نگاهی به نامه اندیشمندان ایرانی به رئیس جمهور مصر
مصطفی قلیزاده علیار
اشاره: در خبرها آمده که 17 اندیشمند و استاد ایرانی در نامه ای به رئیس جمهور مصر اعلام کردند، اندیشمندان مسلمان ایرانی آمادگی دارند تجربه و توان علمی خود را به دولت و ملت مصر انتقال دهند. با احترام به همه شخصیتهای عالی قدری که نامه به امضای ایشان منتشر شده، گفتنی است تجربه تاریخی حاکی از آن است که در اینگونه موارد که اندیشمندان علمی با اهداف سیاسی به یک شخص حاکم سیاسی – آن هم از یک کشور خارجی – نامه ای بنویسند، چندان نتیجه بخش نمی شود و حاکم سیاسی آن نصایح مشفقانه را پشت گوش می اندازد!... از طرفی در بین این اندیشمندان علمی ایران، اشخاص سیاسی هم مقدم هستند مثل آقایان ولایتی و حداد عادل؛ که ممکن است در بی توجهی آقای مرسی مزید بر علت باشد ... باری، رئیس جمهور مصر را هم باید در نظر گرفت که وی یک شخص متمایل به روابط حسنه با رژیم اسرائیل است و اولین اقدامش هم تجلیل از انور سادات و دومین اقدامش در این باره نوشتن نامه دوستانه به شیمون پرز رئیس دولت غاصب صهیونیستی بود که باعث شد اوضاع مصر آشفته گردد که هنوز هم آرامش نیافته است.
حال با علم به این واقعیتها، نامه دانشمندان ایرانی چه تأثیری در خط و مشی سیاسی و ملی جناب محمد مرسی و تحقق اهداف مورد نظر نامه خواهد داشت، باید منتظر بود. با این حال نامه اساتید ایرانی اقدام قابل تحسینی است. گر چه به نظر می رسد این نامه اگر خطاب به همه اندیشمندان مصر یا اساتید دانشگاه مصر و یا شیخ الازهر نوشته می شد، شاید نتیجه بخش تر می شد، ولی لابد آقایانی که این طرح را در انداخته و متن نامه را تنظیم کرده اند، صدر و ذیل مسأله را هم سنجیده اند!
دیگر اینکه مخاطب این نامه یک ساستمدار مصری و غیر ایرانی است، اما لحن نامه طوری است که انگار آقای مرسی در ایران بزرگ شده و به همه فرازهای سیاسی و تاریخی که در متن نامه به اشاره و تلمیح مد نظر قرار گرفته، آگاهی دارد.
سه دیگر آنکه در مواردی مرسی را از خطر کردن و استقامت در راه احراز استقلال مصر کمی ترسانده اند! مثلا در بند 10 ضمن تعریف از دستاوردهای جمهوری اسلامی، آمده است: «بدین خاطر غرامت سنگینی را پرداخت کرده که از جمله آنها جنگ و تحریم فراگیر و فشار های سیاسی بین المللی است»
خب، آقای مرسی و حتی ملت مصر که نمی خواهند سری را که درد نمی کند، دستمال ببندند و به استقبال جنگ و درگیری بروند.
در کل باید گفت موارد متعددی در این نامه وجود دارد می توانست طور دیگر باشد اما فعلاً به همین مختصر بسنده می شود.
منع: دنیزنیوز www.daniznews.ir
نخبگان سیاسی آذربایجان در دفاع از شهید حاج واقف عبدالله اف بیانیه صادر کردند
بیش از صد نفر از نخبگان سیاسی، مدیران احزاب، اندیشمندان و مخالفان دولت جمهوی آذربایجان در باکو طی بیانیه ای از مبارزات آزادی خواهانه و شخصیت دینی شهید حاج واقف عبدالله اف معاون حزب اسلامی این کشور دفاع کردند.
به گزارش سرویس سیاسی نشریه دنیز، روز چهارشنبه 25 مرداد 91 برابر با 15 آگوست 2012؛ بیانیه 103 نفر از نخبگان سیاسی، مدیران احزاب، اندیشمندان و مخالفان دولت جمهوی آذربایجان در باکو به دفاع از مبارزات، اندیشه ها، آرمان های سیاسی - اجتماعی و شخصیت معنوی شهید حاج واقف عبدالله اف معاون حزب اسلامی این کشور از طریق سایت ها منتشر شد. بیانیه نخبگان سیاسی آذربایجان به دفاع از شهید حاج واقف گرچه کمی دیرتر صادر شده و جا داشت در دوران مبارزه و حبس آن مجاهد مؤمن صادر می شد، با این حال در آستانه اربعین آن مبارز فقید چنین بیانیه ای بی مناسبت نیست. در این بیانیه امضای روسای احزاب سیاسی مخالف دولت، جمعی از روزنامه نگاران مشهور، حقوقدانان، نویسندگان، شعرا و اندیشمندان جمهوری آذربایجان دیده می شود.
