همسایه ما را بیگانه با امید و خدا
نوشته: علی رزم آرای
21 سال پیش جمهوری آذربایجان دومین کشورشیعی دنیا از پیکره کمونیسم منفک شد و به نام بزرگترین کشور منطقه قفقاز و با پیشینه غنی مذهبی و فرهنگی به استقلال رسید.
زمانی جمهوری آذربایجان از زیر تیغ کمونیسم و سوسیالیسم سر به در برد که هنوز برتن زخم و جراحتی از آن دوره پر خفقان بر جا داشت! گمان میرفت که این استقلال به دمیدن روح تازهای به کالبد اعتقادی این کشور نوپا، ختم شود، اما سلطه سیاسی بر این کشور از ناحیه دولت این بار چون گذشته با سویههای غیر دینی و با رنگ لائیسم و سکولاریسم بیش از پیش سایه انداخته است!
دولت جمهوری آذربایجان به استناد قانون اساسی خود، دین را از دولت جدا میداند و لذا هیچ اقدام عملی در خصوص تعمیق باورهای اسلامی و شیعی انجام نمیدهد. البته این، همه ماجرا نیست. دولتمردان آذربایجانی حتی به ادعای خود در خصوص انفکاک دین و دولت پایبند نیستند آنها با تأسیس کمیته دولتی امور دینی و نیز تحت نفوذ در آوردن اداره روحانیت قفقاز، تلاش میکنند از دین به عنوان ابزاری در راستای پیشبرد سیاستهای داخلی و خارجی خود استفاده کنند. در نتیجه در کنار این رویکرد، آموزههای اصیل شیعی را مورد هجمه قرار میدهد و شیعیان عامل به مبانی تشیع را با انواع اتهامات روانه زندان میکند.
محدودیتهایی مانند ممنوعیت صدور اسناد هویتی برای زنان محجبه، ممنوعیت حجاب در مدارس دخترانه، ممنوعیت تأسیس دفاتر مراجع، ممنوعیت فروش توضیح المسائل مراجع، ممنوعیت عزاداری خیابانی، ممنوعیت فعالیت طلاب فارغ التحصیل حوزه علمیه قم و... از جمله چالشهای شیعیان دومین کشور شیعی دنیا محسوب میشوند. براساس قوانین جاری جمهوری آذربایجان، روحانیون آذری حق کاندیدا شدن در انتخابات مختلف را ندارند. احزاب و تشکلهای اسلامی با انواع محدودیتها مواجه هستند؛ به طوری که مهم ترین تشکل شیعی که حزب اسلامی جمهوری آذربایجان است، چند سال پس از اخذ مجوز فعالیت از سوی دولت، غیر قانونی اعلام شد و همواره تحت فشار قرار گرفته و در حال حاضر نیز رئیس حزب و ده ها نفر از اعضای آن در زندان به سر میبرند. ساختار سیاسی دولت از نهاد ریاست جمهوری گرفته تا کوچکترین واحد دولتی به گونهای است که شیعیان معتقد به آموزههای اصیل شیعی، امکان ورود در آن را ندارند، تأسف بار این است که حتی وجود هرگونه نماد دینی در ادارات دولتی این کشور هم ممنوع است. نابهنجاری دیگری که شیعیان و اسلام گرایان جمهوری آذربایجان با آن دست به گریبانند، عدم برخورداری وخلاء استفاده از رسانههای تصویری است.
تأسیس شبکه تلویزیونی با رویکرد شیعی و اسلامی در جمهوری آذربایجان ممنوع است و در مقابل شبکههای دولتی و خصوصی فعال، عموماً با خط گیری از صهیونیسم در حال القاء تبلیغات ضد ایرانی و ضد شیعی و ضد اسلامی هستند که فعالان شیعی و اسلام گرا را با انواع مشکلات و تضیع حقوق مواجه میسازد. شایان ذکر است که دیگر فعالیتهای رسانه ای شیعیان در فضای مجازی و... نیز با انواع محدودیتها روبه رو است. از دیگر سوعدم رعایت قواعد دموکراسی از سوی محافل دولتی که خود مدعی ایجاد جریان دمکراسیزاسیون هستند، مشکل عمده اسلامگرایان و شیعیان این کشور است.
فعالان شیعی که با انواع اتهامات واهی دستگیر میشوند، نه بر اساس قانون بلکه براساس سلایق نیروهای امنیتی و... مجازات میشوند و حتی خانواده و نزدیکان آنها نیز در معرض انواع فشارهای اجتماعی قرار میگیرند.
