جایگاه «طنز خلاق» در ارومیه مورد بررسی قرار گرفت
کارگاه ادبی «طنز خلاق» بیستم تیر ماه سال جاری با حضور «عبدالله مقدمی» از طنز پردازان مطرح کشور در حوزه هنری آذربایجان غربی و با مشارکت بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان در ارومیه برگزار شد.
در این کارگاه یکروزه که در دو نوبت صبح و عصر برگزار گردید، تعریف طنز از نگاه زرگان ادبی ایران و جهان، خلاقیت در طنز نویسی، شوخ طبعی و شاخههای آن، هزل، هجو و طنز و تفاوتهای آن با فکاههنویسی مورد بررسی و بحث و گفتگو قرار گرفت.
عبدالله مقدمی در این کارگاه با اشاره بر آثار بزرگان طنزنویس ایران از جمله «عبید زاکانی» بر مهملگویی و کنایهنویسی و روشها و تکنیکهای استفاده شده در آثار این ادیب برجسته ایرانی را همطراز هنر طنز نویسی در زمان حاضر بیان کرد.
مقدمی در بخش دیگری از صحبتهای خود با تاکید بر اهمیت و رشد و توسعه ادبیات طنز در دوران قاجار و بخصوص دوران مشروطه افزود: در دوران قاجار و ناصرالدین شاه آثار ادبی در حوزه ادبیات طنز خلق شدهاند که نقش بسیار موثری را در تحولات سیاسی و اجتماعی آن دوره داشته و بر هدف اصلی طنز نویسی که «انتقاد با هدف اصلاح» است صحه گذاشته است.
این هنرمند برجسته عرصه ادبیات کشور در پایان ضمن معرفی برخی از آثار هنری در حوزه ادبیات طنز از جمله «عقایدالنساء»، «معایبالرجال» و «سیاحت نامه ابراهیم بیگ» بر مطالعه این آثار هنری ارزشمند تاکید کرد.
وی خاطرنشان ساخت: در ادبیات، طنز به نوع خاصی از آثار منظوم یا منثور ادبی گفته میشود که اشتباهات یا جنبههای نامطلوب رفتار بشری، فسادهای اجتماعی و سیاسی یا حتی تفکرات فلسفی را به شیوهای خنده دار به چالش میکشد. به کار بردن کلمه طنز برای انتقادی که به صورت خندهآور و مضحک بیان شود در فارسی معاصر سابقه زیاد طولانی ندارد. هرچند که طنز در تاریخ بیهقی و دیگر دیگر آثار قدیم زبان فارسی به کار رفته، ولی استعمال وسیعی به معنای satire اروپایی نداشتهاست.
مقدمی گفت: در فارسی، عربی و ترکی کلمه واحدی که دقیقاً این معنی را در هر سه زبان برساند وجود نداشتهاست. سابقاً در فارسی هجو به کار میرفت که بیشتر جنبه انتقاد مستقیم و شخصی دارد و جنبه غیر مستقیم ساتیر را ندارد و اغلب آموزنده و اجتماعی هم نیست. در فارسی واژه «هزل» را نیز بزرگان ادبیات به کار بردهاند که ضد جِدّ است و بیشتر جنبه مزاح و مطایبه دارد.
وی افزود: در ادبیات کلاسیک ایران، طنز در میان آثار نویسندگان دورههای مختلف به اشکال گوناگون وجود داشت که در صدر این افراد، عبید زاکانی پدر هنر طنز در ادبیات فارسی است. اما نثر و طنز معاصر با مقالات علی اکبرخان دهخدا آغاز شد. مقالاتی که در روزنامه صور اسرافیل با مدیریت جهانگیرخان صوراسرافیل با عنوان «چرند و پرند» منتشر شد.
وی با اشاره به طنزپردازان معاصر ایران گفت: همزمان با دهخدا در نثر، ایرج میرزا و سید اشرفالدین قزوینی در طنز منظوم راههای جدیدی گشودند. از طنزنویسان متاخرتر میتوان به کیومرث صابری فومنی (گل آقا)، ابوالفضل زرویی نصرآباد ، ابوالقاسم حالت، منوچهر احترامی، سید ابراهیم نبوی، پوریا عالمی، اسماعیل امینی، ناصر فیض، امید مهدینژاد، علیرضا لبش، سعید سلیمانپور و سعید بیابانکی اشاره کرد.
بر پایه این گزارش، سعید سلیمانپور دبیر اجرایی این کارگاه در بخشی از برنامه در باره فعالیتهای محفل طنز و در معرفی شاعران طنزپرداز توضیحاتی ارائه کرد و اجرای برنامه های مهمی از جمله کنگره ملی بزرگداشت استاد کریمی مراغه ای و دو دوره جشنواره طنز «چولپا» را از موفقیتهای دفتر طنز حوزه هنری نامید.
همچنین در فوافصل کارگاه طنز خلاق، تعدادی از شاعران و نویسندگان طنزپرداز ارومیه اشعار خود را قرائت کردند و مورد ارزیابی گرفت از جمله: غلامعلی کریمی، رویا جهانی، امین گنج پرور، فاطمه جمالی، فرزانه ولیزاده، باباعلی جوانمرد، فضه جوادی، خانم بالاوند، حسین سنجیده، مریم اژدری، محمود عالمی، علی صلاحلو، علی شجاع، قنبر حاجیوند، محمدتقی آقازاده، سید تیمور جامعی و ...
