فهرست 40 عنوان کتاب از بهمن بهرامپور
بهمن بهرامپور (متولد 1329) از پژوهشگران و نویسندگان پرکار ارومیه است. وی در موضوعات متنوع اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و ادبی قلم فرسایی کرده و تاکنون بیش از 40 عنوان کتاب مستقل از او منتشر شده که اغلب پژوهش در محورهای مسائل اجتماعی، فرهنگی، خانواده، جوانان، زنان، دختران، پسران، کودکان، نابهنجاری های رفتاری، فقر، اعتیاد، بزهکاری و ... را تشکیل می دهد.
پیش از این مطالبی در معرفی زندگی پر تلاطم و انقلابی و شخصیت اجتماعی و اندیشه های اجتماعی و فرهنگی و آرمانهای انسانی و ایمانی بهمن بهرامپور و همچنین معرفی بخشی از آثار قلمی وی به عنوان یک پزوهشگر متعهد و مسلمان در برخی رسانه ها و مطبوعات (و نخستین بار در هفته نامه «دنیز» نشریه محلی استان آذربایجان غربی، تحت عنوان «مرد عرصه های زندگی» در سال 1395 و نیز در شماره 106 این هفته نامه) و سپس در پایگاههای اینترنتی و فضای مجازی منتشر شده است. اینک به معرفی اسامی 40 عنوان از کتابهای منتشر شده و دو عنوان در دست انتشار استاد بهمن بهرامپور در سه موضوع جداگانه با محورهای متعدد و مرتبط می پردازیم اما این نکته حایز اهمیت است که کتابهای بهمن بهرامپور جنبه تحقیقی و مستند و صبغه علمی - پژوهشی دارد:
الف- اجتماعی، فرهنگی
1- آتش در خرمن
2- بررسی روانکاوی جوانان امروزی
3- روانکاوی ازدواجهای ناشناخته
4- شخصیت و تربیت صحیح کودکان
5- زنان
6- چرا زنان عاشق می شوند
7- روانکاوی و راه حل اختلافات همسران
8- بررسی رازهای زن و شوهر
9- مخدر در جهان امروز
10- طلاق
11- روانکاوی و علل ازدواجهای جوانان کجاست؟
12- به حق و حقوق زنان احترام بگذاریم
13- حجاب (بررسی علمی و ااستدلالی روایات فقهی و ادله شرعی)
14- آینده نگری تحلیل پسران و دختران
15- زنان نجیب
16- کودکان ولگرد خیابانی
17- من کودک انسانم برای شکنجه آفریده نشده ام
18- ریشه واد مخدر از کجا سرچشنه می گیرد
19- در پوست آدمیت و دور از انسانیت
20- حاشیه نشینی
21- پژوهش و کودک آزاری از کجا سرچشمه می گیرد
22- پژوهش در مورد کودک آزاری
23- شخصیت میوه باغ من مادر است
24- مادر من در سکوت عالمم
25- رازهای حقیقت
26- تحقیق و بررسی مواد مخدر در اجتماع جوانان
27- کدامین کس مرا کودک ولگرد خیابانی کرد؟
28- زاویه های پژوهشی و روانشناسی در مورد کودک نا آرام
29- نقش والدین تاثیرگذار در تربیت و بلوغ نوجوانان است
30- با کودک نا آرام چگونه مدارا کنیم؟
31- پژوهش و بررسی اعتیاد خانمانسوز اجتماع فعلی است
32- چرا حاشیه نشینان روستایی را در اجتماع شهری طرد می کنند؟
33- فرهنگ حاشیه نشینی
ب – تاریخی - فرهنگی
34- علی (ع) ولیِّ مسلمین جهان است
35- امّ ابیها
36- بیایید فاطمه (س) را بهتر از این بشناسیم
37- دلیرمردان آذربایجان غربی
38- ریشه پوچ وهابیت
39- زندگینامه شهید حمزه نعمتی
40- کف بینی
ج - ادبی
41- منظومه لاله های خونین اداره کل آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی - در دست انتشار
42- بایاتیلار (گردآوری) در دست انتشار
گفتنی است آقای بهرامپور همچنان مشغول پژوهش و تدویندر عرصه های مختلف هستند.
تهیه و تنظیم از: بخش فرهنگی هفته نامه «دنیز»
استاد وثوقی
الگوی عالمان وارسته و سرمشق مُدرسان برجسته
نگاهی به زندگی و سیره علمی - عملی استاد میرزا ابراهیم وثوقی مدرس برجسته حوزههای علمیه
نوشته: مصطفی قلیزاده علیار
نگاهی به زندگی: عالم عامل و فاضل کامل، استاد برجستهی حوزه علمیه، مدرس توانمند و محقق متون فقه و اصول، مبلغ دانشور معارف اسلامی و معلم اخلاق و معنویت، حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای «میرزا ابراهیم وثوقی» یکی از مفاخر روحانیت تشیع و مثالی عالی از ذخایر علمی مکتب حیاتبخش اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در خطه آذربایجان به شمار می رود. ایشان در سال 1317 در شهرستان جلفا و در ساحل زیبای ارس (روستای داران) چشم به دنیا گشوده و در خانواده ای مذهبی و زحمتکش بزرگ شده است. وی تا سال ششم ابتدایی قدیم در زادگاهش درس خوانده، سپس بنا به گرایش مذهبی خانوادگی و علاقه شخصی خود، مقدمات علوم دینی و ادبیات عرب را نزد روحانی فاضل محلی مرحوم «ملا علی کاشفی» (که از شاگردان فاضل مرحوم آیت الله حاج سید ابوالحسن انگجی تبریزی بود) خوانده و در سال 1338 برای ادامه ی تحصیل به تبریز مهاجرت کرده است.
