نون برخی توی دفاع مقدسه!
نویسنده: حسین غفاری (وبلاگ بید مشک - پنجشنبه 13 شهریور 93)
آقای فرج زاده [فرجی زاده] از بنیاد حفظ آثار [آذربایجان غربی] زنگ زد که در تبریز برنامه ای در خصوص خاطره نگاری گذاشته اند و قرار شد با چند نویسنده عازم آنجا شویم.
زندگی دوگانه
حسین غفاری
hossin.mihanblog.com
سلام. این نوشته خوب را در یک جا دیدم حیفم آمد شما هم نخوانید- ح.غ
بالماسکه (به فرانسوی: Bal masqué ) نوعی مراسم جشن است که مدعوین با لباس مبدل و نقاب در آن شرکت میکنند. از ویژگیهای جشن بالماسکه شناخته نشدن افراد شرکت کننده در آن است. میهمانیها و مراسم بالماسکه، دارای اصالتی تاریخی در قاره اروپا است و ریشههای آن به سدههای میانه بر میگردد.
برخی از دردهای جامعه است که سالها به آن عادت کردهایم. نخستین درد، تفکری است که می گوید یک فرد یا باید از همه لحاظ الگو باشد یا اساساً الگو نیست. تفکری که انسانها را «همه» یا «هیچ» می کند. تفکری که هرگز نمی پذیرد انسانها، «مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها» هستند و اساساً «انسان بودن» یعنی ترکیب این دو؛ که اگر چنین نبود، یا شیطان بودیم و یا فرشته.
این تفکر هزینه های زیادی را به جامعه ما تحمیل کرده است. برای جستجوی الگو نیازمند باستان شناسی تاریخی هستیم. جستجوی کسانی چنان دوردست، که بدیهایشان محو شده و تنها فسیلی از خوبی هایشان بر جای مانده باشد تا جایی که انوشیروان را عادل می پنداریم. در اثر همین تفکر است که از انسانهای زنده تقدیر و تجلیل نمی کنیم. چه آنکه می ترسیم امروز تحسینش کنیم و فردا حرفی بزند یا کاری بکند که به مذاق ما خوش نیاید. فقط وقتی مُرد و مطمئن شدیم دیگر کاری نمی کند و حرفی نمی زند، او را – با یک زندگی سانسور شده – به الگوی جامعه بدل می کنیم.
نیاموخته ایم که یک نفر می تواند معتاد باشد، اما فلسفه را خوب بفهمد یا خوب شعر بگوید. یک نفر می تواند خیانتکار باشد اما ریاضی را خوب بیاموزد. یک نفر میتواند نماز نخواند، اما فیزیک یا شیمی را خوب بفهمد. دلیل نمیشود «آنچه خوبان همه دارند» را «من و تو» یکجا داشته باشیم.
با تمام وجود بر این باورم جستجوی کسی که با سلیقه ی ما هیچ ایرادی ندارد و سراپا حسن است، ریشه ی «بت سازی» و «بت پرستی» ذهنی ماست. بت هایی که با دست خود می سازیم وهرگاه از ان خسته شدیم تقصیرها را به گردنش می اندازیم و ان را می شکنیم .
دومین درد را «ظاهر بینی و کوته نظری» می نامم. ایرادهای جزئی کوچک را «بزرگ» می بینیم و ایرادهای بزرگ پنهان را «کوچک» می پنداریم.
فرهنگی که در آن «دود سیگار را به حلق خود دادن» عیب است؛ اما با گردش های خیابانی و بیجا «دود خودرو را به حلق خلق دادن» عادی تلقی می شود.
فرهنگی که در آن «مستی از خمر» جرم است و «سرمستی از قدرت»، طبیعی است. فرهنگی که در آن، «حفظ حجاب» اولویت است اما «پاکدامنی» در آسیب . فرهنگی که در آن، «کثیفی خانه» زشت است اما بیرون ریختن زباله از خودرو گران قیمت، زشت تلقی نمی شود. فرهنگی که در آن، برداشتن یک قطعه از یک کارخانه، «دزدی» است اما خریدن غیرقانونی مجوز یک کارخانه، زیرکی است.
فرهنگی که در آن، اگر «نماز» نخوانی، از حوزه ی دین خارج هستی، اما اگر «غیبت» کردی و «تهمت» زدی، همچنان مومنی.