منبع: هفته نامه «دنیز» شماره 117؛ مورخ 97/4/23
نقش عثمانی در حمایت از عشایر یاغی ارومیه
حجت یحیی پور
اشاره:
هفته نامه «فریاد» از ابتدای اسفند 1285 تا اوایل آذر 1286 خورشیدی به مدت 9 ماه روزهای شنبه در ارومیه منتشر میگردید و به عنوان نخستین و یگانه نشریه ارومیه در آن دوران معروف به «روزنامه فریاد» بود که اخبار و مقالاتی در موضوعات مختلف اجتماعی و دینی و سیاسی و تاریخی را منعکس می ساخت، جمعا 23 شماره منتشر شده و در بیداری مردم ایران به ویژه غرب کشور، بسیار موثر بود و حتی به ممالک اروپایی و ترکیه و روسیه هم می رفت و خوانده می شد. سردبیری این نشریه را مرحوم محمود غنی زاده بر عهده داشت و به همت روشنفکران و نویسندگان متعهد ملی، از جمله مرحوم میرزا حبیب الله آقازاده سلماسی در ارومیه منتشر می شد. حوادث منطقه نیز در این نشریه هفتگی «روزنامه فریاد» انعکاس می یافت که آن روز جنبه اطلاع رسانی داشت و امروزه جنبه تاریخی و سندیت پیدا کرده است. روزنامه فریاد، غارتگری، حملات و شرارت اشرار مرزی منطقه آذربایجان غربی و حوالی شهر ارمیه و پشتیبانی دولت عثمانی از این اشرار محلی غرب کشور با اهداف نامقدس و شرارت بار در اوایل قرن بیستم، از جمله اخباری است که روزنامه فریاد به خوبی انعکاس داده و با انتشار مجموعه اسناد و گزارشها پرده از حمایت دولت خبیث عثمانی از اشرار داخلی ایران برداشته است، همچنین حاوی اخبار و گزارشهای ارزشمندی از تلاش امرای ارومیه جهت سرکوب اشرار است.
نوشتار حاضر به بیان موضوع حمایت دولت عثمانی از اشرار محلی، ورود ارتش عثمانی به ایران به نفع این اشرار و اشغال نواحی غربی آذربایجان و نیز جنایات آنان در اطراف ارومیه پرداخته و مجموعه اخبار، گزارشها و تحلیلهای 23 شمارهی روزنامه فریاد به عنوان اساس، مبنا و منبع این پژوهش در نظر گرفته شده است.
تشکیل اردوی ملی مدافع وطن در ارومیه
برخی از عشایر غرب آذربایجان که مدتها سر به شورش گذاشته و امنیت منطقه را به خطر انداخته بودند از حوالی سال 1284 خورشیدی به حملات خود شدت بخشیده و نواحی تحت سکونت خود را از سلطه قوای دولتی خارج ساختند.
افزایش توان مالی و نظامی این اشرار، همزمان با خلاء حاکمیت کارآمد، سبب شد تا دشتها و روستاهای زیادی به تصرف آنان در آمده و خوانین بیشتری به آنان ملحق گردند. به این ترتیب خودباوری اشرار روز به روز افزایش یافت تا جایی که حوزه عملیاتی خود را تا روستاهای اطراف ارومیه و سلماس گسترش دادند.
اوج این شرارتها در سال 1286 خورشیدی بود و هیچ یک از اقوام آذری و کُرد و ارمنی و آشوری از حملات اشرار در امان نبودند. در جریان این شرارتها حدود 1500 نفر از اهالی منطقه به طور مستقیم توسط اشرار به قتل رسیدند و مقدار بیحسابی از اموال و اثاثیه اهالی روستاهای دور و نزدیک توسط آنان به تاراج رفت.
در خرداد 1286 خورشیدی و به منظور سرکوب اشرار، به همت اهالی ارومیه قوای چهار هزار نفری متشکل از همه گروههای ساکن در شهر ارومیه و شهرهای اطراف اعم از آذری و کرد و ارمنی و آشوری تشکیل شد و «جمشید خان مجدالسلطنه» به عنوان فرمانده این نیرو انتخاب گردید. بسیاری از خوانین کُرد از جمله تیمور آقا، پرو بیک، عمر خان و ... با قوای خود به این قوا پیوستند و تفنگداران مسیحی نیز به اردو ملحق شدند، همچنین مسیحیان ارومیه با هزینه خود تعداد هزار فشنگ تهیه کرده و به اردو اهدا نمودند. به این ترتیب اردوی ملی ایرانیان در شهر ارومیه و با همت اهالی این شهر متشکل از همه اقوام و ادیان تشکیل گردید و جهت سرکوب اشرار به حرکت در آمد.
عشایر یاغی که نواحی غربی ارومیه را تحت تسلط خود داشتند و در مرز با عثمانی در رفت و آمد بودند خیلی زود توانستند با عشایر مسلح و اتباع عثمانی ارتباط برقرار کنند به طوری که حداقل دویست نفر از اشرار مسلحِ تحت تابعیت عثمانی در میان آنان به کشتار و غارت در شهرها و روستاهای اطراف ارومیه میپرداختند. دولت عثمانی نیز روابط تنگاتنگ و حسنهای با این عشایر یاغی برقرار کرده بود و این اشرار در قبال کمکهای مادی و معنوی که از عثمانیان دریافت میکردند، در جهت پیشبرد سیاستهای عثمانیان در نواحی غربی ایالت آذربایجان از هیچ فرومایگی فروگذار نکردند تا جایی که حتی مالیات مناطق تحت تصرف خود را با نام دولت عثمانی دریاف میکردند!
