شاعران ارومیه از پیشروان شعر انقلاب اسلامی بودند
کانون شعر و ادب حوزه هنری آذربایجان غربی برنامه این هفته خود را بعد از ظهر چهارشنبه 18 بهمن به بررسی شعر انقلاب اسلامی در استان و شهر ارومیه اختصاص داد. به گزارش خبرنگار سایت دنیزنیوز از ارومیه، در ابتدای این نشست ادبی که با حضور دهها تن از شاعران شهر برپا گردیده بود، مسئول واحد آفرینش های ادبی حوزه هنری آذربایجان غربی با تبریک فرا رسیدن دهه فجر انقلاب اسلامی، گفت: انقلاب اسلامی ایران به برکت فرهنگ غنی خود، توانست در تمام عرصه های هنر به ویژه ادبیات تأثیری عمیق و پایدار بگذارد و ادبیاتی خاص خود را پدید آورد.
مصطفی قلیزاده علیار تأکید کرد: همزمان با شاعران و نویسندگان کشوری، نقش شاعران و نویسندگان ارومیه و استان آذر بایجان غربی هم در ادبیات انقلاب اسلامی در این استان بسیار مؤثر بوده و هست.
وی افزود: شعرا و نویسندگان آذربایجان غربی با الهام از فرهنگ غنی اسلام و انقلاب، آثاری قابل توجه به زبانهای آذر بایجانی، فارسی و کردی آفریدند، اما متأسفانه در تاریخ ادبیات معاصر مجهول مانده که باید بیشتر مطرح و معرفی گردد.
شاهرخ رضوانی از شاعران پیش کسوت ارومیه هم طی سخنانی در موضوع مشارکت جدی شعرا و اهل قلم ارومیه و استان آذربایجان غربی در پدید آمدن و شکل یافتن ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تصریح کرد: شاعران انقلابی و متعهد این خطه از کشورمان، سالها قبل از انقلاب اسلامی آثاری انقلابی و تأثیرگذار با گرایش های مختلف در جهت بیداری مردم و مبارزه با رژیم شاه داشتند که با وقوع انقلاب اسلامی ادبیات و اندیشه و آثار این شاعران و نویسندگان غنی تر شد و با الهام از انقلاب و رهبری آن توانست در خدمت اسلام،انقلاب و دفاع مقدس باشد.
رضوانی افزود: کسانی چون بیت الله جعفری، تنها، علی صدر، دانش فروز، شامی و ... از پیشروان این حرکت ادبی، اجتماعی و انقلابی در ارومیه در اوایل انقلاب و دهه شصت بودند و آثاری ارزشمند داشتند و دارند.
در ادامه این برنامه شاعران حاضر در جلسه به قرائت اشعار خود به زبان آذری و فارسی پرداختند، غلامرضا دانش فروز، غلامعلی کریمی، علی رحمانی، ویدا کبیری، زهرا کریم زادگان، علی همای پناه، فرشید فرشیدفر، سیروس فرجی نژاد، حمید اکبری و ... از جمله این شاعران بودند.
گفتنی است برخی اشعار قرائت شده مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
منبع: سایت دنیزنیوز www.daniznews.ir
وفالی کؤپک (تمثیل)
استاد محمود صادقپور«شامی» - اورمیه
بیراووچو آتینی چاپیردی یولدا
چیگنین ده توفنگی، یانین دا کؤپک
کؤپک نئجه کؤپک؟ ایرنگی آلا
گؤزلری میرواری تؤک لری ایپک
شیکارا گئدنده تازی دان یئیین
عین اصلان کیمی بئل، بوخون، کؤره ک
قاچیب گتیرردی ووران قوشلاری
هردن صاحابیلا ائیله ردی هَنـَک
اوگون ده شیکاردان گلیردی اونلار
ایت آتین دالیجا قاچاراق زیرک
گؤردو صاحابی نین دوشدو خورجونو
ایچینده پول، قیزیل وارایمیش دئمک
کیشی نین اولمادی بوندان خبری
نییه کی اوچوردی آت مثل کولک
دئدی اؤز اؤزونه او وفالی ایت:
بو ایشی من اونا قاندیرام گره ک
هوروب، میریلدادی، آتیلیب دوشدو
هر اویون چیخارتدی زای اولدو امک
یئیه سی سؤیله دی: بونا نه اولوب؟!