استاد وثوقی خود در این باره می گوید: «پدرم مرحوم «فتح الله» بنابه ایمان و گرایش مذهبیاش به ادامه تحصیل من در حوزه علمیه راضی بود، لیکن با توجه به شرایط نه چندان مطلوب اقتصادی خانواده، به ادامه تحصیل و اقامتم در تبریز تمایل نشان نمیداد، چون تأمین هزینه ی زندگی من در تبریز از طرف او در آن زمان مقدور نبود. اما این مسئولیت پدر را برادر بزرگم شادروان «رضا وثوقی» بر عهده گرفت و تأمین هزینه زندگی و تحصیل مرا مردانه و مؤمنانه قبول کرد و با کارگری و تحمل هزار و یک زحمت و مشقت، مرا در سایه حمایت برادرانه اش گرفت، در واقع در حق من پدری کرد. خداوند پدر و برادرم را قرین رحمت واسعه خود قرار دهد.»
جناب استاد در سایه توکل بر خدا و همت بلند و اراده قوی و هوش سرشار و تلاشهای مستمر توانست خود در راه تحصیل علم، به مراتب والاتری برساند و نشان داد که اگر انسان اراده کند در راه نیل به اهداف بلند و مقدس خود، می تواند با امید به الهی همه موانع بازدارنده و ناتوانیهای ظاهری و مالی را که بر سر راهش قرار دارند، کنار بزند و به مقاصد عالی خویش نایل گردد.
اساتید: استاد وثوقی بعد از مهاجرت به تبریز و اقامت در این شهر دانشبنیان و عالمپرور، در طول سالیان پیاپی در محضر اساتید بزرگ و علمای برجسته تبریز درس خوانده و از محضر فقهی و علمی آنان بهره کافی برده و در سایه استعداد سرشار خدادادی و همت بلند و تلاشهای محققانه خود و با توکل بر خدا، موفق شده مراتب تحصیل و تلمذ را یکی پس از دیگری پشت سر گذارد و خود عالمی برجسته و روحانی وارسته گردد. از جمله اساتید ایشان میتوان به حاج میرزا عمران علیزاده، میرزا علیرضا خوشزبان مرندی، میرزا حسین نجفی، آیت الله سید جواد خطیبی، میرزا علی اکبر محدث، میرزا علی بستان آبادی، آیت الله شیخ عبدالحمید شرابیانی، آیت الله شیخ نصر الله شبستری و شهید قاضی طباطبائی – قدس الله اسرارهم – اشاره کرد.
تدریس: استاد معظم آقای «میرزا ابراهیم وثوقی» در حوزه های علمیه آذربایجان و قم نامی آشناست، زیرا در پنجاه سال گذشته کمتر عالم و فاضل و روحانی و مبلغ و مدرس و استاد و مؤلف و محقق حوزوی پیدا میشود که در حوزه علمیه تبریز تحصیل کرده، اما در محضر استاد وثوقی درس نخوانده یا از وجود علمی و اخلاقی و معنوی و مدیریت ایشان بر مدارس علمیهی این شهر بهره نبرده باشد.
استاد وثوقی خود می فرماید: از نخستین سالهای طلبگی و تحصیلم در تبریز، مثل اغلب طلاب، به روش سنتی و اصولی حوزه های علمیه، ادبیات و مقدمات را تدریس میکردم زیرا هم به تدریس علاقه داشتم، هم خودم بیشتر و تحقیقی تر یاد میگرفتم، هم این فعالیت علمی باعث میشد درسها را فراموش نکنم و هم به طلاب جوانتر یاد میدادم و هم علاوه بر اینها در مجموع کاری ثواب و عبادتی خداپسندانه بود.»
ایشان در بیان اهمیت کار تدریس در زندگی خود میفرماید: اتخاذ همین روش سنتی درست حوزوی یعنی تدریس، از اول در واقع مسیر آینده زندگی و فعالیت مرا رقم زد و بحمدالله در جامعه بیشتر مفید واقع شدم و به توفیق الهی در طول بیش از 50 سال تدریس در زمینه ادبیات عرب و منطق و فقه و اصول فقه و حدیث و عقاید، به ادامه حیات علمی حوزه های علمیه شیعه در حد توان و وسع علمی خود کمک کردم و در این مدت صدها طلبه جوان از تدریس بنده بهرهمند شدهاند که این موفقیت بنده نعمتی بزرگ از طرف خداوند است.
استاد عالیقدر در خصوص تدریس کتاب شریف «شرح لمعه» میگوید: از سال 1352 تدریس کتاب فقهی - استدلالی «شرح لمعه» را آغاز کردم و در طول چهل سال نزدیک به 20 بار تمام متن و ابواب این کتاب شریف را برای طلاب تدریس کردهام.
گفتنی است کتاب مشهور «شرح لمعه» از تألیفات فقیه بزرگ شیعی شهید ثانی (قرن دهم هجری)، یکی از مهمترین و جامعترین کتب فقه استدلالی شیعه و از کتب محوری در تدریس علم فقه شیعه به شمار میرود که در طول چهار قرن گذشته مستمراً در حوزههای علمیه و مراکز آموزش دانشگاهی و دانشکده های حقوق در ایران و عراق و لبنان و حجاز و ... تدریس شده و هنوز هم تدریس میشود و هیچ کتابی جایگزین آن نشده است. هر طالب علم دینی با فراگیری این کتاب عظیم و بزرگ نزد اساتید فن، علاوه بر آشنایی با مسایل فرعی احکام دینی و تکالیف الهی، روش استنباط علمیِ احکام فقهی و شیوه اجتهاد فقه جعفری را هم می آموزد و احکام پنجگانه تکلیفی اسلام و انواع عبادات و تجارت و معاملات و کسب و کار و کشت و زرع و عمران و آبادانی و وقف و انفاق و احسان و خمس و زکات و اقتصاد اسلامی و احکام حلال و حرام و حقوق واجب و غیر واجب و در مجموع وظایف فردی و اجتماعی و اصول بنیانهای روابط اجتماعی و حکومتی مسلمانان را به روش علمی و مستدل میشناسد و توان علمی لازم برای طی دوره عالی اجتهاد و فقاهت را پیدا میکند. بنا بر این، مدرس کتاب «شرح لمعه» آن هم کسی که طی سالیان متمادی چندین دوره مکرراً تمام ابواب آن را تدریس نماید، بیشک خود قدرت اجتهاد پیدا می کند و به مثابه یک فقه شناس بزرگ، تخصصاً دارای صلاحیت فقاهت و فتوا میشود. به یقین استاد فرزانه آقای حاج میرزا ابراهیم وثوقی دارای چنین شایستگی علمی و توان فقهی است و بر منابع فقهی و مقدمات آن (ادبیات عرب، آیات الاحکام، حدیث، رجال، درایه، منطق، اصول فقه، اقوال و آرای فقهاء و متون فقهی) تسلط کافی دارند هر چند خود در کمال تواضع هیچ ادعایی ندارند.