سربازان و امرای نظامی عثمانی، ماهها پیش از تشکیل اردوی ملی به طور غیر قانونی از مرز عبور کرده و ضمن اشغال بخشهای کوچکی از اطراف ارومیه اقدام به آموزش، تربیت و تجهیز اشرار میکردند. در اوایل فرودین 1286 خورشیدی میرزا جوادآقا ناطق در جریان سفر خود به ارومیه و سخنرانی در میان اهالی ارومیه در مسجد جامع این شهر، ضمن اشاره به این موضوع بیان میدارد دولت عثمانی که خود از جانب دول اروپایی مورد تهدید است، سودای اشغال بخشهایی از «ملک شش هزار ساله ایران» را در سر میپرواند!
عثمانیان که با واکنشی از سوی دولت و قوای نظامی ایران مواجه نبودند رفته رفته پیشروی کرده و نواحی بیشتری را به اشغال خود در آوردند، به طوری که کمی پیش از حرکت اردوی ملی در اوایل خرداد 1286 خورشیدی مجدالسطنه در مجموعه نامنگاریهای خود با انجمن ایالتی تبریز، به پیشروی قوای عثمانی در نواحی تحت تسلط اشرار اشاره کرده و از تصرف «گمرکخانه دولتی برادوست» به دست قوای عثمانی صحبت به میان آورده است!
گسترش عملیات نظامی اشرار مسلح در جغرافیای وسیعتر و استقرار قوای عثمانی در مناطق تحت تسلط آنان سبب شد تا نیاز به تشکیل یک اردوی نظامی جهت برقراری نظم و امنیت، بیش از پیش احساس گردد. به این ترتیب در خرداد 1286 خورشیدی اردوی ملی با فرماندهی جمشید مجدالسلطنه و با حضور داوطلبانه همه اقوام ارومیه تشکیل شد و با وجود نبود امکانات و تجهیزات مناسب، در حالی که حتی چادر برای اسکان سربازان وجود نداشت، اردو با بدرقه باشکوه مردم ارومیه جهت سرکوب اشرار به حرکت در آمد.
شخصی به نام «منتظم السلطان» که به عنوان «معلم کل» در اردو به خدمت مشغول بود به طور منظم گزارشهای کامل و ارزشمندی از حرکت اردو و اخبار جبههها به روزنامه فریاد ارسال میکرد. به این ترتیب در حدود نیمی از شمارههای روزنامه فریاد به اخبار و گزارشات مهم و ارزشمند اردو پرداخته شده است. بر اساس این گزارشها در آغاز حرکت اردو، پیشقراولان در نزدیکی رودخانه باراندوز با 18 نفر پیاده نظام عثمانی و دو نفر ضابط و یک راهنمای کُرد مواجه میشوند! سربازان عثمانی سریعاً حالت جنگی به خود میگیرند ولی قوای ایران بدون درگیری از کنار آنان عبور میکنند!
مجدالسلطنه در تلگرافهای ارسالی به رجال سیاسی کشور بارها به روابط حسنه عثمانیان با اشرار و نیز به تعدی عثمانیان به مرزهای ایران اشاره کرده است. از جمله در جریان یکی از نخستین عملیاتهای نظامی علیه اشرار در تلگرافی به اتابک اعظم بر این حقیقت صحه گذاشته و به صدر اعظم اطلاع میدهد که اشرار پس از شکستهای پیاپی، اموال و اهل و عیال خود را به خاک عثمانی منتقل میکنند و با خیالی آسودی پس از تجدید قوا به کوهستانهای مرزی بازگشته و به شرارت ادامه میدهند! روابط عثمانی با عشایر شورشی و اشرار مسلح به همین جا ختم نشد و این اشرار به زودی در قالب قوای نظامی عثمانی ظاهر شدند و سرکوب آنان از نظر دولتمردان عثمانی به عنوان جنگ علنی ایران با دولت عثمانی تلقی گردید! مجدالسلطنه پس از موفقیتهای اولیه در میدان جنگ در تلگرافی دیگر به اتابک اعظم، یکی از شروط مورد نظر جهت بخشش اشرار را خودداری از رفت و آمد آنان به عثمانی اعلام میکند و ابراز امیدواری مینماید که بتواند حدود مرزی ایران را از اشرار و عساکر عثمانی پاکسازی نموده و به شهر بازگردد.
سربازان ایرانی با وجود کمبود امکانات، با رشادت و حس میهندوستی در جنگ مقابل اشرار به پیروزهای ارزشمندی دست یافتند اما اردوی ایران در برابر اشرار (که توسط عثمانیان به بهترین نحو تجهیز شده بودند) همچنان از کمبود تجهیزات نظامی و تدارکات رنج میبُرد و با وجود درخواستهای مکرر مجدالسلطنه از تبریز، این تدارکات هنوز به ارومیه ارسال نشده بود. مجدالسلطنه در تلگرافی به انجمن ایالتی تبریز ضمن اعلام نارضایتی از اینکه سرنوشت مردم ارومیه اهمیتی برای اهالی تبریز ندارد، بار دیگر به عبور غیر قانونی سربازان عثمانی از مرز اشاره کرده و این نکته را یادآور گردید که مردم ارومیه به عنوان مرزبانان ایران سپر بلای دیگر هموطنان از جمله اهالی تبریز شدهاند، در حالیکه مردم تبریز از رسیدن تجهیزات کمکی به دست ما جلوگیری به عمل میآورند!
