باکو 10
یادداشتهای سفر باکو
بخش دوم
مصطفی قلیزاده علیار
دومین روز همایش
دومین روز چهارمین همایش بشردوستانه باکو امروز جمعه 11 مهر ماه 93 برابر با 3 اکتبر 2014 با حضور مهمانان خارجی و میزبانان به صورت میزگردهای تخصصی در هتل هیلتون و هتل فِـیِـرمونت (Fairmont) و هتل فورسیزینس (four seasons) و آکادمی ملی علوم آذربایجان برگزار گردید. من در میزگرد تخصصی رسانه (مدیا) بودم که در سالن «سِئوگی» هتل هیلتون برگزار شد. برنامه سخنرانیهای امروز نیز مثل دیروز نوشته شده بود و به صورت مکتوب در کتابچهای به سه زبان آذربایجانی، انگلیسی و روسی روی میزها و جلو اسم هر کس قرار داشت. برای هر سخنران 7 الی 10 دقیقه وقت در نظر گرفته بودند و صندلی هر مهمان هم با اسم و رسمش تعیین شده بود. اجلاس طبق برنامه رأس ساعت 10 شروع شد. متصدی اداره این میزگرد تخصصی، خبرگزاری رسمی «آذرتاج» و مجری پانل اول (بخش نخست) برنامه جناب میکاییل عثمان دبیر خبرگزاریهای آسیا و اقیانوس آرام بود.
این نشست تخصصی اختصاص به بیان نقش رسانهها در جوامع معاصر و بازتاب رویدادهای ناگوار در رسانهها و مباحثی در این رابطه داشت. سخنران افتتاحیه جناب «اصلان اصلاناف» (Aslan Aslanov) مدیر عامل خبرگزاری «آذرتاج» بود که ضمن عرض خیر مقدم به مهمانان، در موضوعاتی مثل اهمیت همایش بشردوستانه باکو، نقش رسانهها در پیشرفت و توسعه ملتها، سیر تحول رسانهها از سنتی به مدرن ، ضرورت همگامی رسانهها با تحولات علمی و تکنولوژیک عصر حاضر و ... سخن گفت.
«پیتر کروپس» مدیر عامل سابق خبرگزاری اروپا و مدیر عامل فعلی خبرگزاری «APA» شعبه استرالیا، بعد از او مدیر عامل خبرگزاری مالزی، بعدش کسی از ایتالیا، حرفهایی زدند که چندان چنگی به دل نمیزد، بیشتر به سفارش و موعظه شبیه بود. بعدش جناب «آتیلا سِرتِل» رییس اتحادیه رسانههای ترکیه حرف زد در باب بیعدالتیها و نابرابریهای جوامع، و اینکه رسانه و مطبوعات از اصول اصلی دموکراسی است، روزنامهنگاران و خبرنگاران قربانی بیعدالتیها شده و چند نفرشان در چند سال اخیر در مصر و عراق و سوریه و پاکستان و ... کشته شدهاند و ...
نفر هفتم از لیست سخنرانها، جناب «تری مکارتی» از آمریکا و مسئول برپایی مناسبتهای بینالمللی در لُسآنجلس بود؛ او اعتراف کرد که ما در عراق اشتباه کردیم و هزاران نفر عراقی و آمریکایی را بیجهت به مسلخ کشاندیم و دو نفر خبرنگار آمریکایی اعدام شدند و فجایعی زشت رخ داد...
خانم «لامعه وزیراُوا» از آذربایجان در باب مناقشه روس و اوکراین مطالبی گفت و هر دو طرف را جنایتکار نامید که در رسانهها ملتهای همدیگر را تحقیر میکنند و استفاده ابزاری از رسانه...
من یکی خوب حالی نشدم و نتوانستم ته قضیه را دربیاورم که این خانم بالاخره به که تره خرد میکند! ...
ساعت 30/11 فاصلهای (Kofe fasil?si) میدهند برای استراحت و پذیرایی و تناول میوه و آب میوه و چایی و قهوه و ... و ساعت 12 پانل 2 و قسمت دوم برنامه شروع میشود. مجریاش «یونگ سو هونگ» مدیر عامل خبرگزاری مالزیایی «بِرناما» (تو بخوان: برنامه!) بود.
«نگویِن دوک لوئی» از ویتنام در باب فایل یوتوب و فیسبوک داد سخن میدهد... بعدش «اصلان اصلاناف» مدیر عامل خبرگزاری «آذرتاج» میگوید که رسانه و اهل رسانه مسئولیت اجتماعی دارند، چه نیاز و ضرورتی به ایجاد شبکههای فردی و وبلاگهای شخصی در فیسبوک هست!؟
حرف اصلان معلم قابل تحسین و شایسته تأمل بود. بعدش جناب «تاکه هارو تسوت سومی» مدیر مسئول روزنامه پرسابقه ژاپنی «the japan times» از سابقه 117 ساله مطبوعات در کشورش (از سال 1898) حرف میزند و اینکه امروز در ژاپن هر کس به طور میانگین 20 دقیقه روزنامه میخواند و در امارات متحده عربی 50 درصد کاربرد تلفن موبایل به خبرها اختصاص دارد...
خانم «آینور بشیرلی» مسئول بخش رسانههای نوین دانشگاه اسلاویون آذربایجان از شیوه مناقشه برانگیز مطبوعات و رسانهها انتقاد میکند که: « برخی رسانهها شتابزده عمل میکنند، به عمق اخبار و رویدادها نمیپردازند، به این دلیل هم نتایجی سطحی میگیرند و با ایجاد جنگ رسانهای مردم را به جان هم میاندازند و افکار عمومی را گمراه میکنند ...»
و این تعبیر رسا و زیبا را به کار میبرد: «Medya c?ng?llik deyil: مدیا جنگللیک دئییل» (رسانه قانون جنگل نیست!)
بعد نوبت ناهار میرسد در همان طبقه دوم هتل، بیرون از «تالار سِئوگی». سپس سری به اتاقها زدیم و بعد از مختصر استراحت و رتق و فتق امور، برگشتیم و سر ساعت 3 بعد از ظهر به وقت باکو (30/13 به وقت تهران) بخش سوم و پانل 3 شروع شد. در لیست برنامه بعد از ظهر، نام هشت نفر را نوشته بودند، نام چند نفر از جمله بنده هم اضافه شد و حدود 10- 11 نفر حرف زدیم. مجری برنامه جناب «وقار سیداف» نماینده خبرگزاری آذرتاج در آلمان بود.
چند نفر حرف زدند از جمله «آلکس واتانکا» مسئول علمی رسانههای خاور نزدیک در آمریکا. این شخص یا کارگزار به اصطلاح علمی، حدود چهل و چند سالگی را نشان میداد و حرفهایش بر محور سیاستهای خصمانه «سیا» در ممالک اسلامی و ضدیت با اسلام میچرخید و تأکید میکرد که: «تروریسم در ممالک اسلامی شگل میگیرد و از دین استفاده ابزاری میکند، اسلام کشتن انسانها را روا میدارد و حقوق زنان را ضایع میکند! هر چند اسلام جنبههای صلح هم دارد! .... امروز مناقشه شیعه و سنی دنیا را فراگرفته است در سوریه و عراق! و ... همه جا دعوای شیعه و سنی هست!»
آلکس این جمله اخیرش را چند بار به صورت هدفدار و تابلووار به عباراتهای گوناگون در فواصل حرفهایش تکرار کرد که: امروز در دنیا دعوای شیعه و سنی هست!
من تا آن لحظه برای سخنرانی اسمنویسی نکرده بودم، اما بعد از این آمریکایی که مأموریتش را با گفتن حرفهای بیربط در ضدیت با اسلام و مسلمانی انجام داد و با آن پرت و پلاها حسابی به جاده خاکی زد و جماعت را نمیدانم چه حساب کرد! تصمیم گرفتم حرفی بزنم. در فاصله پذیرایی از مجری برنامه «وقار سیداف» وقت گرفتم که حرف بزنم، او هم با گشادهرویی تمام اسمم را به لیست اضافه کرد و گفت: «حتماً، اما زود برگردید و در جلسه باشید که به موقع و به نوبت صداتان میکنم.»