البته ایشان در چند سال اخیر به تدریس کتاب مکاسب شیخ انصاری مشغولند که کاملا کتاب اجتهادی و استدلالی و دارای مطالب بسیار سنگین و تخصصی محض فقهی و بالاترین و آخرین متن مرسوم فقهی در حوزه های علمیه می باشد و مدرس مکاسب قطعاً خود مجتهد و فقیه است.
شاگردان استاد وثوقی در نیم قرن گذشته مخصوصا بعد از انقلاب اسلامی، در تمام ابعاد جامعه در داخل و خارج ایران، منشأ خدماتی مفید و متصدی فعالیت های علمی، فرهنگی، تبلیغی، تدریس، تحقیق، پژوهش، تالیف، مدیریت، قضاوت، امامت جمعه و جماعات، عرصهی رسانه و مسئولیتهای اداری بودهاند به ویژه در حوزه های علمیه، دانشگاهها، مدارس، مراکز علمی و فرهنگی، نهادها، ادارات، مساجد و ...؛ و در رشد علمی و فرهنگی جامعه، شکوفایی فکری جوانان و تربیت معنوی مردم مسلمان مؤثر واقع شده اند. امروزه دهها نفر عالم و نویسنده و مبلغ و مدرس و مدیر و مسئول متعهد در کشور افتخار شاگردی استاد وثوقی را دارند.
ویژگیهای تدریس استاد وثوقی:
به نظر راقم این سطور که سالها در جلسات درسهای مختلف استاد وثوقی (شرح لمعه، منطق، اصول فقه، کلام) نشسته، این استاد و مدرس بزرگ حوزه و فقهشناس برجسته و مدیر مدبّر و دلسوز مدارس علمیه، در تدریس متون درسی علاوه بر داشتن شرایط عمومی و تسلط بر موضوع و فروعات مسایل درسی؛ سه ویژگی خاص دارد:
اول: تحقیقی و تطبیقی بودن متن دروس از حیث جزئیات لفظ و معنا و منظور و منطوق و دسته بندی مطالب.
دوم: جلب توجه و تمرکز شاگردان به درس و پویا نگهداشتن ذهن آنان با سوالات مرتبط و مقتضی تا آخر جلسه.
سوم: شاداب نگه داشتن روحیه طلاب از اول تا آخر جلسات درس، با ذکر برخی نکات کوتاه مطایبه آمیز، لطایف ظریف و مرتبط، اشعار، کنایات و تمثیلات شیرین ترکی و فارسی و عربی، باعث میشود فضای جلسات درسها در اثر سنگینی مطالب، کسالت آور نشود و شاگردان احساس خستگی نکنند.
تمام طلاب و شاگردان استاد وثوقی اولاً با طیب خاطر و اشتیاق در کلاسهای ایشان حاضر میشدند و حاضر میشوند و استقبال میکنند و روش تدریس این استاد فاضل و فرزانه را می پسندند؛ ثانیاً حتی بعد از گذشت دهها سال، معمولا از جلسات درس ایشان خاطراتی به یادماندنی دارند و روش استاد را فراموش نمیکنند. از این منظر، روش تدریس و شیوه کلاسداری استاد وثوقی در نوع خود، منحصر به فرد و الگویی آموزنده برای مدرسان حوزه و اساتید دانشگاه میتواند باشد.
به گفته یکی از شاگردان فرزانه و نکته سنج استاد وثوقی، اگر از آن همه تدریس شرح لمعه (حدود 20 دوره) توسط ایشان، یکی را مرتب از اول تا آخر در سالهای گذشته به صورت صوتی و یا صوتی - تصویری ضبط میکردند، امروز گنجینهای زنده بود که طلاب و حتی مدرسان شرح لمعه از آن استفاده میکردند، اما دریغ!... البته با این حال به نظر می رسد باز هم دیر نشده، اگر استاد قبول فرمایند و یک دوره دیگر تدریس شرح لمعه را شروع کنند تا به صورت صوتی و تصویری ثبت و ضبط گردد هم امروز و هم در آینده و در هر زمان و مکانی در ایران و خارج از ایران، مخصوصا در بلاد ترک زبان و آذربایجان و قفقاز طلاب و مدرسان شرح لمعه و فقه شیعی از آن بهره مند می شوند، به مرحله فیض عام میرسد و به حسنه ساری و جاری تبدیل میشود. کما اینکه در قم و سایر حوزه های علمیه، دهها سال است که این اقدام در باره دروس مهم مدرسان بزرگ انجام میگیرد و علاوه بر داخل حوزه، از «رادیو معارف» مرکز قم هم برخی از دروس فقه و اصول و تفسیر و حدیث و عقاید و تاریخ اسلام اساتید بزرگ برای عموم مردم و فضلا و طلاب پخش میشود.
