انتخابات و رویکرد دولت بعدی
دکتر ابراهیم فتح الهی عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور تاریخچه سال ها بین مکاتب مختلف فکری بر سر تقدم و تاخر مادیت و معنویت بحث بود و این که اصالت از آن کدام است؟ کدام یک زیربناست و کدام یک روبنا؟ مارکسیسم و تفکرات ماتریالیستی اصالت را از آن اقتصاد می دانستند و برای اخلاق نقش روبنایی قائل بودند. برعکس طرفداران تفکر مذهبی اخلاق و دین را اصل می دانستند و اقتصاد را در مرتبه نازله قرار می دادند. طرفداران دیدگاه اول عدالت اجتماعی را در پرتو اقتصاد سالم می جستند و مذهبیون عدالت را به نظام اعتقادی وابسته می دانستند و معتقد بودند باید جهان بینی الهی را پذیرفت و به تبع آن عدالت را پذیرفت و برای ثواب آخرت آن را به کار بست. ضمانت اجرایی دیدگاه اول مبارزه علیه بی عدالتی اجتماعی از طریق تشکیل احزاب و گروه های سیاسی و راه انداختن سندیکاهای صنفی و کارگری و مبارزات انقلابی و قهر آمیز علیه حاکمان ستمگر بود. اما ضمانت اجرایی مذهبیون در رسیدن به عدالت اجتماعی عمدتا نصیحت اخلاقی و بیم دادن افراد از عذاب آخرت و دعوت به تبعیت از توصیه های بزرگان دین بود. دیدگاه مادی همواره طرفداران مذهب را متهم می کرد که صرف نصیحت و توصیه نمی تواند فقر و اختلاف طبقاتی را از بین ببرد و شاید در اکثر مواقع به توجیه ظلم ظالمان بیانجامد و فرهنگ صبر و سکوت را جایگزین مبارزه و قهر انقلابی کند. برخی نیز بر سر اصالت یا تقدم و تاخر مذهب و اقتصاد سال ها مباحث تئوریکی بی حاصل را ادامه می دادند. از طرفی نیز خاصیت فزون خواهی و فرصت طلبی و افراط نظام سرمایه داری روز به روز بیشتر می شد و سرنوشت ملت ها را تحت تاثیر قرار می داد. تفکرات مارکسیستی نیز با تبلیغ روی نقاط ضعف نظام سرمایه داری در پی سرنگون کردن حکومت های وابسته به نظام سرمایه داری جهانی و تشکیل بلوک شرق و اتحادیه کشورهای ضد سرمایه داری بود و با شعار حاکمیت طبقه کارگر نظام های سوسیالیستی وابسته به خود را تشکیل می داد. پیشرفت های تکنولوژیکی و رفاه اقتصادی به دست آمده در نظام های سرمایه داری جاذبه های خاص خودش را داشت و نظام های سوسیالیستی در میدان عمل توان رقابت با آن را نداشتند به ناچار به مسابقه تسلیحاتی روی آوردند و قطب بندی های فکری و سیاسی جای خود را به قطب بندی نظامی داد و پیمان های نظامی ناتو از یک سو و ورشو از سوی دیگر شکل گرفت. بیم از وقوع جنگ جهانی سوم، قدرت های بزرگ جهانی را وادار کرد که به نوعی به تعادل قوا و تقسیم منافع و هم سویی با یکدیگر در چپاول ملت های ضعیف تن دهند. استعمار نو شکل گرفت و حکومت های دست نشانده در کشورهای مختلف هر یک با وابستگی به یکی از بلوک شرق یا غرب به وجود آمد. حال و روز جهان چنین بود تا این که انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست و با نفی شرق و غرب و با شعار استقلال، راه جدیدی را پیش پای ملت ها گشود. سران قدرت های جهانی کج دار و مریز با حکومت نوپای اسلامی مدارا می کردند و در پی شناسایی مواضع حکومت انقلابی ایران و آرمان های بنیانگذار آن بودند. آرام آرام توطئه ها شکل می گرفت و ایجاد تنش های قومیتی و تحریک نارضایتی اقوام توسط آمریکا سازمان دهی می شد تا این که لانه جاسوسی آمریکا تسخیر شد و رابطین داخلی آمریکا شناسایی شده و شبکه وسیع جاسوسی آمریکائی ها در ایران متلاشی گشت. حمله هلیکوپترهای آمریکایی نیز در صحرای طبس گرفتار طوفان شن شد و نقشه های کودتاهای مختلف ناکام ماند. شهریور سال 1359 رسید و عراق به نمایندگی از آمریکا و متحدین غربی اش جنگی 8 ساله را علیه ایران شروع کرد. شوروی هم از تقویت تسلیحاتی عراق دریغ نکرد. میگ های روسی و میراژهای فرانسوی به بمباران شهرهای ایران پرداختند. مردم ایران متحد و یک پارچه از مرزهای ایران و ایمان دفاع کردند و دشمن متجاوز را وادار به عقب نشینی کردند و جمهوری اسلامی به عنوان شکل جدیدی از حکومت مبتنی بر تفکر دینی، توانمندتر در عرصه سیاسی جهان ماندگار شد. هدف قدرت های بزرگ از انواع توطئه ها و تحمیل جنگ علیه ایران جلوگیری از نفوذ تفکر سیاسی اسلام در بین سایر ملت های اسلامی بود.