دیدگاه
روابط فوق دوستانه آذربایجان و اسرائیل
نگاهی به ارتباط صهیونیستیها با اهل فرهنگ و سیاست در آذربایجان
مصطفی قلیزاده علیار
سخن از روابط دوستانه دولتمردان کشور اسلامی آذربایجان با دولت غاصب صهیونیستی اسرائیل، حرف تازهای نیست؛ از آغاز فروپاشی شوروی روابط گرم و صمیمی بین رهبران این کشور مسلمان با سردمداران صهیونیست فلسطین اشغالی آشکارا برقرار بوده و هر روز سیر شتابنده و گستردهای در زمینههای مختلف داشته است. اما جای شگفتی آنجاست که روابط آذربایجان با اسرائیل اشغالگر، حتی به مراتب صمیمیتر از حامیان بزرگ اسرائیل از جمله آمریکا و انگلیس است. از بررسیها و تأمل بر روی این روابط بیش از حد گرم و صمیمی بین رهبران آذربایجان و صهیونیستهای غاصب، میتوان این حقیقت را دریافت که ریشه روابط بسیار دوستانه آذربایجان و اسرائیل بعد از فروپاشی شوروی یک دفعه و خلقالساعه نبوده، بلکه به دهها سال قبل از آن باید برگردد و نمیتواند بعد از فروپاشی شوروی در مدت اندکی و در سالهای نخستین دهه 1990 به آن حد از استحکام و گستردگی برسد که شاهدش بودیم و امروز با گذشت دو دهه از آن زمان به مثابه یک پیوند عاطفی و ناگسستنی خویشاوندی خودنمایی کند!
شگفتا که ارتباط برخی از مسئولان و اهل فرهنگ این کشور با اسرائیل در حد شیفتگی است! به نظر میرسد یهودیان صهیونیستگرای ساکن آذربایجان در دوره حاکمیت اتحاد جماهیر شوروی سابق با مسئولان و روشنفکران کمونیست این سرزمین روابطی پنهان و هدفمند ایجاد کرده بودند که البته هنوز بر کسی فاش نشده است و همین روابط پنهانی توانست بعد از فروپاشی شوروی به نتیجهای مطلوب برای صهیونیستها منجر شود به طوری که نه تنها در مقابل اعتراضات برخی از کشورهای اسلامی و گروههای اسلامگرای داخل آذربایجان، از این روابط نکاست، بلکه حتی بر حجم آن نیز هرچه بیشتر و گستردهتر افزود و اکنون نیز همواره در حال افزایش است. تأسفبارتر آنجاست که از حدود سالهای 1997 رهبران آذربایجان و به تبع آنها برخی از روشنفکران و اهل قلم و اندیشه این کشور اسلامی – شیعی نیز به جای اینکه سرنوشت تاریخی کشورشان را که بخشی از آن توسط ارامنه اشغال شده، با کشوری مثل فلسطین اشغالشده مقایسه کنند، با کشور جعلی اسرائیل مقایسه کرده و خود را همدرد یهودیان آواره قلمداد کردهاند! و بارها و بارها این مقایسه از تریبونهای رسمی و نیمهرسمی اتفاق افتاده است هر چند این حرکات خلاف میل اکثریت مردم مسلمان آذربایجان بوده است...
