ساخت سریال"شهید مهدی باکری"
به لحاظ عقل فلسفی ممکن نیست!
مصطفی قلیزاده علیار
همه کسانی که کمابیش در جریان سریالی "ساخت سریال شهید مهدی باکری" هستند، میدانند که این حرفها و ادعاها در چند سال گذشته همگی سرکاری و الکی بوده و طرفها هدفشان این بوده که از نمد نام این شهید بزرگ بالاخره کلاهی برای خود بدوزند و حالا که فرصتی پیش آمده، مسئولان را سرکیسه کنند و بارشان را ببندند و بروند سر کار و زندگیشان و خدا بده برکت! و ... همین طور هم شد.
بله، پس از کش و قوسهای طولانی و چندین ساله، بالاخره معلوم شد فیلم شهید مهدی باکری در این استان زادگاه آن شهید بزرگ، امکان ساخت ندارد و نباید الکی دلمان را صابون بزنیم و امیدوار باشیم. برای اثبات این واقعیتف بهتر است به آخرین مطالب از زبان یکی از مسئولان رده اول استانی دقت کنیم:
علیرضا رادفر معاون سیاسی امنیتی استاندار آذربایجانغربی چند روز پیش در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم در ارومیه صادقانه اعلام کرد: «با مدیریت استانداری و دبیری صدا و سیمای استان در ساخت سریال شهید مهدی باکری، پیش قسطی برای تهیه آن به سیما فیلم پرداخت شده است، اما متاسفانه ساخت این سریال راکد مانده بود.... تا کنون سه جلسه در این رابطه تشکیل شده و از سیما فیلم و صدا و سیما خواسته شده تا گزارش عملکرد خود را ارائه کنند اما متاسفانه با ارائه عملکرد مشخص شد کار خاصی انجام نشده و تنها به مصاحبههایی با برخی رزمندگان آن دوره اکتفا شده است... فیلم شهید باکری باید در شأن این بزرگوار باشد، چرا که شهید مهدی باکری مظهر غیرت آذربایجان بود... ساختن سریال این شهید بزرگوار شرایطی دارد و با توجه به اینکه روند کار آنگونه که انتظار میرفت نبوده از سیما فیلم خواستهایم کارگردان دیگری برای ساخت فیلم شهید باکری در نظر گرفته شود... به سبب برخی ناهماهنگیها با مقامات تراز اول و مسئول در حوزه دفاع مقدس آخرین مطالب در باره این شهید گرانقدر دریافت نشده و سناریوی سریال کامل نیست.... در استان نیز کارگردانان خوبی وجود دارد که تا کنون فیلمهای خوبی را کارگردانی کردهاند ولی مقرر شده چنانچه تا آخر بهمن ساخت فیلم شهید مهدی باکری اینگونه کند پیش رود ناگزیر باید ساخت فیلم توسط سیما فیلم متوقف شده و فکر دیگری شود.»
خب، باز خدا خیرش دهاد این یکی معاون اول استانداری جناب رادفر را که رادی و مردانگی کرد و لُبّ مطلب را گفت و همه را خلاص کرد و از حرفهای ایشان کاشف به عمل میآید که: موضوع ساخت سریال شهید باکری در حقیقت ساخت فیلم در باره یک شهید بزرگ نبوده، بلکه فیالوقع «فیلمبازی» بوده و عدهای راهزنِ ناکارآمدِ بیتعهد کیسهای گنده دوخته بودند تا در سایه نام نیک آن شهید بزرگ و با سوء استفاده از ناکارآمدی برخی مسئولان بی مسئولیت، به نان و نوایی برسند و تا حدی هم ظاهراً رسیدهاند و الله اعلم بالصواب!
بعد از این صغرا و کبرای ما و آقای دکتر رادفر، چنین نتیجه منطقی گرفته میشود که: ساخت سریال شهید مهدی باکری در این استان حالا حالاها ممکن نیست، هر چند به لحاظ عقل فلسفی محال هم نیست!... حالا اینکه این قضیه منطقی در قالب کدام یک از اَشکال اربعه منطق ارسطویی جور درمیآید و مُنتِج به چنین نتیجهای میشود؟ ظاهراً نیاز به توضیح ندارد. فقط میتوان به سبک رمانتیکها گفت: الوداع ای آرزوی ساخت سریال شهید باکری در این استان، الوداع! ...
