آذربایجان، ایران
همیشه پای ایران در میان است!!
نگاهی به حوادث تروریستی اخیر در شهر گنجه
حوادث خونین
«اِلمار ولی یف» فرماندار شهر گنجه دومین شهر بزرگ و مهم جمهوری آذربایجان روز سه شنبه 3 جولای 2018 (12 تیر ماه 1397) جلو یک سوپر مارکت عمومی به دست «یونس صفراف» که در اصل گنجه ای با تابعیت روسی است، ترور شد و خود و محافظش در این حادثه بشدت زخمی و به بیمارستانی در باکو منتقل شدند. اما دو روز بعد به اسرائیل انتقالش دادند. از مجموع اخبار ضد و نقیض معلوم میشود که مغز فرماندار بشدت آسیب دیده و ظاهرا یا مرده یا دیگر قابل تعمیر و علاج نیست. در ارتباط با این حادثه، علاوه بر یونس صفراف، 12نفر دیگر هم دستگیر شدند. (خبرگزاری «آپا»، 4 جولای 2018)
اوضاع اجتماعی آذربایجان و افکار عمومی بخصوص اهالی گنجه به این موضوع و علل و اسباب بروز آن درگیر بود و هر کس از پیش خود تحلیلها و تصوراتی میکرد و رسانههای وابسته به دولت و گاه غیر وابسته یا مشکوک علل و اسبابی برای ترور فرماندار میشمردند و در تحلیل شخصیت و تعیین هویت شخص تروریست یونس صفراف گمانه زنیها می کردند و حدود یک هفته افکار کل مملکت به این مساله مشغول و معطوف بود که ناگهان سه شنبه بعدی 10 جولای 2018 اوضاع گنجه بهم خورد و چند صد نفر جلو فرمانداری شهر به صورت تند و خشونتآمیز و با شعارهای دینی مخصوصا «الله اکبر» دست به تظاهرات زدند و با پلیس درگیر شدند و در این درگیری دو افسر پلیس («ایلقار بالاکیشی یف» معاون رییس شهربانی گنجه و «صمد عباس اف»معاون شهربانی بخش نظامی) توسط افراد تظاهرات کننده با سلاح سرد (خنجر و قمه) بشدت زخمی و کشته شدند!
در رسانههای رسمی، مدت تظاهرات 30 دقیقه اعلام شد، تعداد تظاهرات کنندگان حدود 200 نفر، دستگیرشدگان 40 نفر، علت اصلی این اقدام گروهی یا مردمی، رادیکال بودن و افراطی بودن افراد اقدام کننده و تظاهرات کنندگان. همچنین نام قاتلان مظنون و مشکوک دو پلیس مقتول، دو جوان به نامهای «رشاد بؤیوک کیشی یف» و «فرخ قاسم اف» اعلام شد که هر دو متولد سال 1988 هستند، دیندار و تندرو بوده و به زیارت کربلا رفته اند! و در ایران هم اماکن مقدسه را زیارت کردهاند!! ...
(منبع: سایت «آذویزیون.آذ» - AzVision.az مورخ 11 جولای 2018)
در برخی خبرها آمده که صمد عباس اف 9 روز قبل از کشته شدن، طی ابلاغ کتبی از سوی رییس جمهور الهام علی یف، موردتقدیر و تشویق قرار گرفته، ارتقاء درجه یافته بود (سایت: 101.az)
در یک نگاه عادی، حوادث خونین شهر گنجه در ماه جولای 2018 کاملا غیر عادی و «خلاف آمدِ عادت» بود، دو حرکت تروریستی غیر قابل پیشبینی در طول یک هفته و هر دو هم خونین و به قصد کشت، آن هم کشتن مسئولان طراز اول گنجه و معاونان پلیس یک شهر مهم بعد از پایتخت.