مدیریت مدارس علمیه
مدیریت بر مدارس علمیه دینی بحق کاری سنگین و پرمسئولیت و طاقتفرسا است، زیرا هم باید در شکوفائی استعداد علمی و رشد فکری طلاب دقت و مدیریت و شیوه های لازم و مؤثر را به کار گیرد، هم در جذب مدرسان فرزانه و متخصص و مهذب و پاکنفس، جستجو و تلاش کند و هم در تزکیه نفس و تربیت اخلاقی و پرورش معنوی و عملی دانش آموختگان مکتب اهل بیت (ع) و فقه جعفری، مدیریت اخلاقی و معنوی مخلصانه ای داشته باشد تا عالمانی بزرگ و آموزگاران اخلاق و معنویت در این مدارس تربیت شوند و فقیهان و محدثان و مفسران و متکلمان و واعظان و مبلغان و مدیران پارسا و رهبران دینی و اعتقادی مخلص و مجاهدان حافظ دین خدا از این مدارس بیرون آیند و تاکنون در طول تاریخ، حوزه های علمیه بر مدار چنین مدیریتهای سازنده استوار بوده است و صد البته چنین مدیریتی از یک مدیر روحانی فاضل و متعهد بر نمیآید بلکه یک مدیر فرهیخته و فاضل و روحانی مهذب و شجاع و صریح و جدی و هوشمند و در عین حال انسانی رئوف و دارای سعه صدر و بسیار فعال و خستگی ناپذیر با داشتن اخلاص واقعی برای خدا و آشنا با مسائل فرهنگی و جریانات مذهبی روز و مشارب فکری مختلف محیط زندگی و آگاه به روابط اجتماعی و اوضاع زمانه میتواند از عهده انجام چنین مسئولیت خطیری در تصدی مدیریت مدارس علمیه دینی برآید که بیشک حضرت استاد حاج شیخ ابراهیم وثوقی، به شهادت همه فضلاء و علماء و شاگردان ایشان، در طول دهها سال چنین مدیریت شایسته ای در مدارس علمیه تبریز داشته اند و کاتب این حروف خود سالها از نزدیک مدیریت کارآمد استاد را به چشم دیدهام. خود استاد با کمال تواضع در جملاتی ساده و کوتاه از دوران مدیریت طولانی مدت 25 سالهاش بر مدارس حوزه علمیه تبریز نوشته: «اینجانب ابراهیم وثوقی از سال تحصیلی 1355 الی 1370 در حوزه علمیه حاج صفرعلی تبریز به عنوان مدیر در خدمت طلاب محترم دینی بوده و از سال 1370 الی 1374 در حوزه علمیه صادقیه مدیریت مدرسه را عهدهدار بودم و از سال 1374 الی 1381 بعنوان مدیر داخلی حوزه علمیه حضرت ولی عصر (عج) خدمتگزار طلاب بودم.»
حجت الاسلام والمسلمین آقای شیخ «جواد آراسته» از شاگردان استاد وثوقی در سالهای 1355 تا 1361 بوده که بعدها از مسئولان فرهیخته و مدیران شایسته نظام جمهوری اسلامی محسوب میشد، در سال 1373 طی یادداشتی صمیمانه و صادقانه در خصوص شیوه تدریس و مدیریت استاد، نوشته:
«در شیوه تدریس و مدیریت، معظمله سبک منحصر بفردی داشته و مجاهدتها و ابتکارات ایشان موجب پیشرفت سریع کیفی و کمی آموزش و تربیت طلاب میشد و تلاش و دلسوزی، فعالیت پرکار ایشان و اصرار در موفقیت آموزی و تربیتی طلاب توسط معظمله الحق مصداق تامّ جهاد در مسیر فوق بوده، سلوک و رفتار و تقید به موازین شرعی و اخلاقی او و روح تقدس و تقوی و زهد ایشان الگوی تربیتی عملی برای طلاب بوده است.»
این نکته مثبت و آموزنده از شیوه رفتاری استاد وثوقی هم ناگفته نماند که یکی از روشهای خوب و جذاب ایشان در مدیریت مدارس و نیز در مقام تدریس و تربیت طلاب و روابط اجتماعی و شخصی، اتخاذ سلوک دوستانه و بدور از شیوه تحکمآمیز مدیران خشکه مقدس و مدرسان سختگیر و فضلای تنگ حوصله است. ایشان در تمام مراودات رسمی و دوستانه و شخصی خود به طور کاملاً طبیعی چهرهای متبسم، دوستانه و مهربان و رفتاری احترام آمیز و دوستانه دارند و دور از هر گونه تصنع و تشریفات و تکلفی مبرّا هستند، از این رو، طلاب و سایر مراجعه کنندگان خیلی راحت با ایشان رابطه برقرار میکنند و حرف میزنند.
اهتمام به تدریس دروس جنبی
استاد وثوقی در دوران مدیریت خود بر مدارس علمیه خصوصا مدرسه حاج صفرعلی - که بنده یکی از طلاب آن بودم و به چشم خود دیدم - به تدریس دروس جنبی آن زمان برای طلاب با دعوت از اساتید برجسته و با هدف ارتقای سطح سواد علمی و فرهنگی طلاب اهتمام میورزید و طلاب حایز شرایط در اوقات مناسب بر اساس برنامهریزی دقیق و تحت نظات مدیر مدرسه آن دروس را فرا میگرفتند از جمله دروس جنبی آن دوران عبارت بود از: روخوانی قرآن، آموزش تجوید و ترتیل قرائت قرآن، تدریس گلستان سعدی، تدریس کلیله و دمنه، عقاید، اخلاق و تفسیر.
تبلیغ دین و حل و فصل امور شرعی مردم
گر چه استاد وثوقی بیشتر به تدریس تمایل داشتهاند و دارند و بنا به ذوق ذاتی به تدریس بیشتر از تبلیغات منبری میپردازند، اما امامت جماعت و اقامه نماز در مساجد هم داشتهاند و دارند و به اقتضای حال و عنداللزوم منبر هم میروند و از ائمه جماعت و ارشاد مردم شهر تبریز محسوب میشوند؛ استقبال عموم مردم مخصوصاً آگاهان و اهل سواد و اندیشه از روش تبلیغ منبری و سنتی ایشان هم قابل توجه است، زیرا ایشان در بیان منبری نیز همان روش استدلالی عالمانه اش را البته به شکل لطیف و عامه فهم رعایت میکند، لذا در منبر هم در تبیین مبانی اسلام و تفسیر آیات قرآن و ترجمه و شرح کلام معصومین (ع) و ترویج معارف دینی و ذکر نکات اخلاقی و بیان احکام شرعی و ذکر مصائب اهل بیت (ع) با تحریک عواطف پاک به لسان تذکر و تذکار، کلامش در دلها موثر واقع میشود.
