تفسیر ریحانةالقرآن
اکبر حمیدی علیار
علمای آذربایجان در صد و پنجاه سال اخیر، همزمان با تبحر در همه علوم و معارف دینی، از بزرگ ترین مفسران قرآن در حوزه های علمیه نجف و اشرف و قم و تبریز و باکو و تهران و مشهد و زنجان و اردبیل بوده اند، گذشته از بزرگانی همچون آیت الله خویی و علامه طباطبایی، دیگر عالمان و فقیهان شیعی آذربایجانی کتابهایی ارزشمند در تفسیر بخشی از قرآن کریم و حتی تفسیر یک سوره از این کتاب آسمانی مقدس نوشته اند مانند علامه امینی، آیت الله مستنبط، آیت الله مشکینی، آیت الله میرزا جواد غروی علیاری، میر کریم موسوی باکوی و ... و اخیراً روحانی فرزانه معاصر جناب سید ابراهیم حسینی لیلابی که تفسیری اختصاصی بر سوره مبارکه «یس» نوشته و منتشر کرده است.
دانشمند محترم حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم حسینی لیلابی از خاندانهای شریف سادات اصیل آذربایجان متولد 1335 ش.، از فضلای حوزه علمیه قم و از مدرسان فقه و اصول هستند. از ایشان آثار ارزشمند متعددی چاپ و نشر گردیده است که از آن جمله میتوان به کتاب وزین "آمالالواعظین" اشاره نمود که در سه جلد وزیری و به کرات (از سال 1383 تا کنون) و اخیراً کتاب "تفسیر ریحانةالقرآن" منتشر شده است.این کتاب همانگونه که از اسمش پیداست تفسیر سورهی مبارک «یس» میباشد که از سوی انتشارات "طلیعه سبز" در قم و در 488 صفحهی وزیری بصورت نفیس و متن دو رنگ (آیات کریمه به رنگ سبز) چاپ و به عاشقان کتاب و عترت اهدا شده است.
مؤلف مفسر استاد حسینی لیلابی در بیان هدف خود از این تفسیر، در مقدمهی کتاب اشاره میفرمایند که هدف و اساس قرآن خداشناسی و لازمهی خداشناسی، معرفت پیامبران و متعاقباً مجادله و مبارزه با کفار و مشرکان و بالاخره توصیف بهشت و نعمات آن و دوزخ و نقمات آن است و این یک حقیقت است که رسالت فوقالذکر قرآن در سورهی «یس» گنجانده شده است.
ایشان در آغاز کتاب در 8 صفحه فضیلت سورهی یس را شرح داده و تلویحاً وجه تسمیه کتاب را حدیثی از امام صادق (ع) میشمارند که فرموده است:
علِّموا اولادَکم «یس» فانّها رَیحانةُالقرآنِ (به فرزندانتان سورهی یس را بیاموزید که یس ریحانهی قرآن است.)
و سپس از آیهی «بسم الله الرحمن الرحیم» تفسیر را شروع میکنند و جالب اینکه این آیه با حدود 14 صفحه تفسیر، طولانیترین بحث را به خود اختصاص داده و خیلی عالمانه دقایق آن روشن شده است.
از ویژگیهای این تفسیر که شاید منحصر بفرد نیز باشد توأم بودن ترکیب و تفسیر است، به این صورت که استاد ابتدا ترکیب آیات را از نظر لغوی و صرف و نحو بررسی نموده سپس به تفسیر آیات با قراین قرآنی (قرآن به قرآن) و روایی (تاریخ و احادیث) پرداخته و نظرات مفسّرین سلف را در موارد مورد اختلاف بیان نمودهاند.
دیگر اینکه مفسر گرامی که بر ادبیات عرب و فارس تسلط دارد و خود ادیبی فاضل به شمار میرود، ضمن داشتن زبان و بیانی فصیح و شیوا و ساده سعی نموده است برای تسهیل و تمثیل مفهوم مطالب و جذب مخاطب، متناسب با موضوعات گوناگون از اشعار عربی و فارسی استفاده نماید و در عین حال صلابت و استحکام اثر را حفظ نماید؛ طوری که طلاب، دانشپژوهان و حتی اساتید مراجعه کننده به این اثر تشنه و دست خالی بر نخواهند گشت و هرکس فراخور سطح درک خود از آن خوشهها خواهد چید.
ضمن آرزوی سلامتی، طول عمر بابرکت و موفقیت روزافزون برای جناب حاج سید ابراهیم حسینی لیلابی، امیدواریم خوانندگان علاقمند به معارف قرآنی با مطالعهی تفسیر ریحانةالقرآن موجبات ریحان روح خویش را فراهم آورند.
منبع: هفته نامه «دنیز» شماره 49 - مورخ 26 فروردین 1393؛ ارومیه
در تفسیری نادرست از تاریخ،
امیرکبیر یک بار دیگر به قتل رسید!
آیا امیرکبیر سکولار بود؟!
نخبه کشی در ایران همچنان به گونه های مختلف خود را نشان می دهد، مخصوصاً وقتی که بعضی ها با عینک معاصر به تاریخ گدشته نگاه می کنند، این سنت سیئه بیشتر تکرار می شود و بر همین اساس، امیرکبیر صدر اعظم شهید و مصلح ایرانی بزرگ ضد غرب، چند روز پیش در فین همایش وحدت حوزه و دانشگاه یک بار دیگر با چاقوی تیز سکولار رگ زده شد!
