شعری از اکبر حمیدی علیار، تقدیم به حاج علی اکرام
یادداشت (خاطره ای از ماجرای نگارش « خاطرات حاج علی اکرام » برای نخستین بار)
حاج علی اکرام علیزاده ناردارانی رهبر جنبش اسلامی معاصر جمهوری آذربایجان امروزه از شخصیتهای مجاهد و شناخته شده جهان و از طرفداران انقلاب اسلامی ایران است. من گرچه از اوایل دهه 1990 او را می شناختم، اما در اسفند 1383 ( مارس 2005) در باکو و در جریان همایش بزرگداشت صراف تبریزی (شاعر معروف اهل بیت) با وی برای اولین دیدار کردم و با دوستان ایرانی همایش صراف به دعوت حاج علی اکرام به ضیافت شامی در خانه اش مهمان شدیم. از همان روز تصمیم گرفتم خاطرات دوران مبارزات این مبارز اسلامی را در کتابی بنویسم. صحبت کوتاهی هم با هم در این موضوع کردیم. من آمدم و طرح نگارش کتاب را به مرکز اسناد انقلاب اسلامی ارائه کردم که مورد توافق گرفت. اما آمدن حاجی به ایران و انجام چنان گفتگویی مفصل طول کشید. یک سال بعد در بهمن 1384 در بیمارستان شهید شوریده تهران به عیادت حاج علی اکرام رفتم. حاصل آن دیدار یک ساعته مصاحبه ای شد تحت عنوان«مردی به رنگ اباذر» و به قلم « عبدالحسین شهیدی»! که در برخی نشریات ( فرهنگ کوثر شماره 72 – قم؛ هفته نامه امانت - ارومیه، بهار 1385 در 5 قسمت) و برخی سایتهای معتبر منتشر گردید و این اولین گفتگوی نسبتاً طولانی و واقعی از زبان خود حاج علی اکرام بود که در ایران چاپ می شد نه ساخته و پرداخته مصاحبه کننده ها با اغراض سیاسی یا صنفی و ... و به نام او!....بگذریم. در پی آن دیدار کوتاه بیمارستانی ، بر اساس قراری که یک سال پیش در اسفند 1383 در باکو و در منزل حاجی با هم و بیشتر به نیت انجام وظیفه ای که بر زمین مانده بود، گذاشته بودیم ، دیدارها و گفتگوهای مفصلی را در موضوع زندگی و مبارزات وی انجام دادیم که حاصل آنها کتاب «خاطرات حاج علی اکرام علی اف رهبر اسلامگرایان جمهوری آذربایجان» به قلم عبدالحسین شهیدی ارسباران (تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پاییز 1385) شد، به همت این حقیر، بزرگواری خانواده حاج علی اکرام و پایمردی آقایان حجت الاسلام و المسلمین روح الله حسینیان و دکتر علی شیرخانی. کتاب خاطرات حاج علی اکرام آیینه ای از تأثیر درخشان انقلاب اسلامی در خارج از ایران و در یک کشور مسلمان شیعی مذهب (آذربایجان)است و جنبه طرفداری از جمهوری اسلامی ایران و رهبری داهیانه آن و نیز جنبه ضدّ آمریکایی و ضدّ اسرائیلی این کتاب به صورت خیلی بارز به چشم می خورد. بنابر این عصبانیت طرفداران آمریکا و اسرائیل در جمهوری آذربایجان از انتشار این کتاب طبیعی می نمود، اما شکم درد گرفتن برخی از افراد یا نیروهای مدعی در داخل ایران از بابت انتشار این کتاب، تقریباً جای تعجب بود! و ... بگذریم که جای شرح ماجرا اینجا نیست. باری خاطرات حاج علی اکرام نخستین کتابی بود در معرفی جنبش اسلامی معاصر جمهوری آذربایجان که در ایران و بلکه در جهان منتشر می شد. امسال (1389) هم نامه های دوران حبس حاج علی اکرام در کتابی تحت عنوان«نامه هایی از زندان» در ارومیه به همت اداره کل تبلیغات اسلامی آذربایجان و توسط نشر یاز با ترجمه اینجانب منتشر گردید که در واقع مکمِّل کتاب خاطرات این رهبر مسلمان و مبارز است.
چندی پیش آخرین دیداری که با حاج علی اکرام داشتم،روز پنجشنبه 12 اسفند 89 بود که به همراه دوست شاعرم «اکبر حمیدی علیار» به عیادت حاجی در بیمارستان «بقیه الله» تهران رفتم. اکبر حمیدی نخستین بار بود که حاجی را می دید و قبلاً خاطرات او را خوانده بود و مشتاق دیدارش بود. پس از این دیدار شعری کوتاه و سراسر احساس به زبان آذربایجانی در عرض ارادت به حاج علی اکرام سرود که در اینجا با هم می خوانیم و عکسشان را هم در پیشانی این مطلب می بینیم:
حاج علی اکرامین شرفینه
سن گؤزل، درد اهلی سن، من آنلادیم گؤزدن، سنی
سئوگی پایین وار، تانیر هر بیر گؤرن اوزدن سنی
عشقین اوزره چوخ جفالار چکمیسن معلوم دور
عارف آنلار صحبتینده بیر نئچه سؤزدن سنی
عشقه قوللوق ائیله مک هر بیر کسه قسمت دئییل
یار اؤزو سئچمیش عزیزیم اللی دن، یوزدن سنی
وصلینه واردیقدا گؤردوم بیر غریبه معجزه
تانری یاپمیش یاری شکّر یاری دا دوزدان سنی
وصفه گلمز همت ایله گونشه اوچماقداسان
قار- قیروو، توفان سالانماز هئچ زامان دیزدن سنی
سن اومود تینگی، خزانلار دوشمنی، یاز جارچیسی
آییرا بیلمز پاییز یا قیش اؤزو یازدان سنی
بیر دوعا ایله «حمیدی» سون قویور اؤز شعرینه:
عؤمرون آرتیق اولسون، آلله آلماسین بیزدن سنی.
اکبر حمیدی علیار- اسفند89 / تهران