روزت خجسته مادر!
معصومه یعقوبی (دانش آموز)
به نام آفریننده مادر که بهشت سهم اوست، مادر شیرینیها و تلخیها ، مادر شکیباییها، بردبار در برابر غمهای طاقت فرسا، نشانه همه خوبیها، مادر.
چه بیتاب بودی تو مادرم، آنگاه که لحظهها را می شمردی و ساعتها و روزها و ماهها را، ... تا اینکه اولین گریهام را شنیدی و تپش قلبت مرا آرام کرد. چه خوب مرا نوازش می کردی، لباسهایم را خیلی وقت پیش آماده کرده بودی که بپوشم تا مبادا سردی را احساس کنم...
آه ای مادر! هنوز هم بعد از سالها، وقتی تو در کنارم هستی، جز گرمی و امید هیچ احساسی ندارم. چه شبهایی که تو دعایم میکردی که حالم خوب شود، تا راحت بخوابم، ولی من گریه میکردم و خواب از چشم تو و پدر میگرفتم.
مادرجان، یادم هست اولین روز مدرسهام، که تو با چه شور و شوقی از سپیده دم بیدار بودی و وسایلم را آماده میکردی، قرآن را در دستت می دیدم که چگونه مرا از زیر آن میگدراندی تا بسلامت بروم... یادم نمیرود آن لحظهای که از هم جدا شدیم و من کلی گریه کردم و تو دلداریام میدادی و آرزوی موفقیتم در چشمانت موج میزد و اشکهایی که در چشمت حلقه زده بود آه، آه سالها گذشت و چه زود گدشت! انگار همین دیروز بود! ... حال که بزرگ شده ام و بعد از سالها رنج و عذاب تو، سایه پیری را بر سر و رویت میبینم، دلم می گیرد مادر، تو جوانیات را برای من هدیه کردهی، تو برای من موهایت را سفید کردهای ...
بعضی وقتها میگویم کاش بچه بودم؛ ولی نه ، چرا که تو باز هم عذاب میکشیدی که مبادا من رنج بکشم و بعضی وقتها هم میگویم کاش زودتر بزرگ میشدم، ولی میاندشم که چه فرق میکرد به حال مادری که برای فرزندش فدارکاری میکند
سایه تو بالای سر من سایه خداست ای شاهکار آفرینش، مادر!... مرا ببخش برای همه لحظههای نا خوشایندم که تو را دلآرزده ساختهام، آرزو میکنم همیشه و هر روز شاد باشی، میخواهم همه روزها از آن تو باشد مادر، روزت خجسته باد، روزت مبارک. راستی روز مادر، روز بهشتیان است، این روز برای تو فرخنده باد مادر، مادر خوب و مهربانم.
منبع: دو هفته نامه «دنیز» - شماره 50- مورخ 93/01/31