دکتر جواد هیئت وصیت کرده بود در «ابن بابویه» تهران دفن شود
پزشک دانشمند ایرانی و ادیب معروف مرحوم دکتر جواد هیئت سه شنبه 22 مرداد 93 در باکو درگذشت و امروز 24 مرداد در قبرستان مشاهیر شماره 2 فخری باکو با حضور شخصیتهای علمی و ادبی ایرانی و آذری و خانواده آن فقید، به خاک سپرده شد. حجت الاسلام اردبیلی بر جنازه وی نماز خواند.
بر اساس وصیتنامهای که خود مرحوم دکتر جواد هیئت در اختیار سفارت جمهوری اسلامی ایران در باکو قرار داده، آن مرحوم میخواست در «ابن بابویه» تهران دفن شود.
به گزارش سایت دنیزنیوز از سفارت ایران در باکو، سیدمحمد آیتاللهی مسئول رسانهای سفارت جمهوری اسلامی ایران در جمهوری آذربایجان با ابراز تأسف از درگذشت دکتر جواد هیئت گفت: وی از پزشکان و جراحان مجرب قلب در ایران بود که در سال 1341 برای اولین بار توانست در ایران عمل جراحی قلب باز را انجام دهد و سپس در سال 1347 اولین عمل پیوند قلب را در تهران با موفقیت به انجام رساند.
وی با اشاره به این که دکتر هیئت، سالها نماینده ایران در "انجمن بینالمللی جراحی" و عضو "آکادمی جراحی پاریس" بود، افزود: مرحوم دکتر هیئت در دوران حیات خود بیش از 25 مقاله و سخنرانی در کنگرههای بینالمللی جراحی به زبانهای فرانسه و انگلیسی داشته و از مفاخر پزشکی جهان است.
آیتاللهی در مورد محل دفن دکتر هیئت نیز گفت: بسیار علاقمند بودیم در اجرای وصیتنامهای که دکتر هیئت در اختیار سفارت قرار داده بودند، ایشان با تجلیل و در پی یک تشییع باشکوه در محل ابن بابویه در تهران دفن شوند، اما اینک که خانواده محترم دکتر هیئت، تصمیم به دفن ایشان در باکو گرفتهاند، به این تصمیم احترام میگذاریم.
آیتاللهی با اشاره به دوستی پایدار و اشتراکات جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان افزود: دکتر هیئت مورد احترام مردم دو کشور بوده و لازم میدانیم از مسئولین جمهوری آذربایجان به دلیل فراهم نمودن شرایط مساعد برای برگزاری مراسم تشییع شایسته، تشکر نمائیم.
کنکور یعنی سد راه آفتاب شدن
دکتر ابراهیم فتحالهی
عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور تهران
آری؛ کنکور یعنی پیچیده کردن مسائل ساده و طرح سوال از آنها. البته نه به این سادگی، بلکه به کمک سازمانی صاحب تجربه با قدمتی پنجاه ساله به نام «سازمان سنجش آموزش کشور.»
اگر قدری در معنی لغات به کار رفته در عنوان این سازمان بیندیشیم، خواهیم دید که بنیانگذاران این سازمان میخواستند سطح آموزش را در کشور بسنجند و جایگاه و فاصله آن را نسبت به استانداردهای جهانی تعیین کنند. اما ظاهرا آن هدف بزرگ به یک هدف فرعی تقلیل پیدا کرده و فقط دامنه محفوظات دانشآموزان سنجیده میشود.
اگر بخواهیم به معنی واقعی کلمه، جریان آموزش کشور را بسنجیم باید از صفر تا صد نظام آموزشی کشور اعم از مدارس و دانشگاهها، عوامل موثر در پیشرفت آنها، نقش سازمانهای متولی، ابزارها و تکنولوژیهای آموزشی، امکانات اقلیمهای مختلف، تفاوتهای فرهنگی اقوام گوناگون ایرانی و دهها عامل تاثیرگذار دیگر را نیز بسنجیم. اما به جای همهی اینها، کل کشور بسیج میشود تا دانشآموزان کشور را در بهترین سن و شادابترین زمان زندگیشان به منگنه گذاشته و بدون توجه به علاقه و استعداد خدادادیشان در یک مسابقه ناخواسته وارد کنند. بیش از یک میلیون نفر دانشآموز به علاوه خانوادهشان (جمعیتی در حدود شش میلیون نفر) را دچار استرس میکنیم تا عدهای که چند سال پیش مطالبی را حفظ کردهاند، دوباره آن مطالب را از فرزندان این ملت بپرسند و سرنوشت زندگی آنها را تعیین کنند. نتیجهی این استرس و فشاری که به بیش از یک میلیون دانشآموز و خانوادههای آنها وارد میشود به علاوهی هزینههای کلانی که تلف میشود چیست؟ آیا جز این است که یکصد هزار نفر (دقت کنید فقط یکصد هزار نفر) وارد دانشگاه میشوند و مابقی فقط سیاهی لشکر این بازی باطل هستند. (دقت کنید که ظرفیت دانشگاههای برتر و رشتههای تاپ دانشگاهی همان یکصد هزار صندلی است و مابقی صرفاً برای دلخوش نگهداشتن جوانان معصوم این کشور است تا بیکاریشان را چند سال به تأخیر بیندازند و یا حد اقل آنرا احساس نکنند) البته برای اینکه خیلی هم خالی از عریضه نباشد و مشکل کنکور به طور ریشه ای حل شود بر سر هر کوی و برزن یک مرکز آموزش عالی تاسیس ، یا به عبارت بهتر یک تابلوی مرکز آموزش عالی نصب می شود تا هیچکس ، حسرت به دل نماند و آرزوی رفتن به دانشگاه را ، به گور نبرد .
سازمان استعداد سنجی کشور
راستی سازمان استعداد سنجی و استعداد یابی کشور کجاست ؟ اصلا آیا سازمانی وجود دارد که علائق تحصیلی و استعداد افراد را بسنجد؟ آیا اگر کسی خواست از راهی غیر ازکانالهای رسمی و آموزش های مدرسه ای به یک اختراع یا فناوری دست یابد، راهی برای او هست ؟ کسی که ذوق هنری ، فنی یا شعری دارد و صاحب نبوغ خاصی نیز در رشته های مذکور است از چه طریقی می تواند به رشد و کمال مورد نظر خود دست یابد ، بدون اینکه اسیر میز و نیمکت مدرسه شود ؟آیا این همه کشف و اختراعی که در دنیا اتفاق می افتد ، لزوما از طریق مدرسه و کنکور و ... اتفاق افتاده است ؟ آموزش و پرورش کشور از تربیت افراد مطیع و منقاد ، چه هدفی را دنبال می کند ؟ نوآوری و ابتکار در نظام آموزشی کشور چگونه تعریف می شود و چه جایگاهی دارد ؟ مثلا کسی که دارای نبوغ ذاتی در یک رشته ی هنری یا فنی است چرا باید حروف عله ی زبان عربی ، یا افعال بی قاعده ی زبان انگلیسی ، یا استثنائات حروف اضافه ی زبان فارسی را هم در کنکور جواب بدهد ، و گرنه نتواند از سد کنکور بگذرد ؟ بر اساس چه منطقی ، همه را مجبور می کنیم از یک کانال تنگ و محدود و معکوس به نام کنکور عبور کنند ؟ ( درست مثل قیفی که برعکس گذاشته باشند ) . آیا سازمانی وجود دارد که بتواند با یک طرح مطالعاتی علمی به این سوال جواب بدهد که فردای اعلام نتایج کنکور چه اتفاقی می افتد ؟ میزان رضایت قبولی های کنکور از وضعیت پیش آمده چقدر است ؟ متاسفانه بعد از قبولی در کنکور اتفاق خاصی نمی افتد و همه چیز یله و رهاست و تازه ، آغاز مشکلات است و دانشجو با انواع سوالات روبرو می شود که باید در سالهای دبیرستان می آموخت . لذا احساس پوچی و دلزدگی و خسارت نسبت به جوانی از دست رفته و اتلاف عمر در پشت میله های کنکور می کند . این وضعیت پیش آمده با دهها موسسه ی مشاوره چه در داخل دانشگاه ، چه بیرون دانشگاه قابل حل نیست چون جوانان کشور در بهترین سالهای زندگی و در اوج شادابی ، از زندگی شان لذت نبرده اند . جبر اجتماع ، و چشم هم چشمی خانواده ها ، آنها را در مسیری انداخته است که نه راه پس ، وجود دارد و نه راه پیش . مسیری است که باید رفت ، چون نسل پیشین و بزرگترها اینگونه مصلحت دیده اند . هرچند که رشته ی قبولی مطابق میل و ذوق یک جوان نباشد . آری به همین دلیل است که دیگر نمی توان شاهد ظهور امثال ابن سینا و خوارزمی و فارابی و... بود .