خانم «ژانا گُلوبیتسکایا» سردبیر روزنامه روسی زبان «موسکوسکی کُمسومُولِتس» از روسیه، سخنران دیگری بود که به جای 10 دقیقه، نزدیک به نیم ساعت وراجی کرد و وقت اجلاس را با حرفهای بیاهمیت گرفت، کمی از خودش گفت: «من از پدری مسلمان و ترکمن و مادری روس زاده شدهام، فلان تعداد کتاب نوشتهام، هنرپیشه تئاترم، پدرم سختگیر بود! من هرگز در خانه برخی حرفهای بیرونی را نمیگفتم که مثلا در کوچه مرا چه کسی بوسید! ...». و از این قماش حرفها... خلاصه رودهدرازی این خاتون تقریباً حوصله همه را سر برد، اما جز تحمل چارهای نبود ...
البته این خانم «ژانا» دو سه جمله هم از سبک زندگی خوب و پایبندی آذربایجانیها به دین و معنویت و اصالت خانواده و اجتناب از مسایل سکسی گفت که بد نبود البته؛ خدا پدرش را بیامرزد.
نفرششم در لیست سخنرانها، خانم «جورجینا برناد» (Georgina Bernath) از مجارستان و مسئول واحد مطبوعات حزب «یوبیک» در آن کشور سخنران بعدی بود که بر عکس خانم «ژانا»، حوصله تنگ شده جماعت را با سخنانی منطقی و جدی به حق سر حال آورد. او از وجود قبور دستهجمعی در برخی کشورهای شرقی حرف زد که مطبوعات و رسانههای غربی از افشای آنها و بیان جنایتهای قدرتهای بزرگ اجنتاب و سکوت میکنند و در جنایت همان جانیان شریکند... این خانم صریحاً گفت که کار حزب یوبیک ما در مجارستان حمایت از مردم مظلوم فلسطین و غزه و جمعآوری کمکهای بشردوستانه به این ملت ستمدیده است؛ اما مورد اتهامات جدی قرار میگیریم و ما را به ضد یهود بودن متهم میکنند در حالی ما ضد یهود نیستیم، بلکه میگوییم چرا اسرائیل زنان و کودکان بیگناه فلسطینی را قتل عام میکند، چرا رسانهها و فعالان حقوق بشر و جمعیتهای اومانیستی و بشردوستانه غربی در مقابل فاجعه غزه و فلسطین سکوت میکنند؟! ما در بحث مناقشه قرهباغ هم همان موضع را گرفتهایم و معتقدیم که قرهباغ متعلق به آذربایجان است و تحت تجاوز ارامنه قرار دارد و باید آزاد شود...
بعد «راسم محموداف» از مسئولان انستیتوی رسانه آکادمی آذربایجان مقالهای پژوهشی و مفید در موضوع مشکلات پیش روی مطبوعات و رسانهها خواند که قابل توجه بود.
دکتر «آریل کوئین» آمریکایی از بودجه کلان یک میلیارد دلاری رسانهها در آمریکا و دو برابر آن در روسیه حرف زد و یادآور شد که امروز رسانهها در مقابل مناقشه روسیه و اوکراین و سوریه و عراق و داعش باید به وظیفه خود عمل کنند.
چند نفر دیگر هم حرفها زدند تا اینکه نوبت به من رسید و «وقار سیداف» دعوتم کرد: «از مصطفی قلیزاده علیار مدیر مسئول نشریه «دنیز» از جمهوری اسلامی ایران برای ایراد سخن دعوت میکنیم». من ابتدا از مسئولان آذربایجانی به خاطر برپایی چنین اجلاس بشردوستانه و آزاد و دموکراتیک تشکر کردم و موضع خود را نسبت به حرفهای بعضی از مهمانان سخنران اعلام کردم که حرفهایی مثبت و انتقاداتی سازنده داشتند و به تعهدات رسانهای خود عمل کردند.
بعد بیآنکه از آن آمریکایی (آلکس) نام ببرم، در مقام پاسخ به یاوههای وی گفتم: بعضی از شرکتکنندگان در این همایش و در همین سالن ادعا کردند که امروز در دنیا دعوای شیعه و سنی هست، اما همه ما میدانیم که هیچ وقت در تاریخ مناقشه شیعه و سنی نبوده و الان هم نیست و مردم دنیا امروز میبینند و خوب میدانند که اختلافافکنی و بروز اتفاقات تلخ در عالم اسلام کار قدرتهای بزرگ است که با نثار دلار و پول و سلاح، گروههای تروریستی را به جان شیعه و سنی انداختهاند... مگر نمیبینیم که داعش در عراق هم شیعه را میکشد هم سنی را، هم عرب و هم کُرد و هم ترک را و ... پس شیعه و سنی دعوایی باهم ندارند، این نیرهای ثالث هستند که تفرقه میاندازد و جریان ترور را در کشورهای اسلامی تقویت میکنند و ...
جماعت حاضر انگار که منتظر حرفهای من بودند، کفی محکم زدند و در واقع آنان هم با کف زدن موضع خود را نسبت به حرفهای من اعلام کردند.
بعد جناب اصلان اصلاناف مدیر عامل خبرگزاری آذرتاج به عنوان میزبان این نشست در باب نقش مطبوعات در جلوگیری از بروز مناقشات، یافتن راه حلهای جدید در عرصه رسانه و گسترش دوستیها و توسعه علمی و اقتصادی ملتها سخنانی گفت و از حضور مهمانان در این همایش تشکر کرد.
پایانبخش نشست رسانه همایش بینالمللی بشردوستانه باکو، اعلام موافقت با قطعنامه همایش از سوی حاضران بود که البته متنش را قبلاً چاپ کرده و روی میز قرار داده بودند تا حاضران ببینند، بنابر این نیازی به قرائت نبود؛ فقط اعلام کردند و در اینترنت هم گذاشتند. خلاصه قطعنامه این بود: اعلام عدالتخواهی جهانی و ارائه راه حل مبارزه با اجحاف و ستم، توسعه تکنولوژی و علم، طرفداری از تبادل نطر و دانشافزایی در بین کشورها و ملتها، گسترش صلح جهانی، مبارزه با فقر اقتصادی در دنیا، ایجاد صلح و دوستی در بین دولتها، توسعه ابزار نوین رسانهای، تلاش برای پایان دادن به مناقشات قومی و مذهبی، آزادی اراضی اشغالی ممالک، نشر آگاهیهای اجتماعی و... و تشکر از دولت آذربایجان به خاطر برگزاری سالانه همایش بینالمللی بشردوستانه در باکو.
شام همه مهمانان خارجی همایش را از هتلها به تالار معروف «گلستان» بردند، صرف شام همراه بود با شنیدن موسیقی زنده؛ دیشب هم همینطور بود البته موسیقی خارجی هم – با لحاظ مهمانان خارجی روسی زبان و انگلیسی زبان- اجرا میکردند که لااقل برای ما دلنشین نبود و چند هم گفتیم که بیشتر آذربایجانی را بیشتر بخوانید که دنیا شیفته موسیقی آذری است...
باری، امروز هم روز خوب و پرباری بود. فردا قرار است به تور دو روزه ببرندمان.