رضا سلیمان نوری روزنامه نگار و کارشناس ارشد ایرانشناسی به دفاع از امیر مظلوم ایرانی برخاست و در مطلبی برای روزنامه قانون (یکشنبه اول دی ماه 92)، به این اتهام پاسخ داد. وی در این باره نوشته: سخنان اخیر امام جمعه مشهد در همایش وحدت حوزه و دانشگاه درباره چهارچوب کنونی این وحدت و همچنین شخصیت امیرکبیر به عنوان معمار نخستین مرکز علمی غیر حوزوی ایران بازتاب وسیعی در جامعه خبری داشت و رسانههای گوناگون هر کدام به نحوی آن را پوشش دادند. آن بخش از سخنان ایشان که مرتبط با حصول یا عدم حصول وحدت حوزه و دانشگاه در شرایط کنونی بوده و همچنین نقش دانشگاه در دینزدایی و سکولار کردن جامعه بیشک نه در توان این قلم است و نه جایگاه صاحب آن به گونهای است که بتواند در یادداشتی کوتاه بدان بپردازد و لازم است که بزرگان حوزه و دانشگاه جلسات متعددی برای کنکاش درباره واقعیات این دو مسأله برگزار کنند و به صورت علمی و نه مغالطهای بدانها بپردازند.
آنچه من در این مختصر بدان خواهم پرداخت تنها بخشی از سخنان جناب علم الهدی است که نسبتی نادرست به صدراعظم شهید عصر ناصری داده و عنوان کردند: «میرزا تقی خان امیر کبیر یکی از افرادی بود که باعث ایجاد تفکر سکولاریسم در کشور ما شد و با ایجاد و تاسیس مدرسه دارالفنون و به کار گماشتن آخوندزاده و میرزا ملکم خان بیدین و سکولار سعی کرد اجازه ندهند دین به دارالفنون نفوذ کند». و بدینگونه ظلمی عظیم درباره این مرد که در ذهن ما ایرانیان جایگاه بالایی را به خود اختصاص داده روا داشتند.
دلیل این مدعا برداشت اشتباه آن جناب از تاریخ است زیرا هرچند که امیرکبیر معمار ایجاد دارالفنون در ایران زمین بود اما این مجموعه درست سیزده روز پیش از کشته شدن بانی آن در پنجم ربیع الاول 1268هجری قمری افتتاح شد و به عبارت دیگر او در دوران فعالیت این نخستین رقیب قوی حوزههای علمیه در ایران زنده نبود تا چه رسد به اینکه در عزل و نصب اساتید و تعیین خطمشی آن دخالتی داشته باشد. البته این یگانه اشتباه تاریخی موجود در این سخن نیست. دیگر اشتباهی که از سوی امام جمعه مشهد به هنگام بیان این سخن رخ داده و البته با توجه به اشتباه نخست که از پایه استدلال ارائه شده از سوی ایشان را زیر سوال میبرد مربوط به حضور تقیزاده در دارالفنون تهران به عنوان استاد است.
اگر کمی در تاریخ مطالعه داشته باشیم و زندگی رجال عهد مشروطه را دنبال کرده باشیم به راحتی درمی یابیم که این اشتباه ناشی از یکی دانستن دو دارالفنون تهران و تبریز است زیرا که تقیزاده در سالهای جوانی حدود سال 1320قمری یعنی آن هنگام که هنوز در کسوت روحانیت بوده در دارالفنون مظفری تبریز به عنوان استاد فعالیت میکرده است و این بدان معنی است که او حدود 50 سال پس از امیرکبیر پا در دارالفنون آن هم شعبهای که در تبریز ایجاد شده و نه دارالفنون امیرکبیر گذاشته است.
در مورد ملکم خان نیز همان عدم حیات امیرکبیر در هنگام آغاز فعالیت دارالفنون کافی است تا روشن کند استدلال ارائه شده از سوی امام جمعه مشهد درباره نقش امیرکبیر در ایجاد تفکرات سکولار در ایران زمین تاچه اندازه غیر واقعی است. امری که حقیقتی سخت دردناک را در دل خود مخفی دارد. حقیقتی که باید از آن با عنوان عدم اطلاع نخبگان سخنور جامعه و کسانی که بسیاری از مردم حرف آنان را حق دانسته و براساس آن برنامه زندگی خود را هماهنگ میکنند از جزئیات برجستهترین تاریخ معاصر کشور یاد کرد.
منبع: سایت «دنیزنیوز» www.Daniznews.ir
ارزش زندگی
یک نویسنده - ظاهراً «مالرو» فرانسوی- می گوید:
«زندگی ارزشی ندارد، اما هیچ چیز هم ارزش زندگی را ندارد! »
خب، به نظر می رسد حرف منطقی است.ظاهراً هیچ نیازی هم به توضیح و تشریح و استادبازی و تفسیر ندارد، خیلی ساده و در عین حال خیلی مرکب است البته شایسته تفکر و تأمل بیشتر.