راستی اگر قرار بود در زمان قبل از انقلاب و همزمان با تاسیس و گسترش دانشگاهها در ایران ، استادان را منحصرا از بین دارندگان مدرک های رسمی دانشگاهی انتخاب کنند ، آیا امثال آقای مطهری می توانستند به عنوان استاد ممتاز ، کرسی تدریس در دانشگاه تهران را به دست آورند ؟ آیا امثال استاد اسماعیل به عنوان استاد دانشکده هنرهای زیبا پذیرفته می شد ؟
باید بپذیریم که خداوند انسان ها را متفاوت و متنوع آفریده است واستعداد های افراد گوناگون است ، پس چرا ما ، همه را یک شکل و یک اندازه و تک رنگ می خواهیم ؟ آیا این نوع نگرش در تضاد با نظام آفرینش نیست؟
کنکور سد است یا گذرگاه ؟ هدف است یا وسیله معاش؟
تعریف ما از کنکور چیست ؟ آیا کنکور سدی است که باید به هر قیمتی آنرا شکست ؟یا گذرگاهی است که باید به سلامت از آن عبور کرد ؟آیا کنکور هدف زندگی است یا امروزه وسیله معاش برای عده ای خاص است ؟
هرکدام از دیدگاههای مذکور راکه بپذیریم نتایج خاصی به دنبال خواهد داشت . اگر بر اساس دیدگاه اول ، کنکور را به عنوان یک سد و مانع تلقی کنیم باید به فکر شکستن و از میان برداشتن آن باشیم با هر وسیله ای که باشد ، حتی اگر مثلا بتوانیم کلید سوالات را به دست آوریم. اما اگر مطابق دیدگاه دوم ، کنکور را یک گذرگاه بنامیم ، باید به نحوه ی عبور فکر کنیم و سالم به مقصد رسیدن را مد نظر قرار دهیم . اگر هم بر حسب دیدگاه سوم ،کنکور هدف تلقی شود و بخاطر چشم هم چشمی ها و ... آنرا به دست آوریم ، مشکلات زیادی بعد از قبول شدن در کنکور پیش خواهد آمد . در این صورت چه کار باید کرد ؟ آیا احساس خلا و پوچی که بعد از قبولی پیش می آید درمانی دارد ؟ یا در صورت نارضایتی از رشته ی ِ قبولی ، آیا راه برگشتی وجود خواهد داشت ؟ برای کسانی که قبول نمی شوند ، چه اتفاقی می افتد ؟ و چه کسی مسوولیت سرخوردگی مردودین کنکور آرزوهای بر باد رفته ی خانواده ها را بر عهده می گیرد ؟
اما دسته چهارم کسانی هستند که کنکور برای آنها ناندانی یا وسیله ی درآمد است .به عبارت دیگر ، کنکور برای هرکس هم بد باشد برای این گروه ، خوب است .اینها کسانی هستند که از راه کنکور نان می خورند . صدها شغل وابسته به کنکور به وجود آمده است . از آموزشگاههای رسمی و غیر رسمی گرفته تا موسسات با مجوز و بی مجوز ، از نویسندگان کتابهای کنکور گرفته تا مدرسین این قبیل کتاب ها ، از معلمین خصوصی گرفته تا مشاوران کنکور ، از متخصصین تند خوانی گرفته تا طراحان تست های کنکور . آری هزاران نفر زندگی شان از این راه تامین می شود . علاوه بر این ، مجموعه ی تلاش ها و هزینه هایی که در سازمان سنجش صورت می پذیرد و هزاران نفر از مرحله ثبت نام تا اعلام نتایج کنکور ، گاهی به صورت شبانه روزی و حتی در اطاقهای قرنطینه و... تلاش می کنند تا این ماراتن بزرگ با حضور دوندگانی معصوم ( یعنی دانش آموزان ) که مجبور به دویدن هستند ، برگزار شود . بدون اینکه مسوولین برگزاری کنکور و متولیان امور توجه کنند آنچه در کنکور سنجیده می شود محفوظات است و حداکثرمی تواند هوش تحصیلی افرادرا بسنجد. در حالی که یک انسان برای زندگی سالم ، به تقویت هوش هیجانی و اجتماعی نیاز بیشتری دارد. آری سازمان سنجش فقط می تواند هوش تحصیلی و میزان محفوظات افراد را بسنجد ، و نه توانایی تفکر آنها را .
بنا بر این می گوییم : کنکور برای هرکس هم که بد باشد برای این عده خوب است . چون اینها بلدند که چگونه ، مسائل ساده را پیچیده کنند و سپس از آنها سوال طرح کنند. دقیقا مثل«ماز درست کردن» برای خرگوش . قبل از اینکه«ماز» اختراع شود خرگوش و هویج در طبیعت آزاد خدا وجود داشتند . خرگوش آزادانه برای خود می گشت و همیشه هم ، هویج بود که بخورد . اما از زمانیکه انسانها وارد بازی شدند و خواستند امور را با سلیقه خودشان مهندسی کنند ، رابطه خرگوش و هویج به هم خورد . چون آدم ها باغ درست کردند و دیوارهایی بر آن ساختند و سپس خرگوش را مجبور کردند برای رسیدن به هویج یا از دیوار بپرد و یا سوراخی در دیوار ایجاد کند و اگر گرفتار شد ، مجازات شود .
روزی ، ظریفی را به تماشای مسابقه ی فوتبال بردند. از اطرافیانش پرسید : در میدان فوتبال چه اتفاقی می افتد ؟ و افراد دنبال چیستند ؟ گفتند : افرادی که در وسط زمن هستند تلاش می کنند که توپ را داخل دروازه بفرستند . جواب داد : اگر آن فرد مزاحم از جلوی دروازه کنار برود ، توپ به راحتی وارد دروازه خواهد شد.
تابش مستقیم آفتاب
گویند در زمانهای قدیم پادشاهی از دنیا رفت وپسرش به جای او نشست. طبق عادت مألوف، بزرگان و سران قبائل، شاعران و مدیحهسرایان، تجار و ملاکین و ... از همهی صنوف دستهدسته برای عرض تبریک به حضور شاه جوان رسیدند. بعد از پایان مراسم و تشریفات دیدار، شاه از وزیرش پرسید: آیا تمام افراد نامدار و شخصیتهای مطرح به دیدار او آمدهاند؟ وزیر جواب داد: آری؛ همه آمدهاند اما عارفی هست که در خارج شهر گوشهی عزلت اختیار کرده و در مجامع رسمی و محافل امرا و درباریان رفت و آمد نمی کند. شاه جوان گفت: اگر او به دیدار ما نمیآید بهتر است برنامهای ترتیب دهید تا، ما به دیدار او برویم. بدین ترتیب، روزی به بهانهی شکار با وزیر و اطرافیان به خارج شهر رفتند و بر سر راه بر در خانهی آن عارف حاضر شدند. مرد عارف، بیرون خانه نشسته بود. شاه او را دید و بعد از تعارفات مرسوم به او گفت: چیزی از ما بخواه. عارف گفت: من گوشهی عزلت اختیار کردهام که محتاج خلق نباشم. علاوه بر آن، احتیاجی ندارم که آنرا از تو بخواهم. شاه اصرار کرد و گفت: اقتضای مقام پادشاهی من این است که از من چیزی بخواهی. عارف در جواب گفت: اکنون که اصرار میکنی، از تو میخواهم که از جلوی آفتاب کنار بروی تا آفتاب خدا مستقیم بر من بتابد!
به مسوولین کنکور باید گفت : اگر میخواهید فرزندان این مردم آزاد باشند و آفتاب هستی، مستقیما بر آنها بتابد و گرمای زندگی را احساس کنند، کافی است از جلوی راه آنها کنار بروید. طالبان علم، خود در جستجوی علم برخواهند آمد و علم و دانش را، اگر در ثریا نیز باشد به دست خواهند آورد. در نتیجه کاسبان و تاجران علم نیز راه دیگری برای پول درآوردن خواهند جست . و لازم نخواهد بود برای نان زندگی ، عناوین دکتر و مهندس را بر اول اسم خود یدک بکشند. آری؛ شما اگر میتوانید رابطهی علم را با نان و اقتصاد برهم بزنید تا ببینید که چگونه سرچشمههای دانش و تمدن دوباره در ایران زمین ریشه می گیرد و چه سان نهرها از آنها جاری می شود و آنگاه انسانهای تشنه ی حقیقت را در سراسر گیتی سیراب و مست می کند .