منبع: دو هفته نامه «دنیز» شماره 67، مورخ 21 بهمن 93
فضایل زبان مادری از دریچه ای دیگر
چندی پیش در آخرین قسمت سریال موهِن «جاذبه» تولید کشور ترکیه که از کانال رسمی ATV آن کشور پخش می شد، زن آذربایجانی مورد توهین و تحقیر سازندگان این سریال قرار گرفت و به عنوان فاحشه معرفی گردید و این توهین برادران ترک به زن آذربایجانی موجب اعتراض مردم غیرتمند جمهوری آذربایجان در باکو شد و ... در ایران اما تا جایی که من اطلاع دارم، هیچ یک از مدعیان آذربایجان حتی حرفی در دفاع از زن آذربایجان نزدند و با سکوت خود توهین به زن آذربایجانی توسط برادران ترک را تأیید کردند. بنده مقاله ای تحت عنوان « عذر بدتر از گناه» نوشتم و طی آن از شخصیت نجیب زن آذربایجانی در مقابل توهین سریال ترکیه دفاع کردم اما این اقدام بنده به مذاق برخی از مدعیان آذربایجان در تبریز و ارومیه و تهران خوش نیامد و این آذربایجانچی ها بسیار ناراحت شدند که چرا من گفته ام شخصیت زن آذربایجانی نجیب است و سازندگان سریال جاذبه در ترکیه چه حقی داشتند که به زن آذربایجانی اهانت نمایند... خلاصه بعضی از آن مدعیان مدام کامنت گذاشتند و توهین کردند و فحش دادند. اما جالب تر از همه آن یکی بود که دو روز پیش به زبان مادرش هر چه از مادرش و ادا و اطوارهای وی یاد گرفته، نثار کرده و از فحش خواهر و مادر و زن و فرزند و پدر و مادر و همسایه و همکار و ... هیچ فروگذار نکرده و فحش های رکیکی به همان زبان مادرش و به تقلید از حرکاتی که مادرش در خلوت خود با رندان داشته و ایشان شاهد آن بوده، نثار ما کرده بود. خلاصه این شخص مدعی دفاع از آذربایجان و حیثیت مادری اش، سریال جاذبه را در توهین به زن آذربایجانی تأیید کرده بود.
ممکن است کسی بگوید ای بابا، تو هم گیر دادی به سریال توهین آمیز «جاذبه» و این مدعیان دروغین آذربایجان که هم عقیده با آن سریال هستند، اما به ما چه ربطی دارد؟!
بله، عرض می کنم که حق با شماست، اما می خواهم بگویم زبان مادری فضایلی دارد که برخی مدعیان دروغین، آن را با زبان و منطق خاص مادرجون خودشان یعنی ادا و اطوار ویژه مامانشان عوضی می گیرند...
دیگر اینکه برخی از مدعیان وابسته به فلان گرایش پان، چرا غیر از فحش و فحاشی منطق دیگری بلد نیستند؟! و نام این فحاشی و نازل تربیتی را می گذارند زبان مادری! ... این هم یک توهین به زبان مادری از طرف همان مدعیان.. یا علی!
برابری یا برادری؟
(نگاهی نقادانه به تحقیر شخصیت زن آذربایجانی در سریال ترکیه ای "جاذبه")
نویسنده: علی رزم آرای
ارتباطات در عصری که ما در آن دم میزنیم و نفس می کشیم یعنی شوک!، شوک تغییر! تا امروز تولید معنا و پیام و انتقال آن و حتی گسترش و بعد گرفتن آن، محور اصلی ارتباط گیری و ارتباطات بوده و یا لااقل ما به خصلت ظاهر، چنین میپنداشتیم.
اینکه اصل ماجرا فقط نقل و قول و یا تولید معنا و پیام نبوده و انتقال آن نیز فقط نقش وسیله را بازی میکرده، بسیار مهم است. آخر مغز و اصل عمل در ماجرای ارتباطات تولید فکر است و تولید ذهنیت!
