وصیت نامه علامه حلی
علامه حِلّی (حسن بن یوسف) از نامدار ترین دانشمندان و نوابغ تاریخ بشر، از بزرگ ترین فقیهان شیعه و از عالمان کم نظیر اسلامی است که به ندرت می توان شخصیتی با استعداد سرشار و نبوغی شگفت چون او را در تاریخ نشان داد. به سبب همین نبوغ شگفت انگیز علامه بود که به او لقب « آیت الله» (نشانه خدا) داده بودند. وی متولد ماه رمضان است که در این ماه خدا و در سال 648 هـ. در شهر حِلّه عراق و در خانواده ای کاملاً علمی و مذهبی به دنیا آمد. پدرش شیخ یوسف و دائی اش محقق حلی هم از فقهای برجسته زمان بودند. علامه در محضر آنان و دیگر عالمان معروف زمان از جمله خواجه نصیر الدین طوسی درس خواند. علامه آثار قلمی فراوانی در زمینه های علمی و فقهی و اصولی و حدیثی و اعتقادی دارد. پسرش شیخ محمد معروف به «فخر المحققین» هم از فقها و علمای بزرگ بود. علامه حلی در سال 726 هـ. در 78 سالگی وفات کرد و در جوار امیر المؤمنین (ع) در نجف اشرف به خاک سپرده شد. این عالم بزرگ وصیت نامه ی جالبی دارد خطاب به پسرش محمد فخر المحققین که البته همیشه و برای همگان – به ویژه جوانان دانشجو و طلبه و هنرمند و شاعر و نویسنده و فعال در دیگر حوزه انسانی و اجنماعی - خواندنی و آموزنده است و روح دین و آموزه های دینی و مکتب اهل بیت (ع) در این وصیت نامه ی ارزشمند جریان دارد. بنده در آینده – ان شاءالله - ترجمه تمام آن را ارائه خواهم کرد. فعلاً در اینجا به ترجمه خلاصه و جملات مهم تر آن که مناسب این ایام معنوی ماه مبارک رمضان است، برای تیمن و تبرک اکتفا می کنم:
« فرزند عزیزم، امیدورارم خداوند تو را به اطاعت خود و انجام کارهای نیک موفق فرماید... تو را وصیت می کنم به داشتن تقوا، چرا که تقوا شیوه پایدار اولیا، امری واجب، سپری در برابر آتش دوزخ و توشه ای ماندگار در نزد خدا برای آخرت انسان است و بهترین اندوخته ای است که انسان برای روز قیامت آماده می کند... تو را وصیت می کنم به صرف عمر خود در راه تحصیل کمالات و فراگیری دانش و ارتقا از حضیض نقص به قله کمال و از حضیض جهل به اوج عرفان...فرزندم، کمک به برادران دینی را فراموش نکن. بدی افراد را با نیکی پاسخ ده ... از معاشرت با اراذل و افراد پست و نادان دوری کن که معاشرت با آنان اخلاق تو را فاسد می کند . با عالمان و دانشمندان انس و الفت داشته باش، چرا که معاشرت با اهل علم تو را برای تحصیل کمالات آماده تر می کند. همواره توکل به خدا داشته باش. در راه خدا صبور باش و راضی به رضای او. هر روز و هر شب به اعمالی که انجام داده ای و انجام می دهی، رسیدگی ( محاسبه نفس) کن. بیشتر استغفار کن. از نفرین مظلومان به ویژه یتیمان و پیره زنان برحذر باش... نماز شب را حتماً بخوان، چرا که پیامبر (ص) به آن تأکید داشت. فرزندم، صله رحِـم را از یاد مبر و با اقوام و خویشان ارتباط مستمر داشته باش، چون این کار عمر انسان را زیاد می کند. خوش اخلاق باش؛ پیامبر فرموده است:« شما که نمی توانید از اموالتان به همه ی مردم بدهید، پس با اخلاقتان به همه ی مردم احسان کنید!». فرزندم، به فرزندان پیامبر و سادات علوی نیکی کن، چرا خداوند [در قرآن] مودت و نیکی در باره ایشان را مورد تأکید قرار داده و محبت و نیکی به ذریّه ی رسول الله را پادش رسالت او قرار داده است ... در راه کسب علوم و معارف دینی بیشتر کوشش کن... بدان که خداوند خود سرپرست و نگهدارتوست.»
زُهره ستاره ی عشق
راستی می دانید در ادبیات ما «ستاره ی زُهره» نماد چیست؟... آری، زهره «ستاره عشق» است! این از این؛ خوب به یاد داشته باشید.