سالها پیش دستگیری و حبس زنده یاد حاج علی اکرام علی یف بنیانگذار و رهبر حزب اسلامی جمهوری آذربایجان و همفکرانش؛ از دوسال پیش دستگیری دکتر موسم صمداف رئیس حزب اسلام و صدور حکم 12 سال حبس برای وی و تعدادی از منسوبین وی به دلیل سخنرانی انتقادآمیز، اخیراً شهادت حاج واقف عبدالهن اف معاون این حزب در زندان های مخوف دولت آذربایجان را در همین راستا باید قابل ارزیابی دانست. نفوذ صهیونیستها در ارکان سیاسی، فرهنگی و رسانهای جمهوری آذربایجان، یکی دیگر از مشکلات مردم مسلمان جمهوری آذربایجان است. اظهارات برخی کارشناسان مستقل جمهوری آذربایجان که اعتقاد دارند کشورشان پس از رهایی از دست کمونیسم دچار مصیبت بزرگ تری به نام صهیونیسم شده، عمق مسأله را نشان میدهد.
البته شیعیان و اسلام گرایان جمهوری آذربایجان با وجود رویارویی با چالشها و مشکلات یاد شده و به دلیل وجود پتانسیل بالقوه درمکتب تشیع و آموزههای ارزشمند اسلامی، توانسته اند درعرصههای گوناگون به موفقیتهایی نیز دست یابند. هم اکنون در عرصه سیاسی و اجتماعی، قوی ترین جریان مقابل دولت، شیعیان و اسلام گرایان هستند و این واقعیتی است که خود دولتمردان آذری بدان معترفند و البته مقایسه عملکرد دولت با مخالفان غربگرا و شیعیان نیز این واقعیت را بعینه نشان می دهد. البته عدم ورود شیعیان معتقد به آموزه های اصیل شیعی و اسلامی به ارکان سیاسی اعم از دولت و مجلس به دلیل اختناق حاکم، خود موضوع دیگری است. در حوزه های فرهنگی و اجتماعی نیز موقعیت شیعیان و اسلام گرایان جمهوری آذربایجان جایگاه ارزشمندی است. آنان با وجود همه محدودیتهای دولتی، توانسته اند اقدامات ارزشمندی در عرصه ایجاد رسانه های مجازی و حتی رسانه های مکتوب انجام دهند. شاید بتوان مهم ترین نمود جایگاه فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی شیعیان جمهوری آذربایجان را – که اکثریت قریب به اتفاق اهالی و بیش از 90 در صد نفوس این کشور را تشکیل می دهند - ، در مقاومت سرسختانه آنان در مقابل اقدامات ضددینی دولت دانست. مقاومت دلیرانه و پیروزی مردم شیعه و مسلمان در مقابل برخی اقدامات ضد اسلامی دولت جمهوری آذربایجان از جمله تلاش دولت برای ممنوعیت پخش اذان از مساجد یا تأسیس پارک دوستی
رژیم صهیونیستی در باکو یا تخریب مسجد فاطمه زهرا(س)به خوبی گویای رشد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تشیع در این کشور است.
شایان ذکر است در قرن بیستم دو حرکت سیاسی با صبغه دینی و انگیزه اسلامی –شیعی در جمهوری آذربایجان به وقوع پیوسته است:
نخستین آن جنبش اسلامی در دهه 1920 به رهبری شهید آیت الله شیخ عبدالغنی بادکوبهای در مقابله با نفوذ فرهنگی – سیاسی کمونیستها بود که در سال 1931) م(عمال جنایتکار استالین شیخ مجاهد و همراهان روحانیاش را به شهادت رساندند . دومین حرکت اسلامی در جمهوری آذربایجان پنجاه سال بعداز شهادت شیخ عبدالغنی بادکوبه ای، از دهه 1980 به رهبری حاج علی اکرام آغاز شد که هنوزهم در قرن 21 به همت فرزندان فکری و معنوی او و به رهبری دکتر موسم صمداف دبیر کل حزب اسلامی آذربایجان )که مؤسس آن زنده یاد حاج علی اکرام درسال 1992 بود( ادامه دارد. با این وجود هنوز اسلام گرایان شعیه جمهوری آذربایجان که قاطبه کثیری از مردم این کشور را شامل میشوند در مضیقه و تنگنا بوده و از حقوق اولیه و مسلم انسانی و قانونی خود محروم هستند!
با این وجود حرکتهای جدید و نوگرایانه دینی نیز با توجه به خواستگاه اصلی مکتب دینی مردم جمهوری آذربایجان یعنی مکتب تشیع در حال شکل گیری و عرض اندام است که خود را به شکل حرکت اجتماعی و سیاسی گروههای مختلف جوانان که به علم روز و ابعاد جهانی مسائل هم مسلح هستند نشان میدهد که این امر نوید بخش آینده درخشانی برای کشورهمسایه ، هم فرهنگ و هم سابقه ما، جمهوری آذربایجان است.
منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 20 مورخ 26/ 5/91
برابری یا برادری؟
(نگاهی نقادانه به تحقیر شخصیت زن آذربایجانی در سریال ترکیه ای "جاذبه")
نویسنده: علی رزم آرای
ارتباطات در عصری که ما در آن دم میزنیم و نفس می کشیم یعنی شوک!، شوک تغییر! تا امروز تولید معنا و پیام و انتقال آن و حتی گسترش و بعد گرفتن آن، محور اصلی ارتباط گیری و ارتباطات بوده و یا لااقل ما به خصلت ظاهر، چنین میپنداشتیم.
اینکه اصل ماجرا فقط نقل و قول و یا تولید معنا و پیام نبوده و انتقال آن نیز فقط نقش وسیله را بازی میکرده، بسیار مهم است. آخر مغز و اصل عمل در ماجرای ارتباطات تولید فکر است و تولید ذهنیت!
معنا وپیام بعد از ذهنیت چیزی نیست جز چاشنی و پیاز داغ آن، وقتی باور کردی اصل فکر و ذهنیت را. مثلا ً اخبار یا انیمیشن ( یا همان کارتون). خبری اطلاع میدهد با تصویر و مطالبی میخواند از روی نوشته و لحن میدهد با صدا، اصلا ً مهم نیست اصل نوشته یا خبر راست است یا دروغ، فقط تاثیرش را بگذارد، بس است. انیمیشن داستانی را روایت میکند اغلب ناشناخته و جدید، از چیزی که نمیدانی چیست چه برداشتی میتوانی بکنی الا اینکه واو به واو صحنههای آن را به خاطر بسپاری وحتی با آن زندگی کنی و چون جدید و جذاب است ارزش دارد و مؤثر است.
حالا اگر این ارتباط گیری به زبان آشنا و موضوعات آشنا باشد و حد عملش هم سرگرمی باشد تا آنجا که اصلا ً مهم نباشد که چه اتفاقاتی در پس این ایجاد ارتباط میافتد و غرض اصلی چیست، ماجرا بغرنج تر و بلکه تأسف برانگیزتر میشود.
یک سوال، چه اتفاقی میافتد که در عمق زبانی آشنا و درچهارچوب ارتباطات صوتی و تصویری و اطلاعاتی مدرن امروز، انسانیت را به نام یک بازی و با لودگی تمام به مسلخی میبرند که جز القا فکر« من برتر» از این بازی ، آن هم در چهارچوب این زبان آشنا و فرهنگ آن پیامی نداشته باشد؟!
سریالی در شکبههای تلویزیونی ترکیه و گمانم شبکه atv در حال پخش بود به مدت دو سال به نام (یاخشی جاذبه- جاذبه زیبا) موضوع سریال چیزی نبود جز برخورد دو سویه یک فرهنگ و زبان یعنی زبان ترکی جمهوری آذربایجان و ترکی استانبولی در قالب یک رابطه انسانی مثلا ً مدرن در ترکیه. برخورد یک طرف ِ کاملا ً شرقی از فرهنگ ترک با یک طرف ِ کاملا ًغربی شده فرهنگ ترک ! و صریحترش اینکه یک ریشه شرقی با نمای نامتناسب غربی خود برخورد دارد!
دقت کنیم؛ زبان زن سریال« جاذبه خانم» کاملا ً در مقابل زبان کتابی کمال ترک مرد سریال، سنتی و روستایی جلوه میکند که مثلا ً او که به ترکیه آمده و با مردی ترکیهای ازدواج کرده، از جایی آمده که چون لهجه و زبان روستایی و سنتی دارد پس عهد عتیقی بوده و حال اوبا این ازدواج، به بهشت عدن پا گذارده است.
از طرفی مرد سریال چون لهجه کتابی و پر از واژه گان ظریف تلفظ و انگلیسی فرانسوی دارد پس مدرنتر و جهان اولیتر است و همین که مرد است و طرفش هم زن. زن باید نسبت به مرد هم پایینتر وهم کمشأنتربه نظر برسد چون زن است آنهم زن عهد عتیقی!
از دیدگاه سازندگان سریال "جاذبه زیبا"، جاذبه! نام خوبی است برای زنی که دست بر قضا از جمهوری آذربایجان به ترکیه رفته، عاقبت، چند مرد را توأمان جذب کرده و زیبایی اش بنا به اسمش در راه این جذب خرج شده و آخر سریال دستش هم رو میشود. این یعنی اگر زیبا هم هستی چون عهد عتیقی هستی پس تا پایت به بهشت عدن رسید خود را گم کردهای و ندید بدید بازی در آوردی و خواستی از چند توبره و آخور با هم بخوری!