در ایامی که نبردها به اوج خود رسیده بود، به کریمخان هرکی و عبدالله بیگ (دو تن از سرداران کُرد اردوی ملی) دستور داده شد تا حهت سرکوب اشرار به سمت جرمی و بیدکار حرکت کنند. کریمخان اخبار مبنی بر افزایش روز افزون قوای عثمانی در منطقه جهت حمایت از این اشرار را مانع از حرکت به سمت اهداف مورد نظر میداند، اما مجدالسطلان با قاطعیت به او جواب میدهد که دولت عثمانی هرگز نمیتواند بطور رسمی وارد خاک ایران شده و با قوای نظامی خود از اشرار حمایت کند. البته مدت زیادی طول نکشید تا خلاف این امر بر مجدالسلطنه ثابت شد! عملیات اردوی ملی ایران در نواحی غربی ارومیه جهت سرکوب اشرار و برقراری امنیت در منطقه، کارساز واقع شد و در مدت کوتاهی بخشهای بزرگی از منطقه توسط اردوی ملی فتح گردید و پرچم ایران پس از دو سال بار دیگر در این نواحی به اهتزاز در آمد. خوانین شورشی یکی پس از دیگری تسلیم گشته و ضمن قبول همه شروط، از دولت مرکزی اعلام اطاعت میکردند. مهمترین شروط از این قرار بود که مالیاتهای به تاخیر افتاده با احتساب بهره آنها تا دینار آخر پرداخته شوند و هر طایفه شورشی جهت ضمانت یک گروگان در ارومیه داشته باشد و اینکه هرگونه رابطه با دولت و اتباع عثمانی کاملا قطع گردد. با وجود اینکه اکثر خوانین شورشی تسلیم قوای دولتی شده بودند، برخی از آنان همچنان مقاومت میکردند و در این میان امیدشان به وعدهها و حمایتهای دولت عثمانی بود!
اقدام غیر انسانی قوای عثمانی
دولت عثمانی در اقدامی خبیثانه، وعدههای فریبندهای به خوانین شورشی داده و با تطمیع و ایجاد انگیزه مانع از تسلیم شدن آنان میشد. عثمانیان در پیامهایی به خوانین وعده میدادند که اگر بتوانند به بهانه مذاکره با امرای ایرانی مدتی فوت وقت کنند، ارتش عثمانی در حمایت از آنان وارد عمل شده و با ورود رسمی به خاک ایران به قلع و قمع سربازان ایرانی خواهد پرداخت به طوری که حتی یک نظامی ایرانی در منطقه یافت نشود!
سه فقره از مکتوبات بسیار مهم عثمانیان که توسط امرالله (از ضابطان ارکان حرب عثمانی)، شیخ محمد طه و رستم بیک به خوانین شورشی و عشایر یاغی منطقه ارسال گردیده بود با همت ماموران اردوی ایران کشف گردید و پرده از نیات شوم عثمانی در ارتباط با نواحی غرب آذربایجان برداشته شد. همزمان با تکاپوی دولت عثمانی جهت تغییر اوضاع به نفع اشرار و تلاشها برای زمینهسازی جهت ورود به خاک ایران، آنگونه که مجدالسلطنه درخواست کرده بود مهمات لازم از جمله 207 قبضه اسلحه ورندال به همراه بند و سرنیزه، 31000 فشنگ، 150 باب چادر، کرناد هفت سانتی متری 64 تیر، کرناد هشت سانتیمتری 130 تیر و ... از تبریز به ارومیه رسید و از آنجا به جبهههای جنگ ارسال شد.
در میدان نبرد، همانطور که امرای عثمانی سفارش کرده بودند گروهی از اشرار از در حیله با اردوی ملی ایران وارد شده و اقدام به فوت وقت کردند، در این مدت گروهی دیگر از اشرار به خاک عثمانی رفته، در آنجا تجدید قوا نموده و آماده حمله همه جانبه به ارومیه شدند. عثمانیان سرانجام به وعدههای داده شده به خوانین یاغی عمل کرده و با 1600 نفر در قالب چهار فوج پیاده به همراه شش توپ به نفع اشرار وارد عمل شدند و پس از عبور از مرز و ورود به منطقه، در جنگ مستقیم با اردوی ملی تلفات سنگینی به قوای ایرانی وارد کردند.
قوای ایرانی که به جنگ با اشرار مشغول بودند، صفوف نظامی عثمانیان را از راه دور ملاحظه میکردند ولی هرگز باور نداشتند که قوای عثمانی تا این میزان و در این وسعت جرأت تعدی به خاک ایران را داشته باشند. به زودی توپخانه عثمانی به سوی قوای ایرانی آتش گشود و جمعی از سربازان ایرانی و جوانان رشید آذری و کرد و ارمنی و آشوری را به خاک و خون کشید. مجدالسلطنه که نمیخواست خودسرانه وارد جنگ با کشور همسایه شود فرستادهای به اردوی عثمانی اعزام کرد و از آنان علت تجاوز به خاک ایران و حمله به اردوی ملی ایران را جویا شد و به فرمانده عثمانی خاطر نشان کرد که در صورت صدور فرمان جنگ از جانب دولت مرکزی او نیز در مقابل قوای عثمانی به جنگ خواهد پرداخت. فرستاده پس از بازگشت از اردوی عثمانی پاسخ فرمانده عثمانی را اینگونه بیان کرد: «به مجدالسلطنه بگویید که من از طرف دولت متبوعه خودم امر شدید دارم که اردوی جناب مجدالسلطنه را ازین نقطه بکوچانم اگر تا سه ساعت حرکت ننمایند ناچارم اقدامات علیحده شدیده نمایم!»
مجدالسلطنه که نه اجازه ورود به جنگ با دولت همسایه را داشت و نه توان مقابله همزمان با اشرار و چهار فوج تا بن دندان مسلح عثمانی را در خود میدید تصمیم به عقب نشینی از منطقه گرفت. اما در حین عقب نشینی، توپخانه عثمانی در اقدامی غیر انسانی و ناجوانمردانه به سوی سپاهیان ایران آتش گشود و از طرفی عشایر یاغی با حمله به قوای ایرانی همه اساس و تجهیزات را به غارت بردند. قریب به سیصد نفر از جوانان وطن در راه دفاع از سرزمینشان شهید شدند و خون پاکشان دشتها و کوههای نواحی غرب ارومیه را رنگین کرد. همه تجهیزات و تسیلحات توسط اشرار به یغما رفت و دویست هزار تومان مهمات دولتی به دست دشمن افتاد.