یقین قودوروبدور یوخدور داها شک
اونو گولله له دی قوش توفنگی له
دئدی: بیر قودوزدی اؤلر به در ک
بلی او ایتینی اؤلدوروب گئتدی
آمما ایشین سونو نه اولدو گؤره ک:
آتی چاپا- چاپا چاتدی ائوینه
خورجونو گؤرمه دی سیخیلدی اؤره ک
هر ایکی الینی چالدی باشینا
دئدی: یازیق اولدوم آخیر ای فلک
آختاریب تاپماغا گئری قاییتدی
نه گوردو؟ یول اوسته قالیب او جمدک
اؤلوسوده اونون گؤزه تچیسی دیر
خورجونو دیشینده ساخلاییب هـَلـَک!
سؤیله دی: من سنی اؤلدوردوم، آمما
سن منی آتمادین جان وئره نه دک
نییه ووردوم سنی سینایدی الیم
نئجه باخیم سنه؟ کور اولسون ببک
دوشوب قوجاقلادی اونون باشینی
بولوت کیمی توتقون اؤره گی کؤوره ک
زارها- زار آغلادی اولدو پشیمان
دئدی اؤز اؤونه: بو جزاندی چک
«شامی» آدام اوغلو چیی سوت امیب دیر
اونا بئل باغلاما، کلک دیر،کلک
بعضی آدام لاردان ایت وفالی دیر
بیر عؤمور اونوتماز یئسه بیر چؤره ک.
نگاهی به شعر شامی - 3 ( ترجمه)
شاهرخ رضوانی
بمان شاعر!
ترجمه فارسی شعر " کندیمیزدن آیریلاندا " (هنگام جدایی از روستایمان)
سروده ی محمود صادقپور (شامی)
مترجم : شاهرخ رضوانی
بقیه ترجمه
سحر گه روبرو گردید با من نگاری شوخ چشم کوزه بر دوش
چو دیدم بافه های زلف او را ز دیدارش شدم سر مست و مدهوش
**
در آن وقت و مکان با چشم گریان نگاهم کرد آن خوشروی فتّان
نگاه فتنه انگیزش به من گفت سخن هایی حزین از درد هجران
**
کلامش اینچنین می گشت جاری بمان شاعر بمان در روستایت
مکن دوری ز آغوش طبیعت دلم را شاد کن از نغمه هایت
مردّد گشتم از رفتن در آن دم نگار نازنین چون راه را بست
و پنهان از نگاهم اشک ها ریخت به خود گفتم که راه دیگری هست؟
**
بمانم یا نمانم مانده بودم چه گویم در جواب آن فریبا
بدو گفتم نخواهم برد از یاد طبیعت را ، شما را ، روستا را
**
و رودی که در آنجا بود جاری خروشان گشت و گفتا وای، ای وای
نباید دائما یکجا بمانی سفر کن این زمان برخیز از جای
بیا دیگر در این خطّه نمانیم بیا تا سمت دریاها برانیم
**
نباید ماند، باید تاخت اکنون تمام جاده ها گفتند با من
مبادا آن پری روی فسونکار پشیمانت کند از عزم رفتن
نهفته در وجودت جان والا نمی گنجی تو در آبادی ما
**
از آغوش طبیعت می گریزم مسیرم از رهی پر سنگ و خار است
بسان ابر بغض آلود و غمگین در این ره چشمهایم اشکبار است
**
نشاط انگیز و گلگون روستایم نگاهم می کند با چشم گریان
من و او دور می گردیم از هم رسیده موسم غمگین هجران
**
نظر می افکنم بر راه رفته زمان رفتنم با حسرت و آه
بگوشم می رسد هنگام رفتن صدای کوچه و دیوار این راه
بمان شاعر مبر از بیاد ما را نمی بینی مگر این گریه ها را
منبع: دو هفته نامه "دنیز" شماره 17 مورخ 7/4/91 – چاپ ارومیه
نگاهی به شعر شامی - 2( ترجمه)
شاهرخ رضوانی
بمان شاعر!
