نقش عثمانی در حمایت از عشایر یاغی ارومیه
حجت یحیی پور
اشاره:
هفته نامه «فریاد» از ابتدای اسفند 1285 تا اوایل آذر 1286 خورشیدی به مدت 9 ماه روزهای شنبه در ارومیه منتشر میگردید و به عنوان نخستین و یگانه نشریه ارومیه در آن دوران معروف به «روزنامه فریاد» بود که اخبار و مقالاتی در موضوعات مختلف اجتماعی و دینی و سیاسی و تاریخی را منعکس می ساخت، جمعا 23 شماره منتشر شده و در بیداری مردم ایران به ویژه غرب کشور، بسیار موثر بود و حتی به ممالک اروپایی و ترکیه و روسیه هم می رفت و خوانده می شد. سردبیری این نشریه را مرحوم محمود غنی زاده بر عهده داشت و به همت روشنفکران و نویسندگان متعهد ملی، از جمله مرحوم میرزا حبیب الله آقازاده سلماسی در ارومیه منتشر می شد. حوادث منطقه نیز در این نشریه هفتگی «روزنامه فریاد» انعکاس می یافت که آن روز جنبه اطلاع رسانی داشت و امروزه جنبه تاریخی و سندیت پیدا کرده است. روزنامه فریاد، غارتگری، حملات و شرارت اشرار مرزی منطقه آذربایجان غربی و حوالی شهر ارمیه و پشتیبانی دولت عثمانی از این اشرار محلی غرب کشور با اهداف نامقدس و شرارت بار در اوایل قرن بیستم، از جمله اخباری است که روزنامه فریاد به خوبی انعکاس داده و با انتشار مجموعه اسناد و گزارشها پرده از حمایت دولت خبیث عثمانی از اشرار داخلی ایران برداشته است، همچنین حاوی اخبار و گزارشهای ارزشمندی از تلاش امرای ارومیه جهت سرکوب اشرار است.
نوشتار حاضر به بیان موضوع حمایت دولت عثمانی از اشرار محلی، ورود ارتش عثمانی به ایران به نفع این اشرار و اشغال نواحی غربی آذربایجان و نیز جنایات آنان در اطراف ارومیه پرداخته و مجموعه اخبار، گزارشها و تحلیلهای 23 شمارهی روزنامه فریاد به عنوان اساس، مبنا و منبع این پژوهش در نظر گرفته شده است.
تشکیل اردوی ملی مدافع وطن در ارومیه
برخی از عشایر غرب آذربایجان که مدتها سر به شورش گذاشته و امنیت منطقه را به خطر انداخته بودند از حوالی سال 1284 خورشیدی به حملات خود شدت بخشیده و نواحی تحت سکونت خود را از سلطه قوای دولتی خارج ساختند.
افزایش توان مالی و نظامی این اشرار، همزمان با خلاء حاکمیت کارآمد، سبب شد تا دشتها و روستاهای زیادی به تصرف آنان در آمده و خوانین بیشتری به آنان ملحق گردند. به این ترتیب خودباوری اشرار روز به روز افزایش یافت تا جایی که حوزه عملیاتی خود را تا روستاهای اطراف ارومیه و سلماس گسترش دادند.
اوج این شرارتها در سال 1286 خورشیدی بود و هیچ یک از اقوام آذری و کُرد و ارمنی و آشوری از حملات اشرار در امان نبودند. در جریان این شرارتها حدود 1500 نفر از اهالی منطقه به طور مستقیم توسط اشرار به قتل رسیدند و مقدار بیحسابی از اموال و اثاثیه اهالی روستاهای دور و نزدیک توسط آنان به تاراج رفت.
در خرداد 1286 خورشیدی و به منظور سرکوب اشرار، به همت اهالی ارومیه قوای چهار هزار نفری متشکل از همه گروههای ساکن در شهر ارومیه و شهرهای اطراف اعم از آذری و کرد و ارمنی و آشوری تشکیل شد و «جمشید خان مجدالسلطنه» به عنوان فرمانده این نیرو انتخاب گردید. بسیاری از خوانین کُرد از جمله تیمور آقا، پرو بیک، عمر خان و ... با قوای خود به این قوا پیوستند و تفنگداران مسیحی نیز به اردو ملحق شدند، همچنین مسیحیان ارومیه با هزینه خود تعداد هزار فشنگ تهیه کرده و به اردو اهدا نمودند. به این ترتیب اردوی ملی ایرانیان در شهر ارومیه و با همت اهالی این شهر متشکل از همه اقوام و ادیان تشکیل گردید و جهت سرکوب اشرار به حرکت در آمد.