کمال تورک! چه خوب؛ مرد سریال اسمی برازنده دارد اسمی که مقدس است برای ترکیه ِ معاصر ِ بهشت ِ عدن شده. کمال آتا تورک! مردی که ترکیه بهشت عدن شدنش را به او مدیون است. او را پدر ترکهای عصر جدید جامی زنند که ترکها را بهشت عدنی کرده مثلا ً!؟
خوب این اسم روی هر شخصی باشد فرا از مرد بودنش، در فرهنگ مدرن! ترکیه معصوم از هرگناه تلقی خواهد شد، چون هم کامل است از صیغه کمال وهم ترک است و مرد! که مرد ترک آن هم کمال اصلا ً خطا ناپذیر است. به زبان ساده کمال تورک چون ترکیهای است و چون زبان ترکی استانبولی حرف میزند و چون نام کمال آن هم تورک بر خود دارد ، حس ناسیونالیزم ترکی ترکیهای اجازه نمیدهد و اصلا ً محال است که انتهای سریال با خراب کردن او تمام شود با آنکه او هم چند دره بازبود و چند زن با هم اداره میکرد.
اما جاذبه، کنده شده از فرهنگ شرقی و سنتی زبان ترکی آذربایجانی خود، در پس وجود خود چه اسم و رسمی دارد ، چه اعتباری دارد که مورد تحقیر قرار نگیرد!؟
نامش که اصلا ً در قالب فرهنگ زبان ترکی افاده هیچ ارزشی را نمیکند چرا که عربی است، چه رسد به اینکه در حد کمال آتا تورک باشد، زن بودنش که گم میشود در پس بازیهای تصویری، ترک بودنش و زبانش که عهد عتیقی است و بدوی و روستایی و سنتی که ارزش دفاع ندارد و دفاع از آن عقب گرد است از بهشت عدن به عهدعتیق!
این رده بندی از انسانهای هم زبان و هم فرهنگ را در جایی دیگرهم میتوانیم ببینیم. میگویند در چهارچوب آرمانهای فکری صهیونیسم، یهودیان سه تیرهاند، اول یهودیانی که هم از لحاظ دینی و هم از لحاظ نژادی یهودی بوده یعنی علاوه بر اینکه به دین موسی کلیم خدا هستند با او هم نژاد نیز هستند، دوم یهودیانی که دیرزمانی است بر دین یهود هستند اما نژادشان یهودی نبوده و به نژاد پیامبر خدا نیزنیستد، سوم یهودیانی که جدیدا ً دین یهود یافتهاند و از نژاد یهود و پیامبر این دین نیز نیستند. این سه تیره هیچ گاه با هم برابر نبوده، نیستند و برابر هم نخواهند شد ، پس در طول هم قرار میگیرند و نه در عرض هم!
حال که مشخص شد که در مسیر ارتباطات جدید و در چنبره زبان آشنا و فرهنگ آشنا چگونه میتوان ذهنیت ساخت و پیام آن ذهنیت را هم پراکند، پس میتوان با این تقسیم بندی ِ ترک سنتی آذربایجانی و ترک مدرن ترکیهای به این اصل رسید که در مرام و آرمان آقایان ترک اندیش ترکیهای ، ترکها هم بنا به تیره ، لهجه ، جنسیت و جغرافیا تقسیم میشوند و اصالت آن دارد که مدرن است و اروپایی شده!
این ذهنیت تقسیمبندی را یک بار هم ما آذربایجانیهای ایران از ترکیهایهای با فهم و شعور و مدرن داریم که در قالب آن مسابقه معروف ( یتنک سنسین ترکیه- استعداد تویی ترکیه) شرکت کننده ترک آذربایجانی اهل ارومیه را که حداقل توانایش عملی بود و در خور، چگونه در رقابت با یک دلقک که فقط ادا و تقلید هنرش بود به مقام دوم تنزل داد که یعنی ترک غیر ترکیهای دست دوم است نه اصل.
و دست آخر اینکه ما هم زبان ترک آذربایجانی در ایران هر بار به خطا و یا درست، به غفلت و یا عمد در برابر هر رفتار و گفتاری که به نظرمان ناشایست و غیرانسانی بوده و انسانیت ما آذربایجانیها را نشانه رفته، از هرکه بوده معترض بودهایم و خواستار به جا آمدن حق و عدالت!
آیا اگر این رفتار وگفتار از سوی آشنای هم زبان باشد چه؟ ما اعتراضمان بلند خواهد بود و بل بلند تر؟ اگر این رفتار وگفتاراز سوی خودی باشد و هم زبان و هم فرهنگ آیا جرم آن بیشتر نیست و مجازات آن فراتر! ؟ غیر که جای خود دارد خودی چرا؟! به این ترتیب ترکهای ارض خاکی با هم برابر باشند بهتراست تا برادر!