پیامبر، چرا از حجاز ؟!
به نظر می رسد اگر حضرت محمد – ص – به جای حجاز آن روز که اثری از تمدن و تفکر و فرهنگ مقبول انسانی در آن گزارش نشده، از جای دیگری مبعوث می شد، بیماردلان – به ویژه در عصر ما – بیشتر به شک و تردید می افتادند و شیطان دلهای مریضشان را بیشتر وسوسه می کرد. برای مثال اگر آن آخرین و کامل ترین پیامبر خدا از یونان ظهور می کرد یا از ایران یا از هند، که بالاخره برای خود تمدنی دیرینه و دیرپا و تأثیرگذار در دنیا داشتند و یا از جاهای دیگری مشابه این ممالک متمدن باستانی؛ بیماردلانی مثل میرزا فتحعلی آخونداف، یا سلمان رشدی، یا کسانی که اخیراً در بوق و کرنای خزعبلاتی مثل «تجربه نبوی» و از این قبیل مزخرفات می دمند، قطعاً می گفتند که از این قبیل کشورها خداوندگاران بیشمار دانش و اندیشه و الهام و معنویت و عرفان و هنر، همچون افلاطون و فلوطین و سقراط و ارسطو بودا و ابن مقـفـع و ابن سینا و زکریای رازی و بیرونی و ابوسعید و مولانا و ملا صدرا و .... ظهور کرده اند، این ( وجود مقدس رسول اکرم) هم یکی از ایشان.
اما ظهور آن حضرت از سر زمین حجاز و شهر مکه با شعار توحید و دعوت به دانش و صلح و قانون و عدالت و برادری و پاکی و با آوردن جامع ترین مجموعه وحیانی همه خوبی ها و عظمتها یعنی قرآن کریم در آن شرایط اجتماعی وحشت آور و گستردگی جهل و نادانی و بت پرستی و دخترکشی و فقر اقتصادی و فکری و جنگ و خونریزی و بی قانونی و هزاران بدبختی دیگر؛ خود دلیل بارزی است که محمد (ص) بی هیچ شکی پیامبری بزرگ از سوی خداست. همین.
خب، این هم یک دلیل بر نبوت آن حضرت، یعنی دلالت اجتماعی و شرایط مکانی. گرچه یک دلیل ابتدایی، اما واقعی است برای صاحبان دلهای سالم، البته با لحاظ اینکه قطعی ترین دلیل نبوت حضرت محمد – ص- و بزرگترین و جاودانه ترین معجزه ایشان، به یقین قرآن است.
انجمن ادبی آراز – 27
زمزمه های عاشقانه
(عصر شعر عید مبعث در کانون ادبی حوزه هنری آذربایجان غربی - ارومیه)
ساعت 5 بعد از ظهر چهار شنبه 8 تیر ماه 90 برابر با 26 رجب 1432 است و هوای ارومیه به شدت گرم. حدود 30 نفر از شاعران عضو کانون شعر و ادب حوزه هنری آذربایجان غربی آمده اند. برنامه با 15 دقیقه تأخیر شروع می شود. خانم زهرا کریم زادگان مجری کانون شعر و ادب حوزه هنری استان، با عرض خیر مقدم و تبریک عید مبعث حضرت محمد رسول الله (ص)، برنامه هفتگی کانون را شروع می کند. حسین سنجیده « نجات» از شاعران بی قیل و قال و صمیمی ارومیه با یک مثنوی روان ترکی تحت عنوان «بشارت» در عرض ارادت به ساحت مقدس پیامبر اسلام و در موضوع بعثت آن حضرت، پشت تریبون می آید:
گئجه دیر محمد (ص) یئنه اویاقدیر/
او خلوت زاغایا داغدا قوناقدیر.
سکوتلار قوینوندا مکه یوخلامیش/
گؤیلرله اما او الفت ساخلامیش...
حاج جعفر احمدیه نیز ابراز محبتی به رسول اکرم (ص) می کند به بیان خاص خود که محتوایش قابل تأمل و توجه است، البته زبان شعری اش از چند و چونی خالی نیست.
ولی زاده دو غزل کوتاه فارسی می خواند و کریم گل اندام شعری متفاوت و متأثر از اوضاع امروزی خاور میانه:
اورتا دوغو آدامی یام/
عؤمروم بویو گولدوم حیاتین اوزونه/
حیات اوزومه گولمه دی/
اجدادیمین آلین تری نیله دؤندو/
کؤرپه لریمین گؤز یاشی/
دیجله اولوب، آراز اولوب، سئله دؤندو/
آنا – باجیمین نیسگیلی مین – مین قارا ایله دؤندو....
