انجمن ادبی آراز – 24
شاعران یکی یکی از پله های طولانی بالا رفته وارد سالن صفی الدین اورموی حوزه هنری آذربایجان غربی می شوند. برنامه حدود ساعت 10/17 شروع می شود. دبیر کانون ادبی و مسئول واحد آفرینشهای ادبی حوزه هنری به مناسبت برگزاری گنگره حسام الدین چلبی اورموی که دو روز قبل(19 اردیبهشت 90) در ارومیه اتفاق افتاد، ضمن تقدیر از این قبیل برنامه های فرهنگی – تاریخی، سخنانی در باره زندگی حسام الدین چلبی و تأثیر آن در آفرینش مثنوی مولانا ایراد کرد و افزود: اگر حسام الدین چلبی نبود، بی شک مثنوی جلال الدین مولوی هم یا خلق نمی شد و یا این عظمت نبود. مصطفی قلیزاده علیار تأکید کرد: پژوهشگران ادبی و تاریخی، باید شخصیتهای بزرگ تاریخی ارومیه را مطرح و معرفی نمایند و حسام الدین از جمله این شخصیتهای برجسته است که در عرفان و اندیشه نابغه اسلامی شرق جلال الدین مولانا تأثیری عمیق گذاشته است.
دکتر محمد علی ضیائی اولین شاعری بود که دو غزل خواند. شاعر جوان محمد رستمی هم غزلی خواند که گفت که قلیزاده گفت: تمام عناصر شعری در غزل رستمی جمع است الا اینکه اندیشه و زبان کمی قدمایی است و شاعر باید زبان نو و اندیشه ای نو در شعرش بیاورد. شاهرخ رضوانی حرف قلیزاده علیار را تأیید نمود و شاعر جوان نجیبانه نقد این دو نفر را شنید و قبول کرد. خانم کریم زادگان (مجری) در اینجا غزل معروفی از عمران صلاحی را با این مطلع قرائت کرد: خوش تر از قالی کرمان غزلی ساخته ام ...
«نوید آریا» دو شعر ترکی خواند:
بوش صندل لر دولودورلار/ آچیق گؤزله باخسان اگر/ آلقیشلاییر شعرلریمی/ آچیق گؤزله باخسان اگر... هر کوچه نین قهرمانی/ هم عنوانی هم نشانی/ بورو یوب بوتون جهانی/ آچیق گؤزله باخسان اگر. دؤشلرینده فخری مدال/ اوز کی، دئمه نورلو جمال/ هر گؤره نی آلیر خیال/ آچیق گؤزله باخسان اگر... روی شعر دوم نوید تا حدی هجو گونه با شاعری بود که ظاهراً نوید از او خوشش نمی آید!
مسعود هارای هم با چند شعر ترکی کوتاه پشت تریبون قرار گرفت:
گونش ساچلارین دنیزده یوواندا/ لپه لر دالغالانیب دوغولورلار/ کؤنلوم اونون ایچین داریخیر/ اولمویا ساچلاری قورومویا گونشین؟!
و شعر دیگرش: مال لار خیاواندان کئچنده/ ساغا – سولا باخارلار/ آمما داوارلار/ مال کیمی گؤزلرینی یئره تیکیب/ خیاواندان کئچرلر.
غلامحسین مرادی شعری ترکی با محتوای قدمایی تقدیم ساحت امیر مؤمنان علی (ع) نمود به مطلع:
علی دیر زاده کعبه، علی شایسته مولادیر/ علی دریای حکمت دیر، علی بیر سرّ عظمی دیر
فاطمه نعمت زاده خیلی وقت بود که شعری نخوانده بود، این هفته با دست پر آمده بود:
تو سیب و گندم عقلم شدی/ درختانم بی تعبیر تو مردند/ ابری شبیه باد بودی/ برگ برگ ذهنم از تو ورق می خورد/ و من نبودنت را سالهاست تجربه کردم/ در این جنگل، تنهایی عادت من است/ و کلبه ام/ و آبی که در این نزدیکی جاری است/ حالا تنهایی عادت من است.
خدیجه حسن زاده شعری با احساس خواند:
قورخمورام اؤلمکدن/ قورخوم سنسیز یاشاماقدیر/ زورلا کئچیر گونلریم...
حسن حاتم اینانلو حاضران را به شعری طنز فارسی مهمان کرد و کانون طنز ادبی حوزه هنری بعد از ظهر پنجشنبه ها را به یاد انداخت:
عشق تو گر سر به فلک می زند/ هر شبه سیصد اس و تک می زند/ عاشق دیدار رخم نیستی/ گرچه دلم بهر تو لک می زند/ ای که به لطف رُژ و ... و مش/ طعنه رخ تو به ملک می زند/ گر نخورد رنگ و جلا و کِرِم/ یک شبه روی تو کپک می زند/ من به فدای لب لعلت شوم/ زخم دلم را که نمک می زند/ گو به خیال تو، خیالات چیست؟ / هی به من آهسته سرک می زند/ تا نگهم محو تماشای توست/ لشگر مژگان تو تک می زند/ ...
قلیزاده علیار که کمتر از خود شعر می خواند، این هفته غزلی ترکی به یاد حاج علی اکرام رهبر جنبش اسلامی جمهوری آذربایجان خواند به مطلع:
اوجالیر گؤیلره افغان و هارایلار سنسیز/ اود وورور جانیمیزا شعله لی وایلار سنسیز
سیاوش جمال زاده « رائف» با یک غزل ترکی و یک غرل فارسی و هر دو منسجم و با حال و هوای تازه در کانون ادبی حاضر بود:
نشستـه ام چشــم بــه راه سحــر/ سپــرده ام دل بــه نگــاه سحــر
راه طـویلـی اسـت کـه پیمــوده ام/ از شـب دیجــور بــه گــاه سحـر
کـار مـن ایـن است دریـن شوره زار/ پـــرورش مهـــر گیـــاه سحــر
نیست دریـن حلقـه کسـی بی غمی/ تـا نشـود خــاطـر خــواه سحــر
چیـده ام از چشـم تـری شکـوه ای/ مـی برمـش هـدیـه بـه آه سحـر
مست شـو ای «رائـف» از ایـن انتظـار/ تـــا بنهــی ســر ز کــلاه سحـر
و ازغزل با حال ترکی اش:
گـؤز گوشه نشیـن اولـدو، قـان یاشلاری لال آخدی/
صورت لـره سوزیمـده ن لطـف ایلـه کمـال آخـدی
مسـت اولـدو اگـر بیـرگؤن «یا هو» لـر ایلـن ساقی/
تـر تر جالانیب حسّیـم دفترلـره حـال آخدی
رائـف گزه لـی حسنـون، وصـف ائتمگـه گؤردوم کی/
اؤزده ن دوداغین اؤزره میـل ائیلـه دی خـال آخـدی!
درگاهقلی عطارد، بابا علی جوانمرد، مشهدی اروج محمد پور و ... از دیگر شاعرانی بودند که شعر خواندند.
(منبع: هفته نامه آراز آذربایجان، شماره 210، مورخ 31/2/90 )