فرهنگی که در آن، به روز «قضاوت» ایمان داریم، اما صبر نداریم تا «قضاوت در مورد دیگران» را به «روز قضاوت» موکول کنیم.
و بدتر از آن، اینکه جامعه، «ایرادهای کوچک آشکار» را تنبیه می کند و «سرطان های بزرگ پنهان» را تجلیل! چنین می شود که «دختران با تار موی آشکار» دستگیر می شوند و دزدان و سپرده خواران و بدهکاران بزرگ بانکها با «دم خروس پنهان» در میانه ی شهر آزادانه می گردند. چنین می شود که آنکس که یک نفر را کشته است، اعدام می شود و آنکه هر روز صدها سال عمر مردم را ذبح می کند، آزادانه به زندگیش ادامه می دهد.
به نظر می رسد این نگرش فرهنگی، ریشه ی تاریخی نیز دارد. چنانکه ظاهراً از زمان سعدی، عادت ما بر آن بوده که «سنگ ها» را می بسته ایم و «سگ ها» را رها می کرده ایم…
در فرهنگی که مردم «به ظاهر» نگاه می کنند، «اشتباهات کوچک» را بزرگ می شمارند و «گناهان بزرگ» را نادیده می گیرند، فرهنگی که تو را معصوم می خواهد و به تو «حق خطا کردن» نمی دهد، باید هر روز یک «ماسک» بر چهره بزنی. هیچ کس واقعیت تو را نمی داند. در خانه به شکلی زندگی می کنی و در بیرون شکل دیگر. با هر گروه از دوستانت به شکلی حرف می زنی. در رسانه ها یک حرف می زنی و در زندگی شخصی به شکل دیگری زندگی می کنی.
…گویی که بالماسکه ی بزرگی در کار است. بالماسکه ای که میلیونها نفر در آن نقش ایفا می کنند. هر یک نقابی بر چهره: نه برای یک شب، بلکه تا لحظه ی مرگ…
در حال و هوای دفاع مقدس
با تو میمانم- معرفی کتاب
منبع: وبلاگ «بیدمشک»، حسین غفاری - ارومیه
سه شنبه 27 خرداد 1393
موزه معلم ارومیه،
ایدهای که خود به موزه میرود!
مصاحبه با حسین غفاری
حسین غفاری یکی از معلمان آموزش و پرورش و از عناصر فعال در عرصه فرهنگی امروز است. از سال 76 که از اصفهان به ارومیه آمده سعی داشته تا خدمتی به فرهنگ دیار خود، ارومیه کرده باشد. غفاری بیشترین فعالیت خود را در عرصه ادبیات مکتوب پایداری منطقه متمرکز کرده و تاکنون کتاب و مقالات متعددی از او به چاپ رسیده تا دین خود را به عنوان یکی از رزمندگان و جانبازان دوران دفاع مقدس ادا کند؛ با این حال در عرصههای دیگر فرهنگی نیز فعال بوده و مدتی هم به عنوان معاون فرهنگی شهرداری ارومیه و معاون مدیر کل دفتر امور اجتماعی استانداری به کار مشغول بوده است.
یکی از پیشنهادهای وی تشکیل «موزه معلم» ارومیه بوده که هنوز به بهرهبرداری نرسیده است. پیش از این از مقالات ایشان کمابیش در نشریه دنیز (شماره 43 به تاریخ 9 دی ماه 92) بهرهمند شدهایم و اینک در گپ و گفتی دوستانه با وی موضوع «موزه معلم» را بیشتر مورد بحث قرار میدهیم.