با این اشاره کوتاه میخواهم وجود رابطهای بسیار بلندمدت، پنهانی و مرموز بین جاسوسان و مربیان یهودی صهیونیستگرا با اهل سیاست و قلم و هنر و رسانه و تعلیم و تربیت آذری را یادآوری کنم که در دوره شوروی و از حدود 80 سال پیش در آذربایجان ریشه دوانده و در 20 سال اخیر شاخههایش به نفع صهیونیستها به بار نشسته که دارند میوههایش را میچینند و لابد نفوذ در لایههای زیرین تصمیمات سیاسی و فرهنگی آذربایجان یکی از آنهاست
باید توجه اهل اندیشه و پژوهش و رسانه را به این نکته معطوف داشت که روابط 24 سال اخیر آذربایجان و اسرائیل نمیتواند فقط بر پایه یک سری منافع سیاسی و اقتصادی و توریستی و فرهنگی معمول و متداول بین ممالک مبتنی باشد، بلکه باید اسرار و ریشههای این روابط استثنایی و فوق دوستانه برخی از سیاستمداران و روشنفکران و هنرمندان و اهل رسانه آذری با صهیونیستهای غاصب را در جای دیگری جستوجو کرد که فعلاً به آن نیمه پنهان این رابطه میپردازم. همین قدر به عنوان مشتی از خروار اشاره میکنم که فعالیت گسترده و جانانه «یِودا آبراماف» نماینده اقلیت یهودیان منطقه قبای آذربایجان در مجلس این کشور و ایجاد شبکه ارتباطی پنهان و آشکار این نماینده فعال صهیونیستهای جهان در آذربایجان با اهل سیاست و اندیشه و هنر و رسانه و موضعگیریهای بسیار آشکار و شفافش بر ضد ایران در مجلس آذربایجان بر کسی پوشیده نیست و دارای پیامهای شفاف و روشنگر برخی از زوایای تاریک روابط بین آذربایجان و اسرائیل در طول دهها سال گذشته است.
از طرفی «گرمان زاخارایایف» (German Zaxaryayev) از رهبران کنگره یهودیان روسیه نیز اخیراً از زندگی راحت و آسایش اقلیت یهودیان در آذربایجان اظهار رضایت کرده است.
نمونه آشکار دیگری از اینگونه روابط خویشاوندی فوق دوستانه بین روشنفکران آذربایجان و آرمان اسرائیل غاصب، در چند روز گذشته رسانهای شد و آن قبول تابعیت اسرائیل و هموطنی با صهیونیستها از سوی «چنگیز حسیناف» نویسنده مشهور آذربایجانی مقیم روسیه بود. این نویسنده 85 ساله آذری که حدود 60 سال از عمرش را در مسکو صرف کرده و دارای آثار ادبی به زبانهای آذربایجانی و روسی است، در مصاحبهای با افتخار گفته که: «من با قبول این هموطنی با اسرائیل میخواهم به مردم آذری خودم بگویم که ما باید از قوم یهود حراست از ملیت و خاک را یاد بگیریم!...» و از این مزخرفات که بوی یهودیسازی فرهنگ آذربایجان میدهد و این شخص خودباخته بر زبان آورده است.
خندهدارتر اینکه این قلمبمزدِ مسلمان بنیاد و صهیونیستمذاق گفته: « من قبلاً کربلا را زیارت کرده و کربلایی شدهام و از این پس مقیم شهر قدس میشوم و «قدسی» میشوم!...»
باید به این نویسنده 85 ساله آذری گفت که هموطن شدن تو با صهیونیستهای اشغالگر احتمالاً در این دنیا چندان به طول نینجامد و بیشتر به درد همنشینی ابدی تو با جنایتکاران تروریستی مثل «هرتزل» و «موشه دایان» و «اسحاق رابین» و «آریل شارون» و دیگر صهیونیستهای غاصب در عالم آخرت بخورد و احتمالاً در یکی از طبقات دوزخ به کارت آید!
منبع: سایت: دنیزنیوز www.Daniznew.ir
و روزنامه «آراز آذربایجان» شنبه 31 خرداد 1393
دنیزنیوز: عادی سازی روابط دختر و پسر از نگرانی ها و آفت های جدی برخی برنامه های این روزهای رسانه ملی است.
به گزارش رجانیوز، همین چند وقت پیش بود که در یک آگهی بازرگانی که مربوط به شیشه پاک کن ضد بخار بود رسماً دوستی دختر و پسر به خردسالان آموزش داده میشد. دختر و پسری خردسال پشت دو پنجره بودند و میخواستند برای هم پیام بفرستند. یک نفرشان روی بخارهای پنجره خود منظورش را رسم میکرد اما دیگری که حتما مادرش از شیشه پاک کن ضد بخار استفاده کرده بود نمیتوانست از این روش استفاده کند.
به گزارش رجانیوز، البته این تبلیغ سریع متوقف شد اما نشان داد به همین راحتی میتوان با تبلیغ یک شیشه پاک کن، آموزش داد که حتی در برف و کولاک هم میتوان از خانه خارج نشد اما ارتباط با دختر یا پسر همسایه را هم از دست نداد!