معنا وپیام بعد از ذهنیت چیزی نیست جز چاشنی و پیاز داغ آن، وقتی باور کردی اصل فکر و ذهنیت را. مثلا ً اخبار یا انیمیشن ( یا همان کارتون). خبری اطلاع میدهد با تصویر و مطالبی میخواند از روی نوشته و لحن میدهد با صدا، اصلا ً مهم نیست اصل نوشته یا خبر راست است یا دروغ، فقط تاثیرش را بگذارد، بس است. انیمیشن داستانی را روایت میکند اغلب ناشناخته و جدید، از چیزی که نمیدانی چیست چه برداشتی میتوانی بکنی الا اینکه واو به واو صحنههای آن را به خاطر بسپاری وحتی با آن زندگی کنی و چون جدید و جذاب است ارزش دارد و مؤثر است.
حالا اگر این ارتباط گیری به زبان آشنا و موضوعات آشنا باشد و حد عملش هم سرگرمی باشد تا آنجا که اصلا ً مهم نباشد که چه اتفاقاتی در پس این ایجاد ارتباط میافتد و غرض اصلی چیست، ماجرا بغرنج تر و بلکه تأسف برانگیزتر میشود.
یک سوال، چه اتفاقی میافتد که در عمق زبانی آشنا و درچهارچوب ارتباطات صوتی و تصویری و اطلاعاتی مدرن امروز، انسانیت را به نام یک بازی و با لودگی تمام به مسلخی میبرند که جز القا فکر« من برتر» از این بازی ، آن هم در چهارچوب این زبان آشنا و فرهنگ آن پیامی نداشته باشد؟!
سریالی در شکبههای تلویزیونی ترکیه و گمانم شبکه atv در حال پخش بود به مدت دو سال به نام (یاخشی جاذبه- جاذبه زیبا) موضوع سریال چیزی نبود جز برخورد دو سویه یک فرهنگ و زبان یعنی زبان ترکی جمهوری آذربایجان و ترکی استانبولی در قالب یک رابطه انسانی مثلا ً مدرن در ترکیه. برخورد یک طرف ِ کاملا ً شرقی از فرهنگ ترک با یک طرف ِ کاملا ًغربی شده فرهنگ ترک ! و صریحترش اینکه یک ریشه شرقی با نمای نامتناسب غربی خود برخورد دارد!
دقت کنیم؛ زبان زن سریال« جاذبه خانم» کاملا ً در مقابل زبان کتابی کمال ترک مرد سریال، سنتی و روستایی جلوه میکند که مثلا ً او که به ترکیه آمده و با مردی ترکیهای ازدواج کرده، از جایی آمده که چون لهجه و زبان روستایی و سنتی دارد پس عهد عتیقی بوده و حال اوبا این ازدواج، به بهشت عدن پا گذارده است.
از طرفی مرد سریال چون لهجه کتابی و پر از واژه گان ظریف تلفظ و انگلیسی فرانسوی دارد پس مدرنتر و جهان اولیتر است و همین که مرد است و طرفش هم زن. زن باید نسبت به مرد هم پایینتر وهم کمشأنتربه نظر برسد چون زن است آنهم زن عهد عتیقی!
از دیدگاه سازندگان سریال "جاذبه زیبا"، جاذبه! نام خوبی است برای زنی که دست بر قضا از جمهوری آذربایجان به ترکیه رفته، عاقبت، چند مرد را توأمان جذب کرده و زیبایی اش بنا به اسمش در راه این جذب خرج شده و آخر سریال دستش هم رو میشود. این یعنی اگر زیبا هم هستی چون عهد عتیقی هستی پس تا پایت به بهشت عدن رسید خود را گم کردهای و ندید بدید بازی در آوردی و خواستی از چند توبره و آخور با هم بخوری!
کمال تورک! چه خوب؛ مرد سریال اسمی برازنده دارد اسمی که مقدس است برای ترکیه ِ معاصر ِ بهشت ِ عدن شده. کمال آتا تورک! مردی که ترکیه بهشت عدن شدنش را به او مدیون است. او را پدر ترکهای عصر جدید جامی زنند که ترکها را بهشت عدنی کرده مثلا ً!؟
خوب این اسم روی هر شخصی باشد فرا از مرد بودنش، در فرهنگ مدرن! ترکیه معصوم از هرگناه تلقی خواهد شد، چون هم کامل است از صیغه کمال وهم ترک است و مرد! که مرد ترک آن هم کمال اصلا ً خطا ناپذیر است. به زبان ساده کمال تورک چون ترکیهای است و چون زبان ترکی استانبولی حرف میزند و چون نام کمال آن هم تورک بر خود دارد ، حس ناسیونالیزم ترکی ترکیهای اجازه نمیدهد و اصلا ً محال است که انتهای سریال با خراب کردن او تمام شود با آنکه او هم چند دره بازبود و چند زن با هم اداره میکرد.