آری؛ سدی به نام کنکور درست کرده ایم و عبور از آن را به امتیاز اجتماعی تبدیل کرده ایم و سپس فرزندان مردم را به صف می کنیم . این صف ها ، البته ، عادت ثانویه مردم شده است . صف ارزاق ، صف سبد کالا ، صف کوپن ، صف دریافت یارانه نقدی ، صف گذرنامه ، صف کارت سوخت ،صف دریافت ارز خروج ازکشور و... دهها صف دیگر که مسوولین اقتصادی کشور با بی تدبیری تمام برای مردم درست کرده اند . لذا اگر مجریان و متولیان محترم کنکور می خواهند عزت ایرانی مسلمان را حفظ کنند بهتر آن است که ازسر راه فرزندان مردم کنار بروند تا شایستگان ، راه علم و دانش راپی بگیرند و بر مسند نشینند و ثمرات دانش آنها ، زندگی مردم را آباد کند .
اعتراف به اشتباه و برگشتن از یک مسیر غلط ، شهامت می خواهد هرچند که پنجاه و چند سال ، آن مسیر غلط را رفته باشیم . به نظر نگارنده اگر روزی جشن تعطیلی سازمان نهضت سواد آموزی را بر پا کردیم ، مطمئن خواهیم شد که ریشه ی بی سوادی را خشکانده ایم . و اگر روزی توانستیم تعطیلی سازمان مجری کنکور را جشن بگیریم ، دانشگاه و دانشگاهیان آزاد خواهند شد . و خواهیم فهمید که رفتن به دانشگاه ، امتیاز نیست که آنرا هم کوپنی کنیم . جوانان ما خواهند پذیرفت که دانشگاه رفتن یک وظیفه است و مهمتر از آن شرط انسانیتانسان است . آنگاه به خاطر مدرک دانشگاهی شان خود را تافته ی جدا بافته و طبقه ی ممتاز اجتماعی تلقی نخواهندکرد . بلکه خودرا خدمتگزار و وامدار مردم خواهند دانست . چون می دانند که با مالیات همین مردم برای آنها ، دانشگاه ساخته شده است .پس بدهکار جامعه هستند و سی سال خدمت خواهند کرد تا بخشی از بدهی خود را به جامعه ادا کنند . اگر این فرهنگ حاکم شود می توان انتظار داشت که پزشکان فارغ التحصیل از دانشگاه چون ابن سینای حکیم ، دارو به دست دنبال بیمارشان بگردند . نه اینکه آنها نیز ، مردم را در مطب خود به صف بنشانند.
منبع: سایت دنیزنیوز www.daniznews.ir
اندیشه سیاسی امام خمینی
و سازگاری آن با نیازهای عصر جدید
دکتر ابراهیم فتح الهی
یکی از شرایط ماندگاری یک تئوری یا اندیشه سیاسی، سازگاری آن با نیازهای عصرهای مختلف است. اگر یک اندیشه سیاسی، نتواند جوابگوی نیاز های متغیر عصرخود و مقتضیات زمانهای آینده باشد، محکوم به شکست است و بالتبع یا ازبین میرود، یا حداکثر در لابلای آرشیوهای تاریخ اندیشه سیاسی جای میگیرد.
امام خمینی به عنوان یکی از شخصیتهای تاثیرگذار در عرصه سیاسی جهان، در نیمه دوم قرن بیستم، با ارائه نظریه حکومت اسلامی و پافشاری بر قابلیت اجرایی آن، مدلی از حکومت دینی را که در تعامل با مردمسالاری است عرضه کرد و با پشتیبانی ملت، توانست آنرا در میدان عمل و در قالب قانون اساسی جمهوری اسلامی به مرحلهی اجرا درآورد. این نظام سیاسی بعد از گذشت سی و پنج سال و سپری کردن مراحل تبین، تثبیت و استقرار، و با پشت سر نهادن مشکلات داخلی و خارجی، به عنوان مدلی از یک حکومت، به حیات سیاسی خود ادامه میدهد. لذا شایسته است میزان کارآمدی و کارآیی آن در اداره امور کشور و تنظیم روابط بینالمللی مورد ارزیابی قرار گرفته و به بوته نقد درآید. علاوه برآن، چنانچه در سطور بالا نیز ذکر شد، باید سازگاری این اندیشه با نیازهای متغیر زمانهای مختلف نیز مورد بررسی قرار گیرد تا ضریب ماندگاریاش معلوم گردد.
مقدمتاً لازم است مروری اجمالی بر اندیشه سیاسی امام خمینی و دیدگاههای ایشان که منجر به وقوع انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران شد، داشته باشیم.
1- تئوریزه کردن نظریه حکومت اسلامی
در طول حیات اسلام ، همواره این سوال در بین مسلمانان مطرح بوده است که آیا بدون تاسیس دولت و داشتن تشکیلات حکومتی ، قوانین اسلامی قابلیت اجرایی دارد؟ کسانی که دین را محدود به اعمال عبادی و فردی میدانستند چندان نیازی به شکلگیری حکومت دینی نمیدیدند، در نقطهی مقابل، کسانی که به جامعیت قوانین اسلامی معتقد بودند و آن را برای اداره حکومت کافی میدیدند، همواره در فکر تأسیس حکومت دینی بودند. اما در این میان ارائهی یک تئوری جامع و شامل، که بتواند مدلی از حکومت را نیز ارائه دهد، حلقهی مفقوده بود. امام خمینی کسی بود که با درک صحیح از موقعیت جهان امروز بحثهای تئوریک حکومت اسلامی را در سالهای اقامت در نجف از سال 1347 شروع کرد و آن را در قالب طرحی به داوری افکار عمومی نهاد. ارائهی این تئوری باعث شکلگیری مبارزات انقلابی، با هدف حاکمیت قوانین دینی شد. به عبارت دیگر میتوان گفت: تدوین مبانی و اصول حکومت اسلامی، توسط ایشان، به مبارزات مردم شکل جدیدی داد و اهداف مبارزه، جنبهی عینی به خود گرفته و بحثهای کلی، جای خود را به طرحهای اجرایی و برنامههای عملی داد.
2-ارائه ی مدل اجرایی برای حکومت اسلامی
نظریه «حکومت اسلامی» که بعدها در قالب نظریه «جمهوری اسلامی» عرضه شد، مدلی از حکومت را ترسیم کرد که در آن، حق حاکمیت ملی، از طریق مشارکت مردم در تعیین سرنوشت سیاسی تامین شده و حق انتخاب مردم به رسمیت شناخته میشود و با توجه به اینکه اکثریت مردم ایران، مسلمان هستند، اسلام و قوانین شرعی به عنوان منبع و منشا قانون در نظر گرفته میشود. در عین حال حقوق سایر ادیان، فرق و مذاهب نیز، در قانون اساسی به رسمیت شناخته میشود. در این مدل از حکومت، مشروعیت نظام از قوانین دینی، و مقبولیت آن از خواست و اراده ی ملت ناشی میشود. این دو قابل انفکاک از یکدیگر نیستند واساساً بدون حضور مردم، حکومت شکل نمیگیرد. چنانچه بقاء حکومت نیز وابسته به خواست و اراده ی مردم است. امام علی ( ع )با بیان عبارت: « لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر» در نهج البلاغه، به نقش کلیدی مردم در شکلگیری حکومت اشاره کرده و موضوعیت حکومت را بدون حضور مردم، منتفی میداند. بنابر این، حکومت مسوولیتی است که از جانب ملت به عنوان امانت به حاکم سپرده میشود و بدون خواست مردم، حکمرانی بر آنها جایز نیست.