جالب توجه اینکه در هر دو حرکت، نام ایران به صورت غیر رسمی و حتی غیر مرتبط به میان کشیده شد! زیارت اماکن متبرکه مذهبی ایران توسط تروریستهای مظنون!! آن هم با این عنوان که تروریستها به ایران هم سفر کرده و اماکن مقدسه را زیارت کرده اند! سندشان هم اینکه آن دو جوان در شبکههای عکسهای خود از زیارتگاههای مقدس در ایران و کربلا را منتشر کرده اند. (منبع: همان سایت)
در یک گزارش جداگانه شیطنتآمیز با تیتر درشت و رنگی «حرکت تخریباتی در گنجه و پرچم ایران در فروشگاه OBA» آمده که در فرورشگاههای زنجیرهای «سوپرمارکت آراز» و « OBA market» اسباب بازیهای نظامی و پلیسی برای پسر ها به فروش میرسیده با روبان سه رنگ پرچم ایران، مثل کلاهخود و ... که نشان میدهد پرورش روحیه ایرانی و دینی (تروریستی) در این اینجا تصادفی نیست و زمینهسازی شده و میشود!! ... اما از طرفی پرس و جو و بررسیهایی که از مسئولان و مدیران فروشگاهها شده، کاشف به عمل آمده که: واردات اسباببازی از کشورهای مختلف از جمله روسیه و اوکراین و ایران و ترکیه ... با مجوز رسمی گمرک و مراکز دولتی انجام میگیرد و رنگ پرچم این کشورها هم روی این قبیل اسباب بازیها هست و نهادهای گمرکی و دولتی و امنیتی این مسایل را دیدهاند و بلامانع اعلام کردهاند. (سایت: فِمیدا.آذ Femida.az مورخ 13 جولای 2018)
گر چه از این قبیل شانتاژها و حماقتهای رسانهای مشکوک در جمهوری آذربایجان چیزی علیه ایران ثابت نمیشود، اما بیشک با آن تیتر شیطنت آمیز، علیرغم خنده دار و احماقه بودنش، هدفدار است، یعنی «باری به هر جهت، ایران!» و «همیشه پای ایران در میان است!»
از آن طرف، مقامات و نهادهای رسمی هیچ گونه اظهار نظر قطعی نکردهاند، یکی از نمایندگان مجلس گفته است ممکن است این قیبل حرکات تکرار شود! موسی قلی یف با اعلام این هشدار، تاکید کرده که باید نیروهای دولتی و امنیتی و مردم نیز هوشیار باشند، دشمنان آذربایجان، کشور و دولت و ملت و رشد و توسعه فزاینده آذربایجان را هدف گرفتهاند و دستهایی پشت این قبیل صحنهها پنهان شده، که باید شناسایی و قطع شوند!
وی تصرح کرده که: «معلوم نیست سردسته و رهبر اصلی این حرکات تروریستی کیست!» (سایت «آذویزیون.آذ» - AzVision.az مورخ 11 جولای 2018)
این هم نمونهای دیگر از تناقض گویی های مسئولان آذربایجان در مورد حوادث گنجه است با اینکه به اعتراف خود از اول افرادی مختلف و متفرقه را دستگیر و بازرسی و تفتیش و بازجویی کردهاند، اما هنوز نمیدانند سر نخ ماجرا دست کیست؟! قطعا این ادعا قابل قبول نیست.
سر نخ ماجرا دست کیست؟
در این مورد نمیتوان نظر قطعی داد چون هنوز پشت پردههای حادثه افشا نشده، اما از چند منظر میتوان به ماجرا نگاه کرد:
اول – احتمالا کار خود دولت است و طی این عمیات، برخی مخالفان خود را که احتمال میدهد علیه دولت و به نفع دول خارجی ممکن است دست به کودتا بزنند، ضربه فنی میکند و قبلا هم از این اقدامات پیش گیرانه کرده است از جمله در ماجرای دستگیری «الدار محموداف» وزیر اطلاعات و امنیت» و معاونان او و مسئولان رده اول وزارتخانه، در سال 2017
دوم – احتمالا کار یک یا چند دولت خارجی مثلا آمریکا و عربستان و روسیه و ... باشد برای ایجاد اغتشاشات داخلی و گسترش آن و تحت فشار قرار دادن دولت آذربایجان با هدف تغییر دولت، یا باج گرفتن و امتیاز گرفتن، مثلا ائتلاف ضد ایرانی. در مقاله ای تحت عنوات «ترور با خنجر و سپر و حجاب علیه ما» در همان سایت تصریح شده که توطئهگران در آذربایجان با دو شعار فریبنده پا به میدان می گذارند: یکی وطن پرستی و دیگری تظاهر به دیانت و دینداری است. استفاده از نام دین برای ترور و توطئه را «ترور مُحجّبه» یا ترور در پوشش حجاب اسلامی و تظاهر به دینداری گذاشته.
(سایت «آذویزیون.آذ» - AzVision.az مورخ 11 جولای 2018)
این که دولت آذربایجان هنوز نظر قطعی در باره مسببان پشت صحنه گنجه اعلام نکرده، این احتمال را تقویت میکند که خود میداند کار کدام دولت است، اما فعلا به مصلحت خود نمیداند که افشا کند.
