سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! شکستگی ام را جز لطف و مهر تو درمان نمی کند ... آتش درونم را جز دیدارت خاموش نمی سازد و درد اشتیاقم به تو را جز نگریستن به چهره ات، بهبود نمی بخشد . [امام سجّاد علیه السلام ـ در نیایشش ـ]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
شعر ، دنیز ، آذربایجان ، ارومیه ، علیار ، قلیزاده ، مصطفی ، غربی ، امام ، ترکی ، علی ، ترکی ، شاعر ، دنیزنیوز ، حوزه ، هنری ، حسین ، اسلامی ، حمیدی ، غزل ، محمد ، حاج ، ایران ، فارسی ، باکو ، قرآن ، کتاب ، نشریه ، اسلام ، تبریز ، طنز ، کتاب ، عاشیق ، شهریار ، اکبر ، انقلاب ، مصطفی قلیزاده علیار ، نخجوان ، شهید ، سایت ، سید ، باکو ، اهل بیت ، ابراهیم ، سفر ، دریاچه ، فخری ، ادبیات ، تصویر ، خمینی ، دفاع ، رضا ، پیغمبر ، جمعه ، اسرائیل ، مقدس ، نامه ، مهدی ، حوزه هنری ، حمید ، صادق ، فاطمه ، پیامبر ، بهرام ، اکبر ، اهر ، فاطمه زهرا ، نارداران ، مقاله ، عاشورا ، عکس ، زهرا ، ترکیه ، کربلا ، همایش ، واقف ، ترکیه ، بسیج ، بیت ، جمهوری ، اهل ، انتظار ، امام علی ، ادبی ، در ، عراق ، صابر ، شهر ، شامی ، خامنه ای ، خدا ، دوستی ، زن ، سعید ، اسدی ، آیت الله ، امام حسین ، هنرمندان ، ورزقان ، هفته ، مردم ، موسیقی ، نقد ، قم ، محمود ، کانون ، امام خمینی ، جنبش ، جشنواره ، خاطرات ، حافظ ، حجاب ، حسنی ، حسن ، تاریخ ، سال ، رستمی ، شیخ ، عکس ، فرهنگی ، فرهنگ ، فضولی ، عید ، عشق ، سیاسی ، رمضان ، زبان ، سلیمانپور ، شاعران ، سوریه ، ترجمه ، تهران ، به ، حاج علی اکرام ، ایرانی ، آمریکا ، وبلاگ ، واحدی ، نویسنده ، مدح ، محفل ، مجلس ، مجتبی ، میرزا ، مرثیه ، مصر ، آمریکا ، آراز ، احمد ، استاندار ، اکرام ، حیدر ، تبریزی ، پیامبر اسلام ، سلبی ناز ، روز ، زندگی ، زینب ، رضوانی ، دو ، داستان ، صراف ، عظیم ، علی یف ، علیزاده ، علمیه ، علمدار ، فتح الهی ، فرانسه ، فلسطین ، فیلم ، شاهرخ ، شجاع ، دو هفته نامه ، دیدار ، رسول ، رجبی ، زلزله ، پیام ، بهمن ، حزب ، جواد ، ادب ، اردوغان ، آذربایجان غربی ، آثار ، مطبوعات ، مشهد ، مهدی موعود ، محمداف ، کانون ، نویسندگان ، هفته نامه ، هنر ، وطن ، ولی ، یاد ، هادی ، نوروزی ، نماز ، قیام ، کرکوک ، محسن ، مثنوی ، ماه ، مایل ، ملی ، آذری ، آزادی ، ارشاد ، از ، اسماعیل زاده ، انگلیس ، اورمیه ، اکرام ، جاوید ، حدیث ، حسینی ، حضرت ، بهرامپور ، بعثت ، روزنامه ، رهبری ، سعدی ، رباعی ، رزم آرای ، دینی ، دانشگاه ، شب ، غدیر ، غفاری ، علامه ، عرب ، عرفان ، فارس ، فرزند ، صمداف ، صادقپور ، صدر ، طلعت ، طلاب ، خوی ، دوزال ، رهبر ، بزرگ ، بیداری ، تبلیغات ، حمایت ، حماسه ، حاجی زاده ، جعفری ، توهین ، امین ، انتخابات ، انجمن ، امام زمان ، الله ، استاد ، اخلاق ، آیت الله خامنه ای ، آران ، آغدام ، آقازاده ، منظومه ، مسلمان ، مراغه ای ، مسئولان ، موعود ، موسی ، ماهر ، محمدی ، هریس ، یادداشتهای ، وفات ، یحیی ، یک ، کردستان ، کربلا ، نوروز ، نمایندگان ، وحید ، مایل اوغلو ، گرمان ، مولانا ، میلاد ، نباتی ، مسجد ، مرگ ، مرسی ، مسئول ، معلم ، آغری ، آذربایجانی ، اسلامگرایان ، اسماعیل ، ارمنستان ، ارمنی ، ارزشها ، اشغال ، باکو 10 ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :108
بازدید دیروز :232
کل بازدید :2951301
تعداد کل یاداشته ها : 881
103/9/4
1:31 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
قلیزاده علیار[263]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید شقایقهای کالپوش بچه مرشد! سکوت ابدی هم نفس ►▌ استان قدس ▌ ◄ نغمه ی عاشقی جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی سرچشمه همه فضـایـل مهــدی(ع) است ساده دل ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی ....افسون زمانه طراوت باران تنهایی......!!!!!! جـــیرفـــت زیـبا سارا احمدی بیصدا ترازسکوت... .: شهر عشق :. پیامنمای جامع شهر صبح ماتاآخرایستاده ایم سایت روستای چشام (Chesham.ir) وبلاگ گروهیِ تَیسیر منطقه آزاد محمدمبین احسانی نیا رازهای موفقیت زندگی مرام و معرفت یامهدی Dark Future امام خمینی(ره)وجوان امروز عشق ارواحنا فداک یا زینب سیاه مشق های میم.صاد مهاجر مردود دهکده کوچک ما گروه اینترنتی جرقه داتکو بسیج دانشجویی دانشکده علوم و فنون قرآن تهران هفته نامه جوانان خسروشهر آتیه سازان اهواز بیخیال همه حتی زندگیم عمو همه چی دان پـنـجـره صل الله علی الباکین علی الحسین تینا شهید آوینی Chamran University Accounting Association پدر خاک فقط خدا از یک انسان ع ش ق:علاقه شدید قلبی تبریک می گوییم شما به ساحل رسیدید!!!!! گاهنامه زیست جوک و خنده دهاتی دکتر علی حاجی ستوده قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی کشکول sindrela شیدائی تنها عاشقانه سیب آریایی نیروی هوایی دلتا ( آشنایی با جنگنده های روز دنیا ) به یاد تو آخوند مالخر و تمام طرفدارانش در سیستم حکومتی فروشگاه من قاضی مالخر یا قاضی طمع کار کدامیک ؟؟؟؟ پایگاه خبری،قرآنی، فرهنگی آذربایجان غربی عاشقانه زنگ تفریح

 

کنکور یعنی سد راه آفتاب شدن

 

 دکتر ابراهیم فتح‌الهی

عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور تهران 

Fathollahi_ebrahim@yahoo.com

 

آری؛ کنکور یعنی پیچیده کردن مسائل ساده و طرح سوال از آنها. البته  نه به این سادگی، بلکه به کمک سازمانی صاحب تجربه با قدمتی پنجاه ساله به نام «سازمان سنجش آموزش کشور.»