اجازه نامه های بزرگان حوزه:
اجازه نامه کتبی یا شفاهی بزرگان حدیث و فقه و تفسیر به علمای جوانتر یا معاصر خود، نوعی تایید علمی و نشان درجه فقهی و معنوی صاحبان اجازهنامه است و نشانگر بیداری و حساسیت حوزههای علمیه در طول تاریخ نسبت به حراست از مرزهای علمی و اعتقادی و فقهی و احترام به صاحبان صلاحیت های علمی و معنوی و سلوک شرعی و عملی در بین دانشمندان و فقها و محدثان احادیث اهل بیت (ع) میباشد تا هر کسی ادعایی بیاساس نکند و شایستگان از غیر آن باز شناخته شوند و مردم مسلمان با مشاهده اجازات معتبر بزرگان فقه، صاحبان این قبیل اجازه نامه ها را محترم شمارند و در رتق و فتق امور دینی و تصرف و تخمیس اموال و صرف وجوهات شرعی و امور حسبیه خود به ایشان اعتماد کنند.
استاد میرزا ابراهیم وثوقی از اوایل تدریس فقه در دهه پنجاه که از فضلا و مدرسان جوان حوزه تبریز به شمار میرفت، دارای اجازه نامههای کتبی از فقهای بزرگ و مراجع معظم تقلید بودند و این نشانگر آن است که ایشان از آن دوران حایز شرایط علمی و اخلاقی و معنوی و دارای سیره پاک و تقوامحور با رعایت موازین شرعی در همه ابعاد آن و خود از فضلای برجسته حوزه و از مروجان شایسته شریعت محمدی (ص) و از مبلغان معارف مکتب اهل بیت (ع) بودهاند و هستند و نیابت مرجعیت شیعی و شایستگی لازم در حل و فصل امور شرعی و تصدی صرف اموال و وجوه شرعی مؤمنین را داشتهاند. اجازه نامه هایی کتبی از بزرگانی مثل آیات عظام سید حسن انگجی، میرزا مسلم ملکوتی، میرزا یدالله دوزدوزانی، شیخ جعفر سبحانی، مکارم شیرازی، سیستانی، موسوی اردبیلی، آیتالله خامنه ای و .... شاهد این مدعاست.
نمایندگی مرجعیت تشیع
استاد میرزا ابراهیم وثوقی علاوه بر نیابت عام مراجع معظم تقلید، از سال 1393 و بعد از وفات مرحوم آیت الله استاد حاج شیخ علیرضا خوشزبان مرندی در تبریز، مسئولیت دفتر مرجع بزرگ معاصر شیعه آیت الله العظمی سید علی سیستانی و نمایندگی ایشان را در آذربایجان بر عهده دارند و این مسئولیت هم بنا به قابلیتهای علمی و اخلاقی و ارتباطات اجتماعی استاد بر عهده ایشان گذاشته شده است. امروز در تبریز ایشان در کنار تدریس مکاسب شیخ انصاری، مسئولیت سنگین حل و فصل امور شرعی عموم مؤمنین و بخصوص مقلدان آیت الله سیستانی را هم بر عهده دارند.
الگوی رفتاری و اخلاقی در خانواده
نویسنده این سطور یکی از کوچکترین ریزه خواران خوان نعمت تعلیم و تربیت استاد وثوقی در دهه شصت بودم و همچنان که اشاره کردم، سالهایی محدود در محضر پرفیض ایشان توفیق تلمذ داشته ام، اما بیش از 30 سال افتخار آشنایی با استاد وثوقی و بهره مندی معنوی و علمی ایشان را دارم و در این نوشتار مختصر فقط به سلوک علمی و تعلیم و تربیتی ایشان نظر پرداختم نه حریم زندگی شخصی و موفقیت های استاد در صحنه زندگی خصوصی خودشان. اما در پایان ذکر این نکته مهم اخلاقی و آموزنده را ناگفته نمی گذارم که استاد وثوقی به توفیق الهی از اول در زندگی شخصی خود و بعدها در زندگی مشترک خانوادگی و همچنین در تربیت فرزندانی صالح و مفید به خود و جامعه، روشی نیک و درست و جذاب به شیوه بزرگان دین داشته؛ انسانی بسیار مهربان و خوشمشرب و صبور و جذاب و ساده زیست و در روابط فامیلی و صله ارحام هم، دارای منش های پسندیده و آموزنده هستند که رفتار درست ایشان در این عرصه نیز میتواند الگویی عالی و نمونه ای مثال زدنی برای دیگران از منظر سبک زندگی اسلامی در خانواده باشد.
منبع: هفته نامه «دَنیز» شماره 105؛ مورخ 28 اسفند 1395
بهمن بهرام پور، مرد عرصه های زندگی
جدم «بهرامبیگ» یکی از سرداران بزرگ ایل قاراپاپاق سولدوز در اواخر دوره قاجاریه بود که در جنگهای قدیمی شهر سلماس در فتنه هجوم قوای مسلح «مارشیمون» و خواهرش سورمه و برادرش ایشا؛ با نفرات خود به منطقه عزیمت کرد و در دفاع از شهر سلماس نقش به سزایی داست. پدرم «بخشعلی» نیز از قهرمانان ایل قره پاپاق نقده بود و سواد قدیمی هم داشت؛ زمانی که رضا شاه پهلوی به ارومیه آمد و ارومیه به «رضائیه» تغییر نام یافت، پدرم خدابیامرز به خاطر اعتراض به وضع اسفبار و نامناسب سربازان در سربازخانهها، موجب خشم رضا شاه شد و به امر رضا شاه زندانی گردید! ...»