منبع: دو هفتهنامه «دنیز» شماره 58 – مورخ 7 آبان 93
حاجی واقفین عزیز خاطرهسینه
بیت الله جعفری
مؤمن مبارز مرحوم «حاجی واقف عبداللهیف» آذربایجان اسلام حزبینین معاونی جوما آخشامی گونو 2012 ایل اییول آیینین 12 (1391 تیر آیینین 22 و 1433 شعبانین 22)، باکینین 12 نؤمرهلی حبسخاناسیندا (زندان شماره 12) شهید ائدیلدیمیشدی. همان گون تهراندا بو خبری ائشیتدیکده آشاغیداکی قیسا شعری بداهة یازیب، او اسلام شهیدینین عزیز خاطرهسینه اتحاف ائتدیم
حیف اولا؛ دینه فدایی «حاجی واقف»گئتدی
ائله انسان، ائله مؤمن، ائله عارف گئتدی
بیر عؤمور قارشی دوران کفره، فساده، ظولمه
حاکم ظولمه اولان دوغرو مخالف گئتدی
گوشهی محبسی محراب ائلهین تانریسینا
دوستاغیندان ابدی عارف عاکف گئتدی
«اسلامین حزبی» مصیبتده عزا ساخلادیلار
جمعه آخشامی او استاد معارف گئتدی
سون نفس لرده ده او گؤرمهدی اؤز عائلهسین
عائله قالدی حزین، خسته و خائف گئتدی
اولدو « واقف » ابدی حکم حجابین شهیدی
حکم قرآنه اولان قانیله کاشف گئتدی
جعفری باشلا مسلمانلارا باشساغلیغی وئر
حیف اولا؛ دینه فدایی «حاجی واقف»گئتدی
91/4/24
آشنایی با شخصیت مبارز و مجاهد حاج علی اکرام علی اف
رهبر جنبش اسلامی جمهوری آذربایجان
به مناسبت 26 اسفند، چهارمین سالگرد خاموشی حاج علی اکرام
اشاره: این مقاله چند روز پس از وفات مرحوم حاج علی اکرام نگارش یافت و در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر گردید که اینک در سالروز وفات آن فقید ارجمند بازنشر می یابد:
نویسنده و محقق معاصر مصطفی قلیزاده علیار نخستین نویسنده زندگی و خاطرات حاج علی اکرام رهبر جنبش اسلامی معاصر جمهوری آذربایجان است که تاکنون علاوه بر چاپ و انتشار مقالات و مصاحبههای متعددی از زندگی و مبارزات آن مجاهد فقید اسلام، دو کتاب مسقل نیز تحت عنوان، "خاطرات حاج علی اکرام علی اف رهبر اسلامگرایان جمهوری آذربایجان" (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1385) و "نامههایی از زندان" (ارومیه، اداره کل تبلیغات اسلامی آذربایجان غربی، 1389) در زمان خود شادروان حاج علی اکرام و با نظارت و مشارکت او ترجمه، تألیف و در ایران منتشر کرده است.
وی اخیراً در پی وفات آن مبارز مسلمان (26 اسفند 89)، مختصری از زندگی نامه، اندیشهها و منش عملی وی را به نگارش در آورده که ملاحظه میکنید:
تولد و تربیت
مسلمان مبارز و رهبر مجاهد جنبش اسلامی معاصر جمهوری آذربایجان، حاج علی اکرام علی یِف فرزند اسماعیل، در پنجم آوریل1940(16 فروردین 1319) در شهرک "نارداران" - 25 کیلومتری باکو- به دنیا آمد. خانواده او به دلیل گرایش مذهبی، ملتزم به آداب و رسوم سنّتی و تربیت دینی بودند. آنان علیرغم ترویج رسمی اصول نظام آموزشی در مدارس و نشر اندیشه های مادی در جمهوریهای شوروی و تربیت نسل های جوان به شیوه مارکسیستها، فرزندان خود را تحت تربیت خانوادگی و دینی بزرگ می کردند. حاج علی اکرام و پنج برادر و چهار خواهرش در آن محیط اجتماعی و در داخل چنین خانواده مذهبی پرورده شدند و نشو و نمو یافتند.
پدرش اسماعیل مردی دیندار، غیرتمند و زحمتکش بود و روزی خود و خانواده اش را از حاصل دسترنج خویش تأمین می کرد. او علاوه بر کار و تلاش، با ادبیات کلاسیک آذربایجان و آثار شاعران و نویسندگان بزرگ و مسلمان آن و با قرآن و معارف دینی نیز آشنایی داشت.
حاج علی اکرام در خاطره ای از دوران جوانی خود، در بیان میزان دینداری و غیرت دینی پدرش می گوید:
"می خواستند مرا به خدمت سربازی ببرند، امّا پدرم اسماعیل با استفاده از نفوذ و پول خویش، بالاخره نگذاشت به نظام وظیفه عمومی بروم و وارد خدمت در ارتش سرخ شوروی شوم. وقتی از او پرسیدم: چرا اینقدر پول حلالت را به جیب این خدانشناسان می ریزی و نمی گذاری من بروم خدمت سربازی ام را بگذرانم و برگردم؟! گفت: "اگر وارد ارتش سرخ شوی، دیگر آدم نمی شوی! چون وادارت می کنند که گوشت خوک بخوری، و چون گوشت خوک از گلویت پایین رفت، نور ایمان در دلت خاموش می شود و دیگر آدم نمی شوی!.. ".
مادرش "حُسنیه" زنی متدین، بردبار و شایسته بود. در فضیلت او همین بس که در آن شرایط سخت اجتماعی جماهیر شوروی در دهههای سی و چهل، که حتّی سایه اهل ایمان را نیز همه جا با تیر می زدند، توانست ده فرزند شایسته و دیندار را تربیت و بزرگ کند.
حاج علی اکرام میگوید: "پدر و مادرم در تربیت فرزندانشان بسیار حساس بودند و حتّی در جوانی هم آنها را به حال خود رها نمی کردند. آنان سعی داشتند به شیوة تعالیم اهل بیت(ع)، فرزندان خود را تربیت و از آنها همواره مراقبت نمایند. "
فرزند بزرگ این خانواده "حاج مایل علی یف" (1378- 1314) شاعر برجسته اهل بیت(ع) و ادیب مشهور آذربایجان بود. حاج علی اکرام سوّمین برادر از شش پسر اسماعیل، تحصیلات خود را در رشتة تربیت بدنی در باکو به اتمام رساند، امّا وارد شغل دولتی نشد و به کار زراعت و پرورش گل پرداخت.
آشنایی با نام امام خمینی
حاج علی اکرام از حدود سال 1975(1354ش) از زبان یک دانشجوی شیعی مذهب و ترک زبان یمنی که در باکو تحصیل می کرد، نام امام خمینی(ره) را شنید و به اجمال با مبارزات ایشان و تبعید شدنش به نجف، آشنا گردید. در ایام اوج گیری مبارزات مردمی در ایران و پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام در سال 1357، حاج علی اکرام، از طریق رادیو تبریز تمام حوادث و وقایع و اخبار انقلاب را پیگیری می کرد و گاه از رسانههای مسکو مسائلی را می شنید. جذابیت شخصیت امام خمینی و شور انقلاب اسلامی، او را سخت تحت تأثیر قرار داد و مثل هزاران مسلمان آزاده و غیور جهان، او نیز دل به عشق امام داد و به طرفداران انقلاب اسلامی در خارج از ایران پیوست. وی در داخل قلمرو حاکمیت شوروی و در زادگاهش نارداران، هسته طرفداران انقلاب اسلامی و حلقه مقلدان امام خمینی را تشکیل داد و رهبری کرد و فعالیت خود را در آشنا کردن مردم آذربایجان با انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی، بازگشت به هویت اصیل اسلامی- شیعی کشور و ملت جمهوری آذربایجان، نشر معارف دینی و قرآنی، برپایی مخفیانه مجالسی در بزرگداشت شهدای انقلاب اسلامی ایران و جنگ تحمیلی و... گسترش داد.