اگر قدری در معنی لغات به کار رفته در عنوان این سازمان بیندیشیم، خواهیم دید که بنیانگذاران این سازمان می­خواستند سطح آموزش را در کشور بسنجند و جایگاه و فاصله آن را نسبت به استانداردهای جهانی تعیین کنند. اما ظاهرا آن هدف بزرگ به یک هدف فرعی تقلیل پیدا کرده و فقط دامنه محفوظات دانش­آموزان سنجیده می­شود.

اگر بخواهیم به معنی واقعی کلمه، جریان آموزش کشور را بسنجیم باید از صفر تا صد نظام آموزشی کشور اعم از مدارس و دانشگاهها، عوامل موثر در پیشرفت آنها، نقش سازمانهای متولی، ابزارها و تکنولوژی­های آموزشی، امکانات اقلیم­های مختلف، تفاوتهای فرهنگی اقوام گوناگون ایرانی و دهها عامل تاثیرگذار دیگر را نیز بسنجیم. اما به جای همه­ی اینها، کل کشور بسیج می­شود تا دانش­آموزان کشور را در بهترین سن و شاداب­ترین زمان زندگی­شان به منگنه گذاشته و بدون توجه به علاقه و استعداد خدادادی­شان در یک مسابقه ناخواسته وارد کنند. بیش از یک میلیون نفر دانش­آموز به علاوه خانواده­شان (جمعیتی در حدود شش میلیون نفر) را دچار استرس می­کنیم تا عده­ای که چند سال پیش مطالبی را حفظ کرده­اند، دوباره آن مطالب را از فرزندان این ملت بپرسند و سرنوشت زندگی آنها را تعیین کنند. نتیجه­ی این استرس و فشاری که به بیش از یک میلیون دانش­آموز و خانواده­های آنها وارد می­شود به علاوه­ی هزینه­های کلانی که تلف می­شود چیست؟ آیا جز این است که یکصد هزار نفر (­دقت کنید فقط یکصد هزار نفر) وارد دانشگاه می­شوند و مابقی فقط سیاهی لشکر این بازی باطل هستند. (دقت کنید که ظرفیت دانشگاه­های برتر و رشته­های تاپ دانشگاهی همان یکصد هزار صندلی است و مابقی صرفاً برای دلخوش نگهداشتن جوانان معصوم این کشور است تا بیکاری­شان را چند سال به تأخیر بیندازند و یا حد اقل آن­را احساس نکنند) البته برای اینکه خیلی هم خالی از عریضه نباشد و مشکل کنکور به طور ریشه ای حل شود بر سر هر کوی و برزن یک مرکز آموزش عالی تاسیس ، یا به عبارت بهتر یک تابلوی مرکز آموزش عالی نصب می شود تا هیچکس ، حسرت به دل نماند و آرزوی رفتن به دانشگاه را ، به گور نبرد .

سازمان استعداد سنجی کشور

راستی سازمان استعداد سنجی و استعداد یابی کشور کجاست ؟ اصلا آیا سازمانی وجود دارد که علائق تحصیلی و استعداد افراد را بسنجد؟ آیا اگر کسی خواست از راهی غیر ازکانالهای رسمی و آموزش های مدرسه ای به یک اختراع یا فناوری دست یابد، راهی برای او هست ؟ کسی که ذوق هنری ، فنی یا شعری دارد و صاحب نبوغ خاصی نیز در رشته های مذکور است از چه طریقی می تواند به رشد و کمال مورد نظر خود دست یابد ، بدون اینکه اسیر میز و نیمکت مدرسه شود ؟آیا این همه کشف و اختراعی که در دنیا اتفاق می افتد ، لزوما از طریق مدرسه و کنکور و ... اتفاق افتاده است ؟ آموزش و پرورش کشور از تربیت افراد مطیع و منقاد ، چه هدفی را دنبال می کند ؟ نوآوری و ابتکار در نظام آموزشی کشور چگونه تعریف می شود و چه جایگاهی دارد ؟ مثلا کسی که دارای نبوغ ذاتی در یک رشته ی هنری یا فنی است چرا باید حروف عله ی زبان عربی ، یا افعال بی قاعده ی زبان انگلیسی ، یا استثنائات حروف اضافه ی زبان فارسی را هم در کنکور جواب بدهد ، و گرنه نتواند از سد کنکور بگذرد ؟ بر اساس چه منطقی ، همه را مجبور می کنیم از یک کانال تنگ  و محدود و معکوس به نام کنکور عبور کنند ؟ ( درست مثل قیفی که برعکس گذاشته باشند ) . آیا سازمانی وجود دارد که بتواند با یک طرح مطالعاتی علمی به این سوال جواب بدهد که فردای اعلام نتایج کنکور چه اتفاقی می افتد ؟ میزان رضایت قبولی های کنکور از وضعیت پیش آمده چقدر است ؟ متاسفانه بعد از قبولی در کنکور اتفاق خاصی نمی افتد و همه چیز یله و رهاست و تازه ، آغاز مشکلات است  و دانشجو با انواع سوالات روبرو می شود که باید در سالهای دبیرستان می آموخت . لذا احساس پوچی و دلزدگی و خسارت نسبت به جوانی از دست رفته و اتلاف عمر در پشت میله های کنکور می کند . این وضعیت پیش آمده با دهها موسسه ی مشاوره چه در داخل دانشگاه ، چه بیرون دانشگاه قابل حل نیست چون جوانان کشور در بهترین سالهای زندگی و در اوج شادابی ، از زندگی شان لذت نبرده اند . جبر اجتماع ، و چشم هم چشمی خانواده ها ، آنها را در مسیری انداخته است که نه راه پس ، وجود دارد و نه راه پیش . مسیری است که باید رفت ، چون نسل پیشین و بزرگترها اینگونه مصلحت دیده اند . هرچند که رشته ی قبولی مطابق میل و ذوق یک جوان نباشد . آری به همین دلیل است که دیگر نمی توان شاهد ظهور امثال ابن سینا و خوارزمی و فارابی و... بود .