عشایر یاغی که نواحی غربی ارومیه را تحت تسلط خود داشتند و در مرز با عثمانی در رفت و آمد بودند خیلی زود توانستند با عشایر مسلح و اتباع عثمانی ارتباط برقرار کنند به طوری که حداقل دویست نفر از اشرار مسلحِ تحت تابعیت عثمانی در میان آنان به کشتار و غارت در شهرها و روستاهای اطراف ارومیه میپرداختند. دولت عثمانی نیز روابط تنگاتنگ و حسنهای با این عشایر یاغی برقرار کرده بود و این اشرار در قبال کمکهای مادی و معنوی که از عثمانیان دریافت میکردند، در جهت پیشبرد سیاستهای عثمانیان در نواحی غربی ایالت آذربایجان از هیچ فرومایگی فروگذار نکردند تا جایی که حتی مالیات مناطق تحت تصرف خود را با نام دولت عثمانی دریاف میکردند!
سربازان و امرای نظامی عثمانی، ماهها پیش از تشکیل اردوی ملی به طور غیر قانونی از مرز عبور کرده و ضمن اشغال بخشهای کوچکی از اطراف ارومیه اقدام به آموزش، تربیت و تجهیز اشرار میکردند. در اوایل فرودین 1286 خورشیدی میرزا جوادآقا ناطق در جریان سفر خود به ارومیه و سخنرانی در میان اهالی ارومیه در مسجد جامع این شهر، ضمن اشاره به این موضوع بیان میدارد دولت عثمانی که خود از جانب دول اروپایی مورد تهدید است، سودای اشغال بخشهایی از «ملک شش هزار ساله ایران» را در سر میپرواند!
عثمانیان که با واکنشی از سوی دولت و قوای نظامی ایران مواجه نبودند رفته رفته پیشروی کرده و نواحی بیشتری را به اشغال خود در آوردند، به طوری که کمی پیش از حرکت اردوی ملی در اوایل خرداد 1286 خورشیدی مجدالسطنه در مجموعه نامنگاریهای خود با انجمن ایالتی تبریز، به پیشروی قوای عثمانی در نواحی تحت تسلط اشرار اشاره کرده و از تصرف «گمرکخانه دولتی برادوست» به دست قوای عثمانی صحبت به میان آورده است!
گسترش عملیات نظامی اشرار مسلح در جغرافیای وسیعتر و استقرار قوای عثمانی در مناطق تحت تسلط آنان سبب شد تا نیاز به تشکیل یک اردوی نظامی جهت برقراری نظم و امنیت، بیش از پیش احساس گردد. به این ترتیب در خرداد 1286 خورشیدی اردوی ملی با فرماندهی جمشید مجدالسلطنه و با حضور داوطلبانه همه اقوام ارومیه تشکیل شد و با وجود نبود امکانات و تجهیزات مناسب، در حالی که حتی چادر برای اسکان سربازان وجود نداشت، اردو با بدرقه باشکوه مردم ارومیه جهت سرکوب اشرار به حرکت در آمد.
شخصی به نام «منتظم السلطان» که به عنوان «معلم کل» در اردو به خدمت مشغول بود به طور منظم گزارشهای کامل و ارزشمندی از حرکت اردو و اخبار جبههها به روزنامه فریاد ارسال میکرد. به این ترتیب در حدود نیمی از شمارههای روزنامه فریاد به اخبار و گزارشات مهم و ارزشمند اردو پرداخته شده است. بر اساس این گزارشها در آغاز حرکت اردو، پیشقراولان در نزدیکی رودخانه باراندوز با 18 نفر پیاده نظام عثمانی و دو نفر ضابط و یک راهنمای کُرد مواجه میشوند! سربازان عثمانی سریعاً حالت جنگی به خود میگیرند ولی قوای ایران بدون درگیری از کنار آنان عبور میکنند!
