باکو 10 یادداشتهای سفر باکو بخش چهارم مصطفی قلیزاده علیار در شهر شَکی بعد از کلیسا به شهر تاریخی و زیبا و جنگلی «شَکی» بردندمان. حدود یک ساعت راه است با ماشین. شهر «شکی» از شهرهای مهم تاریخی آذربایجان است شهری بسیار آرام و با بافت قدیمی زیبا و تمیز، با آثار و بناهای مربوط به سیصد سال پیش. ابتدا به ساختمان معروف «خان سارایی» (سرای خان، دربار خان) رفتیم که «چلبیخان» در سال 1878 آن را بنا کرده و بعد از او پسرش «حسین خان» متخلص به «مشتاق» که شاعر و جوان هم بوده حدود 20 – 22 ساله به جای پدر نشسته و حدود 20 سال خانخانی کرده و در چهل و چند سالگی به دست عمویش ابراهیم خان ظاهراً کشته شده. بنای بزرگ و دیدنی «سرای خان» در شمالیترین نقطه مرتفع شهر واقع است. احتمالاً عکسها و فیلم مستند این بنا را دیده باشید و مطالب افسانهای که سرگذشت تاریخی همین دربار خانی و شهر شکی و حمله لشکر نادر شاه و حوادث عجیب و غریبی که نقل میکنند، شاید چیزهایی شنیده باشید که انصافاً شنیدنی است!... نام این شهر در ادبیات آذربایجان و بایاتیها هم آمده: عزیزینم قاراباغ/ شکی، شیروان، قاراباغ/ عالم جنته دؤنسه/ یاددان چیخماز قاراباغ... من از رهگذر همین ادبیات، همیشه آرزو میکردم شهر شکی را ببینم. ساختمان دو طبقهای با اتاقهای تو در تو و تمام دیوارها و سقفها منقش به نقش و نگارهای رنگی و اشعار، با پنجرههای مشبک چوبی اُرُسی. راهنمای ساختمان خانمی مسن و پرحوصلهای بود به نام «بهار خانم» که با آب و تاب تمام همه چیز را توضیح میداد چنان که گفتی خودش معاصر حسین خان مشتاق بوده و همه آن حکایات را به چشم دیده!... در حیاط بزرگ دربار خان پذیرایی مفصلی کردند با چایی و لیمو و کیک و شیرینی و آجیل. بعد رفتیم به ساختمان معروف قدیمی «کاروانسرا»، که آدم را به حال و هوای حوادث برخی فیلمهای مربوط به دوره قاجار – مثلاً تبریز در مه، روزگار قریب، روزی روزگاری و ...- میبرد و حس غریبی در دلت برمیانگیخت؛ آخر ما و نسل ما که کاروانسرا ندیدهایم، فقط از گذشتهها حکایتهایی شنیدهایم و در فیلم و سریالها چیزهایی باربط و بیربط دیدهایم. کاروانسرا حیاتی بزرگ دارد با اتاقهایی در اطراف. در حیاط بساط خبرنگاران خبرگزاری «آذرتاج» (خبرگزاری رسمی جمهوری آذربایجان، شبیه ایرنا در ایران) مستقر بود و با مهمانان گفتگو میکردند. آقای رمضانی مرا به آنان نشان داد و گفت اگر خواستید با او هم مصاحبه کنید که ترکی را خوب حرف میزند و ترجمه هم لازم نیست!... خلاصه گفتگویی کوتاه در باب همایش و این دو روز تور انجام شد با آذرتاجیها، که صابر شاهتختی (نماینده سابق آذرتاج در ایران و الان در ترکیه و از دوستان ما) را هم خوب میشناختند و ذکر خیری از او هم شد... فردا در خبرگزاری این مصاحبه منتشر شد با عکسی که گرفته بودند. در کنار کاروانسرا بازاری بود با مغازههایی که فقط اجناس عتیقه را میفروخت به قیمت عتیقهتر! من هم منات نداشتم. جناب دکتر محمدامین رضازاده چند مناتی داد و خرت و پرتی برای بچههای کوچک گرفتم... این را هم بگویم که صبح که هتل قافقاز را در قَبله ترک میکردیم، آقای رمضانی یک پاستیل از توی یخچال یا روی میز اتاقش خورده بود که مال مهمانان همایش نبود و آزاد حساب میشد؛ سه منات از ایشان گرفتند که با معادل بود با دوازده هزار تومان پول رایج ایران! همان پاستیلی که در ایران 1500 تومان است!... ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟! بعد به دیدن مسجد جامع معروف تاریخی شکی رفتیم. مسجدی زیبا و شکوهمند و دیدنی. نماز ظهر و عصر را هم همانجا خواندیم ما ایرانیها و دو نفر مصری. آخوند مسجد شیخی خوشمشرب و آرام بود به نام «حاج کامران» که به استاد فاضل و دانشمند ما مرحوم حجت الاسلام والمسلمین «حاج میرزا عمران علیزاده» تبریزی بسیار شبیه بود خدا آن یکی را رحمت کند و به این یکی عمر طولانی دهاد. حاج کامران توضیح داد که این مسجد از سه بخش تشکیل میشود: مدرسه، حمام و شبستان که قسمت اصلی و قدیمی مسجد در سمت جنوبی است و دولت در سالهای اخیر آن را تعمیر کرده است. البته حمام امروزه کاربرد ندارد. مسجد منارهای بلند دارد. تاریخ 1320 هـ.ق را به عنوان تاریخ تعمیر قدیمی بر دیوار غربی مسجد بر روی سنگی حک کرده بودند. جالب بود امروز که صبح از «کلیسای نیچ» شروع کردیم و رسیدیم به «مسجد جامع شکی»! ناهار مهمان فرماندار شکی بودیم با حضور خود او و همکارانش، در رستورانی زیبا و چشمنواز. خواننده دیشبی را که در رستوران نخجوان شهر قبله به صورت زنده میخواند و بیشتر روسی و با صدایی بلند و اُپِـرایی، به اینجا هم آورده بودند و باز هم روز از نو روزی از نو، به همان شیوه میخواند؛ جالب اینکه آقای رمضانی به صدای فوق بلند این آقای خواننده، حساسیت داشت!... پذیرایی خوبی کردند الحق و الانصاف. عصر به فرودگاه قَبله آمدیم و از همان راه که رفته بودیم بازگشتیم به باکو و به همان هتلهایی که قبلاً مقیم بودیم. این دو روز سفر قَبَله و شَکی واقعاً سفری به یادماندنی بود.... ادامه دارد منبع: هفته نامه «دنیز» شماره 60 مورخ 10 آذر 1393 |
آخرین به روز رسانی در پنجشنبه 13 آذر 1393 ساعت 00:39 |