راستی اگر قرار بود در زمان قبل از انقلاب و همزمان با تاسیس و گسترش دانشگاهها در ایران ، استادان را منحصرا از بین دارندگان مدرک های رسمی دانشگاهی انتخاب کنند ، آیا امثال آقای مطهری می توانستند به عنوان استاد ممتاز ، کرسی تدریس در دانشگاه تهران را به دست آورند ؟ آیا امثال استاد اسماعیل به عنوان استاد دانشکده هنرهای زیبا پذیرفته می شد ؟

باید بپذیریم که خداوند انسان ها را متفاوت و متنوع آفریده است واستعداد های افراد گوناگون است  ، پس چرا ما ، همه را یک شکل و یک اندازه و تک رنگ می خواهیم ؟ آیا این نوع نگرش در تضاد با نظام آفرینش نیست؟

 

کنکور سد است یا گذرگاه ؟ هدف است یا وسیله معاش؟

تعریف ما از کنکور چیست ؟ آیا کنکور سدی است که باید به هر قیمتی آنرا شکست ؟یا گذرگاهی است که باید به سلامت از آن عبور کرد ؟آیا کنکور هدف زندگی است یا امروزه وسیله معاش برای عده ای خاص است ؟

هرکدام از دیدگاههای مذکور راکه بپذیریم نتایج خاصی به دنبال خواهد داشت . اگر بر اساس دیدگاه اول ، کنکور را به عنوان یک سد و مانع تلقی کنیم باید به فکر شکستن و از میان برداشتن آن باشیم با هر وسیله ای که باشد ، حتی اگر مثلا بتوانیم کلید سوالات را به دست آوریم. اما اگر مطابق دیدگاه دوم ، کنکور را یک گذرگاه بنامیم ، باید به نحوه ی عبور فکر کنیم و سالم به مقصد رسیدن را مد نظر قرار دهیم .  اگر هم  بر حسب دیدگاه سوم ،کنکور هدف تلقی شود و بخاطر چشم هم چشمی ها و ... آنرا به دست آوریم  ،  مشکلات زیادی بعد از قبول شدن در کنکور پیش خواهد آمد . در این صورت چه کار باید کرد ؟ آیا احساس خلا و پوچی که بعد از قبولی پیش می آید درمانی دارد ؟ یا در صورت نارضایتی از رشته ی ِ قبولی ، آیا راه برگشتی وجود خواهد داشت ؟ برای کسانی که قبول نمی شوند ، چه اتفاقی می افتد ؟ و چه کسی مسوولیت سرخوردگی مردودین کنکور  آرزوهای بر باد رفته ی خانواده ها را بر عهده می گیرد ؟

اما دسته چهارم کسانی هستند که کنکور برای آنها ناندانی یا وسیله ی درآمد است .به عبارت دیگر  ، کنکور برای هرکس هم بد باشد برای این گروه ، خوب است .اینها کسانی هستند که از راه کنکور نان می خورند . صدها شغل وابسته به کنکور به وجود آمده است . از آموزشگاههای رسمی و غیر رسمی گرفته تا موسسات با مجوز و بی مجوز ،  از نویسندگان کتابهای کنکور گرفته تا مدرسین این قبیل کتاب ها  ، از معلمین خصوصی گرفته تا مشاوران کنکور ، از متخصصین تند خوانی گرفته تا طراحان تست های کنکور . آری هزاران نفر زندگی شان از این راه تامین می شود . علاوه بر این ، مجموعه ی تلاش ها و هزینه هایی که در سازمان سنجش صورت می پذیرد و هزاران نفر از مرحله ثبت نام تا اعلام نتایج کنکور ، گاهی به صورت شبانه روزی و حتی در اطاقهای قرنطینه و... تلاش می کنند تا این ماراتن بزرگ با حضور دوندگانی معصوم ( یعنی دانش آموزان ) که مجبور به دویدن هستند ، برگزار شود . بدون اینکه مسوولین برگزاری کنکور و متولیان امور توجه کنند آنچه در کنکور سنجیده می شود محفوظات است  و حداکثرمی تواند هوش تحصیلی افرادرا بسنجد. در حالی که یک انسان برای زندگی سالم ، به تقویت هوش هیجانی و اجتماعی نیاز بیشتری دارد. آری سازمان سنجش فقط می تواند هوش تحصیلی و میزان محفوظات افراد را بسنجد ، و نه توانایی تفکر آنها را .

بنا بر این می گوییم : کنکور برای هرکس هم که بد باشد برای این عده خوب است . چون اینها بلدند که چگونه ، مسائل ساده را پیچیده کنند و سپس از آنها سوال طرح کنند. دقیقا مثل«ماز درست کردن» برای خرگوش .  قبل از اینکه«ماز» اختراع شود خرگوش و هویج در طبیعت آزاد خدا وجود داشتند . خرگوش آزادانه برای خود می گشت و همیشه هم ، هویج بود که بخورد . اما از زمانیکه انسانها وارد بازی شدند و خواستند امور را با سلیقه خودشان مهندسی کنند ، رابطه خرگوش و هویج به هم خورد . چون آدم ها باغ درست کردند و دیوارهایی بر آن ساختند و سپس خرگوش را مجبور کردند برای رسیدن به هویج یا از دیوار بپرد و یا سوراخی در دیوار ایجاد کند و اگر گرفتار شد ، مجازات شود .

روزی ، ظریفی را به تماشای مسابقه ی فوتبال بردند. از اطرافیانش پرسید : در میدان فوتبال چه اتفاقی می افتد ؟ و افراد دنبال چیستند ؟ گفتند : افرادی که در وسط زمن هستند تلاش می کنند که توپ را داخل دروازه بفرستند . جواب داد : اگر آن فرد مزاحم  از جلوی دروازه کنار برود ، توپ به راحتی وارد دروازه خواهد شد.

 

تابش مستقیم آفتاب

گویند در زمان­های قدیم پادشاهی از دنیا رفت وپسرش به جای او نشست. طبق عادت مألوف، بزرگان و سران قبائل، شاعران و مدیحه­سرایان، تجار و ملاکین و ... از همه­ی صنوف دسته­دسته برای عرض تبریک به حضور شاه جوان رسیدند. بعد از پایان مراسم و تشریفات دیدار، شاه از وزیرش پرسید: آیا تمام افراد نامدار و شخصیت­های مطرح به دیدار او آمده­اند؟ وزیر جواب داد: آری؛ همه آمده­اند اما عارفی هست که در خارج شهر گوشه­ی عزلت اختیار کرده و در مجامع رسمی و محافل امرا و درباریان رفت و آمد نمی کند. شاه جوان گفت: اگر او به دیدار ما نمی­آید بهتر است برنامه­ای ترتیب دهید تا، ما به دیدار او برویم. بدین ترتیب، روزی به بهانه­ی شکار با وزیر و اطرافیان به خارج شهر رفتند و بر سر راه بر در خانه­ی آن عارف حاضر شدند. مرد عارف، بیرون خانه نشسته بود. شاه او را دید و بعد از تعارفات مرسوم به او گفت: چیزی از ما بخواه. عارف گفت: من گوشه­ی عزلت اختیار کرده­ام که محتاج خلق نباشم. علاوه بر آن، احتیاجی ندارم که آن­را از تو بخواهم. شاه اصرار کرد و گفت: اقتضای مقام پادشاهی من این است که از من چیزی بخواهی. عارف در جواب گفت: اکنون که اصرار می­کنی، از تو می­خواهم که از جلوی آفتاب کنار بروی تا آفتاب خدا مستقیم بر من بتابد!