مجدالسلطنه در تلگرافهای ارسالی به رجال سیاسی کشور بارها به روابط حسنه عثمانیان با اشرار و نیز به تعدی عثمانیان به مرزهای ایران اشاره کرده است. از جمله در جریان یکی از نخستین عملیاتهای نظامی علیه اشرار در تلگرافی به اتابک اعظم بر این حقیقت صحه گذاشته و به صدر اعظم اطلاع میدهد که اشرار پس از شکستهای پیاپی، اموال و اهل و عیال خود را به خاک عثمانی منتقل میکنند و با خیالی آسودی پس از تجدید قوا به کوهستانهای مرزی بازگشته و به شرارت ادامه میدهند! روابط عثمانی با عشایر شورشی و اشرار مسلح به همین جا ختم نشد و این اشرار به زودی در قالب قوای نظامی عثمانی ظاهر شدند و سرکوب آنان از نظر دولتمردان عثمانی به عنوان جنگ علنی ایران با دولت عثمانی تلقی گردید! مجدالسلطنه پس از موفقیتهای اولیه در میدان جنگ در تلگرافی دیگر به اتابک اعظم، یکی از شروط مورد نظر جهت بخشش اشرار را خودداری از رفت و آمد آنان به عثمانی اعلام میکند و ابراز امیدواری مینماید که بتواند حدود مرزی ایران را از اشرار و عساکر عثمانی پاکسازی نموده و به شهر بازگردد.
سربازان ایرانی با وجود کمبود امکانات، با رشادت و حس میهندوستی در جنگ مقابل اشرار به پیروزهای ارزشمندی دست یافتند اما اردوی ایران در برابر اشرار (که توسط عثمانیان به بهترین نحو تجهیز شده بودند) همچنان از کمبود تجهیزات نظامی و تدارکات رنج میبُرد و با وجود درخواستهای مکرر مجدالسلطنه از تبریز، این تدارکات هنوز به ارومیه ارسال نشده بود. مجدالسلطنه در تلگرافی به انجمن ایالتی تبریز ضمن اعلام نارضایتی از اینکه سرنوشت مردم ارومیه اهمیتی برای اهالی تبریز ندارد، بار دیگر به عبور غیر قانونی سربازان عثمانی از مرز اشاره کرده و این نکته را یادآور گردید که مردم ارومیه به عنوان مرزبانان ایران سپر بلای دیگر هموطنان از جمله اهالی تبریز شدهاند، در حالیکه مردم تبریز از رسیدن تجهیزات کمکی به دست ما جلوگیری به عمل میآورند!
در ایامی که نبردها به اوج خود رسیده بود، به کریمخان هرکی و عبدالله بیگ (دو تن از سرداران کُرد اردوی ملی) دستور داده شد تا حهت سرکوب اشرار به سمت جرمی و بیدکار حرکت کنند. کریمخان اخبار مبنی بر افزایش روز افزون قوای عثمانی در منطقه جهت حمایت از این اشرار را مانع از حرکت به سمت اهداف مورد نظر میداند، اما مجدالسطلان با قاطعیت به او جواب میدهد که دولت عثمانی هرگز نمیتواند بطور رسمی وارد خاک ایران شده و با قوای نظامی خود از اشرار حمایت کند. البته مدت زیادی طول نکشید تا خلاف این امر بر مجدالسلطنه ثابت شد! عملیات اردوی ملی ایران در نواحی غربی ارومیه جهت سرکوب اشرار و برقراری امنیت در منطقه، کارساز واقع شد و در مدت کوتاهی بخشهای بزرگی از منطقه توسط اردوی ملی فتح گردید و پرچم ایران پس از دو سال بار دیگر در این نواحی به اهتزاز در آمد. خوانین شورشی یکی پس از دیگری تسلیم گشته و ضمن قبول همه شروط، از دولت مرکزی اعلام اطاعت میکردند. مهمترین شروط از این قرار بود که مالیاتهای به تاخیر افتاده با احتساب بهره آنها تا دینار آخر پرداخته شوند و هر طایفه شورشی جهت ضمانت یک گروگان در ارومیه داشته باشد و اینکه هرگونه رابطه با دولت و اتباع عثمانی کاملا قطع گردد. با وجود اینکه اکثر خوانین شورشی تسلیم قوای دولتی شده بودند، برخی از آنان همچنان مقاومت میکردند و در این میان امیدشان به وعدهها و حمایتهای دولت عثمانی بود!
اقدام غیر انسانی قوای عثمانی
دولت عثمانی در اقدامی خبیثانه، وعدههای فریبندهای به خوانین شورشی داده و با تطمیع و ایجاد انگیزه مانع از تسلیم شدن آنان میشد. عثمانیان در پیامهایی به خوانین وعده میدادند که اگر بتوانند به بهانه مذاکره با امرای ایرانی مدتی فوت وقت کنند، ارتش عثمانی در حمایت از آنان وارد عمل شده و با ورود رسمی به خاک ایران به قلع و قمع سربازان ایرانی خواهد پرداخت به طوری که حتی یک نظامی ایرانی در منطقه یافت نشود!