در این قسمت، بیش از 25 عکس حرفه ای از هنرمند جوان ارومیه ای « هادی پناهی» که از وضع اسف بار فعلی دریاچه ارومیه و خشک شدنش گرفته است، به صورت ویدئویی ، با حضور و نظارت امین عزتی (مسؤول واحد تصویر حوزه هنری استان) و همکاری صمیمانه بهروز پویانفرد (همکار حوزه) برای شاعران پخش می شود و جماعت حاضر را تحت تأثیر قرار می دهد. آنان عکاس جوان و دو نفر همکار حوزه را با کف زدن و احسنت و آفرین تشویق و از زحمات آنان تقدیر می کنند.
استاد غلامرضا دانش فروز دیگر شاعر فرزانه و بی ادعا، شعری ترکی تقدیم حضرت رسول (ص) می کند به مطلع:
جان جهان مصطفی، نعمت عظمی ایمیش
رحمت للعالمین اوندا هویدا ایمیش
واسطه دیر عالمه، عالمه هم آدمه
شوکتینی بیلمرم، عین معما ایمیش
شاعر پیشکسوت جناب استاد علی محمدیان (مسافر همدانی) هم به مطلع:
ای جمال گل خجل از جلوه ی رخسار تو/
کی شود جنت مبارک بر من از دیدار تو؟
و سید حیدر علی آران نیز هم، با شعر آزاد « افتخار آفرینش» خود:
سکوت بود و صفا بود/
و غار حرا، حیران و مست بود/
به زمزمه های عاشقانه ...
مصطفی قلیزاده علیار دبیر کانون شعر و ادب که این بار برخلاف توصیه هایش به دیگران، خودش کمی دیرتر از دیگران آمده!! یکی – دو بند از مسمط معروف و بی نظیر ادیب الممالک فراهانی در مدح پیامبر اکرم را برای مجلس می خواند:
فخر دو جهان خواجه فرخ رخ اسعد/
مولای زمان، مهتر صاحبدل امجد/
آن سید مسعود و خداوند مؤیّد/
پیغمبر محمود، ابوالقاسم احمد/
وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلد/
این بس که خدا گوید: « ما کان محمد»
بر منزلت و قدرش، یزدان کند اقرار.
قلیزاده علیار توضیح می دهد که این مسمط حماسی و پر صلابت از نظر محتوا قابل توجه، شورانگیز وغنی است و از جهت ساختار زبانی بسیار محکم و روان؛ به معنی واقعی کلمه شعر است با تمام عناصر شعری و در ردیف شاهکارهای ادب فارسی قرار دارد. وی آنگاه از دو شعر با فخامت و شاهکار از دو شاعر بزرگ معاصر فارسی و ترکی در ثناگستری پیامبر اسلام یاد می کند، اولی مرحوم استاد امیری فیروزکوهی به مطلع:
آنک آواز نبی از در بطحا شنوید/
ذکر حق را ز در آفتدن بتها شنوید...
و دومی شادروان حسین راضی نخجوانی به مطلع:
مکانین پاک اورک لردیر محمد یا رسول الله/
آدینلا شعله لنمیش دیر طبیعت یا رسول الله
علی شجاع شعری اجتماعی طنز آمیز می خواند با ردیف « آجی دیر» (تلخ است):
تا دئدیم حقی باتان خلق «حقیقت آجی» دیر/
دئدیلر کس سسینی، بوردا حقیقت آجی دیر...
خاطرات آلبومونا کؤچدو یاشیل منظره لر/
بورویوب چؤللری آفات، طبیعت آجی دیر...
لطف شعر در مصرع اول مضاعف است، شاعر با استفاده از صنعت جناس تام، جمله « حقیقت آجی دیر» را به معنی « گرسنه حقیقت» یا به تعبیر دیگر «تشنه حقیقت»
آورده و در مصرع دوم به معنی « حقیقت تلخ است».علی علیزاده «امید سلماسی» شاعر و روزنامه نگار فعال ارومیه غزلی ترکی زیبا به مطلع ذیل می خواند بی هیچ تعارف و مقدمه و مؤخره ای:
من نه مجنونام قالام چؤللرده لیلا عشقینه/
یا کی وامق تک اولام آواره عذرا عشقینه...
استاد محمود شامی شاعر صبور و متواضع و بی ادعا، شعری با نام « اورمو گولو خطر ده دیر» - که سرشار از احساس و توصیفات شاعرانه است – درمرگ تدریجی دریاچه ارومیه سروده، تقدیم می کند با صدای رسایش، و مثل همیشه بدون استفاده از میکروفون:
سویو باتمیش دوزلو دنیز/
گووه نیریک آدینا بیز.