اشغال نواحی ارومیه
قوای عثمانی در روزهای آتی تا منطقه پل قویون (که امروزه بخشی از شهر ارومیه است) پیشروی کرده و به آزار و اذیت اهالی میپرداختند. به گفته نویسنده روزنامه فریاد: «سربازان تُرک هر روز به ارومیه نزدیکتر شده و روستاهای بیشتری را به اشغال خود در میآورند. حقوق چندین هزار ساله با ناموس ایرانیت پایمال هوسات مشتی رذالت پروران و حشرات بیوجدان خیانت پیشه عومه [نوعی کرم سیاه] عبدالحمید شد...» با این وجود اهالی ارومیه اتحاد و همبستگی ملی خود را حفظ کرده و با آغوش باز برادران و خواهران کرد و ارمنی و آشوری را که از روستاها و دشتهای مورد هجوم عثمانی به شهر پناه آورده بودند در خانههای خود اسکان دادند اما خانههای اهالی برای این تعداد از آوارگان کفاف نمیکرد و به این ترتیب آوارگان در مساجد شهر اسکان داده شدند. ارومیه در بهت و ناباوری به سر میبرد. دشتها و کوههای غرب ارومیه توسط قوای عثمانی و اشرار به خاک و خون کشیده شدند. بهترین جوانان شهر به شهادت رسیدند. مجروحان و جانبازان غرق در خون بودند و امکانات مناسبی برای درمانشان وجود نداشت. موسم برداشت محصول فرا رسیده بود و کشاورزان و زارعان محل زندگی خود را ترک کرده به شهر پناه آورده بودند. محصولات کشاورزی از بین رفتند و این علاوه بر وارد کردن زیان مالی سنگین به اهالی، خطر جدی بروز قحطی را نیز تشدید میکرد.
قوای عثمانی که از اتحاد اقوام در ارومیه خشمگین بودند و این همبستگی را مانعی در برابر رسیدن به اهدافشان میدانستند ضمن تلاش برای ایجاد تفرقه قومی به کشتار هدفمند اقوام مختلف دست زدند. تنها در یک مورد در هجوم به روستای موانه هشتاد نفر از جوانان را به شهادت رساندندو تعدادی از زنان را نیز به اسارت بردند و این روستا را به محل استقرار و مقر فرماندهی خود تبدیل کردند. دهات نواحی غربی ارومیه تا نزدیکی شهر تماما توسط اشرار و قوای عثمانی تخریب و خالی از سکنه شد. چنانچه گفته شد، عثمانیان که از اتحاد و همبستگی همه اقوام اعم از آذری و کرد و ارمنی و آشوری در مقابل خود خشمگین بودند، تلاشهای زیادی انجام دادند تا اقوام ارومیه را در مقابل هم قرار داده و در منطقه نفاق قومی ایجاد کنند. ارومیه در طول تاریخ سکونتگاه اقوام مختلف با ادیان و مذاهب و زبانهای گوناگون بوده است و امروز نیز این شهر با عنوان «دیار همزیستی اقوام و ادیان» شناخته میشود. اقوام ساکن در ارومیه از دیرباز به عنوان یک ملت واحد با اتحاد و برادری در کنار یکدیگر زیستهاند و این همبستگی همواره موجب ناکامی دشمنان از جمله عثمانیان در ایجاد اختلافات قومی شده است.
تلاش برای ایجاد تفرقه قومی
همزمان با جنایات عثمانیان و اشرار در منطقه و تلاشهای قوای عثمانی جهت ایجاد نزاع قومی میان اقوام، نمایندگی وزارت خارجه در ارومیه در اقدامی هوشمندانه و در پیامی به کنسولگریها، میسیونرها و روحانیون خارجی ساکن در ارومیه نظر آنها را در مورد رفتار و رابطه اقوام ساکن در ارومیه با یکدیگر جویا میشود. وتس (سر کنسول روس مقیم ارومیه)، رئیس روحانی آمریکا، رئیس روحانی انگلیس، آرخماندرهت (خلیفه روس)، مارالیه (خلیفه ارتودوکس) و نیس فریدمن (مدیر دارالایتام آلمانی در ارومیه) همگی در پیامهای خود ضمن اذعان به روابط حسنه و برادرانه اقوام ساکن در ارومیه، تایید کردهاند که حرکت اردوی ایران صرفا جهت سرکوب اشرار و در داخل جغرافیای سیاسی ایران بوده و دولت عثمانی در حمایت از این اشرار به خاک ایران تجاوز کرده است.
در اینجا لازم است یادی بکنیم از قهرمانان ناشناخته وطن، کسانی مانند صمصام الدوله و جلالخان و فرزندش نعمتالله سلطان که با دست خالی و با شهامت و شجاعت مثال زدنی آمیخته با حس میهندوستی در برابر دو هزار نفر از اشرار تا بن دندان مسلح یک روز تمام مقاومت کردند، اما پس از مجروحیت به اسارت در آمده و به طرز فجیعی مثله شده و به قتل رسیدند. آوازه میهن دوستی و شجاعت و شرافت صمصام الدوله و جلالخان و نعمتالله سلطان در ارومیه و نواحی اطراف پیچید اما آنان هرگز به مانند دیگر قهرمانان ملی جایگاه تاریخی شایسته خود را به دست نیاوردند.