پیام انقلاب اسلامی روشن بود. گسترش عدالت اجتماعی، آگاهی بخشی به ملت ها، حاکمیت ارزش های دینی، صلح جهانی و آزادی ملت های تحت ستم جزء آرمان های اصلی انقلاب اسلامی بود. لازمه ی گرایش سایر ملت ها به سوی این شعارها ساختن جامعه ای نمونه مبتنی بر تفکر دینی بود. لذا ملت ایران تمام همت و توان خود را باید صرف ساختن کشور می کرد و با گسترش عدالت اجتماعی و ایجاد رفاه اقتصادی، اختلاف طبقاتی را که ناشی از روابط غلط دوران ستمشاهی بود از بین می برد. جهاد سازندگی تجربه موفقی بود که در نخستین سال های انقلاب شکل گرفت و جمعیت شهری برای سازندگی روستاها به میان طبقات محروم جامعه رفتند. آن مجاهدت ها و تلاش ها برای سازندگی کشور بعدها گرفتار بوروکراسی اداری شد و به وزارتخانه جهاد سازندگی تبدیل شد و در نهایت با ادغام در وزارت کشاورزی پرونده اش مختومه شد. خسارت های ناشی از جنگ و بازسازی مناطق جنگی بودجه فراوانی از کشور را به خود اختصاص داد. سرعت و شتاب زدگی در سازندگی و عدم برنامه ریزی کلان برای توسعه پایدار کشور سبب ظهور طبقه جدیدی از تکنوکرات ها و صاحبان سرمایه شد و بر زرق و برق شهرها افزوده شد. برج سازی ها شروع شد و روستاها از نیروی کار و تولید خالی گشت. نقد حال هر یک از دولت های بعد از انقلاب یک وجه از کار را وجهه همت خود قرار دادند. دولت زمان جنگ، اداره کرد کشور در شرایط بحرانی و جنگی را سرلوحه امور خود قرار داد. دولت بعد از زمان جنگ با شعار سازندگی و رونق بخشی به اقتصاد و دولت بعدی نیز با شعار توسعه سیاسی به میدان آمدند و در نهایت شعار عدالت اجتماعی و رسیدگی به اقشار محروم در دولت نهم و دهم مطرح شد. غافل از این که همه این ها لازم و ملزوم یکدیگرند و پرداختن به یکی و غفلت از دیگری موجب توسعه ی نامتوازن می شود. چنانچه پرداختن بیش از حد به بحث سازندگی و توسعه اقتصادی منجر به اختلاف طبقاتی شد و افراط در مقوله توسعه سیاسی موجب بحران های اجتماعی و تنش های سیاسی شد و شعار توجه به طبقات محروم بدون توجه به زیرساخت ها موجب گسترش افکار پوپولیستی و ظاهرگرایی شده و توزیع مستقیم پول، تورم را تشدید کرد و عدم تدبیر اقتصادی بحران ارزی را به دنبال آورد. در شرایط کنونی چه باید کرد؟ راه برون رفت از معضلات موجود چیست؟ به نظر نگارنده مفهوم توسعه، امری همه جانبه است و فقط با نگرشی فراگیر می توان به آن دست یافت. بنابراین حفظ روحیه انقلابی، سازندگی و پیشرفت اقتصادی، توسعه سیاسی و آگاهی طبقاتی،عدالت اجتماعی و رفاه اقتصادی چهار عنصری است که باید به موازات هم پیش بروند. دولت های بعدی اگر می خواهند موفق شوند بایدتدبیری بیاندیشند که توسعه و سازندگی و پیشرفت منجر به اختلاف طبقاتی نشود و طبقه جدیدی از مرفهین بی درد به وجود نیاید و در مقابل شعار عدالت گستری موجب ظاهرگرایی و از دست رفتن سرمایه های ملی نشود و سرمایه گذاری کلان و زیرساخت های کشور مورد غفلت قرار نگیرد. علاوه بر آن جدایی از نظام بین الملل و بی توجهی به اقتصاد جهانی و به صورت ایزوله زندگی کردن و ایزوله نگه داشتن کشور از مسائل بین المللی راه حل موفقی نخواهد بود. همه ی این ها به یک پلان اساسی نیاز دارد که مبتنی بر یک چشم انداز واقعی باشد تا برنامه های زمان بندی شده از آن ناشی شوند. انقلاب اسلامی باید تمدن نمونه و جامعه فاضله ای باشد که مشتاقان سایر ملت ها برای آشنایی با آن به جای مطالعات تئوریک درباره ی آن در خیابان های ایران اسلامی قدم بزنند و هر آن چه را می بینند تبلور تمدن اسلامی بدانند. امام علی (سلام الله علیه) در باب شرایط زمامداران موفق می فرماید: «إنّ احقّ النّاس بهذا الأمر أقواهم علیه و أعلمهم بأمر الله فیه»؛ "شایسته ترین فرد برای زمامداری و مدیریت جامعه کسی است که علاوه بر توانمندی و کارآمدی لازم، علم و آگاهی کافی نسبت به فرمان خدا در امور داشته باشد ." منبع: دنیزنیوز www.daniznews.ir |
خوشبختی یعنی توانایی نقاشی کردن!