3-جهت دادن به مبارزات سیاسی مردم
در نیمهی دوم قرن بیستم، یعنی سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، که جهان عملاً به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود، مبارزات ملتها عموماً، با حمایت یکی از دو بلوک قدرت، علیه دیگری شکل میگرفت. در ایران نیز به دلیل وابستگی رژیم شاه به بلوک غرب، برخی از مبارزان، از سوسیالیسم به عنوان علم مبارزه نام میبردند و معتقد بودند بدون شناخت و اعتقاد به آرمانهای سوسیالیسم نمیتوان با حکومت شاه مبارزه کرد. در چنین فضایی تفکر دینی، ارتجاعی و باز دارنده تلقی میشد و از طرفی برخی نیز شاه را «سایهی خدا» مینامیدند و مبارزه با او را جایز نمیشمردند. امام خمینی با درک صحیح از موقعیت آن روز جهان، سعی کرد از اسلام به عنوان محرک و جهت دهندهی مبارزات سیاسی بهره بگیرد. چنانچه برخی از دانشگاهیان و روشنفکران مسلمان نیز مثل مهندس بازرگان و دکتر شریعتی، با تبیین و دفاع از آرمانهای مذهبی درمحیطهای دانشگاهی، کمک بزرگی به این هدف کردند و در نتیجه، زمینه برای حضور و گسترش تفکر دینی در دانشگاهها، مهیاتر شد.
4-اثبات کارآمدی تفکر دینی برای اداره سیاسی جامعه
برخی رسالت دین را در جنبهی فردی زندگی انسان دانسته و آن را محدود به اعمال عبادی فردی، تهذیب نفس وتزکیه روح میدانند. در چنین دیدگاهی، دین با دنیای مردم کاری ندارد و مسوول آخرت است. امام خمینی کوشید کارآمدی تفکر دینی را برای اداره ی امور سیاسی جامعه به اثبات برساند و بدین منظور نظام و شیوه ی حکومت جمهوری اسلامی را به رفراندوم گذاشت تا با پذیرش ملت شکل قانونی و اجرایی بگیرد. در این شیوه از حکومت، دین به عنوان منشأ ومنبع قانون است اما قدرت سیاسی از حضور مردم ناشی میشود و دولت تبلور ارادهی مردم است. مدیران منتخب افراد جامعه بوده و مجری ارادهی عمومی میباشند. فرد مدیر در برابر قانون و خواستههای عمومی مسوول است و در قبال اعمالی که انجام میدهد پاسخگوست.
5-رد ناسازگاری تفکر دینی با تمدن جدید
سابقهی ناخوشایند حاکمیت دین بر ارکان زندگی مردم در قرون وسطای اروپا، و حاکمیت طبقاتی روحانیون کلیسا بر شؤون اجتماعی مردم در آن دوره، موجب شد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، خیلیها نسبت به سازگاری نظام جمهوری اسلامی با نیازهای انسان امروزی، نگرانیهایی را ابراز کنند، بخصوص در نزد مردم اروپا تصویری مبهم از نظام جمهوری اسلامی ترسیم شد و در مجامع علمی و دانشگاهی غربی به دیدهی شک و تردید بدان نگریستند. همچنین طرفداران نظریهی جدایی دین از دولت نیز، نسبت به تکرار خاطرات تلخ قرون وسطی هشدار دادند. امام خمینی سعی کرد با مطرح کردن چهره ی تمدنی اسلام، آن را به عنوان یک مکتب پیشرو و سازگار با تمدن به جهانیان معرفی کند. لذا صراحتا در مصاحبههایی که در پاریس انجام میداد احترام به قواعد بینالمللی و تعامل با جهان را مورد تاکید قرار داده و همچنین آزادیهای اساسی از جمله آزادی بیان، آزادی مطبوعات و احترام به حقوق سایر ادیان را بارها و بارها اعلام کرد و بعداً نیز به عنوان اصول قانون اساسی به رفراندوم عمومی گذاشته شد تا با تایید ملت شکل اجرایی پیدا کند.
6-هدیه جمهوریت و تفکر جمهوری به کشور ایران
بعد از رنسانس اروپا و تغییر فضای فکری جوامع بشری، آرام آرام اندیشههای سیاسی جدیدی شکل گرفت و مباحثی از قبیل حق انتخاب، آزادی مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، حقوق شهروندی، حاکمیت ملی، نظام پارلمانی و تاسیس مجالس قانون گذاری، شکلگیری احزاب سیاسی، حق نظارت مردم بر کار مسوولان، پاسخگو بودن مدیران و رهبران در برابر قانون، استیضاح هیات حاکمه و مسوولان اجرایی توسط نمایندگان منتخب ملت، توزیع عادلانه امکانات اجتماعی، انحصاری نبودن حاکمیت در دست طبقهای خاص، مساوی بودن همه ی افراد در برابر قانون، احترام به حقوق اجتماعی مردم، عدم محرومیت از امتیازات اجتماعی به خاطر اعتقادات، آزادی بیان و مطبوعات، نقد پذیری دولت و هیات حاکمه و ... در جوامع بشری شکل گرفت و روشنفکران ملتهای مختلف کم و بیش به این مباحث پرداخته و نظریه های گوناگونی را در هریک از موارد مذکور مطرح کردند. این در حالی بود که هنوز در ایران، سلسله پادشاهان حکومت میکردند و قدرت به صورت موروثی از پدران به پسران منتقل میشد. شاهان با اختیار کامل فرمانروایی میکردند بدون اینکه از قانون تمکین کنند یا خود را در برابر قانون مسوول بدانند. در چنین فضایی مردم نیز رعایای شاه فرض میشدند که جز تبعیت از شخص پادشاه و کارگزاران او چارهای نداشتند. قرن بیستم به سالهای پایانی نزدیک میشد و هنوز از تفکر جمهوری در ایران خبری نبود. وقوع انقلاب اسلامی در ایران ، نقطهی پایانی بود بر سلسله پادشاهانی که در بیش از دو هزار سال بر کشور ایران حکومت کرده بودند. آری بزرگترین هدیهی انقلاب اسلامی به مردم ایران تاسیس نظامی مبتنی بر مردم سالاری و جمهوریت بود.
7-تضمین مشارکت مردم در سرنوشت ملی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، در اولین زمان ممکن ، ساختار و شکل نظام سیاسی کشور به رفراندوم گذاشته شد و بعد از تصویب مردم ، قانون اساسی کشور توسط منتخبین ملت نوشته و مجددا به رفراندوم گذاشته شد. بر اساس اصول مصرح قانون اساسی، مجلس قانون گذاری و قوای اجرایی کشور با رای مردم تعیین می شود. و نهادهای نظارتی،بر کار مسوولان و مدیران جامعه نظارت می کنند. مراجعه مکرر به آرای عمومی، حهت تعیین رئیس جمهور، نمایندگان مجلس، مجلس خبرگان و شوراهای شهر، از جلوه های حاکمیت ملی و مشارکت سیاسی مردم در تعیین سرنوشت سیاسی جامعه است.
8-اثبات عدم تناقض ذاتی بین تفکر دموکراسی و دینداری
برخی فکر می کنندبا پذیرفتن اسلام به عنوان قانون حاکم بر نظام سیاسی ایران،نمیتوان به دموکراسی ونظام پارلمانی و انتخاباتی پایبند بود، و این دو با هم در تعارض هستند. تجربه سی و پنج سال نظام اسلامی در ایران در برگزاری بیش از سی انتخابات می تواند بی پایه بودن این ادعا را اثبات نماید. ومی توان گفت نظام سیاسی اسلامی ، بستر مناسبی را برای مشارکت مردم فراهم آورده است. به عبارت دیگر حفظ محتوای اسلامی و حاکمیت بخشیدن به قوانین دینی، منافاتی باشکل گیری حکومت بر اساس نظر و رای مستقیم مردم و اتخاذ شیوه دموکراسی در تاسیس حکومت ندارد. یعنی جمهوریت با اسلامیت ناسازگار نیست و می توان دموکراسی را با دینداری پیوند داد. البته تبیین صحیح موضوع و عمل درست به آنچه ادعا میشود میتواند خیلی از تردیدها و تشکیکها را برطرف نماید. برای روشن شدن موضوع ، بهتر است قدری در باب جمهوریت و نظام دموکراتیک سخن بگوییم.
آنچه امروزه از آن به نام نظام دموکراتیک نام برده میشود دارای ویژگیهایی به شرح زیر است:
- در نظام های مبتنی بر دموکراسی، قدرت سیاسی از حضور مردم ناشی میشود.
- دولت، تبلور اراده ی مردم است.
- مدیران مجری اراده و فرمان مردم هستند.
- حاکم در برابر قانون و خواسته های عمومی پاسخگو است.
- تبلور جمهوریت در نظام پارلمانی و انتخابات است.
- نهادهای نظارتی، امر نظارت بر کار مسوولان جامعه را بر عهده دارند.
- احزاب سیاسی به عنوان اهرم کنترل اجتماعی و وجدان بیدار جامعه، هیات حاکمه را به چالش و نقد می کشند.