همین فعّالیتهای او با انگیزه دینی و اعتقادی، روز به روز دامن گستر شد و مردم را در مناطق مختلف آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان مجذوب خود ساخت. بدین گونه در هر گوشه و کناری بویژه نارداران و باکو، جماعتی انبوه همگام با علی اکرام، حرکتی برای بازیابی هویت خویش آغاز کردند. در این میان سازمان امنیت شوروی(ک. گ. ب) نیز که متوجه قضایا شده بود، حاج علی اکرام را به دقت تحت نظارت و کنترل گرفت و از ترس اینکه مبادا به ایران بگریزد، او را از نزدیک شدن به مناطق جنوبی آذربایجان(مرز شمالی ایران) منع می کرد.
او نیز همواره در آرزوی سفر به ایران و دیدن امام خمینی به سر می برد. امّا این دیدار و زیارت در زمان حیات امام میسر نشد. چند ماه پس از وفات امام در سال 1368، هیئتی از آذربایجان از طریق مسکو برای نخستین بار به سفر زیارتی خارج از شوروی رفت که حاج علی اکرام نیز در ترکیب آن بود. هیئت زیارتی آذربایجان شوروی، پس از زیارت عتبات عالیات در عراق و حرم حضرت حضرت زینب(س) در سوریه، به ایران آمد و به زیارت حضرت امام رضا(ع) در مشهد و حضرت معصومه(س) در قم نیز نایل گردید و مقبره امام خمینی(ره) را در تهران زیارت کرد.
در حادثه زلزله گیلان به سال1369، حاج علی اکرام جزو نمایندگان کمک رسانی شوروی بود که از مسکو به ایران آمد و در این سفر، یک رحل بزرگ چوبی رمزدار و زیبای قرآن را که چند قرن قدمت دارد، با خود آورد و به حرم امام خمینی اهداء کرد که هنوز هم این اثر هنری ارزشمند بر روی قبر امام قرار دارد. او سالها پیش در زمان حیات امام خمینی نذر کرده بود که اگر به ایران برود و امام را ببیند، این رحل قرآن را به ایشان اهدا خواهد کرد، اما...
از آن پس سرنوشت او نیز همچون دیگر شیفتگان امام و انقلاب اسلامی در جهان (لبنان، فلسطین، عراق، افغانستان، مصر و اقصی نقاط دنیا) رقم خورد و در کشورش دل به آرمان رهایی بخش امام خمینی و رهبری آیتالله خامنهای داد و در این راه جهاد و پایداری کرد، تا آخر عمر در این عرصه عاشقانه استقامت ورزید و "هواداران کویش را چو جان خویشتن" عزیز داشت. تمام زندگی و مبارزات او این مدعا را ثابت میکند (نگاه کنید: خاطرات حاج علی اکرام، پیشین؛ "نامه هایی از زندان" با ترجمه مصطفی قلیزاده علیار، از انتشارات یاز، ارومیه با حمایت اداره کل تبلیغات اسلامی آذربایجان غربی، 1389)
تأسیس حزب اسلامی آذربایجان و گسترش مبارزه
با فروپاشی شوروی، آذربایجان در سال1991 (1370 ش) اعلام استقلال کرد. حاج علی اکرام با تأسیس رسمی "حزب اسلامی آذربایجان"(A. I. P) فعالیت دینی- اجتماعی خود را در نقاط مختلف آذربایجان گسترش داد. از بُعد فعالیت سیاسی و اجتماعی حزب اسلامی، میتوان به مخالفت این حزب با نفوذ غرب زدگی و اشاعه فرهنگ اروپایی و حضور تدریجی دولتهای استکباری غرب به سرکردگی آمریکا و دلّالی اسرائیل در آذربایجان اشاره کرد. موضع گیری تند حزب اسلامی آذربایجان به رهبری حاج علی اکرام در مقابله با حضور آمریکا و رژیم صهیونیستی در باکو، آنقدر چشمگیر و در میان مردم تأثیرگذار بود که هیئت حاکمه غرب گرای باکو به رهبری حیدر علی یف، ابراز ناخرسندی کرد و در پی آن، فعالیت حزب اسلامی ممنوع و حاج علی اکرام به عنوان دبیرکل حزب و به جرم طرفداری از انقلاب اسلامی ایران و ترویج ارزشهای دینی در آذربایجان، به همراه دو تن دیگر از اعضای شورای مرکزی آن(حاج نوری و مرحوم حاج واقف) در سال 1996 (1375 ش) دستگیر، محاکمه و به حبس محکوم شدند، حاج علی اکرام به یازده سال و دو نفر دیگر هرکدام به ده سال. امّا سه سال بعد آزاد گشتند در حالی که سلامت جسمی حاج علی اکرام بر اثر شکنجه و فشارهای شدید جسمی و روحی، دچار آسیب و بیماریهای غیر قابل علاج شده بود که تا پایان عمرش با این بیماری و ضعف و ناراحتی سوخت و ساخت.
در سال 81 مردم نارداران دست به قیام بر ضد سیاستهای نادرست حیدر علی یف زدند. حاج علی اکرام که هنوز آثار آسیب و شکنجه زندان را بعد از گذشت دوسال بر روح و جسم خود داشت و به سختی تحمل میکرد، باز هم به اتهام تحریک مردم به قیام، خرداد همان سال دستگیر شد و حدود هیجده ماه در حبس ماند. در این حبس روشنایی چشمهایش را تا حدّ زیادی از دست داد. زیرا در زندان مانع معالجه و مداوای بیماری قند او شدند و نگذاشتند مورد معالجه قرار گیرد. در نتیجه، بیماری قند در جسمش افزایش یافت و به چشمهایش آسیب اساسی رساند به طوری که دیگر حتی پس از عمل جراحی نیز بهبود نیافت.
بی شک حاج علی اکرام رهبر جنبش اسلامی جمهوری آذربایجان نقش تأثیرگذاری در احیای هویت اسلامی کشورش داشت و مجاهدتهای او هرگز در تاریخ فراموش نخواهد شد. ناگفته نماند که در قرن بیستم میلادی دو حرکت انقلابی با انگیزه و هدف دینی و شیعی در جمهوری آذربایجان اتفاق افتاده: نخست جنبش اسلامی دهه 20 (از 1920 تا 1931) به رهبری عالم مجاهد و مجتهد شهید آیت الله شیخ عبدالغنی بادکوبه ای و با تأسیس "جمعیت دعوت الهی" توسط او بود که با شهادت شیخ به دست عوامل استالین در سال 1931(1310 ش.)، این جنبش فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اسلامی نیز سرکوب شد.
دومین جنبش اسلامی جمهوری آذربایجان با حرکت اسلامگرایان این کشور به رهبری حاج علی اکرام علی یف در شهرک نارداران و شهر تاریخی باکو، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تحت تأثیر آن پدید آمد و با تأسیس و آغاز به فعالیت حزب اسلامی که دبیرکل آن خود حاج علی اکرام بود، به اوج خود رسید، امّا با دستگیری و زندانی شدن رهبران جنبش، از نفس افتاد و برچیده شد.
هنوز از آغاز، انجام، تأثیر اجتماعی و نتایج تاریخی این دو جنبش اسلامی، اطلاعات تاریخی کافی، علمی و پژوهشی در ایران انتشار نیافته است. امید است اندیشمندان غیرتمند از اهل قلم و آگاهی بار این مسئولیت را به منزل برسانند.