گفتنی است حاج واقف عبدالله اف روز 22 تیرماه 91 در زندان رژیم الهام علی یف به شهادت رسید، پیکر آن شهید در زادگاهش روستای »"هوسان« نزدیک باکو به خاک سپرده شد.
منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 20 مورخ 26/5/91
بسیج از دیروز تا امروز (سر مقاله)
(سرمقاله دو هفته نامه «دَنیز» - شماره 5 – مورخ 6/ 9/ 90 – چاپ ارومیه)
بی مقدمه، ماجرا از این قرار بود که وقتی نهاد انقلابی - مردمی «بسیج مستضعفین» بر اساس آرمانهای مقدس انقلاب اسلامی و به دستور رهبر کبیر و فقید انقلاب حضرت امام خمینی در پنجم آذر ماه 58 تشکیل گردید و با شعار «تشکیل ارتش 20 میلیونی» متشکل از تمام اقشار جامعه، آغاز به فعالیت کرد، از همه اقشار و اصناف جامعه انقلابی آن روز ایران جذب این نهاد شورآفرین شدند. جاذبه بسیج در مدت کمی به حالت مجذوبیت – و به تعبیر مولانا: « گداخته شدن از غایت محبت» رسید و این جاذبه در قلوب متلاطم قشر جوان و نوجوان البته بیشتر شعله ور شد که اوج آن را در دوره هشت سال دفاع مقدس مردم ایران در مقابل تجاوز استکبار عالمی به پشتیبانی آمریکا و شوروی و به لوطی بازی صدام بخت برگشته ی افتاده در صد دام، دیدیم و جهانیان دیدند... و بعد از جنگ تحمیلی، بسیج به تدبیر رهبری تبدیل شد به نیروی عظیم ملی و علمی و فرهنگی و تخصصی در تمام ابعاد خدمت به مردم و کشور تحت عنوان « بسیج سازندگی».
خب ، لابد می فرمایید «جناب سر مقاله نویس! این که حکایت تکراری است. امروز و خاصه در این هفته بسیج، بالاخره هر کس به زبانی صفت مدح بسیج می گوید و مقصد خود می پوید و مقصود خویش می جوید! و سلام تو هم لاجرم بی طمع نیست جناب مدیر مسئول! دست بردار از سر ما، سخنی تازه گرت هست بگو گوش کنیم!»
بله، ظاهراً حق با شماست. اما من بنا دارم با نگاهی متفاوت به این موضوع بنگرم، اصلاً نمی خواهم در باب مدح و تعریف این نهاد حرفهای کلیشه ای را ردیف کنم. می خواهم اشاره و تصریحاتی بکنم به برخی منفی بازیها در ارتباط با موضوع بسیج. بی تعارف باید گفت که بسیج از دیروز تا امروز راه درازی را طی کرده و تحولاتی عظیم و حیرت انگیز یافته و از لشکری فداکار نظامی به نیرویی مترقی و قوی و نهادی کاملاً حیاتی و متناسب با نیازهای جامعه تبددیل شده است که نبض زمان را گرفته و نقشی سرنوشت ساز برای کشور و مردم رقم می زند و به هیچ گروه سیاسی و غیر سیاسی باج نمی دهد. با این حال، گاهی برخی تریبونهای وابسته و وابستگان قلم به مزد در تلاش همه جانبه برای مخدوش کردن چهره نظام جمهوری اسلامی ایران، در باره بسیج هم تبلیغاتی خصمانه و سفسطه آمیزی را از سالهای جنگ تحمیلی در بوق و کرنا می گذاشتند از این قماش: «مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران از بین جوانان و نوجوانان کم سن و سال و زیر 18 سال برای بسیج یارگیری می کنند و با سوء استفاده از روحیه هیجان طلب و جنجال پسند دوره جوانی آنان، باعث مرگ و نقص عضو و عقب ماندگی تحصیلی و علمی این قشر بی گناه هم می شوند و اگر در آینده این بسیجیان صاحب شغل و کار و درآمد و موقعیت هم شوند، دارای روحیه ای خشن و نظامی گر و پرخاش جو خواهند بود و بدینگونه حقوق طبیعی و انسانی این جوانان و نو جوانان از سوی نظام جمهوری اسلامی پایمال می گردد و ...» و از این قبیل. اما نه بسیجیان آگاه ما به این قبیل تبلیغات خائنانه وقعی نهادند و نه مردم و مسئولان نظام. امروز نیروی بسیج در ایران اسلامی از ارکان محکم علمی، فرهنگی، اجتماعی و مردمی نظام به شمار می آید. اگر دیروز نیروی بسیج فداکارترین نیروی عرصه دفاع مقدس بود، امروز از کاری ترین نیروهای فداکار در صحنه سازندگی و جنبش نرم افزاری و فکری و دفاعی و تولید دانش و فرهنگ و ارتقای مراتب تخصصی در کشور ماست. امید که این «شجره طیبه» – به تعبیر بنیانگذار بسیج- رفته رفته شاخ و برگ پر بارتری برای ایران به بار آورد. سخن را با جمله ای از مقام معظم رهبری به پایان می برم که می تواند نتیجه و مؤید سخن من باشد: «بسیاری از پیشرفتهای کشور مرهون تفکر بسیجی است.»
