنده و کارگردان سریال، حتی یک عذرخواهی ساده و انسانی هم از آذربایجانی ها نشد. اما آنچه در این میان مسخره آمیزتر و اهانت بارتر به شعور همه آذربایجانی هاست، توجیهات مضحک نویسنده و کارگردان این سریال (گانی مژده) است که مصداق عینی "عذر بدتر از گناه" است ( لابد داستان کریم شیره ای و ناصرالدین شاه را در باب عذر بدتر از گناه شنیده اید!) این جناب کارگردان و نویسنده ترکیه سریال فرموده که : " شرکت سرمایه گذار سریال "جاذبه" از ما خواست که این سریال طولانی را به پایان ببریم و بیشتر از این کش ندهیم، ما هم مجبور شدیم کمال ترک هموطن خود را به نامزد اول و هموطنش برگردانیم تا فیلم پایانی خوب و خوش و به یاد ماندنی داشته باشد، برای این منظور راهی جز خیانت و فاحشه بودن "جاذبه" زن آذری برای ما وجود نداشت تا کمال از این همسر آذری اش دست بردارد و به نامزد هموطن ترکش برگردد..."
خب، ملاحظه فرمودید چه حرفهای حکیمانه و عاقلانه و کارشناسانه ای است که یک دلقک بی همه چیز به عنوان کارگردان و نویسنده یک سریال می زند؟
بگذریم از این خیانتها که تعداد نانخور صهیونیستی در ترکیه در تحقیر شخصیت و ناموس زن آذری روا داشته اند و ما از این نگاه، بسیاری از جیره خواران صهیونیستها در کشور ترکیه و دیگر ممالک اسلامی را به خوبی می شناسیم و آگاهیم و می دانیم که برای این جماعت هم نژاد بودن و هم خون بودن و هم کیش و هم زبان بودن جز نیرنگی برای فریب ساده لوحان و راهی برای رسیدن به آلاف و علوف خودشان نیست و در این مواقع حتی اصول ابتدایی اخلاق و انسانیت را هم زیر پا می گذارند کجا مانده هم زبانی را. ما اینان را خوب می شناسیم. اما کاش اغلب روشنفکران آذربایجانی بیدار شوند و دوست ودشمن را بهتر بشناسند به خصوص افراد خام اندیش که مدام در طبل دوستی یک طرفه با ترکیه می دمند و غافلند از حقایق پشت پرده سیاست. اینان از روی ساده لوحی نمی دانند هیچ ملتی منافع خود را فدای دیگری نمی کند و صرف ترک بودن برای برادری کفایت نمی کند. ایشان نمی دانند که هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست و سریال "جاذبه" گوشه ای از این حقیقت را بر ملا ساخت.
دیگر اینکه این برادران آذری کشور دوست و برادر ترکیه باید منتظر باشند تا تحقیرهای بدتر این را هم از سوی همان برادران و دوستان صمیمی خود ببینند، این هنوز از نتایج سحر است!
سه دیگر آنکه اصلاً چرا روشنفکران ترکیه نگاهی منفی به زن آذربایجانی دارند؟ و چند حرف و حدیث دیگر که به ذهن قاصر بنده در باب تأویل این سریال می رسید، فعلاً بهتر است بماند، این زمان بگذار تا وقت دگر. اصلاً بنده در باب نقد فیلم و در این وادی، صاحب حرف و نظری نیستم، حرفهایی که در این مورد گفتم، از باب دردمندی بود و می خواستم ببینم آیا از مدعیان آذربایجان در داخل ایران کسی ککش می گزد و از این توهین به شأن زن آذربایجانی ناراحت می شود؟ اما برای من مسلمان، تأسف بار تر از اهانت سریال ترکیه ای به منزلت زن آذربایجانی، این بود که وقتی یادداشتی کوتاه در این مورد به وبلاگم گذاشتم، کسی از مدعیان آذربایجانی یادداشتی نوشت که : " شما می خواهید چه بگویید... اختلاف ترکیه و آذربایجان؟ کور خواندید....می خواهید بگویید آذربایجانها دوست و دشمن را نمی شناسند؟ دوست عزیز ما آذربایجانهای جنوب (ایران) دوست و دشمن خود را نمی شناسیم برای ارامنه گاز می دهیم برای فارسها نوکری می کنیم"