اگر از این منظر به برخی سریالهای همین چند ماه اخیر و در حال پخش نگاه کنیم، همین عادی سازی روابط دختر و پسر را در آنها میبینیم. عادی سازی چیزی فراتر از نشان دادن یک ناهنجاری اجتماعی است. میتوان برخی ناهنجاریها یا بعضی گناهان را نشان داد(میتوان؟!) و آنها را به نقد کشید و یا حتی با نمایش سرانجام آنها مخاطب را آگاه ساخت. اگرچه این امر در مرحله اجرا نیازمند توجه به ظرافتها مختلفی است اما حداقل در مقام نظر و روی کاغذ امکانپذیر است.
اما وقتی حرف از عادی سازی یک موضوع میزنیم یعنی اینکه آن موضوع جزئی جاری در فضای قصه باشد، حال اینکه قصه چیست چندان فرقی نمیکند. مثلاً داشتن مبل اگرچه الان تا حدودی معمول است اما سالها پیش که یک امر تجملی حساب میشد هم جزئی از همه سریالهای تلویزیونی بود. یعنی چه داستان درباره یک کارمند ساده بود و چه درباره یک جراح متخصص، مبله بودن منزل چیزی طبیعی بود. اگرچه جنس مبلمان تغییر میکرد اما در اصل روی مبل نشستن خدشهای وارد نمیشد. استفاده از شال برای بانوان یا تراشیدن ریش توسط مجریهای سیما نیز نمونههای دیگری هستند که میتوان بعنوان مثال برای چگونگی عادیسازی در سیما به آنها اشاره کرد.
بنابراین وقتی یک موضوع(گیرم ناخواسته) به اصل ثابت همه سریالها تبدیل میشود، دیگر نوع نگاه نویسنده و کارگردان به آن چندان اهمیت پیدا نمیکند. ارتباط راحت و دور از حیا و عفت دختر و پسر در سریالهای تلویزیونی یکی از این موارد است به گونهای که گویی جزئی از سبک زندگی مردم ایران است و آنها با هر اعتقادی و در هر جایگاهی که باشند در برخورد با نامحرم خیلی راحت و باز هستند.
«دختران حوا»، «میلیاردر»، «زمانه» و «یلدا» چهار سریالی هستند که یا در حال پخشاند و یا اینکه مدت زمان زیادی از پخششان نمیگذرد. این چهار سریال با تفاوتهای فراوانی که در سبک، ژانر، محتوا و کیفیت دارند اما در نوع نشان دادن رابطه دختر و پسر با یکدیگر مشترکند. درواقع همین اشتراک است که باعث میشود از عادی سازی حرف بزنیم.
در دختران حوا، دختر بزهکار و پسرخالهاش؛ در میلیاردر، رابطه یکی از پسران رییس شرکت با خانم جوانی که شوهرش را از دست داده؛ در زمانه، رابطه دختر و پسر نقش اصلی داستان؛ و در یلدا رابطه دخترعمه و پسردایی را در نظر بگیرید.
در این رابطه ها فرقی نمیکند شخصیتها چه خصوصیاتی دارند و از چه جایگاه اجتماعی یا اعتقادی برخوردارند؛ نوع برخورد دختری که اهل کیف قاپی است با پسرخالهاش چندان تفاوتی با رابطه دختری چادری و مومن با پسردایی خیرخواهاش ندارد. در سریال یلدا اگرچه دخترعمه و پسردایی مخفیانه ازدواج نمیکنند اما صحبت کردن آنها با یکدیگر و شوخی و خنده و نگاههایشان به هم فرقی با دختر و پسر سریال زمانه ندارد.
حالا اگر پای سریال مسئله دار «راستش را بگو» را هم به ماجرا باز کنیم که دیگر نور علی نور است. در آن سریال دو دختر چادری وجود دارند که یکی در اعتقاداتش صادق است و حتی به شهادت(!) میرسد و دیگری کلّاش و منفعت طلب است. اما هر دوی اینها در تعامل با پسرها مانند هم برخورد میکنند.