سوم – احتمال اینکه حوادث گنجه حرکت مردمی باشد، که اگر چنین باشد سقوط دولت آذربایجان شروع شده و مردم مستقیما با سلاح سرد و گرم رو در روی دولت ایستاده و در این راه حتی از جان خود هم می گذرند. البته این احتمال گر چه منتفی نیست، اما امکان وقوع آن فعلا خیلی بعید به نظر میرسد زیرا، هنوز در مردم آذربایجان آن بصیرت و آمادگی برای قیام مردمی وجود ندارد که بدون رهبری مقتدر و محبوب و نافذ، قیام کنند و مطالبه گر باشد. بنا بر این، حرکت گنجه لابد از یک رهبری پشت پرده آب ی خورد یا دول خارجی و یا خود دولت الهام علی یف.
منبع: هفته نامه «دنیز» شماره 117 مورخ 97/4/23
نگاهی به فاجعه خونین نسل کشی قرن 20 در خوجالی
نویسنده: رابیل کتانُف
فاجعه نسلکشی در شهر «خوجالی» آذربایجان که توسط ارامنه در اواخر قرن بیستم اتفاق افتاد، یکی از فجیعترین جنایتهایی است که علیه بشریت رخ داده است؛ فاجعهای که هرگز از حافظه تاریخ محو نخواهد شد و در ردیف قتلعامهای وحشیانه و فاجعهبار تاریخ معاصر جهان ــ همچون سربرنیتسا و ...ــ قرار دارد. این قبیل حوادث دهشتبار بشری علیه اهالی بیدفاع و شهروندان عادی و غیر نظامی اعمال شده و واکنشهای تند و گسترده انسانها را در پی داشته است.
نسلکشی اهالی مسلمان شهر خوجالی توسط ارامنه با نقشه قبلی و با هدف محو این دیار دیرین و مسکونی آذربایجان از صفحه جغرافیا صورت بود، زیرا شهر خوجالی از اماکن قدیمی و دارای آثار فرهنگی و تاریخی کهن در سرزمین آذربایجان است. خوجالی در زمان نسلکشی توسط ارامنه، با بیش از 7 هزار نفر جمعیت آذری، از هر طرف با روستاهای ارمنینشین احاطه شده بود. در اطراف این شهر آثار تاریخی و بناهای مربوط به قرن 16 و 17 وجود دارد.
در ماه فوریه 1992 قوای مسلح ارامنه وارد خوجالی شده، اهالی را وحشیانه قتل عام کردند، سپس بلافاصله برای تخریب آثار و بناهای باستانی و از بین بردن میراث تاریخی و فرهنگی این دیار عزیز دست به کار شدند.
گفتنی است موقعیت استراتژی شهر خوجالی در منطقه قرهباغ کوهستانی موجب ناخوشنودی ارامنه میشد. زیرا خوجالی در 10 کیلومتری جنوب شرقی شهر خانکندی، و شاهراه شهرستانهای آغدام – شوشا و عسگران – خانکندی واقع شده است.
یکی دیگر از امتیارهای شهر خوجالی وجود یگانه فرودگاه مناطق قرهباغ کوهستانی در این شهر است. بنابر این یکی از اهداف ارمنستان در حمله به خوجالی، این بود که راههای مواصلاتی عسگران – خانکندی را تحت نظر بگیرد و فرودگاه خوجالی را در اختیار خود داشته باشد. شاهد این مدعا حوادثی است که قبل از نسلکشی در خوجالی، گاهی از سوی نیروهای ارمنستان اتفاق میافتاد. از جمله اینکه چهار ماه قبل از فاجعه خوجالی، یعنی از اواخر ماه اکتبر 1991 تمام جادههای اتومبیلرو را مسدود و محاصره خوجالی را شروع کرده بودند. دیگر اینکه برق شهر خوجالی هم از روز دوم ژانویه 1992 قطع شده بود. تنها وسیله ارتباط با خوجالی هلیکوپتر بود که آن هم چند ماه بعد قطع شد.
از اوایل سال 1992 ارمنیها جنایتهای دهشتانگیز بسیاری را در مناطق قرهباغ مرتکب شدند و روزهای 10 و 11 فوریه روستاهای «مالبیگی» و «قوشچولار» را به تصرف خود درآوردند و روزهای 13 الی 17 به روستای «قاراداغلی» در شهرستان «خواجهوند» هجوم برده، 92 نفر محافظ و 54 نفر از ساکنان روستا را کشته و به چاه انداختند و 118 نفر از زنان و کودکان و سالمندان را به اسارت گرفتند سپس 77 نفرشان را با قساوت قلب و وحشیانه به قتل رساندند. قبل از آن هم در 28 جولای 1991 ارامنه در یک کارگاه همین روستای «قاراداغلی» 6 نفر را زنده زنده در آتش سوزاندند.