تاریخ بویو واردیر یاشین/
شاهدی سن چوخ شاواشین.
کاظم داشین هله قالیر/
کئچمیش لری یادا سالیر....
شاهرخ رضوانی پشت تریبون قرار می گیرد ابتدا به خانم زهرا کریم زادگان تبریک می گوید که در «سومین جشنواره منطقه ای نسلی از آفتاب» حوزه هنری در موضوع داستان نویسی و نیز در مسابقه سازمان حج و اوقاف در موضوع قطعه ادبی حایز مقام اول شده است، بعد غزلی با مایه های اجنماعی و فلسفی می خواند به مطلع:
غافل از بودن اینجایی و اکنون هاییم
فارغ از درد و غم و محنت این دنیاییم ...
حاج علی صلاحلو دو شعر – فارسی و ترکی – از مجموعه شعرش در ستایش رسول اکرم (ص)می خواند:
مطلع ترکی اش:
خلوتگه یاری گزن بو دلبر و دلداره باخ/
یار عاشق اولموش یارینه، عشق عالمینده یاره باخ...
علی آزاد قوشچو هم شعری ترکی می خواند در باب حقیقت دنیا:
استه ییب دونیانی، فراخلانانلار/
دونیانی قدیم دن قالان گؤرموشم.../
آوای پیامبر
تبریک عید همه انسانها
بی شک روز بعثت حضرت محمد (27 ماه رجب) عید همه انسانهاست نه فقط مسلمانان؛ چون آن آخرین پیامبر خدا، برای نجات و سعادت عموم بشریت مبعوث گردید. من سخن را کوتاه می کنم با ذکر مطلع دو شعر فاخر و پر صلابت از دو شاعر بزرگ معاصردر دو زبان ایرانیِ فارسی و ترکی و هر دو شعر در مدح پیامبر اسلام. اولی شادروان استاد «سید عبد الکریم امیر فیروزکوهی»:
آنک آوای نبی از در بطحا شنوید/
ذکر حق را ز درافتادن بتها شنوید...
دومی مرحوم « حسین راضی نخجوانی»:
مکانین پاک اوره ک لردیر، محمد یا رسول الله!
آدینلا شعله لنمیش دیر شریعت یا رسول الله...
عید مبعث بر شما مبارک ای همه انسانها، ... عیدتان مبارک!
پیام فاطمه زهرا و جامعه ما
فردا دوشنبه 20 جمادی الثانی 1432 (سوم خرداد 1390) است و آغاز جشن میلاد مبارک حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن و روز مادر و آغاز هفته گرامیداشت مقام زن در کشور ماست. با خود فکر کردم من چه هدیه ای می توانم برای خانواده و فرزندانم و همه بانوان و فرزندان شایسته وطنم و بلکه همه زنان پاکدامن و مؤمن و مسلمان جهان اهدا کنم که شایسته این روز و این نام باشد؟ ... در ذیل عنوان ساده و روشن بالا می خواهم هدیه ای را از مکتب اهل بیت (ع) برای همه زنان مسلمان و حتی برای خودم و همه مردان مسلمان که همه با محبت خاندان پیامبر به ویژه فاطمه زهرا بر خود می بالیم، بیآورم و به عبارتی دیگر، درسی را از مکتب فاطمی بازگو کنم. بی هیچ توضیحی می روم سر اصل مطلب:
امام موسی الکاظم (ع) به نقل از پدر و نیاکان پاک و معصوم خویش و ایشان از امیر مؤمنان علی (ع) روایت کرده اند که: مردی نابینا برای اظهار نیاز مادی خویش، از حضرت فاطمه زهرا درخواست ملاقات کرد. بانوی بزرگ اسلام پذیرفت. وقتی مرد نابینا وارد شد، حضرت زهرا (س) پشت پرده ای قرار گرفت و آماده شد تا سخن آن شخص را بشنود. حاجت مرد نیازمند از سوی فاطمه برآورده شد و او رفت. پیامبر اسلام که خود از نزدیک شاهد و ناظر این ماجرا بود، از دخترش فاطمه زهرا پرسید: فاطمه جان، چرا وقتی آن مرد نابینا وارد شد، پشت پرده رفتی؟ او که تو را نمی دید!
فاطمه پاسخ داد: درست است پدرجان، او بینایی نداشت و مرا نمی دید، اما من که او را می دیدم، وانگهی او بوی نامحرم را حس می کند!!
پیامبر با شنیدن این حرف پرمعنی فاطمه، فرمود: فاطمه جان! گواهی می دهم که تو پاره تن و جان من هستی!