به مسوولین کنکور باید گفت : اگر می­خواهید فرزندان این مردم آزاد باشند و آفتاب هستی، مستقیما بر آنها بتابد و گرمای زندگی را احساس کنند، کافی است از جلوی راه آنها کنار بروید.  طالبان علم، خود در جستجوی علم برخواهند آمد و علم و دانش را، اگر در ثریا نیز باشد به دست خواهند آورد. در نتیجه کاسبان و تاجران علم نیز راه دیگری برای پول درآوردن خواهند جست . و لازم نخواهد بود برای نان زندگی ، عناوین دکتر و مهندس را بر اول اسم خود یدک بکشند. آری؛ شما اگر می­توانید رابطه­ی علم را با نان و اقتصاد برهم بزنید تا ببینید که چگونه سرچشمه­های دانش و تمدن دوباره در ایران زمین ریشه می گیرد و چه سان نهرها از آنها جاری می شود و آنگاه انسانهای تشنه ی حقیقت را در سراسر گیتی سیراب و مست می کند .

آری؛ سدی به نام کنکور درست کرده ایم و عبور از آن را به امتیاز اجتماعی تبدیل کرده ایم و سپس فرزندان مردم را به صف می کنیم .   این صف ها  ، البته ، عادت ثانویه مردم شده است . صف ارزاق ، صف سبد کالا ، صف کوپن ، صف دریافت یارانه نقدی ، صف گذرنامه ، صف کارت سوخت ،صف دریافت ارز خروج ازکشور و... دهها صف دیگر که مسوولین اقتصادی کشور با بی تدبیری تمام برای مردم درست کرده اند . لذا اگر مجریان و متولیان محترم کنکور می خواهند عزت ایرانی مسلمان را حفظ کنند بهتر آن است که  ازسر راه فرزندان مردم کنار بروند تا شایستگان ، راه علم و دانش راپی بگیرند و بر مسند نشینند و ثمرات دانش آنها ، زندگی مردم را آباد کند .

اعتراف به اشتباه و برگشتن از یک مسیر غلط ، شهامت می خواهد هرچند که پنجاه و چند سال ، آن مسیر غلط را رفته باشیم . به نظر نگارنده اگر روزی جشن تعطیلی سازمان نهضت سواد آموزی را بر پا کردیم ، مطمئن خواهیم شد که ریشه ی بی سوادی را خشکانده ایم . و اگر روزی توانستیم تعطیلی سازمان مجری کنکور را جشن بگیریم ، دانشگاه و دانشگاهیان آزاد خواهند شد . و خواهیم فهمید که رفتن به دانشگاه ، امتیاز نیست که آنرا هم کوپنی کنیم . جوانان ما خواهند پذیرفت که دانشگاه رفتن یک وظیفه است و مهمتر از آن شرط انسانیتانسان است . آنگاه به خاطر مدرک دانشگاهی شان خود را تافته ی جدا بافته  و طبقه ی ممتاز اجتماعی تلقی نخواهندکرد . بلکه خودرا خدمتگزار و وامدار مردم خواهند دانست . چون می دانند که با مالیات همین مردم برای آنها ، دانشگاه ساخته شده است .پس بدهکار جامعه هستند و سی سال خدمت خواهند کرد تا بخشی از بدهی خود را به جامعه ادا کنند  . اگر این فرهنگ حاکم شود می توان انتظار داشت که پزشکان فارغ التحصیل از دانشگاه چون ابن سینای حکیم ، دارو  به دست دنبال بیمارشان بگردند . نه اینکه آنها نیز ، مردم را در مطب خود به صف بنشانند.

 منبع: سایت دنیزنیوز  www.daniznews.ir

 


93/4/5::: 7:25 ع
نظر()
  
واکنش شاعر انقلاب به یک بیانیه سیاسی در دانشگاه یاسوج

قزوه: اهل هنر به دنبال ارائه هنر خود باشند نه این که آن را تبدیل به محفلی سیاسی کنند.

دنیزنیوز: رئیس مرکز آفرینش‌های حوزه هنری با انتقاد از خواندن بیانیه سیاسی به جای قرائت شعر در شب شعر انقلاب دانشگاه یاسوج گفت: ضد انقلاب را در لندن رسوا کردم چه رسد که در این کشور کسی بخواهد حرف ضد انقلاب بزند.

خبرگزاری فارس: قزوه: ضد انقلاب را در دانشگاه لندن رسوا کردم اینجا که دیگر جای خود دارد

بر اساس این گزارش، علیرضا قزوه در آیین شب شعر انقلاب که به همت معاونت فرهنگی دانشگاه یاسوج برگزار شد در پاسخ به قرائت یک بیانیه تند سیاسی و البته ساختارشکن که به جای خوانش شعر، محلی برای توهین به نهادهای انقلابی شد، اظهار داشت: ماهیت چنین برنامه‌هایی این است که اهل هنر به دنبال ارائه هنر خود باشند نه این که آن را تبدیل به محفلی سیاسی کنند.

شاعر برجسته انقلاب و دفاع مقدس که از متن قرائت شده این دانشجو انتقاد داشت، ادامه داد: نباید به بهانه خواندن شعر بیانیه سیاسی و دل نوشته خود را بخوانیم.

قزوه با بیان اینکه در یکی از سفرهای برون‌مرزی خود در دانشگاه لندن ضد انقلاب را «هو» کردم، افزود: این‌جا که دیگر ایران است و جای خود دارد و اجازه ساختارشکنی و بیان حرف‌های ضد انقلابی را نمی‌دهیم.

وی با اشاره به اینکه مسئولان دانشگاه یاسوج و معاونت فرهنگی این دانشگاه برنامه‌ای به احترام انقلاب به نام شب شعر انقلاب برپا کردند، تصریح کرد: شب شعر با محفل سیاسی تفاوت دارد و نباید به جای شعر در چنین محافلی بیانیه سیاسی ساختارشکن قرائت کرد.

رئیس مرکز آفرینش‌های حوزه هنری در پاسخ به بیانیه این دانشجو که در آن افرادی همچون پوینده‌پور و محمد مختاری را شهید قلمداد کرده بود، تأکید کرد: شهید واقعی این مملکت مصطفی احمدی‌روشن است و امروز ما ده‌ها هزار شهید داده‌ایم که می‌توان از آن‌ها به عنوان شهید واقعی یاد کرد.

قزوه با بیان این سخن که دوره این حرف‌ها گذشته است، خاطرنشان کرد: نباید زحمات شهدا و استادان خود را با برخی حرف‌ها در دانشگاه بر باد دهیم.

فارس


92/11/27::: 11:52 ع
نظر()
  

اینجا ترکیه است صدای جمهوری اسلامی ایر ان

یادداشت های سفر به ترکیه (بخش ششم و پایانی)

یکشنبه 28 آبان 91

بعد از صبحانه، همه ویلان بودیم در مهمانسرای پلیس. قرار بود آقای علی سعیدلو معاون بین المللی رئیس جمهور بیاید و بالاخره ایشان آمدند با یک لشکر در یمین و یسار از خبرنگار و عکاس و مترجم و الی آخر، همه از تهران. تعدادی آقا و خانم جوان؛ جز یکی – دو نفر میانسال.