دنیز: جناب آقای لطفاً از موزه معلم ارومیه برای خوانندگان بگویید و اینکه چطور شد شما این ایده عرضه داشتید، محل آن کجاست و چرا تا بحال این موزه شروع به کار نکرده است؟
در اول صحبت باید عرض کنم که بنده هیچگونه مسئولیت اجرایی در این زمینه ندارم اما به نوعی به عنوان ایدهپرداز این موضوع مطالبی را به استحضار میرسانم. اما در باب اندیشه تشکیل موزه معلم ارومیه؛ بله بنده در تاریخ 6 شهریور سال 86 نامهای خدمت آقای صادقی مدیر کل وقت آموزش و پرورش آذربایجان غربی نوشتم و در آن نامه ایده خود را مبنی بر اینکه بتوانیم برای بچههای مدرسه سیر تحول آموزش و پرورش را نشان دهیم بیان کردم تا بچههای امروز تلاشهای گذشتگان را ببینند و خود مسؤلان هم بتوانند خودشان را در چرخه تلاش مضاعف قرار دهند. این سیر تاریخی در قالب موزه آموزش و پرورش در اصفهان اجرا شده بود. عتیقهجات آموزشی، برای بیشتر مدارس تبدیل به معضل نگهداری شده است. مثالی می زنم؛ الان ما از کامپیوترهای شخصی استفاده میکنیم که بعد رو به لبتاپ گذاشته و حالا هم تبلتها جایگزین آنها میشوند. خب یک مدرسه که زمانی با نسل های قدیمی کامپیوتر کارکرده الان آن کامپیوترها برای آن مدرسه حکم آشغال را دارد اما در یک موزه تبدیل به یک اثر گرانبها می شود چه اینکه شما می توانید در یک ردیف سیر تحول کامپیوترها را به بچه ها نشان دهید. اصولا موزه داشتههای گذشتگان است برای امروزیها. پس داشتههای امروز ما هم لوازم موزه آیندگان است.
آن زمان آقای صادقی این ایده را خیلی پسندیدند، لذا نامهای در تاریخ 1/8/84 به میراث فرهنگی که آقای اشتری مسئولیتش را داشتند، نوشتند و مدرسه 22 بهمن (رضا شاه اسبق) را که در خیابان امام قرار داشت برای این منظور مطرح کردند. اتفاقاً آنها هم استقبال کردند.
متاسفانه در دی ماه همان سال آقای صادقی بازنشسته و آقای ابراهیمی مدیر کل شدند و از آن پس تا مدتها در این زمینه هیچگونه پیگیری به عمل نیامد.
- واکنش مدیر کل جدید به این موضوع چه بود؟
البته در اول عرایضم گفتم که من نقش اجرایی در این زمینه به عهده نداشتم بلکه از بابت دلسوزی و اینکه ایدهپرداز موزه معلم بودم پیگیری می کردم. آقای ابراهیمی از دوستان بنده و همرزمان دوران دفاع مقدس بود لکن به این مقوله اهمیت چندانی نداد تا اینکه در زمانی که من معاون فرهنگی شهرداری بودم در جلسهای که در حضور استاندار وقت آقای قربانی تشکیل شده بود و اتفاقاً آقای اشتری نیز حضور داشت موضوع را مطرح کردم. همانجا مدیر کل میراث فرهنگی استان فرمودند ما حاضریم ساختمان آن مدرسه (22 بهمن) را برای این منظور بازسازی کنیم و پنجاه درصد هزینهاش را میپردازیم. اما در تخلیه آن مدرسه سهلانگاری شد و 2 سال طول کشید و کار خاصی انجام نگرفت.
در خرداد ماه سال 87 آقای ابراهیمی هم رفتنی شد و مدیر کل جدید دیگری آمد. آقای محمودزاده از اهالی استان آذربایجان شرقی بود و جوان فعالی به نظر میرسید لذا از ایشان هم وقت ملاقات گرفتم و طرح موضوع کردم. ایشان با احتیاط ولی مصمم جلو آمدند و در زمان ایشان قرار شد کار مقدماتی انجام شود. از یک سو مدرسه تحویل میراث شد و از طرفی هم بخشنامهای به مدارس ارسال شد که متن آن را بنده خودم نوشتم با این مضامین که مراقب باشند قبل از امحاء اوراق و مدارک و یا ارسال وسایل مستعمل و اسقاطی به محلهای مربوطه ممیزی موزه مد نظر قرار گیرد تا مدارک و تجهیزات قابل طرح در موزه به محل خود فرستاده شده و مانع از محو آنها گردد.
در آن بخشنامه به کتابهای آموزشی، لوازم کمکآموزشی، افتخارات ملی و کشوری، اسناد شامل:عکس، مدارک و مستندات وکارنامههای قدیمی و... اشاره شده بود.
