تشکر و اعتذار
به سوگ لاله گر اینگونه داغ خواهم دید
به عمر کوته خود مرگ باغ خواهم دید! (استاد علی معلم)
بدین وسیله از همه اشخاص و دوستان و نهادها و ادارات و مطبوعات و تشکلاتی که از دور و نزدیک، در سوگ خواهرم لاله – رحمه الله علیها- به طرق مختلف تسلیت گفتند و اظهار همدردی کردند و بنده و سایر بازماندگان را مورد مهر و محبت قرار دادند و موجب تسکین دلهای شکسته شدند، تشکر می کنم و از اینکه ممکن نیست به حضور تک تک بزرگواران شرفیاب شده از نزدیک سپاس گویم، اعتذار می کنم. همچنین در ارسال پیامک تشکرآمیز به نام هر یک از سروران عزیز نیز ممکن است بعضی ها فراموش شوند و از طرفی تفکیک و تبعیض هم درست نیست، امیدوارم این سپاسگزاری در فضای مجازی را از ما ( خانوادهای قلیزاده علیار، طهماسبی، آقایی، باباپور و اندامی) بپذیرند. ما برای همه این عزیزان گرامی از خداوند متعال موفقیت و شادکامی آرزومندیم. امید که آفریدگار حیات و ممات، خود پاداشی نیکوتر از تشکر خشک و خالی ما، به همه ایشان عنایت فرماید و خود و بستگانشان را بسلامت دارد. آمین
مصطفی قلیزاده علیار
انسانی دوست داشتنی
(به یاد بهرام رجبی)
از: حیدرعلی طهماسبی
شادروان بهرام رجبی ، انسانی خوش مشرب و جذاب بود؛ کسی از همراهی و دوستی با وی سیر نمی شد. من وقتی به او و خاطراتی که از او دارم می اندیشم، بیشتر متعجب می شوم که چگونه یک نفر این همه هنر را یکجا جمع کرده بود. هنر انسان بودن، با انصاف بودن، باسواد بودن، خوش ذوق و شاعر بودن، اهل مطالعه، اهل کار سخت اعم از کشاورزی، بتن کاری، نجاری، امور برق، سیم کشی و...
از همه مهم تر اخلاق نیک و پسندیده ای بود. یادم هست یک روز از ارومیه به شهرستان اهر رفته بودم و کار اداری داشتم . سوار یک تاکسی شدم. راننده چون فهمید همولایتی و دوست بهرام رجبی هستم، خیلی با من گرم گرفت و از اخلاق و جوانمردی مرحوم آقا بهرام خیلی تعریف و تمجید کرد. من خیلی تعجب کردم و با خود می گفتم چطور شده که ما بهرام را در این حد نمی شناسیم . این مرد قدرشناس اهری وی را بهتر از من می شناسد. وقتی در مقصد پیاده شدم، راننده تاکسی را دراختیارم گذاشت و گفت: به خاطر احترام آقا بهرام و حقی که او در گردن من دارد، به همه همولایتی ها و دوستان او احترام قائلم، شما هم با ماشین من برو کارت را تمام کن و برگرد به فلان آدرس که منزل من آنجاست، ناهار هم در خدمت شما هستیم.....
این برای من یک خاطره دل انگیز و جالبی بود که مردم یک منطقه در شهرها و روستاها ی دور و نزدیک حتی به نام بهرام رجبی احترام می گذاشتند. وقتی این خاطره را به خود آن مرحوم هم نقل کردم، بی آنکه خود را گم کند، فقط تبسم کرد.
(منبع: دنیز، شماره 10، ویژه نامه – مورخ 30 /11 /90)