بیت آرزوها
شاعر عرب «أمین الریحانی» چه زیبا سرود:
«ما کلُّ ما یتمنّی المرءُ یُدْرِکُهُ
تجری الریاحُ بما لا تشتهی السُّفُنُ»
ترجمه: اینطور نیست که انسان هرچه آرزو کند، به آن دست یابد، مگر نه این است که گاه باد بر خلاف حرکت کشتی می وزد
شعر دل
مهناز صابونی
حتی دل واژه تنگ است از عشق بالی بگیرد
می خواهد از شعر حافظ با قهوه فالی بگیرد
حتی قلم بغض کرده در بیتهای پریشان
می خواهد از او سراغی در این حوالی بگیرد
آنقدر سرگرم عشقم با واژه های تَرِ دل
کاین شعر می خواهد از من عکس خیالی بگیرد
در سینه دارم شکایت هر چند از دوری او
می ترسم – اما - بگویم از من ملالی بگیرد
ای کاش شعر دل من، آن قدر می رفت بالا
تا بین دلدادگانش یک جای خالی بگیرد
شعر معاصر ایران: سه شعر از رؤیا شاه حسین زاده بخش ادبی دنیزنیوز: سومین کتاب از مجموعه شعرهای آزاد شاعر معاصر ارومیه ای خانم رویا شاه حسینزاده تحت عنوان «باید از یاد من بروی» اخیراً در قطع رقعی و 72 صفحه ای از سوی انتشارات هنر رسانه اردی بهشت در تهران منتشر شده است. سه شعر از این کتاب را می خوانیم:
(11) دنیا گرفتار است دنیا گرفتار است و ما شبها چای مینوشیم به اخبار کشت و کشتار گوش میدهیم زخمهای دنیا را میبینیم اما - همچنان – تنها از عشق و تنها از عشق میترسیم.
(29) دل، خیابان نیست که گرفتنش راهبندان بزرگی بخواهد کوچک است زود میگیرد!
(42) گلولهها در خبرها شلیک میشوند در گوشهای دور از زمین، من اینجا قلبم تیر میکشد؛ زمینلرزهها در خبرها اتفاق میافتند در گوشهای دیگر، من اینجا قلبم میلرزد؛ سربازی که خونش روی دوربین پاشیده ممکن بود پسر من باشد اگر با فاصلهی دیگری از نصفالنهار مادر شده بودم. منبع: سایت: دنیزنیوز Daniznews.ir |
خنده های فالش
منتشر شد
دنیزنیوز: مجموعه اشعار فارسی طنز سعید سلیمان پور (بوالفضول الشعراء) تحت عنوان «خنده های فالش» از سوی انتشارات سوره مهر حوزه هنری در تهران منتشر گردید. سعید سلیمان پور از شاعران توانمند ارومیه و از طنزپردازان مطرح کشوری است که در چند سال اخیر با شعرهای طنزش شناخته شده و اشعارش علاوه بر وبلاگ شخصی در برخی مطبوعات اجتماعی – ادبی بومی و مرکزی و جُنگهای ادبی منتشر شده است. وی متولد 1351، اهل ارومیه، مدرس دانشگاه، مسئول دفتر طنز ارومیه و دانشجوی دکترای ادبیات فارسی است.
سلیمان پور شاید نخستین شاعر ارومیه ای باشد که در عرصه شعر طنز، مجموعه شعری مستقل منتشر می کند. درون مایه و موضوعات شاعر «خنده های فالش» در این کتاب، مسائل سیاسی، اجتماعی، اخلاق اجتماعی و حتی موضوعات دینی است و نشان می دهد که شاعر این مجموعه از اهالی این زمان است و کمتر موضوع مهمی از نظر تیز و دقیق شاعر طنزپرداز دور می ماند، از این دیدگاه «خنده های فالش» از خیلی از مجموعه های طنز معاصر متفاوت می نماید. خنده های فالش زبانی ساده و در عین حال پخته دارد، تصاویر بدیعی، فوران عاطفه و احساس، موسیقی درونی شعرها، استحکام ترکیبات و جملات، وسعت اطلاعات شاعر، توان ریزبینی، انتقاد تلخ، سواد و احاطه ادبی و قدرت طنزپردازی وی از شاخصه های کتاب خنده های فالش است. شعر بی ربط از این مجموعه را باهم می خوانیم:
شعر بی ربط
ربطی به ادیسون ندارد
که خرمن های ما را برق می گیرد
ربطی به نیوتن ندارد
که سیب های ما از چشم بازار می افتند
ربطی به گالیله ندارد
که دلالها می بَرند و زمین دور سرمان می چرخد
ربطی به پِترُس ندارد
که فداکارانه از پشت میزت،
انگشت در سوراخ سدهای افتتاح نشده می کنی!
ربطی به من ندارد
که در آستانه ی انتخابات ،
مشکلات کشاورزان را شعر کرده ای!
.............
روزومه ی انتخاباتی!
کاندیدا بودن آخ چه حالی داره
حدس وگمون و احتمالی داره
کیف سخنرانی و قصـه گفتن
یعنی زیـاد گفتن و کـم شنفتن:
کاندیدای مخلص و بـا مرامم
برگـه ی رایت رو بکـن به نامم
من خادم شـمام و خاک پاتـون
نطقای خوب خوب می کنم براتون!
اهداف مـن: تحـول اساسی!
افکـار مـن: اند دموکراسی!
حامی مـن: یـه آدم حسـابی!
ستـاد مـن: جنب چلوکبابی!
صورت من: نگو کـه عین ماهه!
سیرت مـن : محاسنم گواهه!
لباس من: پیرهـن روی شلـوار
جنس لباس: تلفیق چیت و چلـوار!
مدرک مـن : مدیریت برخـورد
محل اخذش : حومـه ی آکسفـورد!
حالا یه خرده میگـم از سوابق
کف نکنین ، خلایق هـر چی لایق
زمون شـاه : مخفی و در تقیه
تـو انقلاب : مشـوق بقیه
زمون جنگ: از نیروهای آنکال
تـوی صف نمـاز جمعـه فعال!
جناح من: مخلوطی ازچپ وراست
تعامـل سیاسی ، بی کم وکاست
راست اصولگـرا، همـوژنیزه!
دوم خـردادی پاستـوریـزه!
با چپیـا راست و حسینی جفتم!
بـا راستیـام خدایی چپ نیفتم!
خوبه کسی بیاد به مـا بد کنه ؟
صلاحیت حاجیتـو رد کنـه؟
هر کی بهش دست بزنه، رد بشه
شاپـره نیشش اگـه زد حقشـه!
این ماشینو که افتاده به فس فس
هولش بدین تـا برسم به مجلس
من خادم شـمام و خاک پاتون
نطقای خوب خوب می کنم براتون!...
شاعری خم می شد...
مرحوم دکتر سید حسن حسینی
شاعری خم می شد
منشی قبله عالم
می شد!
شاعری
وام گرفت
شعرش آرام گرفت!
شاعری قبلهنما را گم کرد
سجده بر
مردم کرد!
شاعری روی زمین
سیب سرخی را دید
زیر لب فاتحهای خواند و گذشت.
شاعری رفت به ده
برکت از گندم رفت
کدخدا شاعر شد!
(از کتاب نوشداروی طرح ژنریک)