اینجاست که فارغ از قصه و سوگیری فیلمنامه باید از عادیبودن بیحیایی در روابط دختر و پسر، و محرم و نامحرم در سریالها انتقاد کرد. گویی این نوع رابطه و تعامل جزئی عادی و همگانی است، همانطور که مثلاً همه شخصیتها در برخورد با یکدیگر سلام میدهند و این موضوع اصلا ربطی به نسبت آنها با هم، اعتقاد و جایگاه اجتماعیشان ندارد.
حتما خواننده گرامی فارغ از اینکه موافق نظر نگارنده باشد یا نه، متوجه منظور او شده است و توضیح بیش از این نیاز نیست. اما در پایان بد نیست بخشی از فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدار با مدیران صدا و سیما در سال 81 آورده شود.
«مسألة ارتباط زن و مرد هم مسألة مهمّى است. بین زن و مرد یک حجاب گذاشته شده است: با هم حرف مىزنند، معامله مىکنند، دعوا مىکنند، دوستى مىکنند؛ اما با یک حجاب و حفاظ. این در اسلام هست و بایستى رعایت شود. ارتباط زن و مرد را در این مکالمات و محاورات بایستى رعایت کرد. گاهى ارتباط زن و مرد در بعضى از صحنهها طورى نزدیک و خودمانى است که آدمى که پاى تلویزیون نشسته واقعاً خجالت مىکشد؛ ما که پیرمردیم، درعینحال خجالت مىکشیم! هر چه بتوانید، اینها را مراعات کنید. ظاهرسازى هم لازم نیست.»
تازه شاید منظور حضرت آقا در این بیان، شخصیتهایی باشند که لااقل در داستان با یکدیگر محرماند؛ حال دیگر ببینید نظر ایشان درباره رابطه زن و مرد نامحرمی که در داستان هم نامحرم هستند چگونه خواهد بود!
اینجا ترکیه است، صدای جمهوری اسلامی ایران!
یادداشت های سفر به ترکیه - بخش اول
مصطفی قلیزاده علیار
سر آغاز
این بار قرعه فال برای اولین بار به نام من به همراه چهار نفر دیگر از اصحاب رسانه زده بودند که در کنار هیئتی از مدیران استانی پا در رکاب سفر به کشور ترکیه بگذاریم. موضوع این سفر شرکت در چهارمین اجلاس توسعه همکاری های استانداران مرزی ایران و ترکیه بود که قراربود طی دو روز شنبه و یکشنبه 27 و 28 آبان 91 ( 17 و 18 نوامبر 2012) در شهر «آغری» مرکز استان آغری ترکیه برگزار شود. از اصحاب رسانه من بودم و ابراهیم آقازاده و حاج یوسف رحیمی و خانم سکینه اسمی؛ به ترتیب، بنده مدیر مسئول دو هفته نامه «دنیز»، حاج یوسف رحیمی نماینده خبرگزاری ایرنا و مدیر مسئول دو هفته نامه «دیلمقان»،خانم اسمی مسئول خبرگزاری مهر. حاج ابراهیم آقازاده هم مدیر مسئول روزنامه «آراز آذربایجان»، مدیر مسئول هفته نامه »امانت« و مسئول خبرگزاری فارس در ارومیه؛ آنچه اهل رسانه همه دارند، ایشان بحمدالله تنها و یکجا دارد (آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری!).
البته جناب حجت فیروز بخت مدیر مسئول دو هفته نامه «تسنیم روح» هم حضور داشت که بیشتر در ترکیب هیئت استانداری و نماینده روابط عمومی آنجا بود. دو نفر هم از بچه های نجیب مرکز صدا و سیمای استان همراه ما بودند: پرویر شیدایی و مهدی رضایی. با یکی دو جعبه مخصوص خود که لابد دوربین و دیگر وسائلشان را برای تهیه خبر و گزارش می آوردند.
حرکت
ظهر جمعه 26 آبان ماه از مقابل استانداری آذربایجان غربی در ارومیه سوار اتوبوسی شدیم و اتوبوس رأس ساعت 14 از ارومیه بیرون رفت.... ادامه در سایت «دنیز نیوز»
متن کامل از بخش اول یادداشت های سفر به ترکیه را در سایت «دنیز نیوز» : www.Daniznews.ir و یا در شماره 25 دو هفته نامه «دنیز» مورخ 1/9/91 بخوانید