گسترش حجاب در جهان اسلام ...
ما به کجا می رویم؟
در وبلاگ قول سدید (احسان آیتی) خواندم:
همچنین خواندم :
حنان ترک بازیگر مصری پس از انتخاب حجاب: وی با اشاره به هفت سال تفکر برای انتخاب حجاب، گفت: «این دوران، دوران زیانباری بود و ای کاش از روز اول حجاب را انتخاب کرده بودم». این بازیگر مصری در پاسخ به این سؤال که با حجابت به کجا میخواهی برسی، گفت: «مدتی ستاره اهل زمین بودم و از خدا میخواهم تا مرا به ستاره آسمانها تبدیل کند».
الحمد لله. خبر خوبی است. اما گاه ما از خودمان در تهران و دیگر شهرها با دیدن وضع نابسامان حجاب و مانتوهای اجق و وجق تنگ و کوتاه و اندامی هوس انگیز، باید شرمنده شویم، می فرمایید نه؟!!...بگذریم
فساد در ورزش چرا نباید باشد؟!
این روزها به علت بروز آشکار برخی مسائل زشت اخلاقی که اخیراً در بین تعدادی از ورزشکاران و فوتبالیست ها رخ داده و همچنان رخ می دهد و از برنامه های پخش مستقیم رسانه ملی هم برای عموم دنیا نمایش داده می شود، سر و صداهای فراوانی برخاسته و همه تریبونداران مدام در تقبیح و محکومیت این قبیل اعمال زشت و خلاف اخلاق و خلاف دین، داد سخن سر می دهند و انتقادها و جانماز آب کشیدنها و سخنرانیهای اخلاقی و خرج کردن از پوریای ولی! ... و از این قبیل ادا و اطوار هنوز ادامه دارد و تبدیل به موضوعی داغ شده است.
خیلی خوب. همه این واکنشها خوب و متین و بجا و بموقع. دست همه درد نکند. ما هم این قبیل زشتکاریها در ورزش و در همه شغلها و هنرها و مسئولیتها و رده ها و مراکز و بانکها و ادارات و شئون اجتماعی و فردی را محکوم می کنیم. اما نکته ای را هم خواهی نخواهی می فهمیم و نمی توانیم از کنارش براحتی بگذریم و آن اینکه بالاخره این اعمال زشت و گناه آلود - و از نگاهی دیگر توهین به شرف ملی ملتی عزتمند - یک دفعه و آناً که خلق نمی شود. رسوخ فساد اخلاقی و مسایل جنسی فاحش در میان ورزشکاران کشورمان از مدتهای مدید و بلکه از سالهای دور بوده و اینک به حدی رسیده که حتی در مقابل دهها دور بین و نزدیک بین و ریزبین و درشت بین ، دوربین مخفی و غیر مخفی و در مقابل چشم تماشاگران زنده بیشمار بی هیچ شرم و حیایی، ظهور می یابد. خب، سؤال این است که آیا مسئولان ورزشی و ناظران مخفی و آشکار بر اوضاع ورزش و ورزشکاران، از این موضوع خبر نداشتند یا سرشان را توی برف تساهل و تغافل و بی خیالی فرو برده بودند که این دفعه بدجوری مات شدند، آنوقت تقصیر را به گردن رسانه ها می اندازند که مثلاً بزرگ نمایی می کنند، وگرنه مسأله مهمی نبوده!...
پس مسأله خیلی روشن است و از این پس هم باید منتظر بمانیم که از این موارد بیشتر اتفاق بیفتد! از زاویه دیگر اگر نگاه کنیم، نباید خیلی تعجب کرد، زیرا وقتی مفاسد رنگارنگ در جامعه پا گرفته و آشکارا همگام با آدمها راه می رود در خانه، خیابان، پارک، اداره، مؤسسات، شرکتها، بانکها و ...، و اختلاسهای سرسام آور، اختلافات گنده در میان مسئولان، آدم ربایی در روز روشن، رشوه خواری، قتل، شیوع وحشت آور اعتیاد در میان جوانان و نوجوانان، مشکلات لاینحل خانوادگی، طلاق روز افزون، شیوع فحشا و منکر، برداشته شدن حجاب شرعی که مشهور به « بد حجابی» شده است! و ... آن وقت شما تعجب می کنید که چرا و چطور چهار نفر ورزشکار در میدان بازی مرتکب فلان حرکت سبک خلاف اخلاق می شوند؟!