یک کنفرانس خبری در سالن طبقه دوم مهمانسرا با حضور آقای سعیدلو و حسن ارسلان شهردار آغری برگزار  گردید اما ما که هیچ، حتی بسیاری از همسفران ما را هم – که از مسئولان رده بالای استان بودند، به داخل راه ندادند! مخصوص تهرانی ها بود...

دومین روز سمینار

 ساعتی بعد باز هم در ماشینی به دانشگاه ابراهیم چچن بردندمان. روز دوم سمینار با حضور مقامات بالاتر و بیشتری در یک سالن دیگر و بزرگتری شروع شد از ساعت 12 به وقت ایران و 30/10 به وقت ترکیه. سعیدلو (معاون رئیس جمهور)، جلال زاده (استاندار آذربایجان غربی)، حسین پور (سفیر ایران)،آقایی (نماینده سلماس)، دکتر سید مؤید حسینی صدر (نماینده خوی در مجلس) و فرمانداران و دیگر مقامات ایرانی که دیروز هم بودند. از طرف ترکیه هم محمد تکین ارسلان استاندار آغری، حسن ارسلان (شهردار آغری) ییلماز وزیر صنایع،اکرم چلبی نماینده مجلس ترکیه و بیش از دویست نفر نفر دیگر  تقریباً...

مسئولان دو طرف حرفها زدند و مترجمان ترجمه ها کردند!... یکی از مترجمان خانمی بود با لباس قرطی و وضع آنچنانی ، البته بی هیچ بهره ای از موهبت جمال هیچ! اما الحق و الانصاف نمره ترجمه اش بیست بود هم به ترکی استانبولی و هم به فارسی با لهجه کاملاً ایرانی از جنس تهرانی اش! به آقازاده گفتم: حاجی، این علیا مخدره پرورده ولایت نیست، یا ایرانی است و یا سالها در ایران بوده و فارسی را در آنجا از سرچشمه یاد گرفته! گفت آری خیلی مسلط است و طلاقت لسان دارد. بعد توسط سرکار خانم اسمی کاشف به عمل آمد که بلی، ایشان ایرانی است و به فلان دلایل – مثلاً تحصیل به اینجا آمده و ماندگار شده و تابعیت گرفته و الان در فلان وزارت خانه سمت مترجمی دو طرفه دارد ... کذا قیل!

باری، شهردارآغری خوش آمد گفت و در فضایل شهر آغری چیزهایی تحویل جماعت حاضر داد و تأکید کرد که باید روابط مان را گسترش دهیم.

بعد از او وزیر صنایع ترکیه مطالبی گفت و انتقادات و پیشنهادات خود را خیلی ساده و شفاف بیان کرد.

کیهانفر رئیس اتاق بازرگانی ارومیه مطالبی به فارسی می گفت اما یک دفعه برگشت به انگلیسیدن که حسابی جماعت را کلافه کرد. البته شاید هم در چشم طرفهای مقابل بد نبود بالاخره می شد پز داد که رئیس اتاق بازرگانی ارومیه چنین فضایلی دارد: تاجر است و دانای سه زبان زنده دنیا: ترکی، فارسی و انگلیسی. شما هم اگر حریفی دارید، بیندازید توی گود!

سید مؤید حسینی صدر هم پشت تریبون قرار گرفت و افاضات فرمود که: مردم ما از اوضاع و امور جاری در مرزها چندان راضی نیستند هر چند مسئولان خیلی فعالند.... آمریکا و اروپا با هم متحد می شوند، چرا ملتهای مسلمان متحد نشوند؟ ( کف زدن حضار)

ایشان در آخر بیانات خویش به شیوه مرسوم همشهریانش، در مناقب و فضایل زادگاهش داد سخن داد و از شمس تبریزی و مولانا و دیگر سوژه های آشنا در ترکیه هم به نفع شهرستان خوی هزینه فرمود! انگار که در ترکیه هم وکیل مدافع حوزه انتخابیه اش می باشد! غافل از اینکه باید در آنجا نماینده تمام ایران باشد نه مبلغ زادگاهش.

این جناب با تأکید از حرفهایش نتیجه گیری کرد که: سمینار مشترک بعدی حتماً در شهرستان «خوی» باشد! ... یادم نیست که در اینجا هم جماعت کف زدند یا نه!

البته شهر خوی از شهرهای مهم و تاریخی ایران و دنیاست و چند شخصیت کاملاً بزرگ علمی و فرهنگی مثل شهید آیت الله میرزا ابراهیم خوئی (از فقهای بزرگ و مراجع در عهد مشروطه که مشروطه چی ها در حوالی سلماس به ضرب گلوله شهیدش کردند، رضوان الله علیه)، علامه میرزا حبیب الله خوئی ( یکی از بزرگ ترین شارحان و مفسران نهج البلاغه)، مرحوم استاد عباس زریاب خوئی، دکتر محمد امین ریاحی، و ... از این دیار برخاسته اند و در سطح ملی و گاه جهانی مطرح هستند و شخصیت علمی و دینی و جهانی بی نظیری مثل آیت الله العظمی خوئی مرجع تقلید بزرگ تشیع، فرزند این شهرستان بود. این ستارگان درخشان علم و اندیشه و انسانیت موجب می شوند که شهر خوی از فرط افتخار سر به آسمان بساید.

اکرم چلبی هم طی سخنانی بر رعایت حقوق همسایگی و حفظ مرزها تأکید داشت و استاندار آغری نیز گفت: ما در طی عصرها همسایه بوده ایم و همکاری صمیمانه و روابط برادرانه خوبی داشته ایم!!...

من در اینجا خنده ام گرفت و یواشکی به آقازاده گفتم: ایشان مثل اینکه ما را گرفته ها! لابد زمانی که سلطان سلیم عثمانی متجاوز، تبریز را ویران می کرد و لشکر وحشی او مثل گرگهای گرسنه به جان مردم بی دفاع افتاده بودند و همه چیز را به غارت می بردند، همسایه نبوده ایم! و لابد سایر تجاوزات خصمانه دولت عثمانی به خاک ایران در طول پنج قرن گذشته تا جنگ جهانی اول نیز همه از باب رعایت حقوق همسایگی بوده!... الان هم که در مقابل ایران لنگ می اندازند، به پر و بال همسایه بی دفاع خود سوریه بد بخت می پیچند و همان معامله را می کنند که صد سال پیش و دویست سال پیش با ما می کردند...

سخنران بعدی استاندار آذربایجان غربی جناب جلال زاده بود. او مثل همیشه حواسش جمع بود. ابتدا جنایت صهیونیستها در غزه را محکوم کرد که همین دیروز و امروز  خانه های مردم فلسطین در غزه را زیر بمب های ویرانگر گرفته اند و کشتار و ویرانی وحشیانه تازه ای را آغاز کرده اند.

خوب شد بالاخره صدای جمهوری اسلامی یک بار دیگر در ترکیه طنین انداخت.