گفتگوی حمید بهجت با دکتر شهلا رشیدیان
اشاره: دکترشهلا رشیدیان در سال 1333 در شهرستان اهواز متولد شد. در سال 1359 در رشته دکترای دندانپزشکی از دانشگاه فردوسی مشهد فارغ التحصیل گردید، اما شهر ارومیه را برای زندگی و طبابت برگزید. سالهای اولیه کارش در زمینه نقاشی به تمرین و تکرار تکنیکهای نقاشی گذشت. از سال 1388با برگزاری نخستین نمایشگاه انفرادیش به طور جدی به عرصه هنر نقاشی وارد گردید و توانست در مدت کوتاهی به موفقیتهای چشمگیری دست یابد از جمله برپایی نمایشگاههای گروهی و انفرادی در ایران و خارج از کشور. رشیدیان یکی از زنان پرکار نقاش است که استمرارش در طی سالهای اخیر در کنار طبابت بهانه این گفتگو شد.
* خانم رشیدیان، لطفاً از خاطرات دوران کودکی و خانواده پدری تان برایمان صحبت کنید؟
- دوران کودکی حالا در اپیزودهای شفاف یا محو به خاطرم می آیند، همیشه فکر می کنم اگر قسمت کوچکی از تخیلات و الهامات کودکی به تصویر در آمده بودند الآن گنجینه بزرگی داشتم. بی تردید این برای بیشتر هنرمندان صادق است، آثاری در ذهن هنرمند باقی مانده و به تصویر در نیامده اند. باری، من در یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمده ام آنجا که افراد متعدد خانواده فرصت دیده شدن به آدم نمی دهند، با این وجود پدرم که روح هنرمندانه ای داشت و شعر می گفت و به قولی اهل دل بود. گاهی با یک کلام ساده و یا یک نگاه، تشویق ارزشمندی می کرد. در طراحی های بچه گانه و یا گاهی کپی برداری از عکس های کتابهای پدرم با تشویق او مواجه می شدم که اعتماد به نفس خوبی به من می داد ولی فقط در همین حد، نوشتن مشقها و تکالیف مدرسه در اولویت وظایفم بود. وسایل کار من هم فقط در حد یک مداد سیاه و پاک کن و حداکثر یک جعبه مدادرنگی بدون هیچگونه امکان آموزش در شهرهای کوچک خوزستان . پدرم بعلت شغل اداری مجبور به سفر و تغییر محل زندگی همراه با خانواده پرجمعیتش بود. علی رغم علاقه ام به نقاشی فرصت برای پرداختن به این کار پیش نیامد،در یک مسابقه نقاشی مینیاتور در سال اول دبیرستان مقام اول بین دبیرستانهای پسرانه و دخترانه دزفول را بدست آوردم ولی به دلیل محدودیت خانوادگی برای دختران در آن دوره در مسابقات استانی شرکت نکردم و بالاخره فعالیت هنری بنده به همین جا خاتمه یافت، بعد وقت دانشگاه رفتن رسید، اسم دانشکده هنرهای زیبا هم خانواده مرا دچار شوک می_کرد! در نتیجه مثل بچه آدم سرم را پایین انداختم و در کنکور دانشکده دندانپزشکی قبول شدم و خیلی زود ازدواج و هر دو پسرم یکی پس از دیگری، دوران دانشجویی من را در کنار درسهای دانشکده پر کردند و بعد مطب و الی آخر....