استوار بر سر پیمان نخستین خود
اکنون حاج علی اکرام در اغلب کشورهای اسلامی و حتی در ممالک غربی از چهره های مبارز و شخصیت های اسلامی برجسته و شناخته شده به شمار می رود. او به عنوان یک مسلمان غیرتمند و آگاه همچنانکه در برابر اشغال نظامی بخشی از اراضی کشورش آذربایجان توسط همسایه غربی اش ارمنستان، ساکت نبوده و همواره به آن اعتراض داشته و حتّی در اوایل اشغال به مدافعان کشورش کمک می کرد، در برابر سرنوشت تلخ دیگر ملت های مسلمان نیز بی تفاوت ننشسته است. او در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، اشغال فلسطین توسط صهیونیست های غاصب، تجاوز اسرائیل به خاک لبنان، فاجعه غزّه و... نیز ساکت نبوده و به تجاوزگران اعتراض داشته، همواره در برابر مسلمانان مظلوم جهان احساس مسئولیت داشته است. از نخستین سالهایی که آخرین جمعه ماه مبارک رمضان از سوی امام خمینی(ره) به عنوان روز جهانی قدس و رمز آزادی فلسطین اعلام شد و شوروی هنوز در اوج قدرت بود، حاج علی اکرام در نارداران و باکو متناسب با شرایط اجتماعی آن روز، با همان تعداد محدود افراد متعهد از مقلدان امام در آن دیار، مراسم این روز تاریخی را برپا می داشت و هنوز هم به همت او مراسم روز قدس هرساله همزمان با دیگر ممالک اسلامی در جمهوری آذربایجان به دفاع از سرزمین اسلامی فلسطین و حقوق صاحبان اصلی آن و در محکومیّت رژیم غاصب صهیونیستی اسرائیل، با شور و هیجان تمام برپا می شود و خود او روز جمعه آخر ماه مبارک رمضان هر سال با وجود بیماری، از خانه اش بیرون میآمد و در میدان امام حسین(ع) نارداران در ابتدای صف راهپیمایان قرار میگرفت در حالی که کفن پوش بود!
حاج علی اکرام از سال 82 از مسؤلیت دبیر کلی حزب اسلامی کنار رفت وآن را به جوان ترها سپرد، اما تا آخر عمر لیدر و رهبر حرکت اسلامی آذربایجان بود و با هوشیاری و شجاعت و ایمان محکم به اسلام و انقلاب اسلامی ایران و رهبری ولایت محور آن، در راهی که انتخاب کرده بود، استوار ماند. وی در فروردین 1389 به مناسبت مراسم 70 سالگیاش در باکو، طی مصاحبهای با روزنامه اسلامگرای "نبض" صریحاً اعلام کرد که راه من از اول راه امام خمینی بوده ومقلد آیتالله خامنهای هستم!
ویژگیهای انسانی
حاج علی اکرام انسانی مهربان، شجاع، شکیبا، سخاوتمند، بیریا، صادق و غیور و غیرت دینی و شور انقلابیاش در مقیاسی وسیع و جهانی مثال زدنی بود. حافظهای قوی داشت سرشار از هزاران بیت شعر ناب و تأثیرگذار در موضوعات مختلف به ویژه اشعار طنز و مذهبی و تمثیلات لطیف و دلنشین و آیات و روایات دینی بسیاری که بجا و به موقع از آنها استفاده میکرد. از این لحاظ مردی بسیار خوش مشرب و شوخ طبع بود و هرگز کسی از هم نشینی با او خسته نمیشد و حتی در ایام سخت بیماریاش نیز ملاقات کنندگانش با روحیهای شاداب از محضرش بر میخاستند. گریه و خندهاش همدم و متقارن بود، در مسائل حساس مثل ذکر مصائب اهل بیت (ع)، مظلومیت ملتش، ستم بر امت اسلامی و... خیلی زود متأثر میشد و میگریست و در این مواقع گریهاش بیاختیار بود.
همچنین رعایت انصاف، آداب دانی و معرفت انسانی از خصوصیات این مرد مؤمن بود. ذوق شعری و سخنوری او را هم نباید از یاد برد. از موهبت طلاقت لسان، فصاحت بیان، حاضر جوابی و صراحت لهجه بهره وافی داشت.
پرتوی از اندیشهها
از نظر حاج علی اکرام هویت تاریخی جمهوری آذربایجان بر پایه اسلام و تشیع استوار بوده و در حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی قرار داشته که حکومت روسیه تزاری و ترکان قاجاری ایران طی قراردادهای گلستان و ترکمن چای در ترکیب اراضی وسیعی از قفقاز مثل ارمنستان و دربند و گرجستان، از پیکر ایران بزرگ جدا ساختهاند.
این مرد غیرتمند و دیندار با علمای اسلام بیشتر از دیگر اقشار مردم روابط دوستانه داشت، چون بر این باور راستین بود که حفظ اسلام و عظمت مسلمانان فقط در گرو جهاد علمی و سیاسی و فعالیتهای اجتماعی عالمان دینی بوده است. او از دلداگان عالمان بزرگ و مجاهدی مثل شهید شیخ عبدالغنی بادکوبهای و امام خمینی بود و انقلاب اسلامی را طلیعه و زمینه ساز انقلاب جهانی مهدی موعود (عج) میدانست، برای همین تا آخر عمر به انقلاب بزرگ اسلامی ایران و رهبری آن عشق میورزید و از حریم و ارزشهای آن با اعتقادی راسخ دفاع میکرد و از ملامت کنندگان و زورگویان و اهل بهتان نمیهراسید.
خاطرات حاج علی اکرام
دو کتاب در باره زندگی و مبارزات حاج علی اکرام در زمان حیاتش در ایران منتشر شد، اولی کتاب "خاطرات حاج علی اکرام علی اف رهبر اسلامگرایان جمهوری آذربایجان" به قلم عبدالحسین شهیدی ارسباران است که در سال 1385 از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در تهران چاپ و منتشر گردید. این کتاب ارزشمند مشتمل بر خاطرات بسیار شیرین، خواندنی و تاریخی حاج علی اکرام در دوره های مختلف عمرش بویژه دوران مبارزاتی و سالهای زندانی شدن اوست و برگ پرافتخار و درخشانی از تأثیر انقلاب اسلامی در خارج از مرزهای ایران را تشکیل می دهد. این کتاب بی گمان از کتب تاریخی ماندگار و تأثیرگذار و نخستین منبع در این عرصه است و خواهد بود. این کتاب که نخستین منبع چاپی در موضوع زندگی حاج علی اکرام وجنبش اسلامی آذربایجان است، بلافاصله پس از انتشار، از سوی اهل قلم و تاریخ و پژوهش و تاریخ نگاران جنبشهای اسلامی معاصر جهان اسلام و عموم خوانندگان ایرانی و آذربایجانی مورد استقبال قرار گرفت و برخی نشریات ایرانی متن آن را بصورت پیاپی و پاورقی، به تدریج تجدید چاپ کردند.
ناگفته نماند که پس از انتشار کتاب خاطرات حاج علی اکرام، وی سفری به برخی شهرهای مهم ایران از جمله قم، تهران، تبریز، ارومیه، اردبیل، کاشان، مشهد مقدس داشت و در شهر ارومیه، در اجتماع علمای شهر، روز 29 دی ماه 1385 از زحمات و مجاهدتهای دینی وی تجلیل به عمل آمد.
نامه هایی از زندان
کتاب دوم "نامه هایی از زندان" حاوی 30 نامه، 20 یادداشت در خصوص استخاره با قرآن و یک نوشته کوتاه در بار? پیامبران از حاج علی اکرام است که در زندان نوشته است. نامه ها در دو بخش جداگانه مربوط به زندان دوره نخست (1378 - 1375) و دوره دوم (1382 - 1381) است که به ترتیب، بخش های اوّل و دوّم کتاب را تشکیل می دهد. بخش سوم شامل یادداشتهای استخاره ای حاج علی اکرام می شود که یادگار انس و الفت او با قرآن در زندان دوره اول است. به یقین این نامه ها و یادداشتها تکمیل کننده کتاب "خاطرات حاج علی اکرام" است. نامه ها اوراقی پراکنده امّا ماندگار از "ادبیات زندان" و حبسیّات یک مبارز حق طلب و مسلمان مجاهد است که به جرم دفاع از ارزشهای دینی و معنوی ملّت و کشورش، به زندان افتاده، متهم به اتهامات واهی شده و این نامه ها و یادداشتها را از پشت میله های آهنین زندان دشمنان اسلام و ستمگران حاکم بر آذربایجان نوشته است. برخی از نامه ها متضمن احوال شخصی و خانوادگی امّا دارای ارزش اجتماعی و اخلاقی برای عموم مردم است. برخی دیگر هم ارزش و اهمیت تاریخی، سیاسی و ملّی دارد. امّا در تمام آنها ایمان به خدا و اندیشه توحیدی و آرمان دینی، اجتماعی و اعتقادی نویسنده موج می زند و نشان می دهد که او زندانی اعتقادی است نه سیاسی؛ و بیانگر این واقعیت آشکار است که او همه چیز را برای ارتقای معنوی مردمش و تحقق آرمانهای الهی خود در اجتماع می خواهد و از رنگ سیاسی و سیاست بازی مرسوم اهل دنیا به دور است. این "حبس نامه ها" و یادداشت ها را می توان نمونه هایی عالی و درخشان از ادبیات پایداری و مقاومت ملّت های مسلمان در تاریخ به شمار آورد.