این جملات آغازین مردی فزرانه و متواضع بود که در دفتر نشریه دنیز در باره پیشینه خاندان پرافتخار خویش، برزبان آورد؛ او «بهمن بهرامپور» مرد عرصه اقتصاد و پژوهشگر مسایل اجتماعی و فرهنگی ایران است، همچنین صاحب ذوقی لطیف و قریحهای شاعرانه است و از فرزانگان فرهنگی و از فعالان پرتلاش اقتصادی استان آذربایجان غربی به شمار میرود.
تولد و تحصیل
بهمن بهرامپور در سال 1329 در روستای طالقان – دهستان حسنلو در بخش «محمدیار» شهرستان نقده چشم به جهان گشود. دروس ابتدائی را تا کلاس ششم در دهستان حسنلو خواند که شش کیلومتر راه پیاده از زادگاهش فاصله داشت و متوسط رشته ادبیات را در شهرستان نقده به پایان برد. در ارومیه دوره کاردانی را در هنرستان کشاورزی (انیستیتو تکنولوژی سابق) گذراند و فوق دیپلم ادبیات و زبان انگلیسی را به عنوان شاگرد ممتاز و به صورت غیابی و مکاتبهای از کالج لندن انگلستان اخذ نمود.
میگوید: قبل از انقلاب که در ارومیه درس می خواندم، در منزل عمویم مرحوم حبیب بهرامپور اقامت داشتم و از دوستان دوره تحصیل با «حمید صداقت پیشه» بسیار صمیمی بودم، در اوقات نماز باهم به مسجد سردار و مسجد مناره میرفتیم، مخصوصا در ماه مبارک رمضان که شبهای قدر هم احیا میداشتیم و از طریق مسجد با علما مرتبط شدیم از جمله با حاج اقا حسنی امام جمعه مجاهد ارومیه، که در بیداری ما و همه نسل جوان قبل از انقلاب در ارومیه ایشان بسیار موثر بود و ما او را خیلی دوست داشتیم
مبارزه با بهائیت
حمایت رژیم شاه از فرقه ضاله بهائیت و صاحب منصب بودن برخی از پیروان متنفذ این گروه وابسته به اسرائیل در دربار شاه، وزارتخانهها، ادارات، سازمانها و ساواک، واقعیتی انکارناپذیر است و احتیاجی به ارائه سند و مدرک ندارد. بنابر این فعالیت این فرقه ضد اسلام در جامعه اسلامی ایران آن روز به مثابه یک آیین رسمی، از نظر سران رژیم شاه امری قانونی و رسمی بود گرچه مردم و رهبران دینی ایران و علما و روحانیون، این فرقه را دشمن اسلام می دانستند. بهرامپور میگوید: در سال 1351 عالم برجسته و پژوشگر معروف مرحوم شیخ عبدالرحیم عقیقی بخشایشی از قم به ارومیه آمده، در مسجد دادخواه محله «درهچایی» این شهر منبر میرفت. ایشان یک روز در افشای ماهیت گمراه کننده گروه بهائیت، سخنرانی روشنگرانهای ایراد کرد. بعد از این سخنرانی، من در حضور مردم بیاناتی در مورد لزوم محدودسازی فعالیت این گروه ضد اسلام ایراد کردم و یکی از کتابهای بهائیت را که از دوستی گرفته بودم و گاه نگاه می کردم، جلو چشم مردم آتش زدم! ... این اقدام من منجر به دستگیریم از سوی سواک گردید که دو ماه در ساواک ارومیه و سه ماه هم در ساواک تهران نگه داشتند. رییس ساواک در تهرانشخصی بود به نام «زند کریمی» که مرا به اهانت به مذاهب و ادیان متهم می کرد! من می گفتم: من به هیچ مذهبی توهین نکرده ام، بهائیت که نه مذهب است و دین. خلاصه بعد از سه ماه بازداشت و شکنجه آزاد شدم و به ارومیه برگشتم و هنوز هم با گذشت بیش از چهل سال از آن ایام، آثار شکنجه ساواک در سر و رویم و میان ابروهایم باقی است!
در میدان اقتصاد
بهمن بهرامپور بعد از انقلاب اسلامی به امور اقتصادی و تولیدات کشاورزی و پرورش ماهی و ماکیان مشغول شده و به موفقیتهایی درخشان دست یافته، بارها به عنوان کارآفرین ممتاز انتخاب شده، تقدیرنامه گرفته (نزدیک 80 مورد) و علاوه بر داخل، از سوی کشور ترکیه هم به خاطر پرورش ماهی مورد تقدیر قرار گرفته است. مشوق اصلی او در تولیدات اقتصادی و خدمت به کشور در این عرصه، دوست همولایتیاش روحانی شهید شیخ «علی علمی نیک» بوده است.
او خود میگوید: «بعد از انقلاب میخواستم به کارهای دولتی بپردازم که هم سابقه انقلابی خوبی داشتم، هم مدرک تحصیلی و هم در صف یاران انقلاب بسیار فعال بودم، اما به پیشنهاد روحانی نیکنام و دوست شهیدم «شیخ علی علمی نیک» به کارهای اقتصادی و تولیدی روی آوردم، من از دوران نوجوانی و مدرسه با شهید علمی نیک دوست و آشنا بودم،
او میگوید: در سال 1342 که امام خمینی قیام کرد و دستگیر شد، ما بچه بودیم من و شهید علمی نیک؛ اما میدیدیم که پدرانمان هر شب در خانه یکی از روستایان منطقه جمع میشدند و در باره حوادث قم و تهران و ورامین، صحبت میکردند ... ما هم در حواشی این ماجراها، در فضایی صمیمی و دوستانه بزرگ میشدیم و مسایل اجتماعی و سیاسی را کمابیش میفهمیدیم.»
بهرامپور در تاریخ 20 خرداد 1358 از سوی عوامل راهزن حزب منحله دمکرات در جاده پیرانشهر – جلدیان دستگیر شد و بیش از دو ماه در زندان دولوتوی سردشت محبوس ماند و مورد شکنجه و آزار از سوی عوامل حزبی قرار گرفت.