جلال زاده تصریح کرد که این چهار نشست مرزی مشترک در دوره مسئولیت من و جناب سفیر ایران بوده و البته نمی توان تمام موانع و مشکلات را در یکی دو سمینار برطرف کرد، اما باید همت هر دو طرف بر این هدف استوار باشد.

استاندار از همه دست اندرکاران این سمینار و  بخش خصوصی و مهمان نوازی میزبانان و حتی از رسانه ها تشکر کرد (اینکه گفتم: حواسش جمع بود، یعنی همین!)

ییلماز وزیر صنایع ترکیه هم تشکر کرد و تبریک گفت حلول ماه محرم را!... و در ادامه، فضایل اهل بیت پیامبر (ص) را یاد آوری کرد، به روح همه شهیدان به ویژه شهیدان فلسطین درود فرستاد و تأکید کرد که ترکیه و ایران دو کشور بزرگ و تأثیرگذار در عرصه های سیاسی و اقتصادی منطقه هستند، اما متأسفانه تا حال نتوانسته ایم بهره لازم را از ظرفیتهای واقعی همدیگر ببریم.

ییلماز افزود: ترکیه شانزدهمین جایگاه اقتصادی دنیا را دارد و در اروپا اقتصاد ششم است، ایران هم موقعیت بسیار بزرگ اقتصادی در منطقه و دنیا دارد و شاید امسال به خاطر تحریم ها نتواند قدرت واقعی اقتصادی خود را نشان دهد! ولی ما می دانیم و دنیا هم می داند که ایران قدرت بزرگی است.

بدینگونه این جناب خیلی استادانه بحث تحریم های آمریکا و اروپا علیه ایران را به رخ ما کشید و حتی تأثیر آن را هم گفت!... و در آخر بر گسترش همکاری ها خیلی تأکید کرد.

سخنان سعیدلو

علی سعیدلو معاون رئیس جمهور ایران بر پشت تریبون قرار گرفت و یک مترجم هم که با خود آورده بود، روی سن رفت و حرفهای وی را جمله به جمله به ترکی ترجمه کرد و چه ترجمه ای! باری به هر حال... سعیدلو ابتدا یکی به نعل و یکی به میخ زد و از دامنه های باصفای کوه آغری (همان آرارات) و شهر آغری و خونگرمی میزبانان تعریف کرد و کمی تشکر از مسئولان دو طرف ... و بعد تبریک حلول ماه جدید قمری با تسلیت ایام سوگواری امام حسین (ع) و ...تا رسید به تقبیح کشتار ملت فلسطین توسط صهیونیست ها در غزه؛ و گفت: ما مسلمانان اگر متحد بودیم، دشمنان نمی توانستند هم کیشان ما را بکشند، اکنون دشمنان اسلام نمی توانند اتحاد دو ملت و دو دولت ایران و ترکیه را تحمل کنند و سعی دارند روابط ما را به هم بزنند، اما هم ملت دو کشور دوست و برادر ایران و ترکیه و هم رهبران آن دو، همواره خواهان اتحاد و دوستی هستند.

سعیدلو گفت: ایران قدرت 17 اقتصادی دنیاست، در تکنولوژی، فضانوردی فضا و موشک، فناوری هسته ای و نانو در منطقه بی رقیب است! ترکیه هم در منطقه اثرگذار و قدرتمند است، ما می توانیم از امکانات همدیگر بیش از پیش استفاده کنیم، حجم مبادلات دو کشور طی امسال ( 1391 / 2012)، 18 میلیارد دلار است که در سال آینده به 20 میلیارد می رسد.

جناب سعیدلو به بهره مندی از دیگر ظرفیتهای دو کشور در راستای نزدیکی و دوستی دو ملت هم اشاراتی کرد: برپایی نمایشگاههایی از توانمندی علمی و فناوری، همایش های دانشمندان، جشنواره های هنری و شعر و شاعری و مطبوعات و ...

در پایان همه مسئولان دو طرف روی سن جمع شدند و پروتکل ها امضا شد و عکس یادگاری و اهدای هدایا به همدیگر و ... و ما هم نشسته بودیم و برایشان کف می زدیم!... و قصه سمینار تمام شد.

یک چیز در این سالن آزار دهنده و خسته کننده بود و آن عکسی از آتاترک بود با ژستی خاص و سیگاری در لای انگشتانش، انگار که سیگار کشیدن را برای پیروانش تبلیغ می کند! جالب اینکه در راهروها و داخل همان دانشگاه سیگار کشیدن قدغن اعلام شده بود!

اخبار امروز سمینار به شکل خبر همراه با تصاویر در سایت های ایران و ترکیه منتشر گردید، حتی به همت جناب مهندس هادی مختاری پر، در سایت »دنیزنیوز« نیز هم!

حدود ساعت 3 بعد از ظهر به رستوران دیروزی در دانشگاه رفتیم و نماز خواندیم. در نمازخانه چند دقیقه ای فرصت پیش آمد که جناب استاندار در باره کاری که قرار بود ابراهیم آقازاده در باب مطبوعات استانی انجام دهد، به من یادآوری و تأکید کرد که حتماً پیگیری کند و به سرانجامی برساند. بعد ناهار خوردیم. بعد از ناهار سعیدلو و هیئت همراه برای بازدید از مرزها رفتند. ما هم به مهمانسرا برگشتیم ، ساعت 4 بود.

آخرین حال گیری

در لابی مهمانسرا نشستیم. صحبت مسئولان محترم این بود که این هیئت را به ارض روم ببرند و شب را در آنجا بمانیم و فردا گشتی در آن شهر دیدنی داشته باشیم  و بعد به وطن برگردیم. ما هم مشتاق بودیم و می گفتیم حالا که ما را همین طوری به روش »اجرکم عند الله!« به این سفر دعوت فرموده اند و توقعی در کار نیست، لااقل یک روز با اتوبوس استانداری و میزبانی ایشان یا کنسولگری ایران در ارض روم جاهای تازه ای را ببینیم، ولی معلوم شد نخیر، از این خیرات و خبرها نیست.

گفتیم بسیار خوب، لطف شما زیاد، حالا که نمی توانید سفر ارض روم را ترتیب دهید،خسته ایم، لااقل امشب را هم در همین مهمانسرا باشیم و فردا ببینیم این شهر آغری آخر چه رنگی است!...

اما خبر رسید که آب و برق مهمانسرا – هر دو همزمان – قطع شده! یعنی میزبان محترم خیلی محترمانه و کاربردی و عملی، عذرخواهی می کند که وقت شما همزمان با سمینار تمام شده و دیگر مهمان شهردار یا استاندار آغری نیستید و حتی برای قضای حاجت ضروری هم نمی توانید از امکانات داخل مهمانسرا استفاده کنید، بارتان را بردارید و خوش آمدید، اگر بمانید، باید خرج کنید ... ما کمی بخواهی نخواهی از این بی ادبی میزبان ناراحت و رنجیده خاطر شدیم. اما ترکها مثل ما ولخرج و اهل تعارف و رودر بایستی نیستند، اهل حساب و کتاب اند و در عمل نشان می دهند که حساب، حساب است و کاکا برادر. اگر اینگونه نبودند که نمی توانستند اقتصاد 16 دنیا باشند! نفت دارند؟ که ندارند، ذخایر طبیعی دیگری مثل مس و آهن و ... دارند که ندارند، پس چه دارند؟ هیچ، فقط مخ مدیریتی قوی و حسابگر دارند که در سایه آن اکنون برای خودشان در منطقه قدرتی محسوب می شوند...