( منبع: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 42، ص 91 )
خب، درس فاطمه زهرا تمام شد! اما پیام سازنده این حدیث چیست؟
پیام این حدیث چیست؟
من برآنم که راز بزرگ این حدیث و کلام وحی گونه فاطمه زهرا در این حقیقت نهفته است که مرد نامحرم هرچند نابینا هم باشد، بوی طبیعی و محرک زن نامحرم را می شنود و حضور تأثیرگذار زن نامحرم را در وجودش حس می کند. پس باید برای دور ماندن از فتنه و گناه، زن و مرد نامحرم باید از معاشرت نزدیک، حتی در چند قدمی هم باشد، پرهیز کنند و به عبارتی رساتر باید حدود زن و مرد نامحرم در همه حال حفظ و مراعات گردد. این حدیث نمی گوید زن و مرد نامحرم نباید هیچ ارتباط سالمی داشته باشند، بلکه به صراحت تمام پیام می دهد که باید حدود و مرزها را رعایت کنید. همین و بس. این پیام بسیار بزرگی است که متأسفانه امروزه تا حد زیادی در جامعه ما نادیده گرفته می شود چه در عینیت جامعه و واقعیتهای روزمره زندگی و کار و شغل و چه در رفتارهای نمادین و مجازی مثل فیلم و نمایش و سریالها. امروزه تمام فیلمهایی که در جامعه ما ( سینما و تلویزیون) تولید می شود، زن بدون استثنا بزک کرده و آرایش شده، آن هم از نوع جذابترش در کنار مردان نامحرم – در هرنقشی که به عهده داشته باشد - حضور دارد و تحت تأثیر آن جامعه هم به این بی مبالاتی آلوده می شود و اقلّ کم آن است که باعث می شود حدود شرعی معاشرت نادیده گرفته شود و قـُبح سکس و ابتذال و ارتباط ناسالم زن و مرد نامحرم از بین برود و یا معمولی گردد، هم در خانواده ها و هم در انظار عمومی.
ببخشید من قصد موعظه کردن و یا جانماز آب کشیدن ندارم، لطفاً کمی به اطرافتان بنگرید! ... دنبال مقصر هم نگردید، اما می توانید به عوامل و زمینه های این بلبشو و تضادها بیندیشید، یا اصلاً بی خیال باشید! هر طور که میلتان است!
گر نیاید به گوش رغبت کس
بر رسولان پیام باشد و بس! ... همین.
یک خاطره عجیب و شرم آور!
چندی پیش که سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بود، حدود ساعت 5 بعد از ظهر زنگ خانه به صدا درآمد. رفتم باز کردم، یک خانم جوان حدود 20 – 22 ساله، تماماً بزک کرده با روسری خوشرنگ و جذاب، نصف موهای بور سرش بیرون از روسری، مقداری از سینه و گردن باز و مانتویی تنگ و خوشرنگ بر تن، با یک دختر بچه ده – دوازده ساله که شلوار قرمز رنگ و تنگی پوشیده بود، دم در ایستاده و منتظر بود تا آش نذری وفات فاطمه زهرا را بدهد! بوی عجیب ادکلن اش هم به جای خود معلوم و ملحوظ!... از همسایه های نزدیک ما نبود، شاید هم مهمان یکی از همسایه ها بود و آمده بود برای کمک به پخش آش نذری... باری به هر تقدیر! من هرچه فکر کردم، نتوانستم هیچ مناسبتی بین ظاهر فریبنده و گناه آلود و آلوده کننده آن خانم مسلمان و نذر فاطمه زهرا (س) پیدا کنم و یا عوامانه خودم را راضی کنم که ای بابا، به ما چه ربطی دارد! شاید حضرت از او بپذیرد! ... خلاصه، من گفتم که خدا قبول کند و او با لبخندی رفت به طرف خانه دیگر همسایه و سراغ کار خودش که آش نذری می داد.
اما جای شرمساری است که امروزه پیام حجاب فاطمه زهرا دارد از موضوعیت خود در جامعه اسلامی و شیعی ما می افتد و در حد منبر و موعظه و کلاس درس اخلاق و بینش اسلامی و صحبتهای کارشناسان محترم مسائل دینی صدا و سیما و ... خلاصه می شود و در این عرصه البته هم زن و هم مرد هر دو غافلند یا تغافل و سهل انگاری می کنند؛ عوامل هم که مقصرند جای خود، ...افسوس!
راستی یادم نرفته بگویم که روز زن و روز مادر مبارک باد.
مصطفی قلیزاده علیار