در حالی که بیش از دو ماه از اشغال نواحی غربی ارومیه سپری شده بود شایعاتی مبنی بر ادامه حرکت عثمانیان جهت اشغال سرتاسر ارومیه تا سواحل غربی دریاچه ارومیه به گوش میرسید. نظامیان جنایتکار و بیاخلاق عثمانی در مدت اشغال نواحی غربی آذربایجان از هیچ گونه وحشیگری و بیاخلاقی فروگذار نکردند. از جمله اقدامات وحشیانه عثمانیان که بر اساس همه قوانین جهانی ممنوع بود میتوان به قتل مجروحان جنگی، کشتار غیر نظامیان و حمله به اماکن مذهبی و مقدس اشاره کرد که نظامیان عثمانی مرتکب هر سه این جنایتها شدند!
چنانچه گفته شد لشگر متجاوز عثمانی روستای موانه را به مقر خود تبدیل کرده بودند و از آنجا به قتل و غارت و کشتار پرداخته و به پیر و جوان رحم نمیکردند. عثمانیان که در طول تاریخ بارها به مرزهای غربی ایران یورش آورده و سابقه طولانی در تجاوز و کشتار و جنایت در شهرهای مختلف آذربایجان داشتند این بار نیز از هیچگونه جنایت و خشونت فروگذار نکردند، از بی عصمت کردن زنان و دختران هیچ ابائی نداشتند و حتی به جنازهها نیز رحم نکرده و آنان را میسوزاندند. عمق فجایع، جنایات، تجاوزات و وحشیگری عثمانیان به اندازهای بود که نویسنده روزنامه فریاد بیان میدارد که از شرح ابعاد مختلف آن شرمگین و خجالت زده است!
هرچند عثمانیان مدت زیادی در نواحی غربی آذربایجان دوام نیاوردند و نهایتا با رایزنیهای سیاسی و اعمال نفوذ قدرتهای جهانی مجبور به عقب نشینی از مناطق تحت اشغال خود شدند، اما در این مدت خشم و نفرت اهالی ارومیه از جنایات و اقدامات رذیلانه و خبیثانه عثمانیان به اشکال گوناگون ادامه داشت. بازتاب احساسات میهن دوستانه و ضد عثمانی اهالی آذربایجان را در ادبیات نویسندگان روزنامه فریاد و در اشعار شاعران محلی ارومیه و سلماس و تبریز میتوان دید که اوج آن شعر ملمع فارسی- آذری سعید سلماسی مشروطه خواه پرآوازه آذربایجانی است. این شعر که حقیقتا میتوان آن را عاشقانهای حزن آلود در وصف ایران دانست به شرح زیر است:
بازم توئـــی؟ فـــدای نگــاه ملـول تو
گل ای مــدام گریــه و افغــان ایدن وطـن
بـــازم چـــرا غریـــق خیـــال و تاثّری
هر شب آقـــان سرشـک تاثّر نه در نه دن؟
بی خواب و بی حضوری چشمان حسرتت
ایلر لیـــــال عشقمــی بر بــاد ای وطـن
ای خسته طبیــب جـو ای بـاغ خـاطرات
ای سبزه زار شوقی سوسزدان صولان چمن
آهـــی کـه از درون مــن آید معـانیش
مقصودمــز خلاص وطنـدر وطـن، وطـن
ایـــام دی گذشت صبــاح بهــار ماست
اوغرنده حاضریـز که ایدک بذل جان و تن!
(منبع: هفته نامه «دنیز» شماره 117، مورخ 97/4/23)
دومین همایش ادبی شکوه بصیرت با حضور مسوولان استانی، ادبا، نویسندگان، اهل رسانه و شاعران کرد، ترک و فارسی زبان به مناسبت گرامیداشت حماسه 9 دی در ارومیه برگزار شد.
شاعران کرد، ترک و فارسی زبان در این همایش که با مشارکت سپاه شهدا، سازمان بسیج هنرمندان، حوزه هنری انقلاب اسلامی استان، اداره کل تبلیغات اسلامی، سازمان بسیج رسانه استان و صدا و سیمای مرکز آذربایجان غربی برگزار شد، سروده های خود به مناسبت نهم دی ماه را به زبان مادری قرائت کردند.
استقبال شاعران ارومیه در سرودن اشعار خود به مناسبت نهم دی ماه نشان داد این روز نماد عزت و استقلال کشور و بصیرت مردمی است که نشان دادند در میان گرد و غباری که فتنه گران به پا کرده اند راه را گم نمی کنند و دست از راهبر واقعی که همانا ولایت فقیه است، بر نمی دارند.
حماسه نهم دی ماه و حضور مردم حماسه ساز و ولایتمدار ایران اسلامی در راهپیمایی 9 دی ماه 88 نقطه عطفی در تاریخ انقلاب و برگ زریّن دیگری در افتخارات مرد و زن ایرانی به حساب می آید و شایسته است مراسم گرامیداشت این حماسه ملی هر سال با شکوه تر برگزار شود که آذربایجان غربی در جریان سازی این اتفاق مبارک سنگ تمام گذاشته است.
در مراسم گرامیداشت حماسه نهم دی ماه که در کانون بسیج جوانان ارومیه برگزار شد، سرهنگ وحیدی معاون سپاه شهدا، داداش زاده مدیر کل تبلیغات اسلامی استان، مجرد مدیرکل صدا و سیمای آذربایجان غربی، مجتی حاجی زاده رییس سازمان بسیج هنرمندان، سجاد حاجی زاده رییس بسیج مداحان، علیرضا نوروزی معاون اداره کل فرهنگ و ارشاد، یوسف حقدوست مسئول بسیج رسانه، شعرا، ادبا و فرهیختگان حضور داشتند.