لحن نامه ها بویژه نامه هایی که به خانواده و فرزندانش نوشته، نصیحت آمیز و امیدوار کننده و گاه با عبارات طنزآمیز و بذله گویی همراه است. او سعی داشته از طریق این نامه ها جای خالی خود را به عنوان پدر خانواده در کنار همسر و فرزندانش با سخنان ملاطفت آمیز پدرانه پر کند. از محتوای نامه ها می توان دریافت که حاج علی اکرام در هیچ شرایطی از زندان و شکنجه نا امید نیست و هرچه فشار روحی و جسمی و بیماری و مشکلاتش در زندان بیشتر می شد، امیدواری اش نسبت به فضل خداوند افزون تر می گشت، برای همین اثری از افسردگی روحی و یأس در کلامش مشاهده نمی شود.
حاج علی اکرام در نامه هایش خانواده، فرزندان، دوستان و همفکرانش را به بردباری سفارش می کند و به صراحت میگوید که ما در این مبارزه وظیفه شرعی خود را در برابر خداوند و در قبال مردم و سرنوشت کشورمان و در برابر مسؤلبت خویش نسبت به همه مسلمانان جهان انجام می دهیم، امّا نتیجه مبارزه بسته به مشیت خداست، باید در این امتحان صبور و شکیبا باشیم.
از دیگر خصوصیات نامه ها، محتوای قرآنی و دینی آن است. او مراسم ایّام میلاد و وفات شخصیتها و رهبران دینی را در زندان برپا می داشت و به دوستان خود در خارج هم سفارش میکرد که مراسم خاص این ایّام را هرچه با شکوهتر برگزار کنند. همچنین آداب و شعائر ویژه ماه مبارک رمضان و ماههای محرم و صفر و رجب و شعبان را بیشتر مورد توجه قرار می داد. این حقایق به صراحت در نامه های او بیان شده است.
متن نامه ها با الفبای کریل و به خط خود حاج علی اکرام نوشته شده، تعدادی هم در زندان دوم به خط شخص دیگری و به امضای اوست، زیرا در زندان دوّم چشمهایش بشدت ضعیف شده بود. به هم بندهایش املا می کرد و خود امضا می گذاشت.
نامه ها و یادداشتها نزد خانواده اش نگهداری می شد که پس از انتشار کتاب خاطرات او، دوستانه در اختیار مترجم (مصطفی قلیزاده علیار) قرار دادند و با کمک یکی از فرزندانش بازخوانی و ترجمه شد.
مرگی به رنگ شهادت
حاج علی اکرام سلسله جنبان خیزش اسلامی معاصر آذربایجان، ساعت 5 بعد از ظهر روز پنجشنبه 26 اسفند 1389 برابر با 17 مارس 2011، در منزل شخصی خود در نارداران ِ باکو بر اثر بیماری قند و ریه پس از 40 سال جهاد در راه ترویج اسلام و زندگی به رنگ خدا (صبغه الله)، در 71 سالگیدار فانی را وداع گفت و روز جمعه در کنار تربت "امام زاده رحیمه خاتون" در نارداران به خاک سپرده شد. رحمهالله علیه. اما نکتهای را نباید از نظر دور داشت و آن اینکه مرگ حاج علی اکرام نوعی شهادت تدریجی در اثر شکنجههای دشمنان اسلام بود. با این توضیح که حاج علی اکرام حدود شش سال در زندانهای مخوف باکو متحمل سختترین شکنجهها شد و جسم و جانش صدمات غیر قابل جبرانی برداشت و تا آخر عمرش نیز مدام از این بیماریهای ناشی از زندان حیدر علی یف رنج میبرد و مینالید، گرچه خم به ابرو هم نمیآورد و با روحیهای شاداب که از علایم ایمان قوی او بود، زیست، ولی بیماریهای ناشی از شکنجههای وحشیانه عوامل شکنجه گر زندان، جسم این مجاهد نستوه را آزار داد و آزار داد و آزار داد... تا اینکه در اثر این دردهای فرساینده، جان سپرد.
گفتنی است از حاج علی اکرام پنج فرزند به یادگار مانده است یک پسر به نام حاج حسین و چهار دختر. راه حاج علی اکرام که به تعبیر خود او راه امام خمینی بود، بیشک در آذربایجان مستدام خواهد بود و آیندگان او و مجاهدتهایش را بهتر و بیشتر خواهند شناخت. حاج علی اکرام به حق مرد خدا، مجاهد راه اسلام و قهرمان ملّی آذربایجان بود، هر چند این لقب آخری خیلی دیر به او داده شود!...
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما.
رحمت خدا و سلام فرشتگان و درود اولیاءالله و نظر لطف اهل بیت پیامبر (ص) بر او باد تا ابد.
منبع: / روزنامه / جمهوری اسلامی 1390/2/7
تاریخ انتشار در سایت: 19 اردیبهشت 1390
رئیس حزب اسلامی آذربایجان در زندان هم برای زندانیان از اسلام صحبت سخن می گوید |
نوشته شده توسط مدیر |
پنجشنبه 14 دی 1391 ساعت 20:53 |
دنیزنیوز: دکتر "موسوم صمد اف"از سال 2003 که مرحوم حاج علی اکرام علی یف از رهبر ی حزب اسلامی جمهوری آذربایجان کناره گیری کرد، مسولیت آن را به عهده گرفته و در ژانویه 2011 در پی اعتراض به قانون منع حجاب در کشورش، از سوی حکومت الهام علی یف دستگیر و به 12 سال زندان محکوم شده است!
همسر رئیس محبوس حزب اسلامی جمهوری آذربایجان که اخیراً به ملاقات او در زندان رفته بود، در مصاحبه با یکی از سایتهای خبری آذربایجان گفت: دکتر "موسوم صمد اف" انسان مقاوم و محکمی است، در شرایط خیلی سختی نگهداشته می شود، او حتی از مطالعه مطبوعات هم محروم است، وی افزود: وقتی دکتر برای زندانیان از اسلام سخن می گوید، او را از آنها دور می سازند. به گزارش سایت مدیا فروم (آذری، لاتین)، در دومین سالگرد سخنرانی انتقادی دکتر موسوم صمداف از حاکمیت باکو و بازداشتش، همسر وی خانم مهپاره صمد اُوا در مصاحبه ای با این سایت با اشاره به حق کشی های حاکمیت در باره موسوم صمداف گفت: روزی خداوند همه این واقعیت ها را روشن خواهد ساخت . همسر رهبر حزب اسلامی آذربایجان تصریح نمود: فرهاد کریم اف که قضاوت پرونده را به عهده گرفته، به مرخصی رفته است، چنین تصورم می کنیم که قاضی به خاطر اینکه زمان دادگاه را تعیین ننماید عمدا به مرخصی رفته است تا زمان نیز کمی هم بیشتر تلف شود ،زیرا بعد از رسیدگی به شکایات اسلامگرایان در دادگاه عالی، پرونده ها بلافاصله به دادگاه حقوق بشر اروپا ارجاع خواهد شد.