در روایتی از پیامبر اکرم (ص) فاطمه زهرا (س) به ستاره زُهره تشبیه شده! متن حدیث چنین است:
- « اَنَس بن مالک روایت کرده که روزی بعد از نماز صبح، پیامبر رو به ما کرد و فرمود: ای جماعت مسلمان، هر کس آفتاب را از دست بدهد، باید به ماه توجه نماید، در نبود ماه، به ستاره زُهره روی نماید و اگر زهره را نیابد، به دوستاره درخشان (فـَرقـَدَین) پناه ببرد. از پیغمبر سؤال شد: یا رسول الله! مقصود از آفتاب و ماه و ستاره زهره و دو ستاره درخشان چیست؟ فرمود: من آفتابم، علی ماه، فاطمه زهرا ستاره زهره و حسن وحسین دو ستاره فرقدین (ذرخشان) هستند. آنان و کتاب خدا عامل نجات بشر و همواره به هم پیوسته اند، هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر به من بپیوندند.»
(منبع:کتاب « احقاق الحق»، تألیف: شهید قاضی نورالله شوشتری، ج 24، ص 250، چاپ با تحقیقات و نظارت مرحوم آیت الله مرعشی نجفی، قم.)
آری، فاطمه زهرا (س) نقطه مرکزی همه خوبی ها و عشق به خداست... یا فاطمه زهر!
مسأله اسرائیل و فلسطین ازچند قرن پیش آغاز شده بود نه از قرن بـیستم.
آیا می دانیم مسأله فلسطین و اسرائیل اصلاً از چند قرن پیش آغاز شده؟ تشکیل وطن یهودی در فلسطین طی چند صد سالی با یهودیان بوده است. محققان در این موضوع پژوهش های علمی – تاریخی انجام داده اند. اما من چندی پیش درجلد دوم کتاب «دریا گوهر» (ترجمه مقالات، اشعار و داستانهای نویسندگان و شاعران اروپایی و آمریکایی به قلم مترجمان ایرانی و گردآوری توسط مرحوم دکتر مهدی حمیدی، چاپ پنجم از انتشارات امیر کبیر، 1349) شعری تحت عنوان « کوری شِمشون»از «میلتون» شاعر انگلیسی قرن 17 م. (1608 – 1674) خواندم :
« به من وعده دادند که فرزندان اسرائیل (یهودیها) را از تعدی فلسطینیان نجات خواهم داد.... اما بگذار در این پیشگویی خداوند شک نداشته باشم ...» - (همان، ص 120)
می بینیم که شاعر یهودی چهار صد سال پیش مسأله غصب فلسطین توسط یهود را در هاله ای مقدس پیچیده و آن را وعده الهی نامیده و نا امید از نیل به این آرزو هم نیست... و نشان به آن نشان که سیصد و پنجاه سال بعد ، آرزوی آن شاعرقرن 17، در اواسط قرن 20 و در سال 1948 با تجاوز یهود غاصب در سرزمین فلسطین تحقق یافت. «هرتزل یهودی» صهیونیست از اواخر قرن 19 موضوع تشکیل دولت یهود و کشور یهودی در سرزمین اسلامی فلسطین را پیشنهاد کرد و کتاب « دولت یهود» را نوشت. دهها سال گذشت و در این مدت یهودی ها با پشتیبانی سرمایه داران بزرگ و دولت انگلیس و لابی گریها و تشکیل کنگره های مختلف در ممالک اروپایی، بالاخره دولت غاصب صهیونیستی یهود در سال 1948 در خاک فلسطین تشکیل گردید و صهونیستها در سرکوبی فلسطینی ها و اخراج آنها از وطنشان، از هیچ گونه خونریزی و ظلم و جنایت و تجاوزفروگذار نکردند...
می خواهم بگویم که یهود در آرزوی ساختگی خود طی قرنها اصرار ورزید و مقاومت کرد و فرهنگ سازی نمود و از هیچ گونه همت و هزینه و فریب و تظلم باز نایستاد تا بالاخره به آرزوی باطل خود دست یافت ... خب مسلمانان! ما را چه شده که گاه در رسیدن به آرزوهای طبیعی و بحق و انسانی کوچک خود هم ناکام می مانیم و وا می رویم؟! با این حساب آیا بازپس گیری فلسطین از صهیونیستهای غاصب آرزویی ممکن نیست؟ قطعاً که ممکن است. پس آرزوهای بلند و بزرگ داشته باشیم با همتهای سترگ و تلاشهای بیشتر و مقاومت روز افزون و وحدت برادرانه. پایداری و وحدت ملت ایران در هشت سال دفاع مقدس ( 1359- 1367) نمونه ی عالی چنین ادعایی است که در مقابل دنیا ایستادگی کرد و دشمن را باز پس راند و کشورش را حفظ کرد. یا حق!