وی از سال 1359 با توصیه شهید والامقام حجتالاسلام علی علمی نیک، به فعالیت در عرصه زراعت و تولیدات کشاورزی و خوراکی، همت گماشت و با احداث گاوداری اصیل و پرورش ماهی سردابی (قزل آلا) در محل سکونتش در این زمینه توانست خدمات شایان توجه و تحسینی به کشور و ملتش به سامان برساند و حتتی کارآفرین نمونه جهانی، کشوری و استانی شناخته شد و مورد توجه تمامی کارشناسان و مسئولان کشوری و استانی گردید.
در عرصه فرهنگ و پژوهش
بهمن بهرامپور که از سالهای جوانی اهل مطالعه و تحقیق و نوشتن بود، فعالیتهای گسترده اقتصادی و تولید محصولات زراعی و گوشتی، هرگز وی را از تلاشهای علمی، پژوهشی و تولید آثار فکری و قلمی باز نداشت، او در این عرصه نیز به موقعیتهای چشمگیر پژوهشی در موضوعات فرهنگی و اجتماعی دست یافت. تاکنون آثار متعدد قلمی از وی منتشر شده از جمله:
آتش در خرمن، مخدر در جهان امروز، بررسی و روانکاوی جوانان امروز، روانکاوی و علل ازدواجهای ناشناخته،، شخصیت و تربیت کودکان، زنان عاشق و ...
آثار در دست انتشار :
مجموعه اشعار ترکی و فارسی، طلاق، دلیرمردان آذربایجان غربی (ایل قره پاپاق سولدوز)، حجاب، روانکاوی و علل ازدواجهای جوانان کجاست؟ به حق و حقوق زنان احترام بگذاریم، بهائیت دستنشانده انگلیس و اسرائیل؛ آیندهنگری تحلیلی پسران و دختران امروزی.
او همچنین مدیر انتشارات «سولدوزبایجان» است در شهر نقده است و تاکنون کتب چندی را منتشر کرده است. بهرامپور مرد زندگی است و قدردان همسر و فرزندانش؛ میگوید: همسرم خانم دلآرا برزگر» در کارها و فعالیت هایم پشتیبان و کمککار من بوده، همسری مهربان است و فرزندانمان را خوب تربیت کرده است. فرزندانم همگی متدین و تحصیل کردهاند و دخترم «یاسمن» اهل تحقیق و نویسنده است.
مبارزه با اعتیاد در کشور جدی نیست!
بهرامپور به عنوان کسی که نزدیک به بیست سال در موضوع علل و انگیزههای اعتیاد به مواد مخدر، تحقیق و پژوهش میدانی میکند، معتقد است که امروزه مبارزه دستگاههای دولتی و رسمی با بلای خانمانسوز اعتیاد جدی نیست و این مبارزات اغلب روی کاغذ است! و در محدوده تبلیغات پر سر و صدا و برپایی نمایشگاههای پرزرق و برق و برگزاری همایشهای پرهزینه و ارائه گزارشهای تبلیغاتی و چاپ بنرهای تبلیغاتی خلاصه میشود و جدی نیست؛ برای همین است که هر چه دامنه این به اصطلاح مبارزه با اعتیاد بیشتر میشود، آمار اعتیاد هم هر سال به همان مقدار بیشتر بالا میرود! ... پس نتیجه این میشود که یا در اصل مبارزهای با اعتیاد صورت نمیگیرد یا الکی و غیر جدی است، این واقعیت تلخ را به خود مسئولان هم گفتهام.
منبع:دوهفته نامه «دنیز» شماره 96
زندگی دوگانه
حسین غفاری
hossin.mihanblog.com
سلام. این نوشته خوب را در یک جا دیدم حیفم آمد شما هم نخوانید- ح.غ
بالماسکه (به فرانسوی: Bal masqué ) نوعی مراسم جشن است که مدعوین با لباس مبدل و نقاب در آن شرکت میکنند. از ویژگیهای جشن بالماسکه شناخته نشدن افراد شرکت کننده در آن است. میهمانیها و مراسم بالماسکه، دارای اصالتی تاریخی در قاره اروپا است و ریشههای آن به سدههای میانه بر میگردد.
برخی از دردهای جامعه است که سالها به آن عادت کردهایم. نخستین درد، تفکری است که می گوید یک فرد یا باید از همه لحاظ الگو باشد یا اساساً الگو نیست. تفکری که انسانها را «همه» یا «هیچ» می کند. تفکری که هرگز نمی پذیرد انسانها، «مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها» هستند و اساساً «انسان بودن» یعنی ترکیب این دو؛ که اگر چنین نبود، یا شیطان بودیم و یا فرشته.
این تفکر هزینه های زیادی را به جامعه ما تحمیل کرده است. برای جستجوی الگو نیازمند باستان شناسی تاریخی هستیم. جستجوی کسانی چنان دوردست، که بدیهایشان محو شده و تنها فسیلی از خوبی هایشان بر جای مانده باشد تا جایی که انوشیروان را عادل می پنداریم. در اثر همین تفکر است که از انسانهای زنده تقدیر و تجلیل نمی کنیم. چه آنکه می ترسیم امروز تحسینش کنیم و فردا حرفی بزند یا کاری بکند که به مذاق ما خوش نیاید. فقط وقتی مُرد و مطمئن شدیم دیگر کاری نمی کند و حرفی نمی زند، او را – با یک زندگی سانسور شده – به الگوی جامعه بدل می کنیم.
نیاموخته ایم که یک نفر می تواند معتاد باشد، اما فلسفه را خوب بفهمد یا خوب شعر بگوید. یک نفر می تواند خیانتکار باشد اما ریاضی را خوب بیاموزد. یک نفر میتواند نماز نخواند، اما فیزیک یا شیمی را خوب بفهمد. دلیل نمیشود «آنچه خوبان همه دارند» را «من و تو» یکجا داشته باشیم.