خانم مهپاره صمداوا از ملاقات خود با همسرش در زندان شماره 11 در تاریخ 19 دسامبر سال 2012 خبر داد و گفت: این بار خانوادگی به ملاقات همسرم رفتیم و 3 روز در آنجا ماندیم، وضعیت عمومی حاج موسوم خوب است، او آدم مقاوم و محکمی است، در شرایط خیلی سختی نگهداشته می شود، از مطالعه روزنامه ها هم محروم است، نه تنها روزنامه های جدید الانتشار را نمی دهند بلکه روزنامه های کهنه و تاریخ گذشته را هم که من، خورد و خوراک، لباس و اشیاء وی را در آن پیچیده بوده ام تحویلش ندادند! وی افزود: وقتی حاج موسوم با سایر زندانیان در خصوص دین اسلام و معنویت سخن می گوید به طور موقت وی را از زندانیان جدا می کنند، به طور مستمر در موضوع ایران مورد بازجویی قرار می دهند، و احساس می شود که می خواهند فعالیت دکتر را به ایران نسبت دهند . خانم مهپاره صمداوا تأکید کرد: هربار که با دکتر موسوم در باره درخواست عفو از دولت صحبت می کنند، می گوید: من گناهی نکرده ام و جنایتی را مرتکب نشده ام که مورد عفو قرار بگیرم. وی با انتقاد از حق کشی های حاکمیت باکو در باره همسرش گفت: مگر حاج موسوم چه کاری کرده بود؟ او فقط از حاکمیت انتقاد کرده بود. آیا فقط تنها او از حاکمیت انتقاد می کند؟ پس چرا دیگر منتقدان را دستگیر و یا به 12 سال زندان محکومشان نمی کنند؟! خانم مهپاره صمداوا با اشاره به مشکلات و سختی های این دو سال در فراق همسرش که در راه احیای حق، بناحق محبوس شده، اظهار داشت: بعد از بازداشت همسرم، سرپرستی خانواده و مراقبت از فرزندان مان به تنهایی بر عهده من بوده و سخت مشغولم کرده است. این ایام به سختی می گذرد با این حال من می دانم که این همه بی عدالتی و حق کشی نمی تواند بر زمین بماند، مطمئنا خداوند متعال خود روزی همه اینها را روشن و ظالمان را رسوا خواهد کرد. گفتنی است نام رهبر حزب اسلامی آذربایجان "موسوم" صمداف است اما در برخی مطبوعات و رسانه های ایران، به اشتباه یا به اقتضای ذوق ایرانی و یا به هر دلیل دیگری به صورت "محسن" صمداف نوشته می شود! |
رئیس حزب اسلامی آذربایجان در زندان هم برای زندانیان از اسلام صحبت سخن می گوید |
نوشته شده توسط مدیر |
پنجشنبه 14 دی 1391 ساعت 20:53 |
دنیزنیوز: دکتر "موسوم صمد اف"از سال 2003 که مرحوم حاج علی اکرام علی یف از رهبر ی حزب اسلامی جمهوری آذربایجان کناره گیری کرد، مسولیت آن را به عهده گرفته و در ژانویه 2011 در پی اعتراض به قانون منع حجاب در کشورش، از سوی حکومت الهام علی یف دستگیر و به 12 سال زندان محکوم شده است!
همسر رئیس محبوس حزب اسلامی جمهوری آذربایجان که اخیراً به ملاقات او در زندان رفته بود، در مصاحبه با یکی از سایتهای خبری آذربایجان گفت: دکتر "موسوم صمد اف" انسان مقاوم و محکمی است، در شرایط خیلی سختی نگهداشته می شود، او حتی از مطالعه مطبوعات هم محروم است، وی افزود: وقتی دکتر برای زندانیان از اسلام سخن می گوید، او را از آنها دور می سازند. به گزارش سایت مدیا فروم (آذری، لاتین)، در دومین سالگرد سخنرانی انتقادی دکتر موسوم صمداف از حاکمیت باکو و بازداشتش، همسر وی خانم مهپاره صمد اُوا در مصاحبه ای با این سایت با اشاره به حق کشی های حاکمیت در باره موسوم صمداف گفت: روزی خداوند همه این واقعیت ها را روشن خواهد ساخت . همسر رهبر حزب اسلامی آذربایجان تصریح نمود: فرهاد کریم اف که قضاوت پرونده را به عهده گرفته، به مرخصی رفته است، چنین تصورم می کنیم که قاضی به خاطر اینکه زمان دادگاه را تعیین ننماید عمدا به مرخصی رفته است تا زمان نیز کمی هم بیشتر تلف شود ،زیرا بعد از رسیدگی به شکایات اسلامگرایان در دادگاه عالی، پرونده ها بلافاصله به دادگاه حقوق بشر اروپا ارجاع خواهد شد.
خانم مهپاره صمداوا از ملاقات خود با همسرش در زندان شماره 11 در تاریخ 19 دسامبر سال 2012 خبر داد و گفت: این بار خانوادگی به ملاقات همسرم رفتیم و 3 روز در آنجا ماندیم، وضعیت عمومی حاج موسوم خوب است، او آدم مقاوم و محکمی است، در شرایط خیلی سختی نگهداشته می شود، از مطالعه روزنامه ها هم محروم است، نه تنها روزنامه های جدید الانتشار را نمی دهند بلکه روزنامه های کهنه و تاریخ گذشته را هم که من، خورد و خوراک، لباس و اشیاء وی را در آن پیچیده بوده ام تحویلش ندادند! وی افزود: وقتی حاج موسوم با سایر زندانیان در خصوص دین اسلام و معنویت سخن می گوید به طور موقت وی را از زندانیان جدا می کنند، به طور مستمر در موضوع ایران مورد بازجویی قرار می دهند، و احساس می شود که می خواهند فعالیت دکتر را به ایران نسبت دهند . خانم مهپاره صمداوا تأکید کرد: هربار که با دکتر موسوم در باره درخواست عفو از دولت صحبت می کنند، می گوید: من گناهی نکرده ام و جنایتی را مرتکب نشده ام که مورد عفو قرار بگیرم. وی با انتقاد از حق کشی های حاکمیت باکو در باره همسرش گفت: مگر حاج موسوم چه کاری کرده بود؟ او فقط از حاکمیت انتقاد کرده بود. آیا فقط تنها او از حاکمیت انتقاد می کند؟ پس چرا دیگر منتقدان را دستگیر و یا به 12 سال زندان محکومشان نمی کنند؟! خانم مهپاره صمداوا با اشاره به مشکلات و سختی های این دو سال در فراق همسرش که در راه احیای حق، بناحق محبوس شده، اظهار داشت: بعد از بازداشت همسرم، سرپرستی خانواده و مراقبت از فرزندان مان به تنهایی بر عهده من بوده و سخت مشغولم کرده است. این ایام به سختی می گذرد با این حال من می دانم که این همه بی عدالتی و حق کشی نمی تواند بر زمین بماند، مطمئنا خداوند متعال خود روزی همه اینها را روشن و ظالمان را رسوا خواهد کرد. گفتنی است نام رهبر حزب اسلامی آذربایجان "موسوم" صمداف است اما در برخی مطبوعات و رسانه های ایران، به اشتباه یا به اقتضای ذوق ایرانی و یا به هر دلیل دیگری به صورت "محسن" صمداف نوشته می شود! |
رئیس حزب اسلامی آذربایجان در زندان هم برای زندانیان از اسلام صحبت سخن می گوید
دنیزنیوز: دکتر "موسوم صمد اف"از سال 2003 که مرحوم حاج علی اکرام علی یف از رهبر ی حزب اسلامی جمهوری آذربایجان کناره گیری کرد، مسولیت آن را به عهده گرفته و در ژانویه 2011 در پی اعتراض به قانون منع حجاب در کشورش، از سوی حکومت الهام علی یف دستگیر و به 12 سال زندان محکوم شده است! و اینک از بازداشت این مبارز مسلمان و مدافع حقوق مردم مسلمان کشورش دو سال می گذرد.