مدیریتها دوام نمیآوُرد لذا در مرداد 89 آقای محمودزاده نیز رفت و باز قصه موزه معلم به جایی نرسید. آقای سمرقندی به جای ایشان آمد و تا حالا هم مدیریتش دوام آورده است. به همت آقای مهران حاجیلو که مسئول روابط عمومی آموزش و پرورش استان شده بودند، دوباره این مسئله پیگیری شد. کارهای کارشناسی خوبی هم انجام شد و تا نوشتن اساسنامه برای موزه پیش رفت اما این بار هم با رفتن آقای حاجیلو مسئله زمینگیر شد.
- الان مدرسه در چه وضعیتی است و موضوع موزه به کجا رسیده؟
ظتهراً کار میراث در مدرسه تمام شده لکن آموزش و پرورش خودش اهتمام نمیکند. به نظرم ایده این موزه را هم باید به موزه بسپاریم. در همان محدوده کوتاهی که آقای حاجیلو مسئولیت داشت و عهده دار کار اجرایی شد، چکشکاری خوبی انجام شد حتی تا مرحله فراخوان آرم هم جلو رفتیم. اما کار متوقف شد. امیدوارم مسئولین فکری برای این موزه بکنند. چون هم مکان فیزیکی آن آماده است و هم کار نرمافزاری خوبی انجام شده و اساسنامهاش هم نوشته شده. یک یا علی میخواهد و آن را هم نمی دانم چه کسی خواهد گفت.
در همان مدت کوتاه یکسری مطالب و اسنادی از برخی شهرستانها آمد که واقعا ماندگار است. یک سری از عکسها را داشتند میبردند که بسوزانند ما جلوش را گرفتیم. خیلی از اسناد در حال از بین رفتن هست. خیلی از ابزارها که یک زمانی برای خودش کارکردی داشت الان جز آهن پارهای بیش نیست. همین ماشین تایپها تا یک مدت کار مردم را راه میانداخت که با ظهور کامپیوتر همهشان را شکستند و انداختند دور. در موزه شهرداری تبریز دیدم یک نفر کلکسیون دوربینهای عکاسیاش را اهدا کرده بود آنجا . قرار نیست الان که دوربین دیجیتال آمده دوربینهای لوبیتر آن زمان را بیمصرف بدانیم . هر چیزی برای خودش تاریخ مصرفی دارد بعد از آن باید در معرض عبرت باشد در موزه باشد.
- این موزه چه تأثیری برای استان دارد؟
من این موزه را تنها مال آموزش و پرورش نمیدانم. استانداری هم باید ورود کند چون این موضوعی است که به استان اعتبار میدهد و منشاء اثر است. ما در این استان بیشتر به آثار طبیعیمان افتخار میکنیم و چند اثر تاریخی دیگر. چیزی که الان ما احداث و یا ایجاد کرده باشیم، کم داریم. محلی که مدارس بتوانند بچهها را ببرند آنجا و در آن مکان بچهها وقتی برمیگردند چیزی یاد گرفته باشند کم داریم. موزه معلم جایی برای جمع آوری آثار از یک سو و از سویی دیگر دادن خروجی است که در قالب یادگیریها، پژوهشها و تولید محتواست. امیدوارم که مسئولین استان به این موضوع بپردازند.
- در طرح شما موزه معلم شامل چه قسمتهایی است؟
در این طرحی که داده شده بود جاهای مختلفی را رفته و دیده بودم به اضافه اینکه ما می خواستیم برای زنده نگهداشتن این موزه علاوه بر بازدیدهای دورهای که مدارس را میآورند، واحد نگارخانهای داشته باشد که آثار معلمان هنرمند، مخترعان، مؤلفان بیایند آنجا و آثار و دستاوردهای خود را در معرض بازدید قرار دهند. ولی با این همه موضوعات دیگری در این طرح پیش بینی شده بود از جمله: تالار مشاهیر، جراید و مطبوعات، واحد اسناد، کتب درسی قدیمی، واحد سمعی و بصری، واحد رایانه، فهرست اسناد و مدارک، مدارس قدیمی استان، آموزش و پرورش و دفاع مقدس، نمایشگاه دایمی آثار معاصر، فعالیتهای پژوهشی و تحقیقاتی، نمایش وسایل کمک آموزشی قدیمی، ارتباطات و تشکلهای اداری و مردمی، سیمای فرزانگان فرهنگی استان، افتخارات علمی و ورزشی و فرهنگی، تالار مدیران آموزش و پرورش گذشته، بازدیدها و...