لطفاً شما ربط این حرف پیدا کنید، من می گویم چرا کانال رسمی ترکیه زن آذربایجانی را تحقیر می کند و عذر خواهی هم نمی کند؟ ایشان علت این تحقیر و توهین را در لوله گاز ایران به ارمنستان می جوید که چون ما در آذربایجان جنوب – به قول ایشان – به ارامنه گاز می دهیم و نوکر فارسها هستیم، ترکیه هم انتقام نوکری ما را از زن آذربایجانی می گیرد؟! و زن آذربایجانی را فاحشه معرفی می کند! شما بگویید این حرف چه ربطی به موضوع دارد؟ اصلاً با قطع نظر از دین و وجدان، آیا از بین مدعیان آذربایجان و جنوب و شمال و از این شعارها، کسی هست که وجدانش از آن توهین به زن آذربایجانی ناراحت شود و لا اقل در گوشه نشریه ای، وبلاگی فقط به دفاع از شأن آذربایجانی اعتراض خود را به فلان کانال ترکیه اعلام دارد؟ کما اینکه در باکو و جمهوری آذربایجان این کار به حالت گسترده انجام گرفت و بسیاری از اهل قلم و غیرت معترض شدند. در ایران هم که ما نوکر فارسها هستیم – به گفته این جماعت – پس کجایند فعالان مثلاً " جنوبی آذربایجان"؟ چرا از زن آذربایجان دفاع نمی کنند؟
منبع مقاله : روزنامه "آراز آذربایجان" مورخ شنبه 2 / 4/ 91 (ارومیه)، روزنامه "سرخاب"، یکشنبه 3/ 4/ 91 (تبریز) و دو هفته نامه "دنیز" چهارشنبه 7/4/91 (اورمیه) و ...
یک پیام از روی درد یا سر درد
یک نفر آدم محترم (سو...) از روی درد یا احتمالاً از روی سر درد به اینجانب نوشته است:
" سلام . به نظرشما ایران در خطر ارمنیسم و پان فارسیسم نیست؟ اسلامگرایی رادیکال به غیر از تروریسم هیچ چیزی برای بشریت امروزین ندارد؟ دارد بگو.... زبان ترکی ما محو می شود؟ دریاچه ارومیه نابود می شود؟ و هرکی اعتراض کند هم محو می شود. کدام اسلام؟ ترور و قتل و سنگسار و صیغه و زور و استبداد را می گوییم ما خسته شده ایم. این اسلام نیست این اسارت و فارسزدگی است که شما صادر می کنیم .بس است از شما پان فارسیسم و ارمنیسم برعلیه اتحاد آذربایجان های شمالی و جنوبی استفاده می کند؟ "
بله، احساس ایشان البته قابل درک است، بنده هم کمابیش ایشان را می شناسم و به احتمال زیاد از روی احساس درد این حرفهای ابتدایی و بچه گانه و هیجانی و تا حدی هذیان گونه را می گوید و تا حدی تکراری؛ چرا که بعضی ها از روی غرض و دشمنی با اسلام این حرفها را بلغور می فرمایند! و ایشان را که می شناسیم، آدم مؤدب و موقری است ... اما باید گفت که تمام "پان ها" مدفوع اروپای قرن نوزدهم است که در قرن بیستم تبدیل شده به کودی از نوع "یورو ویژن" و از این قبیل نجاسات که اخیراً صادر می کنند به حیطه حاکمیت نوکران آمریکا و صهیونیزم در ممالک شرقی و اسلامی... باری به جهت، چه پان فارسیسم، چه پان ترکیسم، چه پان عربیسم، چه پان ارمنیسم، چه پان های دیگر همه نجاست و مدفوع غرب است و هم ذات با صهیونیزم ضد انسان. که برای وحشیگری و قتل و غارت و تفرقه درستش کرده اند و با آن کود آدمهای کودن را فریب می دهند و سوارشان می شوند و به جنگ همدیگر می فرستند، همه پانها غلط و بلکه غائط است و در این میان فقط پیام اسلام، پاک و انسانی است و کلام قرآن وحدت بخش است و انسانی. ، امیدوارم برادر تو از گروه هیچ پانی نباشی، بنده هم به فضل الهی به هیچ "پانی" تره خرد نمی کنم، سعی می کنم در سایه سار اسلام و اهل بیت (ع) برای انسان خدمت کنم. تو هم سعی کن اینگونه باش و بگو : مرگ بر پان فارسیسم و پان ترکیسم و پان ...، درود بر آدمهای انسان محور. والسلام برادر!