-مطبوعات مستقل بوده و فضای نقد در جامعه حاکم است.
خوشبختانه موارد مذکور در فوق، در بسیاری از مواد قانون اساسی جمهوری اسلامی انعکاس یافته و در اصول مصرحه قانون اساسی علاوه بر تاکید بر حق حاکمیت ملی وتعریف و تضمین آزادیهای اساسی، حق انتخاب سرنوشت سیاسی به دست مردم سپرده شده است.
البته میزان پایبندی هر حکومت در هر دوره ای به موارد مذکور ، بیانگر تعلق آن دولت به تفکر دموکراسی است. در غیر اینصورت باید فرهیختگان و روشنفکران جامعه در آفریدن فضای لازم برای رشد دموکراسی تلاش کنند. و وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان نظارت همگانی بر هیات حاکمه، جدی تلقی کرده و بر آن پافشاری کنند.
آسیب شناسی نظام اسلامی
هر نظام سیاسی ممکن است در میدان عمل با مشکلات و کاستی هایی روبرو شود، لذا معمولا بعد از سپری شدنیک دوره ی بیست ساله میتوان با نگاهی نقادانه به آسیب شناسی آن پرداخت و مشکلات و کاستی ها را از میان برداشت. به شرطی که این نگاه، به دور از تعصب و جانبداری بوده و به قصد اصلاح، رشد و ارتقاء صورت پذیرد.
به نظر نگارنده تامل در نکات زیر می تواند در آسیب شناسی نظام اسلامی راهگشا باشد:
1-از تئوری تا عمل، فاصله زیاد است.
بعد از تبیین نظریه ، گام بعدی بررسی امکان اجرایی آن و ضمانت های اجرای قانون است. اینکه در میدان عمل و در برنامه ریزی های مدیریتی کشور به چه میزان به اهداف ترسیم شده در قانون اساسی جامه عمل پوشانده ایم ، جای تامل و بررسی دارد.
هرچند عملی نشدن یک نظریه یا عدم امکان اجرایی آن به دلیل موانع عدیده ، از نظر منطقی به استحکام آن نظریه خدشه ای وارد نمی کند اما معمولا کارآمدی و قابلیت اجرایی یک اندیشه سیاسی در میدان عمل ، معیار قضاوت دیگران قرار می گیرد . علاوه بر آن خیلی از افراد، توجهی به بحثهای تئوریک و آکادمیک نداشته و میزان توفیق و کارآیی یک سیستم را معیار قضاوت خود قرار می دهند.
از طرفی هم می دانیم که بهترین نظریه ها ی سیاسی آنهایی هستند که از انسجام لازم برخوردار بوده ودر میدان عمل به تغییر و تحول مثبت در زندگی مردم منجر شوند. نمی توان از مردم انتظار داشت که یک تئوری را به خاطر ثواب و پاداش آخرتی آن بپذیرند هرچند نتواند در میدان عمل زندگی دنیایی آنها را آباد کند. بنا بر این تایید یک نظریه به معنای نادیده گرفتن سوء مدیریت برخی از مدیران نیست. علاوه بر آن به این نکته هم باید تاکید کرد که سوء تدبیر و بی برنامگی و فقدان استراتژی در برخی امور را نمی توان به حساب اصل نظریه گذاشت . ولی به هر حال وظیفه ی کسانی که به اصل انقلاب وفادار بوده و به نهضت جهانی اسلام میاندیشند درساختن جامعه ای نمونه به عنوان الگوی سایر ملتها ، بسی سنگین است. مردم جهان نیز منتظرند کارآیی و کارآمدی نظام سیاسی برخاسته از نظریهی حکومت اسلامی را ببینند و بدان افتخار کرده و تأسّی کنند.
2-مشکلات مدیریتی و اجرایی کشور
نظام اداری کشوردر سالهای قبل از انقلاب به دلیل گرفتاری در بوروکراسی، از چابکی لازم برخوردار نبود و نتوانست در اجرایی کردن اهداف انقلاب، انتظارات انقلابیون را برآورده کند لذا با تاسیس نهادهای انقلابی بخشی از اهداف انقلاب به آنها سپرده شد. بعدها برخی از نهاد های انقلابی مثل جهاد سازندگی به ادغام در وزارتخانه های دیگر تن داد. این ادغام که با تصویب نمایندگان مجلس صورت گرفت یا به دلیل رفع ضرورت بود یا صلاحدید جدیدی، مد نظر بود. اما آنچه مسلم است مشکلاتی بر سر راه مدیریت اجرایی کشور وجود دارد که دولتهای مختلف نیز بعد از انقلاب سعی در حل آنها داشته اند، اما میزان توفیق هریک از آنها در جلب رضایت مردم، نیاز به تامل و بررسی دارد.
3-فراموش کردن عدالت اجتماعی وبسنده کردن به ظواهر
یکی از مشکلات این است که با بسنده کردن به بعضی تغییرات ظاهری از اصلیترین هدف انقلاب اسلامی که عبارت از توسعه عدالت اجتماعی بود، غفلت کنیم. قطعا مردم جهان انتظار دارند که تمدنی نمونه و مبتنی بر عدالت اسلامی را شاهد بوده و به عنوان الگویی جهانشمول آنرا به کار ببندد. پاسخگویی عملی به این انتظارات وظیفهی همه ی انقلابیون است.
4-فقدان استراتژی در اقتصاد ملی
اقتصاد مایهی قوام اجتماع است. جوامع بشری از طریق تلاش اقتصادی به حیات خود ادامه میدهند. امروزه رقابت اصلی ملتها بر سر منافع اقتصادی است. بنابراین داشتن یک استراتژی برای تعیین خط مشی اقتصادی کشور از ضروری ترین مسائل است تا در نتیجه مردم بتوانند برای فعالیت های اقتصادی خود برنامه ریزی کنند. در غیر اینصورت انرژی و سرمایه های مردم هدر رفته و پیشرفت کشور، دچار رکود می شود. تعیین سهم دولت برای دخالت در اقتصاد و میزان آزادی عمل مردم در تجارت، تولید، صادرات و واردات از مقولههایی است که به دلیل تصمیمهای متغیر دولتهای مختلف و قوانین متعارض، هنوز تصویر روشنی ندارد. لذا مردم، دچار سردرگمی شده و در رفتارهای اقتصادی خود نمیتوانند تصمیم درستی اتخاذ کنند. این مساله سرمایهگذران خارجی را نیز دچار شک وتردید کرده است. اقتصاد ایران نیاز به شکوفایی دارد و اگر استراتژی آن مشخص شود ، میتواند به اقتصاد اول منطقه تبدیل شود.
5- جناح بازیهای بیحاصل و حذف مدیران نخبه از سیستم مدیریت
در جوامعی که به شیوه ی دموکراسی اداره می شوند، چرخش قدرت امری طبیعی است. در هر انتخاباتی احزاب پیروز مسوولیتهای کلیدی دولت را برای مدت معینی در اختیار می گیرند، اما بدنه مدیریتی جامعه که عناصری با تجربه و متخصص هستند معمولا در دولت های مختلف به کار خود ادامه می دهند . آنچه بعد از هر انتخابات تغییر می کند سیاستها و خط مشی هاست و لزوما نباید همه ی مدیران اجرایی تغییر کنند. یکی از آسیب ها این است که بعد از برگزاری هر انتخابات، سیستم مدیریت میانی را به دلیل همسو نبودن برخی از مدیران با احزاب پیروز از گردونه مدیریت خارج کرده و در نتیجه جامعه را از تجربه و تخصص آن ها محروم کنیم.
6-عدم ترسیم آینده ی روشن برای تحصیلکردگان
معمولا یکی از شاخصهای توسعه در هر جامعهای، آمار فارغالتحصیلان دانشگاهی است. اما اگر برنامهریزیهای درست انجام نپذیرد ممکن است همین موضوع به یکی از معضلات اجتماعی تبدیل شود. جامعه امروز ایران به دلیل برخورداری از تعداد قابل توجه جوانان دانشگاهی، پتانسیل خوبی برای رشد و توسعه دارد. ولی فراموش نکنیم که همت دولتها در به کارگیری صحیح و اصولی آنها، از نخستین شرایط توسعه است. در غیر این صورت شاهد خروج نخبگان و یا دلسری و افسردگی نسل جوان خواهیم بود.