مصطفی قلیزاده علیار
وبلاگ نویسان چند دسته اند؟ شما از کدام دسته اید؟
می توانید روی این حرف خوب فکر کنید. اصلاً از خودتان قیاس کنید که چرا هر روز به وبلاگتان سر می زنید و اگر یک روز دسترسی به وبلاگ نداشته باشید، چه حالی پیدا می کنید؟ آیا به آن معتاد شده اید؟ یا واقعاً حرفی برای گفتن دارید؟ رسالتی در این اقدام حس می کنید؟ به حرف زدن و خالی شدن احتیاج دارید؟ دنبال همنفسی می گردید؟ وبلاگ را نوعی سرگرمی می بینید؟ و ... و به همین قیاس وبلاگ نویسان می توانند به دسته های گوناگونی تقسیم شوند. من فعلاً جواب خودم را نمی نویسم. شاید هم دقیقاً نمی دانم از کدام دسته ام! همین قدر می دانم که اگر حرفی برای گفتن و اندیشه ای برای ارائه کردن داشته باشم، همین وبلاگ وسیله خوبی است و سعی می کنم آن را به « وبلاگ اندیشه» تبدیل کنم و اگر توانستم به سمت « انجام مسئولیت و تعهد در برابر خدا و بندگان خدا» ببرم،همین .
بنابر این وقتی هدف چنین بزرگ و مقدس باشد، نه افزایش تعداد بازدید کننده فریبت می دهد و نه کاهش آن مأیوست می کند. در این باره شاید یادی از یک مرد الهی – زنده یاد مرحوم علی اللهوردیخانی – برای خودم و شما خواننده عزیز بجا باشد. روزی – در سال 1380 ،در تبریز) از آن فرزانه ی وارسته سؤال کردم:« جناب استاد، فلان کتابتان چاپ نشد؟ چرا ناشر (انتشارات استان قدس رضوی) این همه به تأخیر می اندازد؟»
آن مرد خدا با اندک تأملی – که انگاری شهود می فرمود باطن دنیایی مرا - پاسخ داد: « چاپ و انتشار یک اثر، اصلاً مهم نیست، مهم آن است که مورد قبول و رضایت خدا – با دست اشاره به بالا- واقع شود!»
با شنیدن این کلام – که در واقع نهیب بیدار باش بود برای من غافل، لرزیدم که من کجای این جدول هستی واقع شده ام و این مرد خدا کجا؟!
این حرف پر معنی برای من بی عمل درس بزرگی بود و اینجا آوردم تا اگر خودم هم نمی توانم به آن عمل کنم، معتقدم که حتماً در بین خوانندگان و بنندگان این مطلب کسانی پیدا می شوند که خریدار چنین گوهر با ارزشی هستند تا به آن عمل کنند یا قدرش را بهتر از من بشناسند و در نوشتن و گذاشتن مطلب به وبلاگ و بلکه در همه فعالیت های خود در عرصه زندگی، حرف آن بنده مخلص خدا را نصب العین قرار دهند.
راستی، بیایید بین خود و خدایمان رو راست باشیم! خب؟ حالا در نوشتن یا گذاشتن مطلب به وبلاگ یا سایت و مطبوعات و رسانه ها، واقعاً چقدر و چند در صد رضایت خدا و صلاح مردم را در نظر می گیریم؟!... جااان؟!!... البته خودم را عرض می کنم و با خودم حرف می زنم، تو دماغی هم حرف می زنم! ... ؛ به هیچ کس جسارت نمی کنم. ببخشید اگر خیلی منبر می روم !
مخلص شما: مصطفی قلیزاده علیار
به همین سادگی و زیبایی... «علی»
امروز برای حرمت گذاری به سالروز میلاد مولود کعبه امیر مؤمنان علی (ع)، هیچ کلامی را بهتر از سخن پیامبر نیافتم: «ذکرُ علیّ ٍ عباده» (گفتن نام «علی» عبادت است!)
این سحن ساده و رسا، به همین سادگی و زیبایی اوج عظمت خدایی علی بن ابی طالب (ع) را می رساند. پس بگو: یا علی!، یا بگو: علی. همین. که عبادت بزرگی است.
البته در حدیث دیگری پیغمبر فرمود: «ذکرُ علیّ ٍ تسبیح» ( ثواب ذکر نام علی ، برابر با سبحان الله گفتن است!)
یا علی!