شرق
اشاره: بؤیوک اسلام متفکری، گؤرکملی مُـدرِِک شاعریمیز محمد عاکف« اَرسوی»(1873 – 1936) بو شعری تخمیناً یوز ایل بوندان اول دئمیشدی، لاکین محتوا باخیمیندان اسلام دونیاسی نین بو گونکو وضعیتینه ده اویغوندور. دئملی «اسلام» سؤزوندن بو شعرده مقصد «عموم مسلمانلار» دیر و شعر محمد عاکفین «صفحات»کتابی نین 7- جی جیلدینده دیر ( مصر چاپی، عرب الفباسی ایله - 1933م – 1334 هـ. ق ، ص 618 – 620 ؛ تورکیه چاپیندا ایسه لاتین الفباسی ایله- 1996، ص 400). آنجاق بیز او شعری، شاعرین حال حیاتیندا مصرده چاپ اولان متن اساسیندا گتیریریک :
مسلط ، هیچ گؤز آچدیرمازده غربین قانلی کابوسی
عصر لر وار که، اسلامین معطل بینی، بازوسی
نه گؤردون شرقی چوق گزدین؟ دئیورلر؛ گؤردیگیم: یئر یئر
خراب ائللر، سریلمیش خانمانلر، باشسیز امّتلر
ییقیلمیش کؤپرولر، چؤکموش قاناللر، یولجیسیز یوللر
بوروشموش چهره لر، ترسیز آلینلر، ایشله مز قوللر
بوکولموش بئللر، اینجلمیش بویونلر،قایناماز قانلر
دوشونمز باشلر،آلدیرماز یوره کلر، پاسلی وجدانلر
تغـلّـبلر، اسارتلر، تحکـُّملر، مذلـتلر
ریالر، تورلو ایگرنج ابتلالر،تورلو علتلر
اؤرومجک باغلامیش، توتمزاوجاقلر،یانمیش اورمانلر
اکینسیزتارلالر، اوت باسمیش ائولر،کوفلی خارمانلر
جماعتسیز اماملر،کیرلی یوزلر،سجده سیزباشلر
«غزا» نامیله دینداش اؤلدورن بیچاره دینداشلر
ایپ ایصسیز آشیانلر، کیمسه سیز گؤیلر، چوکوک داملر
امک محرومی گونلر، فکر فردا بیلمزآقشاملر ...
گئچرکن آغلادیم گئچدیم، دورورکن آغلادیم دوردوم
دویان یوق، سس وئرن یوق، بین پریشان یورده باش اوردوم
مزارلر، آخرتلر، یوکسه لن قارشینده دورادور
نه توپراقدن گولر بیر یوز، نه گؤیلردن گولر بیر نور
درینلردن گلیر فریادی یوز بینلر جه آلامین
افقلر بیر قیزیل چنبر، بوکوک بوینونده اسلامین
الهی گؤردیگیم عالم می انسانیتین مهدی؟!
بوتون عمرانی تاریخین بو چؤللردن می یوکسه لدی؟
شو زائرسیز بوجاقلرمیدی وحدانیتین یوردی؟
بو قوملردن می، آللاهیم، نبیلر فیشقیروب دوردی؟
هنوز تک برق ایمان چاقمدن جوّینده دونیانین
بو گؤیلردن می، یا رب، جوشدی صاغناق صاغناق ادیانین؟
سریندیب لر شو ساحل لرمی؟ جودیلر بو داغلر می؟
بو اقلیمین می ابراهیمه یول گؤستردی اجرامی؟
حرملر، بیتِ مَقدِس لر بو توپراقدن می یوغرولدی؟
بو وادیلر می دم توتدوقجه بی هوش ائتدی داوودی؟
حرالر، طور سینالر بو آفاقین می شهکاری؟
بو داشلردن می، یئر یئر، داشدی روح اللاهین ین اسراری؟
جهانین غربی وحشتزار ایکن، شرقینده قارناقلر
هرملر، سدّ چین لر، طاق کسرالر، خورنقلر
ارملر، سور بابل لر، سما پیما دگیل میدی؟
نه ماضی لر، الهی بیر ییقیق رؤیا می دیر شیمدی؟
نه یاپسین ناامید اولسونمی شرقین انتباهیندن
پریشان روحوموز خائب دؤنرکن بارگاهیندن؟
بو خیبتدن اوصاندیق بیز، بو خسران آرتیق ال وئرسین
الهی! نرده بیر نفخه ن که، دوکموش حسلر اؤرپرسین
سریلمیش سینه لر کابوسی آرتیق سیلکوب اوستوندن
«حیات البته حقیم دیر!» دئسین، دونیا «دگیل!» دیرکن.
محمد عاکف (
استانبول / 1334 ه. ق