با تمام وجود بر این باورم جستجوی کسی که با سلیقه ی ما هیچ ایرادی ندارد و سراپا حسن است، ریشه ی «بت سازی» و «بت پرستی» ذهنی ماست. بت هایی که با دست خود می سازیم وهرگاه از ان خسته شدیم تقصیرها را به گردنش می اندازیم و ان را می شکنیم .
دومین درد را «ظاهر بینی و کوته نظری» می نامم. ایرادهای جزئی کوچک را «بزرگ» می بینیم و ایرادهای بزرگ پنهان را «کوچک» می پنداریم.
فرهنگی که در آن «دود سیگار را به حلق خود دادن» عیب است؛ اما با گردش های خیابانی و بیجا «دود خودرو را به حلق خلق دادن» عادی تلقی می شود.
فرهنگی که در آن «مستی از خمر» جرم است و «سرمستی از قدرت»، طبیعی است. فرهنگی که در آن، «حفظ حجاب» اولویت است اما «پاکدامنی» در آسیب . فرهنگی که در آن، «کثیفی خانه» زشت است اما بیرون ریختن زباله از خودرو گران قیمت، زشت تلقی نمی شود. فرهنگی که در آن، برداشتن یک قطعه از یک کارخانه، «دزدی» است اما خریدن غیرقانونی مجوز یک کارخانه، زیرکی است.
فرهنگی که در آن، اگر «نماز» نخوانی، از حوزه ی دین خارج هستی، اما اگر «غیبت» کردی و «تهمت» زدی، همچنان مومنی.
فرهنگی که در آن، به روز «قضاوت» ایمان داریم، اما صبر نداریم تا «قضاوت در مورد دیگران» را به «روز قضاوت» موکول کنیم.
و بدتر از آن، اینکه جامعه، «ایرادهای کوچک آشکار» را تنبیه می کند و «سرطان های بزرگ پنهان» را تجلیل! چنین می شود که «دختران با تار موی آشکار» دستگیر می شوند و دزدان و سپرده خواران و بدهکاران بزرگ بانکها با «دم خروس پنهان» در میانه ی شهر آزادانه می گردند. چنین می شود که آنکس که یک نفر را کشته است، اعدام می شود و آنکه هر روز صدها سال عمر مردم را ذبح می کند، آزادانه به زندگیش ادامه می دهد.
به نظر می رسد این نگرش فرهنگی، ریشه ی تاریخی نیز دارد. چنانکه ظاهراً از زمان سعدی، عادت ما بر آن بوده که «سنگ ها» را می بسته ایم و «سگ ها» را رها می کرده ایم…
در فرهنگی که مردم «به ظاهر» نگاه می کنند، «اشتباهات کوچک» را بزرگ می شمارند و «گناهان بزرگ» را نادیده می گیرند، فرهنگی که تو را معصوم می خواهد و به تو «حق خطا کردن» نمی دهد، باید هر روز یک «ماسک» بر چهره بزنی. هیچ کس واقعیت تو را نمی داند. در خانه به شکلی زندگی می کنی و در بیرون شکل دیگر. با هر گروه از دوستانت به شکلی حرف می زنی. در رسانه ها یک حرف می زنی و در زندگی شخصی به شکل دیگری زندگی می کنی.
…گویی که بالماسکه ی بزرگی در کار است. بالماسکه ای که میلیونها نفر در آن نقش ایفا می کنند. هر یک نقابی بر چهره: نه برای یک شب، بلکه تا لحظه ی مرگ…
راستی امام حسن (ع) چقدر منطقی بود!
اولاً لازم است گفته شود که ائمه دوازده گانه ی ما اختصاص به ما شیعیان ندارند، بلکه همچنانکه در دعای افتتاح شبهای ماه مبارک رمضان آمده ایشان ائمه ی همه مسلمانان هستند ( اللهم صلّ علی ائمة المسلمین علی بن الحسین و محمد بن علیٍّ و ...) ثانیاً این ائمه ما مسلمانان که خلفای پیامبر اسلام (ص) هستند، هم در افکار، هم در گفتار وهم در رفتار منطقی ترین کسان تاریخ بوده اند. کلمات به جا مانده و تاریخ سرگذشت ایشان این حقیقت عریان را آشکارا بیان می کند. از این دیدگاه هم مقام والای عصمت و عظمت و اخلاق الهی آن حضرات معلوم می گردد و هم لیاقتشان برای تصدی مسئولیت امامت امت اسلامی و حتی رهبری همه انسانهای منطقی و صاحب شعور و بی غرض. در این عرصه البته سخن بسیار است و من از مفصل این نکته مجملی گفتم / تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
با تبریک سالروز میلاد امام حسن مجتبی (ع) حدیثی کوتاه از آن والا مقامِ بلند مرتبه را می آورم که سرشار از منطق عقلایی و استدلال دلپذیر است. حدیث این است: «مردی نزد امام حسن (ع) آمد واز آن حضرت در باره ازدواج دخترش با مردی مشاوره خواست. امام (ع) فرمود: دخترت را به عقد ازدواج مردی پرهیزکار و مؤمن در آور تا اگر از دل و جان دوستش داشته باشد، بیشتر حرمتش را رعایت می کند، اما اگر دوستش نداشته باشد و اختلاف داشته باشند، به خاطر تقوا و ایمانش، به دخترت ستم نمی کند.»
( موسوعة کلمات الامام الحسن (ع)، پژوهشکده باقر العلوم – قم، 1423، ص 308 به نقل از مکارم الاخلاق طبرسی، ص 214)
شما را به خدا، ببینید این سخن امام حسن (ع) چقدر عاقلانه، علمی، منطقی و زندگی ساز است و روح حیات در آن موج می زند! آیا شما در موضوع انتخاب همسر شایسته، کلامی بهتر از این سراغ دارید؟
سلام خدا بر امام حسن مجتبی و همه ائمه مسلمین (ع)