منبع: سایت «دنیزنیوز» www.Daniznews.ir
<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} @font-face {font-family:Tahoma; panose-1:2 11 6 4 3 5 4 4 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0cm; margin-right:0cm; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0cm; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} p.MsoHeader, li.MsoHeader, div.MsoHeader { mso-style-link:"Header Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} p.MsoFooter, li.MsoFooter, div.MsoFooter { mso-style-link:"Footer Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} p.MsoAcetate, li.MsoAcetate, div.MsoAcetate { mso-style-link:"Balloon Text Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:8.0pt; font-family:"Tahoma","sans-serif";} span.BalloonTextChar {mso-style-name:"Balloon Text Char"; mso-style-link:"Balloon Text"; font-family:"Tahoma","sans-serif";} span.HeaderChar {mso-style-name:"Header Char";} span.FooterChar {mso-style-name:"Footer Char";} .MsoChpDefault { font-size:10.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} @page WordSection1 {size:612.0pt 792.0pt; margin:72.0pt 72.0pt 72.0pt 72.0pt;} div.WordSection1 {page:WordSection1;} -->
دیدگاه
ترافیک انتخاباتی و جای خالی احزاب سیاسی
دکتر ابراهیم فتح الهی
عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور
fathollahi_ebrahim@yahoo.com
شاید در هیچ یک از کشورهایی که نظام پارلمانی و شیوه دموکراسی در مدیریت کشورشان پذیرفته شده است، انتخاباتی مشابه آن چه که در کشور ما اتفاق می افتد وجود نداشته باشد.
بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی حاکمیّت مخصوص خداست و حاکمیّت الهی از طریق حکومت صالحان در بین مردم جاری می شود. امّا حکومت صالحان بر اساس اراده ی ملّی شکل می گیرد.
بر اساس اصول مصرحه قانون اساسی چون اکثریت ملت ایران مسلمان بوده و در رفراندوم 12 فروردین 1358 نظام جمهوری اسلامی را به عنوان نظام سیاسی خود پذیرفته اند، لذا همه قوا تحت حاکمیت اسلام و برای ایفاء حقوق ملت به وجود می آیند. در این میان رهبر کشور با انتخاب غیرمستقیم مردم و از طریق مجلس خبرگان رهبری انتخاب می شود. اما مدیریت های اجرایی و نظام قانون گذاری و برنامه ریزی کشور از طریق رای مستقیم مردم تعیین می شوند. بدین ترتیب که مردم از طریق مشارکت در انتخابات شورای اسلامی شهر، نظام برنامه ریزی شهری را به وجود می آورند و به تبع آن شهردار انتخاب می شود. هم چنین آحاد جامعه از طریق حضور در انتخابات مجلس شورای اسلامی نمایندگان خود را به مجلس قانون گذاری و برنامه ریزی کشور می فرستند. و در نهایت با رای مستقیم مردم رئیس جمهور به عنوان شخص دوم کشور و مسؤول قوه ی مجریه انتخاب می شود. رئیس جمهور نیز برای تشکیل کابینه، هیات دولت را به مجلس منتخب مردم معرفی می کند و بعد از اخذ رای اعتماد از نمایندگان مردم، وزرا در مصدر امور قرار می گیرند. بدین ترتیب ملاحظه می شود که قانون اساسی به بهترین وجه حضور مردم و حاکمیت ملی را تضمین کرده است. اما شیوه های اجرا و روند شکل گیری نظام پارلمانی و انتخابات بر اساس قانون عادی و رویه ای است که در 34 سال گذشته در کشور شکل گرفته است.
نگارنده در نوشته حاضر نقدهایی را در مورد رویه حاکم بر انتخابات و عدم حضور جدی احزاب و نقش آفرینی آن ها در انتخابات آورده است:
نگاهی اجمالی به سایر کشورهایی که نظام پارلمانی و احزاب را پذیرفته اند، نشان می دهد که معمولا در این کشورها برای جلب مشارکت بیش تر مردم و فراهم آوردن شرایط لازم برای آگاهی عمومی و بصیرت یافتن آن ها در انتخابات از دو ابزار مهم استفاده می شود که اولی مطبوعات و دیگری احزاب سیاسی هستند.هم مطبوعات و هم احزاب سیاسی دو نقش عمده را ایفا می کنند. نقش اول اهرم کنترل اجتماعی و نقش دوم آگاهی بخشی اجتماعی است.
مطبوعات بر اساس رسالت خود نبض فعال جامعه بوده و می توانند به عنوان اهرم کنترل اجتماعی عمل نمایند که در تعابیر دینی از آن به عنوان امر به معروف و نهی از منکر نام برده می شود. علاوه بر آن مطبوعات در بالا بردن سطح آگاهی های اجتماعی نقش عمده ای را ایفا می کنند. و از این طریق جامعه به بینش سیاسی و قدرت تحلیل دست می یابد و در نهایت مردم می توانند در انتخاب کاندیدای اصلح بر اساس بصیرت و آگاهی کافی عمل نمایند.
هم چنین احزاب سیاسی علاوه بر تربیت کادرهای ورزیده ی مدیریتی به ارائه برنامه های مدیریتی می پردازند و بر اساس یک پیمان ملی در صورت پیروزی در انتخابات، خود را متعهد و پایبند به وعده های داده شده و عمل به برنامه های ارائه شده می دانند. حزب یا احزاب پیروز، مدیریت کشور را بر عهده می گیرند و احزابی که موفق به جلب آراء مردم نشده اند شروع به بازسازی کادرهای حزبی و تجدید نظر در تحلیل ها و برنامه های ارائه شده خود می کنند. علاوه بر آن به عنوان چشم بیدار جامعه به نقد عملکرد هیات حاکمه می پردازند تا بتوانند ضمن نقد عملکرد حزب پیروز روشنگری اجتماعی کنند و بدین ترتیب به عنوان یکی دیگر از اهرم های کنترل اجتماعی ایفاء نقش کنند.
در حال حاضر در کشور ما به دلیل عدم حضور احزاب فراگیر معمولا گروه ها و دسته جات مختلف با گرایش های متنوع در آستانه انتخابات ائتلاف هایی انجام می دهند تا اکثریت آراء را به نفع خود جلب نمایند. لذا فرد یا حزب پیروز قبل از انتخابات نمی تواند برنامه و تیم مدیریتی مشخصی را معرفی کند و باید تابع شرایط بعد از پیروزی باشد. لذا گاهی مدیریت های ناهمگن و ناهماهنگ در دولت ها به وجود می آید و موجب اتلاف انرژی ها و دوباره کاری ها می شود و در نتیجه بعد از هر انتخاباتی مدیریت اجرایی کشور از اول تا آخر دست خوش تغییر می شود و تا دولت جدید مستقر شود، یک سال از عمر کاری اش سپری شده است. نداشتن تیم اقتصادی و برنامه اقتصادی معین، عدم انسجام در بخش های فرهنگی، بی برنامگی در نظام آموزشی و ده ها معضل دیگر نیز با تغییر دولت ها تکرار می شود.
به این دلیل که چه در انتخابات مجلس و چه در انتخابات ریاست جمهوری این شخص است که رای می آورد و مردم به برنامه یا اهداف حزب خاصی رای نمی دهند، لذا بعد از اعلام نتایج انتخابات مجلس، جناح بندی ها برای گرایش های موجود در مجلس آغاز می شود و بر حسب تعلق خاطر افراد، اصول گرایی، اصلاح طلبی و ... و یا حالت اکثریت - اقلیت شکل می گیرد و چون این جناح بندی ها بر اساس پیوند حزبی نیست، از استحکام لازم برخوردار نمی شود و بر حسب سلایق افراد شکننده و متغیر می شود. ولی اگر نماینده مجلس یا رئیس جمهور کاندیدای یک حزب معین با اساس نامه و مرام نامه از پیش اعلام شده باشد و برنامه های مدیریتی خود را برای نظام قانون گذاری و نظام اجرایی کشور از قبل اعلام کند مردم نه به شخص بلکه به برنامه های اعلام شده رای خواهند داد و می توانند بعد از پیروزی خواسته های خود را بر حسب برنامه های اعلام شده از حزب یا احزاب پیروز مطالبه نمایند.
به نظر می رسد بعد از 34 سال از پیروزی انقلاب اسلامی باید شکل گیری نهاد های قدرت و تضمین حضور مردم و مشارکت سیاسی آحاد ملت از قاعده مندی خاصی پیروی کند و برگزاری هر انتخابات به استحکام و تقویت روند دموکراسی منجر شود و موجب تلاطم مدیریتی و تنش های اجتماعی نباشد. لازمه رسیدن به این هدف تقویت مطبوعات مستقل و خردگرا و وفادار به منافع ملی و حاکمیت اراده ی مردم از طرفی و حمایت از شکل گیری احزاب سیاسی فراگیر از طرف دیگر است.