اگر نمی توانیم یا نمی خواهیم علل ظهور و بروز برخی ناهنجاریها را بررسی کنیم، چرا وجود آنها را نمی توانیم بپذیریم؟ به نظر شما آیا انواع بیماری مفاسد در بدنه جامعه ی ما ریشه دار نشده؟ البته کاری به برخی شعارها و آمارهای خوشبینانه و مصلحتی برخی ادارات و مسئولان نداریم. آیا آنچه من و شما هر روز در متن جامعه با همین چشم غیر مسلح و ساده می بینیم و لمس می کنیم، غیر از آن است که گفته شد؟! بیایید دعا کنیم این بیمار اجتماعی به سرطانی لاعلاج تبدیل نشود. آمین.
یک خاطره با حال ... و کمی تا قسمتی شرم آور!
دنباله یک بحث پر از «اما و اگر های دوستانه...»
سلام به دوستانی که در خصوص نوشته نه چندان مهم اینجانب تحت عنوان « از چادر به مانتو...» اظهار نظرهای متفاوتی کرده بودند. از لطف همه شان ممنونم و از مدیریت محترم پارسی بلاگ نیز هم. اما باز هم تصریح می کنم که مانتو هم اگر بدن زن را پوشش دهد و از نمایش حجم اندام جلوگیری نماید، حجاب اسلامی و کافی است ( نظر قاطبه فقها و همه صاحب نظران دین شناس) و من نگفته بودم که حجاب فقط چادر است و بس. اما بحث بنده این بود که ای مردم عزیز و مسلمان ایران اسلامی ما که از سال 21 قمری، اسلام را با طیب خاطر پذیرفته ایم یعنی 1410 سال پیش؛ پوشیدن بدن زن در ملاء عام و در برابر دیدگان حریص نامحرمان، جهت جلوگیری از ترویج شهوترانی و فساد جنسی و اخلاقی یک امر واجب اسلامی است و در صدر اسلام «جِلباب» یک حجاب کامل برای زنهای مسلمان بود (قرآن – سوره احزاب). خب، این از این. اما بحث در آن بود که چرا امروز این مانتوی پوشش دهنده و آبرومند، به صورت افتضاحی در آمده و تبدیل شده به ضد حجاب در جامعه مسلمان ما که به پیامبر و اهل بیت او (ع) عشق می ورزد؟ آخر کجای این «مانتو اندامی» تنگ مد شده در کشور ما که حجم و حرکات هیجان انگیز بدن دختران و زنان را به شکل جذاب و شهوانی نمایش می دهد، به گروه خون حجاب اسلامی مورد نظر پیامبر و اهل بیت او ، می خورد؟!... بله؟!
یکی از عزیزان برای من نوشته بود که در کشورهایی مثل لبنان و سوریه و ترکیه و عراق حجاب چنین و چنان است و چادر را ما ایرانیها اختراع کرده ایم و قبل از انقلاب در کشور ما هم مثل آنها بود و از این حرفها. در جواب این بزرگوار محترمه، باید عرض کنم که اولاً سخن از حجاب اسلامی ( پوشش کامل و کافی) است نه مدل نیم بند فلان کشور. ثانیاً در آن کشورها مردم مسلمان یا رومیِ رومی اند یا زنگیِ زنگی! در وسط میدان حیران نمانده اند یعنی زنانشان یا پوشش اسلامی لازم و کافی ( اعم از مانتو ی آبرومند با روسری، یا چادر عربی) دارند یا ندارند و بی حجاب اند. اما در کشور ما یا با حجاب کامل و لازم اند، یا بد حجاب و شرم آور. که نه با حجاب اند نه بی حجاب! حد وسطی است ما بین حجاب و بی حجابی. این از پدیده های سالهای اخیر کشور ماست. لطفاً مرا به قشرگری و از این حرفها متهم نکنید. من می خواهم بگویم این پدیده از بی حجابی قبل از انقلاب خطرناکتر است. این ادعا را هم از روی مشاهدات هر روزه ام دارم. کسانی که بگویند ای بابا، تو هم گیر دادی به یک موضوع بی اهمیت؛ به نظر می رسد در باغ نیستند و از پی آمدهای ویرانگر این پدیده و امثال آن غافلند که اقل کم برداشته شدن قبح بی حجابی و فساد جنسی و تحریک شهوت جوانان و زمینه ساز بسیاری از شرارتها مثل زنا و تجاوز به عنف و سست شدن ارکان خانواده و فریبکاری و شیطنتهای دیگر است. تو خواه از سخنم پند گیر ، خواه ملال ...