*شما یکی از معدود افرادی هستید که درکنار شغل پزشکی به هنر روی آوردید، ازچه زمانی به طور جدی تصمیم به نقاشی کردن گرفتید؟
- آرزوی نقاشی کردن در تمام این سالها در گوشه ای ازروح من منتظر ماند تا وقت فراغتی به دست آید که حدودهفت، هشت سال پیش ازسال 83 بالاخره اتفاق جدیدی برایم افتاد و دو باره شروع به نقاشی کردن نمودم.
*بیشتر از چه تکنیکهائی در خلق آثارتان بهره می_برید؟
- ازنقاشی آبرنگ لذت می برم، ولی برای بیان احساسات و یا دیدگاه هایم علاوه بر آبرنگ از آکرولیک ، رنگ روغن که بیشتر مواقع رنگ را با مواد مختلف ازجمله گل، آرد و مواد دندانپزشکی تاریخ مصرف گذشته ترکیب کرده روی بوم می گذارم .
* ازآرت اکسپوی میامی برایمان بگویید، فضای نمایشگاه وفروش آثارچگونه بود؟
- شرکت در آرت اکسپوی میامی تجربه خوبی بود از شانس خوبم چندین رویداد هنری موازی با اکسپوی میامی از جمله نمایشگاه آرت بازل که یکی از رویداد های خیلی مهم در عرصه هنرهای تجسمی می باشد در جریان بود که توانستم آن را ببینم ،غرفه را به حال خود می گذاشتم و گذشت زمان رادر بازدید از آثار فراموش می کردم و وقتی به غرفه ام بر میگشتم از هنرمندانی که در کنار غرفه من بودن می شنیدم که فعلا" خبری نیست اکثرا" روز آخر روز فروش است که ما روز قبل از آن رفتیم چون قرار بود چند شهر دیگر آمریکا را هم ببینیم و نفهمیدم که بالاخره توانستند بفروشند یا نه....ولی آنچه من فهمیدم این بود که به علت بحران اقتصادی شانس چندانی برای فروش نبود و بازدیدکنندگان در چندین رویداد هنری که همزمان برگزار می شد پخش می_شدند، نگاه می کردند و گاهی توجهشان جلب می شد ولی خرید نمی کردند، در هر صورت هدف اصلی من برقراری ارتباط با جوامع هنری و دیدن هنرمندان نقاط دیگر دنیا بود که تحقق پیداکرد.
*خانم دکتر قطعا"شما اهل مطالعه هستید بیشتردرچه زمینه هایی مطالعه می کنید وچه تاثیری روی آثارتان دارد؟
- خواندن برای من یک اعتیاد است،از کودکی از زمانی که توانسته ام بخوانم همیشه خوانده ام از مجله ها و روزنامه ها و کتابها و گاهی حتی سالنامه ها، مواقعی که چیزی پیدا نمی کردم، نوشته های یک ورق پاره را هم می خواندم. به خواندن رمان ومضامین اجتماعی و تاریخی علاقه مندم در زمینه های تاریخ و فلسفه هنر هم مطالعه می کنم. از شناختی که راجع به هنرمندان دوران های مختلف پیدا می کنم یاد می گیرم که خلق یک اثر هنری بسته به زمان و مکان خاصی نیست و هر هنرمندی زبان و نگاه خود را در آثارش دارد که رسیدن به آن سعی و پشتکار زیادی را می طلبد.
*تو زن هنرمندی یا هنرمند زن؟
- منکر تفاوتهای فیزیولوژیکی و ویژگیهای هر دو جنس نیستم، اما اصولا"معتقد به تفاوتهای ماهوی بین زن و مرد نیستم، اگر از این نگاه بنگریم به تعداد هنرمندان و یا بهتر بگویم به تعداد انسانها تفاوت وجود دارد و من یک هنرمند زنم.
*برای آینده هنری تان چه تصمیماتی دارید؟
- نقاشی کردن برای من یک نیاز است، از نقطه نظر من خوشبختی یعنی توانایی نقاشی کردن، من نقاشی می_کنم و با این کاراحساسات و دل مشغولی هایم را بیان می کنم، به آینده خاصی فکر نمی کنم اصولا" در این جدا افتادگی که درهنرمندان ایران و خصوصا" ارومیه جاری است آینده ای وجود ندارد.
26 مه 2012 در گالری سیحون تعدادی از تابلوهای من به مدت یک هفته به نمایش گذاشته شد، این آخرین فعالیت هنری من در این سال جدید می باشد. البته برای من اتفاق مهمی است بودن نام گالری سیحون در رزومه من مایه افتخار م است.
از خانم مریم سیحون سپاسگزارم که با دیدن نقاشیهای من ابراز علاقه مندی کرد برای نمایش آنها ولی همانطور که گفتم آینده بیشتری برای خودم تصور نمی کنم من براساس علاقه و نیازم به نقاشی ادامه خواهم داد.
منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 20 مورخ 26/ 5/91