رشد آگاهی اجتماعی و بصیرت عمومی و یافتن قدرت تحلیل سیاسی از طریق مطبوعات، دانشگاه ها، نهادهای فرهنگی و موضع گیری های شفاف سیاسی گروه ها و دسته جات و احزاب امکان پذیر است.
اساسا نظام انتخاباتی بر دو محور عمده تکیه دارد: اول سیستم حزبی و دوم آگاهی عمومی. و این دو بدون یکدیگر کارآیی نخواهند داشت. احزاب می توانند برنامه های مدیریتی و حکومتی خود را ارائه نمایند تا مردم بر حسب آگاهی اجتماعی انتخاب اصلح کنند. در این میان نقش نخبگان جامعه این است که همواره آگاهی های عمومی را تقویت نمایند و نسبت به سوء استفاده های احتمالی احزاب از اعتماد عمومی هشدار دهند.
مطبوعات و رسانه ها نیز به عنوان چشم تیزبین جامعه می توانند زوایای انحراف احزاب را نشان داده و نقد نمایند. هر چند که معمولا احزاب نیز ارگان های رسمی دارند و از طریق روزنامه یا هفته نامه یا بولتن خبری با هواداران خود و طیف های گوناگون جامعه ارتباط برقرار می کنند. اما هرگز نباید قداست قلم را مخدوش کرده و به فریب افکار عمومی دست زده و به وارونه سازی مسائل دامن بزنند و مردم را در انتخابشان دچار خطا کنند. لذا به هر میزان که تعداد مطبوعات مستقل و غیر حزبی در یک جامعه بیش تر باشد، نشانه رشد دموکراسی و مردم گرایی حکومت است و سبب تضمین حاکمیت اراده ملی است. در عین حال نظام های حزبی نیز ممکن است دچار آسیب هایی شوند؛ از جمله: فقر آگاهی در طبقات مختلف اجتماعی که آسیب اصلی نظام های حزبی است و پذیرش سیستم حزبی بدون رشد آگاهی های اجتماعی که خطر استبداد گروهی و حاکمیت باندهای فاسد قدرت و ثروت را افزایش می دهد. بدین منظور و برای جلوگیری از حاکمیت طبقات خاص و ثروتمند که معمولا با پشتوانه ثروت و امکانات مادی از جریانات خاص سیاسی حمایت می کنند و در پیروزی احزاب نقش بازی می کنند و حزب پیروز را در خدمت منافع گروهی به کار می گیرند باید همواره میزان آگاهی سیاسی و قدرت تحلیل آحاد جامعه را تقویت کرد و این مهم فقط از طریق روشن گری دانشگاهیان و روشنفکران و رهبران دینی و تقویت مطبوعات مستقل و وفادار به آرمان های ملی امکان پذیر می باشد. آری دموکراسی فقط از طریق آگاهی عمومی می تواند به پیروزی اراده ی مردم منجر شود و بدیهی است که آگاهی های عمومی در یک ماه مانده به انتخابات و از طریق هیجانات کوتاه مدت به وجود نمی آید. رشد سیاسی در طول زمان شکل می گیرد، لذا ساز و کار مشارکت سیاسی و اجتماعی مردم نیاز به باز تعریف دارد. نمی توان از مردم انتظار حضور حداکثری داشت ولی در طول دوران های مختلف آن ها را وارد بازی سیاست نکرد. اساسا تربیت سیاست مداران و کسانی که صلاحیت نامزدی در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری را دارند باید امری جدی تلقی شود.
دانشگاه ها بستر مناسبی برای تربیت سیاسی افراد است و احزاب نیز اعضای خود را از بین اقشار تحصیل کرده جذب می کنند و با تربیت آن ها کادر سیاسی آینده خود را تامین می کنند. احزاب یا ائتلاف هایی که فقط در فصل انتخابات به وجود می آیند امکان برقراری ارتباط با بدنه اجتماعی را ندارند. لذا سعی دارند با انتخاب شعارهای تند و ایجاد هیجانات کاذب سیاسی حداکثر رای ها را به سوی خود جلب کنند و چون بعد از پیروزی نیز برنامه مشخصی برای حفظ و تربیت نیروها و کادرهای آینده حزبی ندارند، موجب دل سردی قشر جوان جامعه شده و نگاه منفی آن ها را به مقوله سیاست موجب می شوند و بدین ترتیب سرمایه های اجتماعی زیادی از دست می روند؛ سرمایه هایی که سازندگان ایران فردا هستند.
منبع: دنیزنیوز www.daniznews.ir
دیدگاه
ترافیک انتخاباتی و جای خالی احزاب سیاسی
دکتر ابراهیم فتح الهی
عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور
fathollahi_ebrahim@yahoo.com
شاید در هیچ یک از کشورهایی که نظام پارلمانی و شیوه دموکراسی در مدیریت کشورشان پذیرفته شده است، انتخاباتی مشابه آن چه که در کشور ما اتفاق می افتد وجود نداشته باشد.
بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی حاکمیّت مخصوص خداست و حاکمیّت الهی از طریق حکومت صالحان در بین مردم جاری می شود. امّا حکومت صالحان بر اساس اراده ی ملّی شکل می گیرد.
بر اساس اصول مصرحه قانون اساسی چون اکثریت ملت ایران مسلمان بوده و در رفراندوم 12 فروردین 1358 نظام جمهوری اسلامی را به عنوان نظام سیاسی خود پذیرفته اند، لذا همه قوا تحت حاکمیت اسلام و برای ایفاء حقوق ملت به وجود می آیند. در این میان رهبر کشور با انتخاب غیرمستقیم مردم و از طریق مجلس خبرگان رهبری انتخاب می شود. اما مدیریت های اجرایی و نظام قانون گذاری و برنامه ریزی کشور از طریق رای مستقیم مردم تعیین می شوند. بدین ترتیب که مردم از طریق مشارکت در انتخابات شورای اسلامی شهر، نظام برنامه ریزی شهری را به وجود می آورند و به تبع آن شهردار انتخاب می شود. هم چنین آحاد جامعه از طریق حضور در انتخابات مجلس شورای اسلامی نمایندگان خود را به مجلس قانون گذاری و برنامه ریزی کشور می فرستند. و در نهایت با رای مستقیم مردم رئیس جمهور به عنوان شخص دوم کشور و مسؤول قوه ی مجریه انتخاب می شود. رئیس جمهور نیز برای تشکیل کابینه، هیات دولت را به مجلس منتخب مردم معرفی می کند و بعد از اخذ رای اعتماد از نمایندگان مردم، وزرا در مصدر امور قرار می گیرند. بدین ترتیب ملاحظه می شود که قانون اساسی به بهترین وجه حضور مردم و حاکمیت ملی را تضمین کرده است. اما شیوه های اجرا و روند شکل گیری نظام پارلمانی و انتخابات بر اساس قانون عادی و رویه ای است که در 34 سال گذشته در کشور شکل گرفته است.
نگارنده در نوشته حاضر نقدهایی را در مورد رویه حاکم بر انتخابات و عدم حضور جدی احزاب و نقش آفرینی آن ها در انتخابات آورده است:
نگاهی اجمالی به سایر کشورهایی که نظام پارلمانی و احزاب را پذیرفته اند، نشان می دهد که معمولا در این کشورها برای جلب مشارکت بیش تر مردم و فراهم آوردن شرایط لازم برای آگاهی عمومی و بصیرت یافتن آن ها در انتخابات از دو ابزار مهم استفاده می شود که اولی مطبوعات و دیگری احزاب سیاسی هستند.هم مطبوعات و هم احزاب سیاسی دو نقش عمده را ایفا می کنند. نقش اول اهرم کنترل اجتماعی و نقش دوم آگاهی بخشی اجتماعی است.
مطبوعات بر اساس رسالت خود نبض فعال جامعه بوده و می توانند به عنوان اهرم کنترل اجتماعی عمل نمایند که در تعابیر دینی از آن به عنوان امر به معروف و نهی از منکر نام برده می شود. علاوه بر آن مطبوعات در بالا بردن سطح آگاهی های اجتماعی نقش عمده ای را ایفا می کنند. و از این طریق جامعه به بینش سیاسی و قدرت تحلیل دست می یابد و در نهایت مردم می توانند در انتخاب کاندیدای اصلح بر اساس بصیرت و آگاهی کافی عمل نمایند.
