خداحافظ خلیل!
نوشته: حسین دوستی
شنیده بودم که خلیل گلستان شعر و ادب مدتی است به «کما» رفته است و همراه او، دل خیلی از دوستانش نیز به«کما»رفته بود. باور کنید این دل ها که زنجیروار به هم وصلند، مکان نمی شناسند، من در « اهر » بودم، او در « دیّر» در جنوب ایران، زمانی در استان هرمزگان بود و روزی در مشهد و روزی دیگر در تهران و یک روز برسرمزار « عماد مغنیه » در لبنان و چند روزی نیز در « اهر» و باز این سلسله دل های دوستان بود که وصل هم بود و شیفته یکدیگر...
چند روزی بود که مجموعه اشعار او را ورق می زدم تا یادی از وی، درد حسرت دوست را اندک تسلایی بخشد و کمی از غم دوست بکاهد. تا اینکه پیامکی تلخ و اندوه بار غم ها را بر سرم آوار کرد و گریه های شبانه دامنم را گرفت و آنگاه بود که این اشعار از سروده های خلیل ، غصه هایم را تفسیرکرد و سرود « جاودانه شدن خلیل عمرانی»را بر گوشم ترنم کرد:
شبیه خاطره ای خاموش ، نشسته ام که پریشانم
شکسته شاخه لبخندم ، پر از غروب درختانم
شنیده ام که شبی درپیش ، تمام پنجره ها لالند
تمام حنجره ها زخمی و من تصور بارانم...
آری ، خلیل عمرانی ، متخلص به « پژمان دیّری» شاعر و مدیر انقلابی در عصر روز یکشنبه 19 آذر ماه 91 به خیل مهاجران عرصه شعر و ادب پیوست و دوستان خود را در آتش غم فراق خود داغدار ساخت.
زنده یاد استاد خلیل عمرانی، نویسنده، شاعر، پژوهشگر، کارشناس ارشد ادبیات، از دیار جنوب و استان بوشهر، متولد سال 1343 در شهرستان دیّر بود. یاد و خاطره اش تا همیشه عزیز خواهد ماند. در کارنامه ادبی وی کتابهایی چون »ترنم حضور«، »مروارید فراموش«، »ساعت به وقت شرعی دریا«، »دلموبه های بم« و...
ادامه (متن کامل) مقاله را در سایت دنیزنیوز (www.daniznews.ir) و نشریه «دنیز»، شماره 28- مورخ 11/11/91 بخوانید