ترجمه فارسی شعر " کندیمیزدن آیریلاندا " (هنگام جدایی از روستایمان)
سروده ی محمود صادقپور (شامی)
مترجم : شاهرخ رضوانی
از آغوش طبیعت می گریزم مسیرم از رهی پر سنگ و خاراست
بسان ابر بغض آلود و غمگین در این ره چشمهایم اشکبار است
**
نگاهم می کند با چشم حسرت نشاط انگیز و گلگون روستایم
منم فرزند او ، او نیز مادر سرود هجرتم را می سرایم
**
درختی شاخه گسترده است اینجا که راهم را بگیرد تا بمانم
تو گوئی دختری خوشرو و زیباست که حلقه می زند بر بازوانم
**
درخت خوش صدای خوب منظر چنین گوید به من با مهربانی
مرو ای نغمه ساز زندگانی تو باید تا ابد اینجا بمانی
**
هزاران مرغ زیبای طبیعت به من نزدیک می گردند اینجا
بمان شاعر، بمان در خانه ی خود همه گویند با من این سخن را
**
شکفته غنچه های روستایم شکوه انگیز و زیبایند و طنّاز
نمی خواهند از من دور باشند شگفتی های این دنیای پرراز
**
به هنگام عبور از کوهساران هزاران صخره می گیرند راهم
همه از رفتن من اشکبارند درخت و باغ و رود و چشمه ها هم
بمن گویند هر یک این سخن را مرو شاعر از این گلزار زیبا
**
به من چسبیده خاری از گل سرخ که می گوید مرا اینجا بمانم
چرا عزم سفر داری از اینجا تو هستی شیره ی روح و روانم
**
هوا و آسمان و ابرها نیز همه طوفانی و پر اشک و آهند
و صد ها صخره و دیوار و تپه برای رفتن من سدّ راهند
**
و می پیچند پیچک های پیچان برای ماندن من ، دور پایم
صدای باد می آید ز هر سو پر است از این نوا ها گوش هایم
چرا عزم سفر داری از اینجا بما ن شاعر ، مبر از یاد ما را
ادامه ترجمه را در قسمت بعدی بخوانید
منبع: دو هفته نامه "دنیز " شماره 17 مورخ 7/4/91 – چاپ ارومیه
نگاهی به شعر شامی
نوشته شاهرخ رضوانی
شاعر بنام ارومیه جناب محمود صادق پور متخلص به "شامی"شهره خاص وعام این دیار است.شامی در قالبهای سنتی شعر ترکی بخصوص در قالب "قوشما" که قالبی است به مراتب جا افتاده تراز غزل، تازگی ها و شگفتی هایی با تصاویر پر نقش و نگار می آفریند و تازگی حاصل تعامل حساس شاعر با زندگی و طبیعت است به طوری که مخاطبانش را به حیرت می اندازد. شامی هنرمندی است که با فصاحت وبلاغتش هم شاعر است و هم عاشیق و عاشق. تمام توانایی اش را در سرودن چنین قوشماهای دلنشینی به کار می گیرد. او خطاب به عاشیق های آذربایجان می گوید:
من ائل شاعری یم، سن ائل عاشیقی
سن منه الهام وئر،من ده سنه سؤز
چال سازی مجلسین اول یاراشیقی
من سازا سؤز وئریم،ساز دا منه سؤز
باید قدر این گوهر یکدانه را بدانیم اگرهم در ترازوی نقدش میگذاریم حق مطلب را درباره اش بگوییم با این مقدمه پرسشی را مطرح میکنم چرا باید شامی را دوست بداریم وشعرش را ببوسیم وبر طاق چشمانمان بگذاریم پاسخ های من در برابر این پرسشها چنین خواهد بود در سطور بعدی این نوشته:نخست اینکه شامی با زبان شیوای ترکی آذربایجانی این دیار و زادگاهش شعر می سراید، نه با زبان ترکی استانبولی و زبان معاصر و تحریری جمهوری آذربایجان. بخاطر این است که هم خواص و هم عوام شعر او را که تبدیل به زبان ادبی ترکی این دیار شده به راحتی می پذیرند و از آن لذت می برند وزبان به تحسینش می گشایند. چرا که او سبکی تازه در گفتاراین زبان ایجاد می کند که بعد از شهریار عشق آتشین او به زبان مادری بدون تکیه به زبان یا لهجه های دیگر روشن می شود:
هارا قاچیرسینیز کؤچری قوشلار
ایندی کی ائل لرین یامان چاغی دیر
ایگیت اولان مگروطنی بوشلار
گـؤرنده مملکت غم دوستاغی دیـر
شامی در آفریدن اشعار ترکی خود مقلد و دنباله رو هیچ شاعر نشده وبه سبک گفتاری خاص و زبان مستقل و ویژه ای رسیده است. او با مطالعه عمیق اشعار شعرای بزرگ آذربایجان مانند حکیم فضولی، نسیمی، نباتی، نظامی، ملا پناه واقف، سهند و شهریار به زبان و اندیشه ای خاص خود دست یافته و کانونی از عناصر خیال و عاطفه شاعرانه در کلامش برافروخته که روشنایی هایش تشبیهات و تخیلات وترکیبات و ساختار زبانی شیواست.