مصطفی قلیزاده علیار(مدیر مسئول: 09141151475)
دَنیز منتشر شد
نخستین شماره دو هفته نامه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی « دنیز» به دو زبان فارسی و ترکی روز پنجشنبه 31 شهریور 1390، با مدیر مسئولی و صاحب امتیازی مصطفی قلیزاده علیار در ارومیه منتشر گردید. این نشریه در 8 صفحه و در قطع روزنامه ای، دارای مطالب متنوع اجتماعی و سیاسی و ادبی و تاریخی و دینی و فرهنگی است و در اولین شماره به موضوع فاجعه ملی خشک شدن دریاچه ارومیه بیشر پرداخت شده و تیتر اول آن این عبارت است: « دنیز با پیام دریا آمد». در صفحه 7 این شماره اشعاری به زبان ترکی از شاعران ایران، آذربایجان، ترکیه و کرکوک عراق چاپ شده است.« دَنیز» واژه ای ترکی به معنای دریاست.
«سرخاب»، روزنامه ای رسالت مدار
یک - انتشار هزارمین شمارة روزنامه «سرخاب» (چاپ تبریز) را به جامعة مطبوعاتی، اصحاب فرهنگ قلم و رسانه، شرکت مطبوعاتی سخن نگاران طوبی و همة دست اندرکاران خوب این نشریة خوب روزانه – از آبدارخانه چی تا مدیر مسؤول و سردبیر- تبریک می گویم و آرزو می کنم که هزاره های بعدی آن را با موفقیت و کسب افتخارات جدیدش ببینیم. از خداوند متعال برای همة سروان ارجمند سرخابی بیش از پیش آرزوی توفیق و سلامت دارم.
دو- بنده از بیست سال پیش از دور هم که شده، دستی بر آتش در عرصة مطبوعات کشور دارم. بنابر این بخوبی می دانم که انتشار یک نشریة مسقل و مرتب به صورت روزانه – مثل همین سرخاب - چه زحمات فرساینده ای دارد، آن هم بدون تره خورد کردن به برخی نهادهای رسمی وغیر رسمی ، با دورماندن از جذب مشتریهای تجاری، پرهیز از مصاحبه با افراد متنفذ و چاپ فرمایشات اشخاص متشخص وبی هیچ توسلی به حقه بازی های نان آور و تاجر مإبانة رایج در بین برخی از راهزنان فرهنگی که خود را به صف روزنامه نگاران زده اند!... و سرخاب بحق در این مدت خود را به آن ارزشهای مسقل بودن که اشاره کردم، آراسته و از ننگ و نامهایی که گفتم، پاک مانده است. من از انتشار پیش شماره ها و نخستین شمارة رسمی سرخاب تا به حال که شمارة 995 آن (یکشنبه 7 / 9 / 89) را پیش رو دارم ، به لطف دوستان سرخابی اکثر شماره های آن را دیده و اغلب مطالبش را خوانده ام و با منش عزتمندانة متصدیان سرخاب هم از نزدیک آشنایم. پس – بَیْنی و بینَ الله – این روزنامه را بحق یک روزنامة رسالت مدار و تعهد گستر می دانم که در مسیر انجام رسالت روزنامه نگاری وفادار و پایدار مانده است، یعنی متعهد ماندن به بیان آرمانهای ملی و معنوی ملت و نشر بیداری و ارائه راهکارهای بکر و همه جانبه در جهت پیشرفت مادی و معنوی ملت و کشور و دولت و داشتن انتقادهای کارشناسانه و سازنده با نیت خیرخواهانه. من سرخاب را چنین روزنامه دیده ام.
سه – روزنامة سرخاب بر پیشانی همیشگی اش – شما بخوانید:« لوگو» بر وزن «هوگو»!ـ خود را « روزنامة فرهنگی، اجتماعی، سیاسی » معرفی کرده است. به این شعارش هم به نظر می رسد کمابیش پایبند بوده و اگر به ندرت رگه های سیاسی و اجتماعی مثلاً بر فرهنگی بودنش چربیده آن هم چندان ایرادی ندارد با لحاظ « النّادرُ کالمعدوم »!. در این میان نشر ارزشهای دینی، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، آرمانهای امام خمینی و مقام معظم رهبری را از مطالب ارزشمند و هر روزة سرخاب دیده ام.
چهار – امید که پایگاه اینترنتی سرخاب فعالتر از اینکه هست، باشد. ان شاءالله تعالی
مصطفی قلی زاده علیار- ارومیه