اما جاذبه، کنده شده از فرهنگ شرقی و سنتی زبان ترکی آذربایجانی خود، در پس وجود خود چه اسم و رسمی دارد ، چه اعتباری دارد که مورد تحقیر قرار نگیرد!؟
نامش که اصلا ً در قالب فرهنگ زبان ترکی افاده هیچ ارزشی را نمیکند چرا که عربی است، چه رسد به اینکه در حد کمال آتا تورک باشد، زن بودنش که گم میشود در پس بازیهای تصویری، ترک بودنش و زبانش که عهد عتیقی است و بدوی و روستایی و سنتی که ارزش دفاع ندارد و دفاع از آن عقب گرد است از بهشت عدن به عهدعتیق!
این رده بندی از انسانهای هم زبان و هم فرهنگ را در جایی دیگرهم میتوانیم ببینیم. میگویند در چهارچوب آرمانهای فکری صهیونیسم، یهودیان سه تیرهاند، اول یهودیانی که هم از لحاظ دینی و هم از لحاظ نژادی یهودی بوده یعنی علاوه بر اینکه به دین موسی کلیم خدا هستند با او هم نژاد نیز هستند، دوم یهودیانی که دیرزمانی است بر دین یهود هستند اما نژادشان یهودی نبوده و به نژاد پیامبر خدا نیزنیستد، سوم یهودیانی که جدیدا ً دین یهود یافتهاند و از نژاد یهود و پیامبر این دین نیز نیستند. این سه تیره هیچ گاه با هم برابر نبوده، نیستند و برابر هم نخواهند شد ، پس در طول هم قرار میگیرند و نه در عرض هم!
حال که مشخص شد که در مسیر ارتباطات جدید و در چنبره زبان آشنا و فرهنگ آشنا چگونه میتوان ذهنیت ساخت و پیام آن ذهنیت را هم پراکند، پس میتوان با این تقسیم بندی ِ ترک سنتی آذربایجانی و ترک مدرن ترکیهای به این اصل رسید که در مرام و آرمان آقایان ترک اندیش ترکیهای ، ترکها هم بنا به تیره ، لهجه ، جنسیت و جغرافیا تقسیم میشوند و اصالت آن دارد که مدرن است و اروپایی شده!
این ذهنیت تقسیمبندی را یک بار هم ما آذربایجانیهای ایران از ترکیهایهای با فهم و شعور و مدرن داریم که در قالب آن مسابقه معروف ( یتنک سنسین ترکیه- استعداد تویی ترکیه) شرکت کننده ترک آذربایجانی اهل ارومیه را که حداقل توانایش عملی بود و در خور، چگونه در رقابت با یک دلقک که فقط ادا و تقلید هنرش بود به مقام دوم تنزل داد که یعنی ترک غیر ترکیهای دست دوم است نه اصل.
و دست آخر اینکه ما هم زبان ترک آذربایجانی در ایران هر بار به خطا و یا درست، به غفلت و یا عمد در برابر هر رفتار و گفتاری که به نظرمان ناشایست و غیرانسانی بوده و انسانیت ما آذربایجانیها را نشانه رفته، از هرکه بوده معترض بودهایم و خواستار به جا آمدن حق و عدالت!
آیا اگر این رفتار وگفتار از سوی آشنای هم زبان باشد چه؟ ما اعتراضمان بلند خواهد بود و بل بلند تر؟ اگر این رفتار وگفتاراز سوی خودی باشد و هم زبان و هم فرهنگ آیا جرم آن بیشتر نیست و مجازات آن فراتر! ؟ غیر که جای خود دارد خودی چرا؟! به این ترتیب ترکهای ارض خاکی با هم برابر باشند بهتراست تا برادر!
توجه:
در موضوع مقاله ذیل قبلا مطالبی در همین وبلاگ نوشته بودم. صورت نهایی آن را به این این شکل و عنوان در نشریاتی چند در ارومیه و تبریز به چاپ سپردم که در آخر مقاله آورده ام.
عذر بدتر از گناه در "جاذبه" ترکیه و آذربایجان
سخنی در نقد سریال "جاذبه" از تولیدات کشور ترکیه که زن آذربایجانی را فاسد و خیانتکارمعرفی کرد!