این مراسم با قرائت قرآن کریم آغاز شد و پس از پخش سرود ملی جمهوری اسلامی ایران، مسئول مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری آذربایجان غربی ضمن عرض خیر مقدم به مدعوین و حضار در خصوص اهمیت حماسه ملی 9 دی ماه به بیان مطالبی پرداخت.
مصطفی قلیزاده علیار گفت: 9 دی حماسه ای فراتر از 22 بهمن است که در راستای حفاظت از اسلام، کشور و نظام بود.
دبیر همایش افزود: اهمیت حماسه 9 دی به حدی است که باید در تمام عرصه ها حاکمیت داشته باشد.
قلیزاده افزود:9 دی به مفهوم استقلال، پیشرفت، آرامش، امنیت و حراست از نظام 40 ساله است که مشروعیت سیاسی نظام اسلامی ایران باردیگربا حضور خودجوش دهها میلیونی مردم در شهرهای مختلف کشوربه جهانیان اعلام شد.
مسئول مرکز آفرینش های حوزه هنری آذربایجان غربی اضافه کرد:در این روز مردم ایران نشان دادند دشمنان خود و انقلاب خودرا به خوبی می شناسند و هرگز فریب حیله ها و نیرنگهای آنان را نمیخورند.
وی با تقدیر از مشارکت کنندگان در اجرای این برنامه اظهار داشت: سپاه شهدای استان هرسال نسبت به این موضوع و اجرای برنامه های مختلف دقت لازم را دارد که جای تقدیر و تشکر است.
*استکبار جهانی با ایران اسلامی عناد اساسی دارد
معاون هماهنگ کننده سپاه شهدای آذربایجان غربی گفت: ایران اسلامی تنها کشوری است که بعد از انقلاب اسلامی هیمنه و هیبت استکبار جهانی به سردمداری آمریکا را شکسته است لذا با نظام جمهوری اسلامی ایران عناد اساسی دارد و به این راحتی دست از ما نخواهند کشید.
سرهنگ پاسدار جلیل وحیدی اظهار داشت: در اوایل انقلاب شاهد فعالیت گروه های مختلف از جمله چریک های فدایی، منافقین و 78 گروه با پرچم های مختلف بودیم که هدفشان تجزیه ایران بود و ادعا می کردند این کشور قابل مدیریت نیست و باید آن را به لحاظ قومیت به کشورهای مستقل کردستان، آذربایجان، سیستان و بلوچستان و خوزستان تقسیم کرد که در این توطئه و سناریو شخصیت سازی هم کرده بودند.
وی گفت: استکبار جهانی بعد از وقوع انقلاب اسلامی، منافع خود را در ایران از دست داده است و فقط زمانی از ما دست خواهد کشید که این نظام و انقلاب از بین برود لذا فتنه 88 با هدف براندازی و با رمز تقلب کلید زده شد.
وحیدی با بیان اینکه نهم دی ماه روز دفن فتنه های داخلی و خارجی بود، بر ضرورت واکاوی ابعاد مختلف فتنه توسط نخبگان، تریبون داران، علما و اساتید تاکید کرد.
معاون هماهنگ کننده سپاه شهدای استان متذکر شد: متاسفانه برخی از خواص با بی بصیرتی خود در سال 88 سربلند بیرون نیامدند که اگر به تلکلیف خود درست عمل می کردند شاهد چالش و آشوب در نقاط مختلف کشور نبودیم ولی امت بصیر و انقلابی با هوشیاری و بصیرت خود در مقابل این فتنه ها ایستادگی کردند.
وی به اهمیت واژه فتنه و کاربردهای آن در آیات قرآن کریم اشاره و اضافه کرد: واژه فتنه در قرآن کریم 46 بار به صورت مستتر و 30 مورد به طور مشخص تکرار شده است که نشان دهنده اهمیت بالای آن است.
وحیدی خاطرنشان کرد: در هشت سال دفاع مقدس ما 212 هزار شهید، 555 هزار جانباز، 44 هزار نفر آزاده تقدیم انقلاب اسلامی کردیم و بعد از اتمام جنگ تحمیلی 727 میلیارد دلار برای بازسازی کشور هزینه کردیم که سرجمع خسارات وارده در هشت سال دفاع مقدس با خسارات هشت ماهه برابری می کند، ضمن اینکه حیثیت و هیمنه نظام جمهوری اسلامی از بین رفت ازاین رو حکم حصرمجازات سنگینی درمقابل این هزینه ها نیست.
معاون هماهنگ کننده سپاه شهدای استان اذعان کرد: نویسندگان، ادبا و شاعران وظیفه دارند فتنه 88 را به معنای واقعی واکاوی و سیگنال های فتنه های بعدی را شناسایی و مردم را با زبان شعر و داستان روشنگری کنند.
وی با بیان اینکه مقام معظم رهبری در خصوص نهم دی ماه 34 مورد سخنرانی مبسوطی داشته است، گفت: حاصل روشنگری و مدیریت عالمانه مقام معظم رهبری نهم دی ماه است که مردم راه خود را از فتنه گران جدا کردند.
وحیدی تاکید کرد: مردم امروز باید پیامدهای فتنه 88 و ریشه های آن را بدانند، آگاه و هوشیار باشند و زمینه های فتنه بعدی را بدانند.
*مستکبران خارجی تحمل استقلال ایران اسلامی را ندارند
رئیس تبلیغات اسلامی آذربایجان غربی گفت: مستکبران خارجی که یک زمانی حاکمان کشورمان نوکری آنها را می کردند امروز تحمل دیدن استقلال ایران اسلامی را ندارند.
حجت الاسلام داداش زاده اظهار داشت: در جریان فتنه 88 دشمن از بیرون برنامه ریزی کرده بود در داخل کشور نیز برخی ها آنها را همراهی می کردند.