در شب 26 فوریه سال 1992 قوای مسلح ارمنستان در شهرستان خانکندی وارد پایگاه چهارم ارتش شوروی شده، با استفاده از 10 دستگاه تانک، 16 نفربر زرهی، 9 دستگاه خودرو جنگی پیاده نظام، 180 نفر کارشناس نظامی و نیروهای آمادهباش بسیاری، خوجالی را به محاصره انداختند. آنان با سلاحها و عدوات جنگی جدید به ویران ساختن شهر خوجالی پرداختند و شهر زیر تسلیحات سنگین جنگی ارامنه، با خاک یکسان شد.
اهالی بیدفاع و مظلوم با غداری کامل مهاجمان ارمنی به خاک و خون کشیده شدند. در بین این مقتولان مسلمان و مظلوم، افراد مُثله شده زیادی به چشم میخورد، برخی را سر بریده بودند، چشم بعضیها را از حدقه درآورده، پوست از سر بعضیها کنده، تعدادی را زنده زنده به آتش انداخته بودند و ...
بر اساس آمارهای رسمی حدود 613 نفر در این نسلکشی سَبُـعانه، کشته شده که 63 نفرشان کودک، 106 نفر زن، 70 نفر هم پیرمردها بودند. در این جنایت هولناک ارامنه تمام اعضای 8 خانواده به کلی کشته شده و از بین رفتند! 487 نفر معلول شدند که 76 نفرشان کودکان هستند. علاوه بر این جنایتها، 1275 نفر از اهالی خوجالی را هم به اسارت بردند و 150 نفر هم به سرنوشت نامعلومی گرفتار شدند که تاکنون هیچ اطلاعی از ایشان به دست نیامده است.
ماهیت اصلی این جنایت ارامنه، از سال 1993 و بعد از آنکه حیدر علییف بار دیگر به حاکمیت سیاسی آذربایجان بازگشت، روشن شد و از فوریه 1994 مجلس شورای ملی آذربایجان موضوع نسلکشی خوجالی را بررسی و آن را به عنوان یک مسأله سیاسی و حقوقی ارزشگذاری کرد. علاوه بر آن بعدها در 26 ماه مارس سال 1998 حیدر علییف با صدور فرمانی، روز 31 مارس را روز نسلکشی آذربایجانیها اعلام کرد و در روز 25 فوریه 2002 به مناسبت دهمین سالروز قتل عام خوجالی، طی پیامی خطاب به ملت آذربایجان گفت:« فاجعه خوجالی در مدت نزدیک به 200 سال اخیر، صفحهای خونین از تاریخ جنایات شوونیستهای قومگرای تندرو ارامنه است که در مقابله با ملت آذربایجان با برنامهریزی دقیق و بر اساس سیاست نسلکشی انجام گرفت.»
در حال حاضر رسیدگی به این مسأله یکی از اصول اساسی سیاست خارجی آذربایجان را تشکیل میدهد. در نتیجه سیاستهای موفقیتآمیز الهام علییف رئیس جمهوری آذربایجان، ارمنستان در برخی از تشکیلاتهای بینالمللی، به عنوان یک دولت اشغالگر معرفی شده و گامهای بلندی در معرفی حقایق رقتانگیز خوجالی و جنایتهای ارامنه و قتل عام اهالی در آنجا برداشته شده است.
اهتمام بنیاد فرهنگی حیدر علییف به ریاست خانم مهربان علییوا نیز در عرصه مطالعات فرهنگی و انتشار اسناد تاریخی مرتبط با جنایتهای واقع شده در خوجالی قابل توجه است و این بنیاد اقداماتی مهم و دنبالهدار در دنیا انجام داده، از جمله مسابقه نقاشی «خوجالی از چشم کودکان» و نمایشگاه عکس در ممالک بزرگ دنیا، از آن فاجعه دلخراش قرن 20 تصویری نیرومند و تأثیرگذار در دل و دیده ملتهای مختلف ترسیم کرده است.
ترجمه: زهرا قربانی
منبع: سایت دنیزنیوز www.Daniznews,ir - لینک مقاله در سایت:
http://www.daniznews.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=2207:azerbaijan-khojali&catid=13:team