مصطفی قلیزاده علیار
ماجرا از این قرار است که سریال معروف "جاذبه ی خوب" در طی دو سال از کانال ATV کشور ترکیه پخش می شد، در این سریال یک زن جوان و زیبا به نام "جاذبه" در نقش زنی از اهالی جمهوری آذربایجان با مردی به نام "کمال ترک" از اهالی ترکیه آشنا می شود و با او ازدواج می کند (نمادی از آرمان پیوند ترک نژادها با هدف تشکیل دنیای ترک زبانها که مرد از ترکیه و زن از آذربایجان است) گفتنی است کمال قبلاً نامزدی از هموطنان ترکیه ای خود داشته که بنا بر عللی متارکه کرده و از او جدا شده بود، این دفعه "جاذبه خانم" آذربایجانی سر راهش سبز می شود که کار به ازدواج و پیوند آن دو می انجامد... سریال مشتمل بر صحنه های آنچنانی پر از بوس و کنار و ... به سبک فیلمهای دو کشور برادر و دوست ترکیه – آذربایجان بود که همه ما با آنها آشنا هستیم بی هیچ تعارف و استثنایی! ... بله، سریال دو سال تمام خام اندیشان ناسیونالیست ساده دل آذری را مشغول کرده بود و ذوق می کردند از اینکه زن زیبای آذری محبوب دل و شریک زندگی یک مرد ترک شده است. البته در انتخاب نام "جاذبه" برای زن آذری و "کمال" برای مرد ترکیه ای هم به یقین عمدی و هدفی در کار بوده است. طفلکی تماشاگران آذری بی شک منتظر پایانی خوش و دل انگیز برای این سریال پیوندی جاذبه و کمی مزخرف بودند اما بعد دو سال انتظار، ناگهان در شنبه شب گذشته ( 27 خرداد 91 برابر با 17 ژوئن 2012) این سریال طولانی بر خلاف تماشاگران ساده لوح خام اندیش، بد جوری تمام شد و با بی شرمی تمام "جاذبه" خانم را به عنوان نماد زن آذربایجانی، فاحشه معرفی کردند و آب پاکی رو دست همه خوش باوران ریختند و زدند توی ذوق این تماشاگران نجیب که امیدها به برادران ترک خود داشتند... قصه پایانی سریال از این قرار بود که کمال ترک اطلاع پیدا می کند که همسر آذری اش جاذبه خانم علاوه بر او، با چند مرد ترک دیگر هم رابطه سکسی و نامشروع دارد ... بنابر این به او خیانت کرده است. پس یک راه در پیش بود که او را بعد از کش و قوسها رها کند... کمال دوباره به نامزد اولی و هموطن ترک خود مراجعه و با او ازدواج می کند! "جاذبه" را هم بعد از آن همه جاذبه هایش به حال خود رها می کند تا کیفر خیانتش را ببیند و سریال تمام. این بود پایان خوش آن سریال دوستی و برادری ترکیه با آذربایجان، که آشکارا شخصیت نجیب زن آذربایجانی را به سخره گرفته، تحقیر کرده و با بی شرمی تمام زن آذربایجانی را نمونه یک فاحشه و خائن به ناموس معرفی نموده است.