القصه، کیف های خالی مان را برداشتیم و سوار اتوبوس شدیم و ساعت 4/30 الوداع آغری! ... و حرکت به سوی مرز بازرگان.

خاطرات خوب این سفر

قبل از حرکت در لابی مهمانسرا نشسته بودیم، مهمانسرا کتابخانه ای کوچک در لابی داشت، همه کتابها ترکی و با الفبای لاتین بود در موضوعات مختلف تاریخی و ادبی و حقوقی و سیاسی و اجتماعی و ... که من در این دو روز در فرصتهای اندک ، کم با کتابها ور رفتم. دو کتاب خیلی توجه مرا جلب کرد: دیروز کتاب «زندگانی و خاطرات من» ( حیاتیم و حاطراتیم) نوشته دکتر رضا نور ( متولد 1294 قمری) از رجال دوره استقرار جمهوریت ترکیه و مردی ادیب و اهل قلم و فعال اجتماعی و انقلابی.  او کتاب را به زبان ترکی با الفبای اصیل عثمانی (همان الفبای ما) نوشته، اما بعدها با الفبای وارداتی لاتین چاپش کرده اند. بعضی از صفحات دست نوشته رضا نور را در لابلای برخی صفحات ضمیمه کرده بودند. از آنها عکس برداشتم. کتاب در چهار بخش و سه مجلد بود.

دومی رمان معروف «آنا کارنینا» اثر لئو تولستوی بود که در 836 صفحه توسط »ارگین آلتای« به ترکی ترجمه و توسط نویسنده معروف » اورحان پاموک« (برنده نوبل) ویراستاری شده بود. اورحان پاموک در باره زندگی و آثار تولستوی در مقدمه کتاب مطالبی خواندنی نوشته بود. جالب این که تیراژ چاپ اول این کتاب مشهور در سال 2002 یک هزار نسخه، چاپ دومش در همان سال 500 نسخه و چاپ سومش در سال بعد نیز 500 نسخه؛ مجموع سه چاپ در مدت دو سال، 2000 نسخه بوده است، یعنی با حساب و کتاب و کارشناسی جامعه مخاطبان و محاسبه گستره خواننده کتاب، آن را منتشر کرده اند. الکی و به صورت فله ای در تیراژ بالایی به جامعه نریخته اند که بعدها بماند و در کتابفروشی ها باد کند و یا کنار خیابانها خاک بخورد. ترکها در همه چیز حسابگرند و یکی از رموز پیشرفت شان هم همین است.

در آخرین نیم ساعت اقامت بلا تکلیف مان در مهمانسرای پلیس آغری حتی یک استکان چایی هم ندادند... من با این کتاب سرم را مشغول کردم و شاید دیدن این دو کتاب برای من از دیگر قیل و قالها خوش تر بود و لحظات شیرین و خاطرات به یاد ماندنی سفر  دو روزه هم دیدن این کتابها بود.

 

آرارات در تاریکی

ما از کنار شهر آغری گذشتیم و دو شب هم بر کرانه اش – خارج از بزرگ راه کمربندی اش – بیتوته کردیم. آن را خوب ندیدیم. مساجدش را که مناره هایش سر به آسمان کشیده اند و اغلب هم تازه تأسیس اند یا تعمیر، از همان راه گذر دیدیم. چه قدر آرزو می کردم در یکی از آنها مثل یک مسافر غریب، آرام می رفتم و نماز می خواندم! اما دریغ. این شهر خیلی مسجد دارد. برخی خانه ها تازه اند و آپارتمانی 4 – 5 طبقه ای، اما اغلب منازل کهنه و فرسوده و گاه مثل حلبی آبادها. اینها را از کنار شهر دیدیم البته.

بعد از غروب به شهر »دوغو بایزید« (بایزید شرقی) نزدیک مرز ایران رسیدیم. در رفتن هم شباهنگام از آن گذشته بودیم. همچنین به دامنه کوه سر به فلک کشیده آرارات رسیدیم که فقط بلندی بشکوه و هیبت شگفتی زایش کمی در تاریکی غروب به چشم می خورد آن هم به برکت برفی که بر سر و سینه اش داشت و به سفیدی می زد. حیف شد. این کوه را هم ندیدم. هم در رفتن در تاریکی از کنارش گذشتیم و هم در بازگشت. بی اختیار این شعر معروف ترکی از خاطرم گذشت:

افسوس کی یاریم گئجه گلدی گئجه گئتدی

هئچ بیلمدیم عمریم نئجه گلدی، نئجه گئتدی!

(افسوس که یارم شب آمد و شب هم رفت،

هیچ ندانستم که عمرم چسان گذشت)

دست اندرکاران محترم این سفر که ما اصحاب مطبوعات و رسانه را مثل عمله اجیر شده شب بردند و شب هم برگرداندند! لطفشان زیاد!

ساعت 30/6 به گمرک بازرگان رسیدیم و به خیر و سلامت و سبک بال گذشتیم چون چیزی دست و پا گیر نداشتیم!... نماز را در گمرک ایران خواندیم با چایی و پذیرایی مختصر رئیس گمرک جناب غلامی.

قورو – قورو قوربانیم اولوم!

شام مهمان فرماندار ماکو شدیم در یکی از رستورانهای شهر. طولانی بودن راه نیز با تمام خستگی بد نگذشت چرا که صحبت و بگو و بخند با ابراهیم آقازاده و یکی دو نفر همنفس دیگر، راه را کوتاه کرد. صحبتهای جناب عصمت پرست (شهردار سابق ارومیه و از مدیر کل های فعلی استانداری) هم در نقد برخی مسائل شهر قابل توجه بود هر چند تاریخ مصرف آن حرفها منقضی گشته! و به درد بایگانی تاریخ می خورد.

 تقریباً ساعت 12 شب در ارومیه بودیم. الحمدلله. دست مسئولان محترم درد نکند که ما را هم به جمع خود دعوت کردند و در این سفر دوستانه و کاملاً بی تکلف و بی تشریفات و بی هزینه و بی هدیه، همراه شان بودیم. نگرانی فقط از بابت قبض تلفن همراه مان بود که رومینگ شدن ارتباط تلفنی در ترکیه هزینه سنگینی دارد و این سفر ما همچنان که پیش از این هم گفتم، به روش «اجرکم عندالله» بود و مصداق بارز این ضرب المثل قدیمی خودمان «قورو – قورو قوربانیم اولوم»!