همسر رئیس محبوس حزب اسلامی جمهوری آذربایجان که اخیراً به ملاقات او در زندان رفته بود، در مصاحبه با یکی از سایتهای خبری آذربایجان گفت: دکتر "موسم صمد اف" انسان مقاوم و محکمی است، در شرایط خیلی سختی نگهداشته می شود، او حتی از مطالعه مطبوعات هم محروم است،
وی افزود: وقتی دکتر برای زندانیان از اسلام سخن می گوید، او را از آنها دور می سازند.
به گزارش سایت مدیا فروم (آذری، لاتین)، در دومین سالگرد سخنرانی انتقادی دکتر موسوم صمداف از حاکمیت باکو و بازداشتش، همسر وی خانم مهپاره صمد اُوا در مصاحبه ای با این سایت با اشاره به حق کشی های حاکمیت در باره موسم صمداف گفت: روزی خداوند همه این واقعیت ها را روشن خواهد ساخت .
همسر رهبر حزب اسلامی آذربایجان تصریح نمود: فرهاد کریم اف که قضاوت پرونده را به عهده گرفته، به مرخصی رفته است، چنین تصورم می کنیم که قاضی به خاطر اینکه زمان دادگاه را تعیین ننماید عمدا به مرخصی رفته است تا زمان نیز کمی هم بیشتر تلف شود ،زیرا بعد از رسیدگی به شکایات اسلامگرایان در دادگاه عالی، پرونده ها بلافاصله به دادگاه حقوق بشر اروپا ارجاع خواهد شد .
خانم مهپاره صمداوا از ملاقات خود با همسرش در زندان شماره 11 در تاریخ 19 دسامبر سال 2012 خبر داد و گفت: این بار خانوادگی به ملاقات همسرم رفتیم و 3 روز در آنجا ماندیم، وضعیت عمومی حاج موسوم خوب است، او آدم مقاوم و محکمی است، در شرایط خیلی سختی نگهداشته می شود، از مطالعه روزنامه ها هم محروم است، نه تنها روزنامه های جدید الانتشار را نمی دهند بلکه روزنامه های کهنه و تاریخ گذشته را هم که من، خورد و خوراک، لباس و اشیاء وی را در آن پیچیده بوده ام تحویلش ندادند!
وی افزود: وقتی حاج موسوم با سایر زندانیان در خصوص دین اسلام و معنویت سخن می گوید به طور موقت وی را از زندانیان جدا می کنند، به طور مستمر در موضوع ایران مورد بازجویی قرار می دهند، و احساس می شود که می خواهند فعالیت دکتر را به ایران نسبت دهند .
خانم مهپاره صمداوا تأکید کرد: هربار که با دکتر موسم در باره درخواست عفو از دولت صحبت می کنند، می گوید: من گناهی نکرده ام و جنایتی را مرتکب نشده ام که مورد عفو قرار بگیرم.
وی با انتقاد از حق کشی های حاکمیت باکو در باره همسرش گفت: مگر حاج موسوم چه کاری کرده بود؟ او فقط از حاکمیت انتقاد کرده بود. آیا فقط تنها او از حاکمیت انتقاد می کند؟ پس چرا دیگر منتقدان را دستگیر و یا به 12 سال زندان محکومشان نمی کنند؟!
خانم مهپاره صمداوا با اشاره به مشکلات و سختی های این دو سال در فراق همسرش که در راه احیای حق، بناحق محبوس شده، اظهار داشت: بعد از بازداشت همسرم، سرپرستی خانواده و مراقبت از فرزندان مان به تنهایی بر عهده من بوده و سخت مشغولم کرده است. این ایام به سختی می گذرد با این حال من می دانم که این همه بی عدالتی و حق کشی نمی تواند بر زمین بماند، مطمئنا خداوند متعال خود روزی همه اینها را روشن و ظالمان را رسوا خواهد کرد.
گفتنی است نام رهبر حزب اسلامی آذربایجان "موسوم" صمداف است اما در برخی مطبوعات و رسانه های ایران، به اشتباه یا به هر دلیلی به صورت "محسن" صمداف می نویسند!
منبع: سایت دنیزنیوز www.daniznews.ir
سخت گیری شدید بر رهبر اسلامگرایان آذربایجان در زندان
دکتر موسم صمداف از سال 2003 دبیر کل حزب اسلامی جمهوری آذربایجان و بعد از وفات مرحوم حاج علی اکرام علی یف، رهبری حرکت اسلامی این کشور را بر عهده دارد و الان دو سال است که در اعتراض به اقدامات ضد اسلامی دولت آذربایجان و ممنوعیت حجاب در مدارس، دستگیر شده ودر حبس بسر می برد.
اخیراً در خبرها آمده که »آنار قاسملی« وکیل دکتر موسم صمداف، به خبرگزاری های آذربایجان گفته: در آخرین دیدارم با دکتر حاج موسم صمداف در داخل زندان، او را بیش از پیش تحت نظارت و فشارهای روحی دیدم. دیدار با او شرایط بسیار سختی دارد تا حدی غیر ممکن می نماید، وی را از مطالعه مطبوعات دلخواه خود منع می کنند، من که وکیل قانونی صمد اف هستم، بعد از طی شرایط و مراحلی بسیار سخت و طاقت فرسا توانستم با موکل خود دیدار نمایم.
آنار قاسملی هشدار داده: صحت و سلامت رهبر حرکت اسلامی آذربایجان در زندان در خطر است، از کوچک ترین امکانات تامین سلامت روحی و جسمی وی هم، اثری در آن محیط بسته دیده نمی شود و دولت آذربایجان هیچ اهمیتی به سلامت وی نمی دهد، همچنانکه مدتی قبل، با مرحوم حاج واقف عبد الله اف نیز چنین کردند تا اینکه آن رفتارهای نامناسب منجر به وفات وی در زندان گردید.
وی افزود: حتی زندانیان عادی دیگر نسبت به دکتر صمد اف از شرایط بهتری برخوردارند.
قاسملی در بیان علت این سخت گیری دولت آذربایجان به صمد اف در زندان می گوید: علت این سخت گیری اخیر بر رهبر اسلامی آذربایجان، اعتراض و پیام اعتراض آمیز وی نسبت به برنامه ی یورو ویژن2012 است که در خرداد ماه سال جاری در باکو به اجرا درآمد و حیثیت ملی و دینی اهالی مسلمان آذربایجان را به تمسخر گرفت.
وی همچنین خبر داد: دکتر صمد اف به مدت 14 روز در سلول انفرادی و در شرایط بسیار نا مناسب و سختی نگهداری شده است.
وکیل دکتر موسم صمداف گفته: عوامل زندان هر روز علیه دکتر موسم صمد اف پرونده سازی جدیدی مبنی بر شورش در زندان، تحریک زندانیان و عدم رعایت مقررات داخلی زندان، انجام می دهند و سعی می کنند پرونده وی را سنگین تر نمایند.
گفتنی است بعد از شهادت معاون حزب اسلامی آذربایجان مرحوم حاج واقف عبدالله اف در زندان رژیم الهام علی یف، نگرانی اسلامگرایان و توجه ناظران سیاسی و بین المللی نسبت به سلامت و تامین امنیت رهبر حزب اسلامی در زندان بیشتر شده و بعضی از تحلیل گران پیش بینی می کنند که رژیم باکو قصد دارد دکتر موسم صمد اف را هم به سرنوشت مرحوم واقف عبدالله اف دچار نماید و او زنده از زندان بیرون نیاید. این موضوع در دو هفته اخیر عموم اهالی مسلمان بویژه فعالان جنبش اسلامی آذربایجان را خیلی نگران کرده است.
منبع: دو هفته نامه « دنیز» شماره 19 مورخ 3/4/91