- از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشتید ممنونیم.
ما هم از شما تشکر میکنیم که این فرصت را دراختیار بنده قرار دادید تا درد دلی با مردم، خصوصاً فرهنگیان عزیز داشته باشم. واقعیت این است که وقتی ایدهای در حد فکر در ذهن آدم جوانه میزند این جوانه رشد میکند. هر قدمی که برای اجرایی شدن آن ایده برداشته میشود، آن ایده هم قد می کشد و قوام پیدا می کند لذا امیدوارم شاهد به ثمر رسیدن این ایده در آیندهای نزدیک باشیم.
دو کتاب ادبی و تاریخی با موضوع دفاع مقدس در ارومیه رونمایی شد
به گزارش خبرنگار دنیز نیوز از ارومیه، ویژه برنامه ای گسترده و متنوع هنری و فرهنگی در هفته دفاع مقدس از حوزه هنری آذربایجان غربی به هجرا درآمد. در این ویژه برنامه که شامل چهار بخش شعر، داستان، اجرای موسیقی محلی عاشیقهای آذربایجان و رونمایی از دو کتاب ادبی و تاریخی در موضوع دفاع مقدس میشد، ابتدا شاعرانی از استان اشعار خود را به زبان ترکی و فارسی در موضوع شهید و شهادت و دفاع مقدس و نیز در مدح و منقبت امام رضا (ع) قرائت کردند. علی محمدیان، شاهرخ رضوانی، احد افخمینیا، فریده سلیمانی، وحید طلعت، مصطفی قلیزاده علیار، سید حیدرعلی آران، حسین سنجیده، علی رشتبری، زهرا کریم زادگان، علی همای پناه از جمله شاعرانی بودند که در این قسمت سروده های خود را برای حاضران خواندند. علی منصورفر نویسنده جوان ارومیهای داستانی کوتاه در موضوع دفاع مقدس خواند
بر پایه همین گزارش، دکتر محمدعلی ضیایی استاد دانشگاه و نویسنده، در موضوع سیر داستان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به ایراد مطالبی پرداخت و آن را مکتبی ادبی و پیشرفته توصیف و تأکید کرد که باید در مسیر جهانیشدن ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس قرار بگیریم. حسین غفاری هم در موضوع سبب تألیف کتاب «عکس ها و خاطره ها» برای شرکت کننده های برنامه توضیحاتی ارائه کرد.
گفتنی است موسیقی عاشیقی آذربایجان از هنرهای فاخر حماسی، تأثیرگذار و سالم ایرانی است که در طول تاریخ در ترویج مکتب تشیع و ولایت ائمه اطهار (ع) قرار گرفته و بعد از انقلاب اسلامی در خدمت تبلیغ آرمانهای انقلاب و دفاع مقدس بوده است و در این برنامه ادبی – هنری حضور هنرمند ان موسیقی عاشیقی بسیار چشمگیر بود و استاد عاشیق علی عابدینی یکانی و هنرمند جوان عاشیق غلامرضا علیزاده، دو نفر از اعضای کانون عاشیقهای حوزه هنری آذربایجان غربی در بخش موسیقی این ویژه برنامه، به اجرای آهنگهای حماسی و انقلابی پرداختند و اشعاری در موضوع دفاع مقدس خواندند.همچنین یاد و خاطره هنرمند متعهد مردمی مرحوم عاشیق علی علیزاده با حضور خانواده وی در همین بخش گرامی داشته شد و دو نمونه از کلیپهای موسیقی وی پخش شد.
در پایان ویژه برنامه ادبی – فرهنگی فوق کتاب «خاطرلا منی» مجموعه اشعار ترکی مرحوم عاشیق علی علیزاده در موضوعات دینی، انقلابی و اخلاقی و کتاب «عکسها و خاطرهها» نوشته حسین غفاری با موضوع شهدای دفاع مقدس استان آذربایجانغربی طی ویژه برنامه ای ادبی – هنری از سوی حوزه هنری آذربایجان غربی در ارومیه رونمایی شد. شایان ذکر است هر دو کتاب فوق در سال 1391 از سوی حوزه هنری آذربایجان غربی و توسط انتشارات یاز در ارومیه منتشر شده است.