در پایان این کلام ملال آور، خاطره ی با حالی را برایتان تکرار می کنم. چندی پیش در ضمن نوشتار « پیام فاطمه زهرا و جامعه ما» خاطره ای را در وبلاگم گذاشته بودم،که در اینجا باز هم می آورم و سخنم را برای همیشه در این باب مختومه اعلام می کنم با عرض معذرت از کسانی که از این حرفها خوششان نمی آید:
یک خاطره عجیب و شرم آور!
«چندی پیش که سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بود، حدود ساعت 5 بعد از ظهر زنگ خانه به صدا درآمد. رفتم باز کردم، یک خانم جوان حدود 20 – 22 ساله، تماماً بزک کرده با روسری خوشرنگ و جذاب، نصف موهای بور سرش بیرون از روسری، مقداری از سینه و گردن باز و مانتویی تنگ و خوشرنگ بر تن، با یک دختر بچه ده – دوازده ساله که شلوار قرمز رنگ و تنگی پوشیده بود، دم در ایستاده و منتظر بود تا آش نذری وفات فاطمه زهرا را بدهد! بوی عجیب ادکلن اش هم به جای خود معلوم و ملحوظ!... از همسایه های نزدیک ما نبود، شاید هم مهمان یکی از همسایه ها بود و آمده بود برای کمک به پخش آش نذری... باری به هر تقدیر! من هرچه فکر کردم، نتوانستم مناسبتی بین ظاهر فریبنده و گناه آلود و آلوده کننده آن خانم مسلمان و نذر فاطمه زهرا (س) پیدا کنم و یا عوامانه خودم را راضی کنم که ای بابا، به ما چه ربطی دارد! شاید حضرت از او بپذیرد! ... خلاصه، من گفتم که خدا قبول کند و او با لبخندی رفت به طرف خانه دیگر همسایه و سراغ کار خودش که آش نذری می داد.
اما جای شرمساری است که امروزه پیام حجاب فاطمه زهرا دارد از موضوعیت خود در جامعه اسلامی و شیعی ما می افتد و در حد منبر و موعظه و کلاس درس اخلاق و بینش اسلامی و صحبتهای کارشناسان محترم مسائل دینی صدا و سیما و ... خلاصه می شود و در این عرصه البته هم زن و هم مرد هر دو غافلند یا تغافل و سهل انگاری می کنند؛ عوامل هم که مقصرند جای خود، ...افسوس! » - پایان خاطره
اما از شما چه پنهان، بعد از رفتن آن خانم، در دل خود گفتم: قربان شأن و عظمت حضرت (س) گردم، چه مریدان با حالی دارد!! (شوخی)
از چادر به مانتو؛ مسأله این نیست مردم! اما...
راستی از مسأله حجاب خیلی حرف زده شده است. در مطبوعات، سایتها، رسانه ملی، مساجد و منابر و ... باز هم جا دارد البته. اما مسأله این نیست که من بخواهم به عنوان یک مسلمان آگاه از ابعاد فقهی و اجتماعی و اخلاقی این موضوع، باز هم تکرار مکررات بکنم. خلاصه بی هیچ مقدمه چینی می روم سر اصل مطلب، و آن اینکه ایها الناس! یعنی که ای مردم مسلمان، خواهران و برادران؛ به کجا می روید؟ ( فاین تذهبون – قرآن) امروز شما وقتی در خیابانهای تهران و مشهد و قم و تبریز و اصفهان و شیراز و همدان و ارومیه و سنندج و اراک و کرج و زنجان و قزوین و اهواز و کرمان و کرمانشاه و ...- بس نیست؟!- بله در خیابانهای این شهرها و همه شهرهای کشورمان حرکت می کنید و با انبوه مردان و زنان و دختران جوان مواجه می شوید، به نظرتان چند در صد از زنان و دختران را چادری می بینید؟! هیچ دقت کرده اید؟ به نظر این حقیر شاید 20 در صدشان را. 80 در صد مانتویی هستند. اما مسأله این نیست. بالاخره ماتو هم پوشش است. اما امروزه آنچه به صورت چندش آوری مسأله ای نگران کننده شده، این است که مانتوی آن 80 درصد از شکل منطبق با حجاب اسلامی مورد قبول، به شکل زننده ای در می آید یعنی بیشتر مانتو پوشها به اصطلاح «مانتو اندامی»!! به تن می کنند؛ یعنی مانتویی تنگ که اندام زنان را از مقابل و پشت سر بیشتر نمایان می کند و حرکت هیجان انگیز باسن و سینه این جماعت مانتو پوش را بیشتر نشان می دهد و جامعه و جوانان را بیشتر در معرض تباهی قرار می دهد!!... همه ما می دانیم که این فاجعه را هیچ نهاد رسمی و دولتی و دینی نه تنها تجویز نمی کند، بلکه تقبیح و نهی هم می کند. پس چه کسانی یا چه دستهایی در ترویج این پدیده خانمانسوز و آبرو بر باد ده و خلاف اخلاق و دین، مؤثر و فعالند؟!