وی با اشاره به اینکه فتنه 88 اولین نبوده و آخرین هم نخواهد بود، تصریح کرد: در فتنه 88 فقط تبعیت از رهبر معظم انقلاب بود که توانست راه را از بیراهه برای همه مشخص کند.
رئیس تبلیغات اسلامی آذربایجان غربی گفت: این هدایت و راهبری لطف بزرگ الهی است که نصیب جمهوری اسلامی ایران شده است.
داداش زاده به نقش اهل ادب اشاره کرد و یادآور شد: شعر در همه دوره ها تاثیرگذار بوده است لذا شاعران و نویسندگان وظیفه خطیری در اشاعه حقایق و حماسه های فتنه سال 88 دارند چرا که این حماسه در تاریخ انقلاب ماندگار شد.
وی تاکید کرد: گرامیداشت نهم دی ماه را هر سال تکرار خواهیم کرد تا در برابر نهم دی ماه هایی که دشمن ترسیم خواهد کرد برخورد درست داشته باشیم.
رئیس تبلیغات اسلامی آذربایجان غربی تصریح کرد: وحدت همراه با بصیرت و با محوریت ولایت فقیه و رهبری زمینه ساز تقویت عزت و اقتدار کشور است.
وی افزود: اگر ما بتوانیم اندوختهها و توانمندیهای کشور را به رخ دشمنان بکشانیم و اقتصاد مقاومتی را سرلوحه کارهای خود قرار دهیم این خود مسبب پیروزی ما در برابر دشمنان می شود.
رئیس تبلیغات اسلامی آذربایجان غربی، در ادامه سخنان خود نهم دی ماه را نقطه عطف انقلاب اسلامی عنوان و از آن به عنوان انقلاب سوم یاد کرد و گفت: این حماسه تداعی گر انقلاب اسلامی برای جوانانی بود که حوادث دوران انقلاب را تجربه نکرده بودند.
این مراسم با شعرخوانی شاعران برای گرامیداشت 9 دی ماه مزین شد که قدردانی از شاعران پایان بخش این مراسم بود. مهمانان ویژه این همایش، دو شاعر برجسته کشوری و ارزشی بود، عباس احمدی و میلاد عرفان پور که با اشعار اجتماعی و انقلابی خود جریانساز شده اند و در این همایش اشعار خود را پیرامون حماسه 9 دیماه و افشای فتنه 88 و دستهای خائن، قرائت کرد.
همچنین از شاعران استانی، استاد هاشم عابد خوئی در این همایش شعری فاخر در موضوع وطن و شهدا برای حاضران خواند.
از شاعران ارومیه نیز استادعلی محمدیان، دکتر سعیدسلیمانپور، محمدترکمانی، محمدمیلانی، کامران امیری، علی علیزاده (امید)، سید تیمور جامعی، باباعلی جوانمرد و فضه جوادی اشعار خود را به زبانهای فارسی و ترکی و کردی قرائت کردند.
همچنین علی رزم آرای از نویسندگان ارومیه، داستان کوتاهی در موضوع فتنه 88 ارائه کرد.
در بخشی از این مراسم ادبی، از خانواده و فرزند شاعر فقید مرحوم سیاوش جمالزاده به مناسبت اولین سالگرد وفات وی تجلیل شد. همچنین گروه سرود «امیر الانبیاء» به اجرای سرودی حماسی در موضوع حماسه نُه دیماه پرداختند.
مصطفی قلیزاده علیار دبیر همایش در گفتگو با خبرنگاران اعلام کرد: برای این همایش بیش از 30 مورد شعر از 30 شاعر و 4 داستان کوتاه به دبیرخانه رسیده بود که توسط کمیته علمی متشکل از دکتر محمدعلی ضیائی و دکتر سعید سلیمانپور و اینجانب بررسی و برای قرائت در مراسم انتخاب شد، البته از همه صاحبان آثار با هدیه و لوح تقدیر از سوی سردار خرم فرمانده محترم سپاه شهداء تقدیر به عمل آمد.
(منبع: دو هفته نامه «دنیز» شماره 114 - موزخ 16 دی ماه 96)
خالی بستند
سعید سلیمانپور (بوالفضول الشعرا)
ساقی و محتسب و قاضی و زاهد مستند
با من ارباب مشاغل همگی همدستند!
رستگاری نه چنان بود که واعظ می گفت
عاشقان با می عشق تو ز غمها رستند
«جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه»
چون ندیدند حقیقت، همه خالی بستند!
عالم از نغم? عشّاق اگر خالی ماند
از پی نعره کشیدن تک و توکی هستند!
*
چون دو چشم تو ،جدا بود ز هم لبهامان
چون دو ابروی تو -صدشکر- به هم پیوستند!
میز باوفا!
بوالفضول الشعراء (سعید سلیمانپور ارومی)
یکی از بزرگان به شکلی تمیز
شنیدم که چسبید عمری به میز!
چو گیسویِ مهطلعتانِ «طراز»
مدیریت و عمر او شد دراز
به هنگام نزعش ز خویشان کسی
برآن میز زد زور بیجا بسی
نشد کَنده میز از برِ محتضر
مگر شد از آن محتضر را خبر
بزد شیشهی قرص را بر سرش
که میزش نگردد جدا از برش
همه در عجب چون پس از مرگ نیز
نداد از کف خویش دامان میز
نگو میز بر کس ندارد وفا
تو بنگر وفاداری میز را
شده میّت و میز باهم کفن
در این کار حیران شده گورکن!
جدا کردنش چون نه مقدور شد
به همراه آن میز در گور شد!
منبع: وبلاگ بوالفضول الشعراء bolfozool