هم چنین احزاب سیاسی علاوه بر تربیت کادرهای ورزیده ی مدیریتی به ارائه برنامه های مدیریتی می پردازند و بر اساس یک پیمان ملی در صورت پیروزی در انتخابات، خود را متعهد و پایبند به وعده های داده شده و عمل به برنامه های ارائه شده می دانند. حزب یا احزاب پیروز، مدیریت کشور را بر عهده می گیرند و احزابی که موفق به جلب آراء مردم نشده اند شروع به بازسازی کادرهای حزبی و تجدید نظر در تحلیل ها و برنامه های ارائه شده خود می کنند. علاوه بر آن به عنوان چشم بیدار جامعه به نقد عملکرد هیات حاکمه می پردازند تا بتوانند ضمن نقد عملکرد حزب پیروز روشنگری اجتماعی کنند و بدین ترتیب به عنوان یکی دیگر از اهرم های کنترل اجتماعی ایفاء نقش کنند.
در حال حاضر در کشور ما به دلیل عدم حضور احزاب فراگیر معمولا گروه ها و دسته جات مختلف با گرایش های متنوع در آستانه انتخابات ائتلاف هایی انجام می دهند تا اکثریت آراء را به نفع خود جلب نمایند. لذا فرد یا حزب پیروز قبل از انتخابات نمی تواند برنامه و تیم مدیریتی مشخصی را معرفی کند و باید تابع شرایط بعد از پیروزی باشد. لذا گاهی مدیریت های ناهمگن و ناهماهنگ در دولت ها به وجود می آید و موجب اتلاف انرژی ها و دوباره کاری ها می شود و در نتیجه بعد از هر انتخاباتی مدیریت اجرایی کشور از اول تا آخر دست خوش تغییر می شود و تا دولت جدید مستقر شود، یک سال از عمر کاری اش سپری شده است. نداشتن تیم اقتصادی و برنامه اقتصادی معین، عدم انسجام در بخش های فرهنگی، بی برنامگی در نظام آموزشی و ده ها معضل دیگر نیز با تغییر دولت ها تکرار می شود.
به این دلیل که چه در انتخابات مجلس و چه در انتخابات ریاست جمهوری این شخص است که رای می آورد و مردم به برنامه یا اهداف حزب خاصی رای نمی دهند، لذا بعد از اعلام نتایج انتخابات مجلس، جناح بندی ها برای گرایش های موجود در مجلس آغاز می شود و بر حسب تعلق خاطر افراد، اصول گرایی، اصلاح طلبی و ... و یا حالت اکثریت - اقلیت شکل می گیرد و چون این جناح بندی ها بر اساس پیوند حزبی نیست، از استحکام لازم برخوردار نمی شود و بر حسب سلایق افراد شکننده و متغیر می شود. ولی اگر نماینده مجلس یا رئیس جمهور کاندیدای یک حزب معین با اساس نامه و مرام نامه از پیش اعلام شده باشد و برنامه های مدیریتی خود را برای نظام قانون گذاری و نظام اجرایی کشور از قبل اعلام کند مردم نه به شخص بلکه به برنامه های اعلام شده رای خواهند داد و می توانند بعد از پیروزی خواسته های خود را بر حسب برنامه های اعلام شده از حزب یا احزاب پیروز مطالبه نمایند.
به نظر می رسد بعد از 34 سال از پیروزی انقلاب اسلامی باید شکل گیری نهاد های قدرت و تضمین حضور مردم و مشارکت سیاسی آحاد ملت از قاعده مندی خاصی پیروی کند و برگزاری هر انتخابات به استحکام و تقویت روند دموکراسی منجر شود و موجب تلاطم مدیریتی و تنش های اجتماعی نباشد. لازمه رسیدن به این هدف تقویت مطبوعات مستقل و خردگرا و وفادار به منافع ملی و حاکمیت اراده ی مردم از طرفی و حمایت از شکل گیری احزاب سیاسی فراگیر از طرف دیگر است.
رشد آگاهی اجتماعی و بصیرت عمومی و یافتن قدرت تحلیل سیاسی از طریق مطبوعات، دانشگاه ها، نهادهای فرهنگی و موضع گیری های شفاف سیاسی گروه ها و دسته جات و احزاب امکان پذیر است.
اساسا نظام انتخاباتی بر دو محور عمده تکیه دارد: اول سیستم حزبی و دوم آگاهی عمومی. و این دو بدون یکدیگر کارآیی نخواهند داشت. احزاب می توانند برنامه های مدیریتی و حکومتی خود را ارائه نمایند تا مردم بر حسب آگاهی اجتماعی انتخاب اصلح کنند. در این میان نقش نخبگان جامعه این است که همواره آگاهی های عمومی را تقویت نمایند و نسبت به سوء استفاده های احتمالی احزاب از اعتماد عمومی هشدار دهند.
مطبوعات و رسانه ها نیز به عنوان چشم تیزبین جامعه می توانند زوایای انحراف احزاب را نشان داده و نقد نمایند. هر چند که معمولا احزاب نیز ارگان های رسمی دارند و از طریق روزنامه یا هفته نامه یا بولتن خبری با هواداران خود و طیف های گوناگون جامعه ارتباط برقرار می کنند. اما هرگز نباید قداست قلم را مخدوش کرده و به فریب افکار عمومی دست زده و به وارونه سازی مسائل دامن بزنند و مردم را در انتخابشان دچار خطا کنند. لذا به هر میزان که تعداد مطبوعات مستقل و غیر حزبی در یک جامعه بیش تر باشد، نشانه رشد دموکراسی و مردم گرایی حکومت است و سبب تضمین حاکمیت اراده ملی است. در عین حال نظام های حزبی نیز ممکن است دچار آسیب هایی شوند؛ از جمله: فقر آگاهی در طبقات مختلف اجتماعی که آسیب اصلی نظام های حزبی است و پذیرش سیستم حزبی بدون رشد آگاهی های اجتماعی که خطر استبداد گروهی و حاکمیت باندهای فاسد قدرت و ثروت را افزایش می دهد. بدین منظور و برای جلوگیری از حاکمیت طبقات خاص و ثروتمند که معمولا با پشتوانه ثروت و امکانات مادی از جریانات خاص سیاسی حمایت می کنند و در پیروزی احزاب نقش بازی می کنند و حزب پیروز را در خدمت منافع گروهی به کار می گیرند باید همواره میزان آگاهی سیاسی و قدرت تحلیل آحاد جامعه را تقویت کرد و این مهم فقط از طریق روشن گری دانشگاهیان و روشنفکران و رهبران دینی و تقویت مطبوعات مستقل و وفادار به آرمان های ملی امکان پذیر می باشد. آری دموکراسی فقط از طریق آگاهی عمومی می تواند به پیروزی اراده ی مردم منجر شود و بدیهی است که آگاهی های عمومی در یک ماه مانده به انتخابات و از طریق هیجانات کوتاه مدت به وجود نمی آید. رشد سیاسی در طول زمان شکل می گیرد، لذا ساز و کار مشارکت سیاسی و اجتماعی مردم نیاز به باز تعریف دارد. نمی توان از مردم انتظار حضور حداکثری داشت ولی در طول دوران های مختلف آن ها را وارد بازی سیاست نکرد. اساسا تربیت سیاست مداران و کسانی که صلاحیت نامزدی در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری را دارند باید امری جدی تلقی شود.
دانشگاه ها بستر مناسبی برای تربیت سیاسی افراد است و احزاب نیز اعضای خود را از بین اقشار تحصیل کرده جذب می کنند و با تربیت آن ها کادر سیاسی آینده خود را تامین می کنند. احزاب یا ائتلاف هایی که فقط در فصل انتخابات به وجود می آیند امکان برقراری ارتباط با بدنه اجتماعی را ندارند. لذا سعی دارند با انتخاب شعارهای تند و ایجاد هیجانات کاذب سیاسی حداکثر رای ها را به سوی خود جلب کنند و چون بعد از پیروزی نیز برنامه مشخصی برای حفظ و تربیت نیروها و کادرهای آینده حزبی ندارند، موجب دل سردی قشر جوان جامعه شده و نگاه منفی آن ها را به مقوله سیاست موجب می شوند و بدین ترتیب سرمایه های اجتماعی زیادی از دست می روند؛ سرمایه هایی که سازندگان ایران فردا هستند.
منبع: دنیزنیوز www.daniznews.ir