معمولاً در فیلمهایی که نقش زن و مرد دو کشور به تصویر کشیده می شود، نکات ملی و حیثیتی هر دو کشور با رویکرد دوستی و همگرایی رعایت می شود. اما سریال سازندگان ترکیه ای سریال"جاذبه" این نکات را زیر پا گذاشته زن آذربایجانی را نماد فساد و فحشا معرفی کرده اند در حالی که راههای دیگری هم برای پایان خوش این سریال وجود داشته است. بنا به گزارش سایتهای اینترنتی آذربایجان، حتی در باکو مردم به سفارت ترکیه اعتراض کرده اند که این چه برادری و هم نژادی و دوستی و صمیمیتی است که با ما دارید؟ آخر ما آذریها شما را برادران خود می دانیم! (بودور قارداشلیغینیزین سونو؟ آیا این است نهایت برادری شما ترکها با ما آذربایجانی ها؟) چرا شخصیت زن آذری را تحقیر و او را فاحشه و دروغگو و خائن به ناموس همسر معرفی می کنید؟ ... سفارت ترکیه هم البته قبول زحمت فرموده و فقط اظهار تأسف کرده است!! همین. دستشان درد نکند، عجب لطفی کرده اند! ... نه از سوی ارگانهای رسمی و دولتی، نه از طرف همان کانال تلویزیونی و نه از طرف نویسنده و کارگردان سریال، حتی یک عذرخواهی ساده و انسانی هم از آذربایجانی ها نشد. اما آنچه در این میان مسخره آمیزتر و اهانت بارتر به شعور همه آذربایجانی هاست، توجیهات مضحک نویسنده و کارگردان این سریال (گانی مژده) است که مصداق عینی "عذر بدتر از گناه" است ( لابد داستان کریم شیره ای و ناصرالدین شاه را در باب عذر بدتر از گناه شنیده اید!) این جناب کارگردان و نویسنده ترکیه سریال فرموده که : " شرکت سرمایه گذار سریال "جاذبه" از ما خواست که این سریال طولانی را به پایان ببریم و بیشتر از این کش ندهیم، ما هم مجبور شدیم کمال ترک هموطن خود را به نامزد اول و هموطنش برگردانیم تا فیلم پایانی خوب و خوش و به یاد ماندنی داشته باشد، برای این منظور راهی جز خیانت و فاحشه بودن "جاذبه" زن آذری برای ما وجود نداشت تا کمال از این همسر آذری اش دست بردارد و به نامزد هموطن ترکش برگردد..."
خب، ملاحظه فرمودید چه حرفهای حکیمانه و عاقلانه و کارشناسانه ای است که یک دلقک بی همه چیز به عنوان کارگردان و نویسنده یک سریال می زند؟
بگذریم از این خیانتها که تعداد نانخور صهیونیستی در ترکیه در تحقیر شخصیت و ناموس زن آذری روا داشته اند و ما از این نگاه، بسیاری از جیره خواران صهیونیستها در کشور ترکیه و دیگر ممالک اسلامی را به خوبی می شناسیم و آگاهیم و می دانیم که برای این جماعت هم نژاد بودن و هم خون بودن و هم کیش و هم زبان بودن جز نیرنگی برای فریب ساده لوحان و راهی برای رسیدن به آلاف و علوف خودشان نیست و در این مواقع حتی اصول ابتدایی اخلاق و انسانیت را هم زیر پا می گذارند کجا مانده هم زبانی را. ما اینان را خوب می شناسیم. اما کاش اغلب روشنفکران آذربایجانی بیدار شوند و دوست ودشمن را بهتر بشناسند به خصوص افراد خام اندیش که مدام در طبل دوستی یک طرفه با ترکیه می دمند و غافلند از حقایق پشت پرده سیاست. اینان از روی ساده لوحی نمی دانند هیچ ملتی منافع خود را فدای دیگری نمی کند و صرف ترک بودن برای برادری کفایت نمی کند. ایشان نمی دانند که هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست و سریال "جاذبه" گوشه ای از این حقیقت را بر ملا ساخت.
دیگر اینکه این برادران آذری کشور دوست و برادر ترکیه باید منتظر باشند تا تحقیرهای بدتر این را هم از سوی همان برادران و دوستان صمیمی خود ببینند، این هنوز از نتایج سحر است!