حرف من این است که مردم در این میان چه کاره اند؟! بالاخره غیرت دینی و ایمان مردم ما جای شک نیست، اما چرا جامعه به این سو می رود؟ بالاخره مردم مسؤلیتی دارند هم در قبال خدا و هم در برابر جامعه و نسل خود. باید به مردم عزیز گفت که شما در حفظ خانواده و سلامت جامعه از هر نهادی بیشتر مسؤلیت شرعی و اجتماعی دارید. پس به کجا می روید؟ ( فاین تذهبون – قرآن)
بنده نه جانماز آب می کشم، نه مردم را متهم یا نصیحت می کنم. اما این سؤال به ذهنم می رسد که بالاخره مردم در این عرصه مسؤلیت دارند و یکی باید این مسؤلیت را فرا یاد آورد. شما چه؟ این سؤال به فکرتان نمی رسد؟ یا اصلاً چنین سؤالی از مردم بی مورد است؟...هان؟
همین و بس. یا علی!
پیام فاطمه زهرا و جامعه ما
فردا دوشنبه 20 جمادی الثانی 1432 (سوم خرداد 1390) است و آغاز جشن میلاد مبارک حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن و روز مادر و آغاز هفته گرامیداشت مقام زن در کشور ماست. با خود فکر کردم من چه هدیه ای می توانم برای خانواده و فرزندانم و همه بانوان و فرزندان شایسته وطنم و بلکه همه زنان پاکدامن و مؤمن و مسلمان جهان اهدا کنم که شایسته این روز و این نام باشد؟ ... در ذیل عنوان ساده و روشن بالا می خواهم هدیه ای را از مکتب اهل بیت (ع) برای همه زنان مسلمان و حتی برای خودم و همه مردان مسلمان که همه با محبت خاندان پیامبر به ویژه فاطمه زهرا بر خود می بالیم، بیآورم و به عبارتی دیگر، درسی را از مکتب فاطمی بازگو کنم. بی هیچ توضیحی می روم سر اصل مطلب:
امام موسی الکاظم (ع) به نقل از پدر و نیاکان پاک و معصوم خویش و ایشان از امیر مؤمنان علی (ع) روایت کرده اند که: مردی نابینا برای اظهار نیاز مادی خویش، از حضرت فاطمه زهرا درخواست ملاقات کرد. بانوی بزرگ اسلام پذیرفت. وقتی مرد نابینا وارد شد، حضرت زهرا (س) پشت پرده ای قرار گرفت و آماده شد تا سخن آن شخص را بشنود. حاجت مرد نیازمند از سوی فاطمه برآورده شد و او رفت. پیامبر اسلام که خود از نزدیک شاهد و ناظر این ماجرا بود، از دخترش فاطمه زهرا پرسید: فاطمه جان، چرا وقتی آن مرد نابینا وارد شد، پشت پرده رفتی؟ او که تو را نمی دید!
فاطمه پاسخ داد: درست است پدرجان، او بینایی نداشت و مرا نمی دید، اما من که او را می دیدم، وانگهی او بوی نامحرم را حس می کند!!
پیامبر با شنیدن این حرف پرمعنی فاطمه، فرمود: فاطمه جان! گواهی می دهم که تو پاره تن و جان من هستی!