گوتور سازی باس باغرینا چال عاشیق
قوی ائشیدیب بولبول اولسون لال، عاشیق
ائله چال کی بوتون غـملر داغـیلسـین
شراب کیمی وئرسین بیزه حـال ، عاشـیق
شامی شاعری طبیعت گراست و شیفته مناظر و تابلوهای طبیعت روستا. چرا که او در آغوش طبیعت رشد یافته، اتصال او به این دنیای شگفت انگیزباعث شده اشعاری زلال در وصف زیبایی های طبیعت دلربا سروده است. سروده هایی که از دل برخاسته، لاجرم بر دلها هم می نشیند. قطعاتی مانند: "آی ایشقیندا"، "کت جویزی" و "کندیمیزدن آیریلاندا" نمونه های درخشان از این گونه آثار شامی ست که بر تارک دیوان او فروغ افکنده اند. بنابراین می توان گفت شهرنشینی امروزی این شاعر وصله ناجوری بر تن و قامت شاعرانه اوست. شامی در عین اینکه شیفته طبیعت و شگفتی های خلقت است، رگه های از رئالیسم هم در لایه های ضمیر نا خود آکاهش دارد که او را به سوی زندگی شهرنشینی سوق داده و سالهاست که پذیرفته است از نعمات و تمتعات زندگی متمدن هم برخوردار شود، هرچند این نوع زندگی با آرمانها و ایده آل های رمانتیکی او سازگار نمی آیند واحساسها و رویا ها و باور های عاشقانه او را سرکوب می کنند. چرا که او هم مانند ژان ژاک روسو ایده آلش بازگشت به زندگی در جامعه روستایی است. با این وصف شامی شاعری فیلسوف نیست، بلکه انسانی است که آرمانش وصف زیبای های زندگی است. اما چنین هم نیست که عنصر اندیشه در شعر او غایب باشد نگاه متافیزکی طبیعت گرانه او همیشه شاعر را در برابر کائنات به حیرت انداخته به طوری که در نخستین کتاب مجموعه شعرش "طبیعتین قوینوندا" شامی طبیعت را یک معما می داند:
مئشه سنفونسی جیر جیرا سسی
چیچک لرین عطری ،ییلین نفسی
گئجه قوشلاری نین حزین نغمه سی
آرتیریر حیرتی آی ایشیقیندا
شامی شاعر حماسه سراست و اشعار حماسی هم می سراید او در این منظومه هایش به توصیف قهرمانانی چون کوراوغولو، قاچاق نبی، دده قورقود، ستارخان، می پردازد و آرزو می کند ای کاش این سلسله عاشقان در متن زندگی ما وجود داشتند:
شانلی کوراوغونون یوردودور بورا
همیشه دونیادا باشی اوجادیر
بسله ییب قوینوندا شاه خطایی نی
شعرله، شمشیر له آدی قوشادیر
بسیاری از اشعار چاپ نشده شامی گنجینه های از فرهنگ فولکلوریک آذربایجان است که بایاتی ها و ضرب المثل های رایج وجاری بین مردم را در بر می گیرند. این بخش از اشعار ا شاعر او را به اوج قله ای که خود آرزویش را دارد، خواهد رساند:
داغلار آشیب چوخ دنیزلر اوزموشم
چوخ کئچمیشم دره، تپه، باغ، مئشه
دیرماشیرام بیرذیروه نین باشینا
آزقالیبدیر الیم چاتا گونشه
شامی گاهی شعر طنز هم می سراید گاهی هم هجویات ومدحیاتی برای دوستان و نادوستانش.
و نکته آخر اینکه شامی استاد شعر ترکی در ارومیه راهش را یافته و بهترن اشعارش را هم ساخته و هویت شاعرانه او هم شکل گرفته است. خوانندگان و دوستداران شعرش از کلام او لذت می برند منتقدانش نیز باید با نقد زیبا شناسی کلاسیک به سنجش کارهای او بپردازند. و در آخر این جستار نامه، از زبان خود شامی چنین می گویم:
منه الهام وئره ر ساکت گئجه لر
کندین طبیعتی آی ایشیقیندا
اؤزگه عالمی وار گوره سن اگر
بوعجیب خلقتی آی ایشیقندا
منبع: دو هفته نامه "دنیز" شماره 17 مورخ 7/4/91 – چاپ ارومیه