سه دیگر آنکه اصلاً چرا روشنفکران ترکیه نگاهی منفی به زن آذربایجانی دارند؟ و چند حرف و حدیث دیگر که به ذهن قاصر بنده در باب تأویل این سریال می رسید، فعلاً بهتر است بماند، این زمان بگذار تا وقت دگر. اصلاً بنده در باب نقد فیلم و در این وادی، صاحب حرف و نظری نیستم، حرفهایی که در این مورد گفتم، از باب دردمندی بود و می خواستم ببینم آیا از مدعیان آذربایجان در داخل ایران کسی ککش می گزد و از این توهین به شأن زن آذربایجانی ناراحت می شود؟ اما برای من مسلمان، تأسف بار تر از اهانت سریال ترکیه ای به منزلت زن آذربایجانی، این بود که وقتی یادداشتی کوتاه در این مورد به وبلاگم گذاشتم، کسی از مدعیان آذربایجانی یادداشتی نوشت که : " شما می خواهید چه بگویید... اختلاف ترکیه و آذربایجان؟ کور خواندید....می خواهید بگویید آذربایجانها دوست و دشمن را نمی شناسند؟ دوست عزیز ما آذربایجانهای جنوب (ایران) دوست و دشمن خود را نمی شناسیم برای ارامنه گاز می دهیم برای فارسها نوکری می کنیم"
لطفاً شما ربط این حرف پیدا کنید، من می گویم چرا کانال رسمی ترکیه زن آذربایجانی را تحقیر می کند و عذر خواهی هم نمی کند؟ ایشان علت این تحقیر و توهین را در لوله گاز ایران به ارمنستان می جوید که چون ما در آذربایجان جنوب – به قول ایشان – به ارامنه گاز می دهیم و نوکر فارسها هستیم، ترکیه هم انتقام نوکری ما را از زن آذربایجانی می گیرد؟! و زن آذربایجانی را فاحشه معرفی می کند! شما بگویید این حرف چه ربطی به موضوع دارد؟ اصلاً با قطع نظر از دین و وجدان، آیا از بین مدعیان آذربایجان و جنوب و شمال و از این شعارها، کسی هست که وجدانش از آن توهین به زن آذربایجانی ناراحت شود و لا اقل در گوشه نشریه ای، وبلاگی فقط به دفاع از شأن آذربایجانی اعتراض خود را به فلان کانال ترکیه اعلام دارد؟ کما اینکه در باکو و جمهوری آذربایجان این کار به حالت گسترده انجام گرفت و بسیاری از اهل قلم و غیرت معترض شدند. در ایران هم که ما نوکر فارسها هستیم – به گفته این جماعت – پس کجایند فعالان مثلاً " جنوبی آذربایجان"؟ چرا از زن آذربایجان دفاع نمی کنند؟
منبع مقاله : روزنامه "آراز آذربایجان" مورخ شنبه 2 / 4/ 91 (ارومیه)، روزنامه "سرخاب"، یکشنبه 3/ 4/ 91 (تبریز) و دو هفته نامه "دنیز" چهارشنبه 7/4/91 (اورمیه) و ...
چرا نگاه ترکیه به زن آذربایجانی منفی است؟
در حاشیه سریال "جاذبه" تولید کشور ترکیه که زن آذربایجانی را فاسد و خیانتکارمعرفی کرد!
بلی، کوتاه سخن اینکه سریال "جاذبه ی خوب" در طی دو سال از کانال ATV کشور ترکیه پخش می شد و در این سریال یک زن جوان و زیبا به نام "جاذبه" در نقش زنی از اهالی جمهوری آذربایجان با مردی به نام "کمال ترک" اهل ترکیه که از نامزد هموطن خود جدا شده، آشنا می شود و ازدواج می کند و در همه صحنه های آنچنانی پر از بوس و کنار و ... این زن آذری خیلی با شخصیت و وفادار نشان داده می شود و این سریال به آذریهای خام اندیش که فقط کشور ترکیه را دوست و برادر خود می دانند و تبلیغ می کنند، ذوق می داد...تا اینکه در شنبه گذشته این سریال طولانی با فاحشه معرفی کردن "جاذبه" به عنوان نماد زن آذربایجانی به پایان رسید و کمال ترک هم با اطلاع از اینکه این همسر آذری اش علاوه بر او، با چند مرد ترک هم رابطه سکسی و نامشروع دارد، او را رها کرده دوباره به نامزد اولی و هموطن ترک خود مراجعه و با او ازدواج می کند ! ... پایان ناخوش و تلخ این سریال مزخرف آب پاکی رو دست آذریهای خام اندیش – که فقط ترکیه را دوست و برادر خود می دانند و معرفی می کنند، ریخت و اعصاب همه را هم به هم ریخت و بنا به گزارش های سایتهای آذری، حتی در باکو به سفارت ترکیه اعتراض شده که این چه برادری و هم نژادی و دوستی و صمیمیتی است؟ این چه غلطی است که از یک کانال تلویزیون شما در تحقیر زن آذری انجام می گیرد؟ ... سفارت هم فقط اظهار تأسف کرده!... توجیهات نویسنده و کارگردان این سریال هم خیلی مضحک و شنیدنی و خنده دار است و مصداق عذر بدتر از گناه که اگر کسی طالب دانستن آن باشد، فردا می نویسم ان شاءالله تعالی. و نیز چرا نگاه ترکیه به زن آذربایجانی منفی است؟ فعلاً بماند. باید آذریها بیشتر بیدار شوند و دوست ودشمن را بهتر بشناسند به خصوص خام اندیش ها.