( منبع: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 42، ص 91 )
خب، درس فاطمه زهرا تمام شد! اما پیام سازنده این حدیث چیست؟
پیام این حدیث چیست؟
من برآنم که راز بزرگ این حدیث و کلام وحی گونه فاطمه زهرا در این حقیقت نهفته است که مرد نامحرم هرچند نابینا هم باشد، بوی طبیعی و محرک زن نامحرم را می شنود و حضور تأثیرگذار زن نامحرم را در وجودش حس می کند. پس باید برای دور ماندن از فتنه و گناه، زن و مرد نامحرم باید از معاشرت نزدیک، حتی در چند قدمی هم باشد، پرهیز کنند و به عبارتی رساتر باید حدود زن و مرد نامحرم در همه حال حفظ و مراعات گردد. این حدیث نمی گوید زن و مرد نامحرم نباید هیچ ارتباط سالمی داشته باشند، بلکه به صراحت تمام پیام می دهد که باید حدود و مرزها را رعایت کنید. همین و بس. این پیام بسیار بزرگی است که متأسفانه امروزه تا حد زیادی در جامعه ما نادیده گرفته می شود چه در عینیت جامعه و واقعیتهای روزمره زندگی و کار و شغل و چه در رفتارهای نمادین و مجازی مثل فیلم و نمایش و سریالها. امروزه تمام فیلمهایی که در جامعه ما ( سینما و تلویزیون) تولید می شود، زن بدون استثنا بزک کرده و آرایش شده، آن هم از نوع جذابترش در کنار مردان نامحرم – در هرنقشی که به عهده داشته باشد - حضور دارد و تحت تأثیر آن جامعه هم به این بی مبالاتی آلوده می شود و اقلّ کم آن است که باعث می شود حدود شرعی معاشرت نادیده گرفته شود و قـُبح سکس و ابتذال و ارتباط ناسالم زن و مرد نامحرم از بین برود و یا معمولی گردد، هم در خانواده ها و هم در انظار عمومی.
ببخشید من قصد موعظه کردن و یا جانماز آب کشیدن ندارم، لطفاً کمی به اطرافتان بنگرید! ... دنبال مقصر هم نگردید، اما می توانید به عوامل و زمینه های این بلبشو و تضادها بیندیشید، یا اصلاً بی خیال باشید! هر طور که میلتان است!
گر نیاید به گوش رغبت کس
بر رسولان پیام باشد و بس! ... همین.
یک خاطره عجیب و شرم آور!
چندی پیش که سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بود، حدود ساعت 5 بعد از ظهر زنگ خانه به صدا درآمد. رفتم باز کردم، یک خانم جوان حدود 20 – 22 ساله، تماماً بزک کرده با روسری خوشرنگ و جذاب، نصف موهای بور سرش بیرون از روسری، مقداری از سینه و گردن باز و مانتویی تنگ و خوشرنگ بر تن، با یک دختر بچه ده – دوازده ساله که شلوار قرمز رنگ و تنگی پوشیده بود، دم در ایستاده و منتظر بود تا آش نذری وفات فاطمه زهرا را بدهد! بوی عجیب ادکلن اش هم به جای خود معلوم و ملحوظ!... از همسایه های نزدیک ما نبود، شاید هم مهمان یکی از همسایه ها بود و آمده بود برای کمک به پخش آش نذری... باری به هر تقدیر! من هرچه فکر کردم، نتوانستم هیچ مناسبتی بین ظاهر فریبنده و گناه آلود و آلوده کننده آن خانم مسلمان و نذر فاطمه زهرا (س) پیدا کنم و یا عوامانه خودم را راضی کنم که ای بابا، به ما چه ربطی دارد! شاید حضرت از او بپذیرد! ... خلاصه، من گفتم که خدا قبول کند و او با لبخندی رفت به طرف خانه دیگر همسایه و سراغ کار خودش که آش نذری می داد.
اما جای شرمساری است که امروزه پیام حجاب فاطمه زهرا دارد از موضوعیت خود در جامعه اسلامی و شیعی ما می افتد و در حد منبر و موعظه و کلاس درس اخلاق و بینش اسلامی و صحبتهای کارشناسان محترم مسائل دینی صدا و سیما و ... خلاصه می شود و در این عرصه البته هم زن و هم مرد هر دو غافلند یا تغافل و سهل انگاری می کنند؛ عوامل هم که مقصرند جای خود، ...افسوس!
راستی یادم نرفته بگویم که روز زن و روز مادر مبارک باد.
مصطفی قلیزاده علیار