منبع: دو هفته نامه دنیز شماره 30 مورخ 20 اسفند 91 و سایت www.daniznews.ir

 


91/12/25::: 12:40 ع
نظر()
  

نگاهی به نامه اندیشمندان ایرانی به رئیس ‌جمهور مصر

 

مصطفی قلیزاده علیار

 

اشاره: در خبرها آمده که 17 اندیشمند و استاد ایرانی در نامه ای به رئیس ‌جمهور مصر اعلام کردند، اندیشمندان مسلمان ایرانی آمادگی دارند تجربه و توان علمی خود را به دولت و ملت مصر انتقال دهند. با احترام به همه شخصیتهای عالی قدری که نامه به امضای ایشان منتشر شده، گفتنی است تجربه تاریخی حاکی از آن است که در اینگونه موارد که اندیشمندان علمی با اهداف سیاسی به یک شخص حاکم سیاسی – آن هم از یک کشور خارجی – نامه ای بنویسند، چندان نتیجه بخش نمی شود و حاکم سیاسی آن نصایح مشفقانه را پشت گوش می اندازد!... از طرفی در بین این اندیشمندان علمی ایران، اشخاص سیاسی هم مقدم هستند مثل آقایان ولایتی و حداد عادل؛ که ممکن است در بی توجهی آقای مرسی مزید بر علت باشد ... باری، رئیس جمهور مصر را هم باید در نظر گرفت که وی یک شخص متمایل به روابط حسنه با رژیم اسرائیل است و اولین اقدامش هم تجلیل از انور سادات و دومین اقدامش در این باره نوشتن نامه دوستانه به شیمون پرز رئیس دولت غاصب صهیونیستی بود که باعث شد اوضاع مصر آشفته گردد که هنوز هم آرامش نیافته است.

حال با علم به این واقعیتها، نامه دانشمندان ایرانی چه تأثیری در خط و مشی سیاسی و ملی جناب محمد مرسی و تحقق اهداف مورد نظر نامه خواهد داشت، باید منتظر بود. با این حال نامه اساتید ایرانی اقدام قابل تحسینی است. گر چه به نظر می رسد این نامه اگر خطاب به همه اندیشمندان مصر یا اساتید دانشگاه مصر و یا شیخ الازهر نوشته می شد، شاید نتیجه بخش تر می شد، ولی لابد آقایانی که این طرح را در انداخته و متن نامه را تنظیم کرده اند، صدر و ذیل مسأله را هم سنجیده اند!

 دیگر اینکه مخاطب این نامه یک ساستمدار مصری و غیر ایرانی است، اما لحن نامه طوری است که انگار آقای مرسی در ایران بزرگ شده و به همه فرازهای سیاسی و تاریخی که در متن نامه به اشاره و تلمیح مد نظر قرار گرفته، آگاهی دارد.

سه دیگر آنکه در مواردی مرسی را از خطر کردن و استقامت در راه احراز استقلال مصر کمی ترسانده اند! مثلا در بند 10 ضمن تعریف از دستاوردهای جمهوری اسلامی، آمده است: «بدین خاطر غرامت سنگینی را پرداخت کرده که از جمله آنها جنگ و تحریم فراگیر و فشار های سیاسی بین المللی است»

خب، آقای مرسی و حتی ملت مصر که نمی خواهند سری را که درد نمی کند، دستمال ببندند و به استقبال جنگ و درگیری بروند.

در کل باید گفت موارد متعددی در این نامه وجود دارد می توانست طور دیگر باشد اما فعلاً به همین مختصر بسنده می شود.

منع: دنیزنیوز  www.daniznews.ir


  

اینجا ترکیه است، صدای جمهوری اسلامی ایران!

یادداشت های سفر به ترکیه - 4

نوشته: مصطفی قلیزاده علیار

 

دانشگاه »ابراهیم چچن« شهر آغری

شنبه 27 آبان، ساعت 11 به وقت ایران به دانشگاه ابراهیم چچن بردندمان. اولین دور سمینار حدود ساعت 40/11 در یکی از سالن های طبقه سوم دانشکده ادبیات شروع شد. خانمی برنامه را آغاز کرد با عرض خیر مقدم. آقایی هم به فارسی ترجمه می کرد، ظاهراً مترجم کنسولگری ترکیه در ارومیه بود.

دکتر محمد تکین (مِحمِت تکین) آرسالان استاندار آغری پشت تریبون قرار گرفت و خیر مقدم گفت به ما مهمانان ایرانی و کمی هم از گذشته تاریخی شهر آغری بیان کرد: » شهر آغری در طول تاریخ مهد تمدن و فرهنگ بوده، چهار صد سال است که در مرز ارتباطی ترکیه با ایران واقع شده و هیچ تغییری نکرده است و سه دروازه رسمی گمرکی با کشور دوست و همسایه ایران دارد: وان، بازرگان و ارض روم.«

آماری از روابط اقتصادی و مبادلاتی با ایران ارائه کرد که نشان می داد حجم تجارت و ارتباط اقتصادی ترکیه و ایران از سال 2001 تا 2011 مدام در حال رشد بوده و به 16 میلیارد دلار در حال حاضر رسیده است و ...

حوصله نداشتم آمار خشک خبری را یادداشت نمایم. البته همان روز خبر سمینار و مطالب اصلی و مهم طرفین در سایت ها منتشر شد (سایت استانداری آذربایجان غربی، دنیزنیوز، مهر و ...)

محمد تکین قرار و مدارهای سمینارها و دیدارهای رسمی پیشین را هم یادآور شد: »افتتاح شعبه بانک ملت ایران در آغری، ایجاد خط راه آهن بین نخجوان - قارص؛ خط هوایی قارص – ارومیه؛ احداث شهرک مشترک تجاری؛ گشایش مرز زمینی ایقدیر و ...«

استاندار آغری دوستانه تأکید کرد که: »نباید در امور همکاری بین دو کشور سهل انگاری کنیم یا کارها را سخت بگیریم.«

 این حرف او البته بسیار ارزشمند بود و لابد پیامی داشت قابل توجه مسئولان ما! و در پایان سخنانش خطاب به ما مهمانان ایرانی – شیعه خود، فرارسیدن ماه محرم را تبریک گفت!!

به هر حال، جناب دیزج نژاد معاون برنامه ریزی استاندار آذربایجان غربی، پس از محمد تکین آرسالان، پشت تریبون دعوت شد و شروع کرد:» بسم الله الرحمن الرحیم ... با سلام، قبل از آغاز سخن، فرا رسیدن ماه محرم و ایام شهادت امام حسین (ع) و یارانش را به همه شما عزیزان تسلیت می گویم!

این حرف آقای دیزج نژاد اولین حرفی بود که صدای جمهوری اسلامی را در سفر هیئت ایرانی انعکاس داد با رنگ محرم و روح عاشورا و تبرک به نام مقدس شهید قدسی حضرت حسین بن علی (ع)

بلا فاصله در همان جا که نشسته بودم، گفتم:«اینجا ترکیه است، صدای جمهوری اسلامی ایران!»

ادامه (متن کامل) یادداشت را در سایت دنیزنیوز     (www.daniznews.ir)      و نشریه «دنیز»، شماره 28- مورخ 11/11/91 بخوانید


  
   1   2      >