سه فقره از مکتوبات بسیار مهم عثمانیان که توسط امرالله (از ضابطان ارکان حرب عثمانی)، شیخ محمد طه و رستم بیک به خوانین شورشی و عشایر یاغی منطقه ارسال گردیده بود با همت ماموران اردوی ایران کشف گردید و پرده از نیات شوم عثمانی در ارتباط با نواحی غرب آذربایجان برداشته شد. همزمان با تکاپوی دولت عثمانی جهت تغییر اوضاع به نفع اشرار و تلاشها برای زمینهسازی جهت ورود به خاک ایران، آنگونه که مجدالسلطنه درخواست کرده بود مهمات لازم از جمله 207 قبضه اسلحه ورندال به همراه بند و سرنیزه، 31000 فشنگ، 150 باب چادر، کرناد هفت سانتی متری 64 تیر، کرناد هشت سانتیمتری 130 تیر و ... از تبریز به ارومیه رسید و از آنجا به جبهههای جنگ ارسال شد.
در میدان نبرد، همانطور که امرای عثمانی سفارش کرده بودند گروهی از اشرار از در حیله با اردوی ملی ایران وارد شده و اقدام به فوت وقت کردند، در این مدت گروهی دیگر از اشرار به خاک عثمانی رفته، در آنجا تجدید قوا نموده و آماده حمله همه جانبه به ارومیه شدند. عثمانیان سرانجام به وعدههای داده شده به خوانین یاغی عمل کرده و با 1600 نفر در قالب چهار فوج پیاده به همراه شش توپ به نفع اشرار وارد عمل شدند و پس از عبور از مرز و ورود به منطقه، در جنگ مستقیم با اردوی ملی تلفات سنگینی به قوای ایرانی وارد کردند.
قوای ایرانی که به جنگ با اشرار مشغول بودند، صفوف نظامی عثمانیان را از راه دور ملاحظه میکردند ولی هرگز باور نداشتند که قوای عثمانی تا این میزان و در این وسعت جرأت تعدی به خاک ایران را داشته باشند. به زودی توپخانه عثمانی به سوی قوای ایرانی آتش گشود و جمعی از سربازان ایرانی و جوانان رشید آذری و کرد و ارمنی و آشوری را به خاک و خون کشید. مجدالسلطنه که نمیخواست خودسرانه وارد جنگ با کشور همسایه شود فرستادهای به اردوی عثمانی اعزام کرد و از آنان علت تجاوز به خاک ایران و حمله به اردوی ملی ایران را جویا شد و به فرمانده عثمانی خاطر نشان کرد که در صورت صدور فرمان جنگ از جانب دولت مرکزی او نیز در مقابل قوای عثمانی به جنگ خواهد پرداخت. فرستاده پس از بازگشت از اردوی عثمانی پاسخ فرمانده عثمانی را اینگونه بیان کرد: «به مجدالسلطنه بگویید که من از طرف دولت متبوعه خودم امر شدید دارم که اردوی جناب مجدالسلطنه را ازین نقطه بکوچانم اگر تا سه ساعت حرکت ننمایند ناچارم اقدامات علیحده شدیده نمایم!»
مجدالسلطنه که نه اجازه ورود به جنگ با دولت همسایه را داشت و نه توان مقابله همزمان با اشرار و چهار فوج تا بن دندان مسلح عثمانی را در خود میدید تصمیم به عقب نشینی از منطقه گرفت. اما در حین عقب نشینی، توپخانه عثمانی در اقدامی غیر انسانی و ناجوانمردانه به سوی سپاهیان ایران آتش گشود و از طرفی عشایر یاغی با حمله به قوای ایرانی همه اساس و تجهیزات را به غارت بردند. قریب به سیصد نفر از جوانان وطن در راه دفاع از سرزمینشان شهید شدند و خون پاکشان دشتها و کوههای نواحی غرب ارومیه را رنگین کرد. همه تجهیزات و تسیلحات توسط اشرار به یغما رفت و دویست هزار تومان مهمات دولتی به دست دشمن افتاد.
اشغال نواحی ارومیه
قوای عثمانی در روزهای آتی تا منطقه پل قویون (که امروزه بخشی از شهر ارومیه است) پیشروی کرده و به آزار و اذیت اهالی میپرداختند. به گفته نویسنده روزنامه فریاد: «سربازان تُرک هر روز به ارومیه نزدیکتر شده و روستاهای بیشتری را به اشغال خود در میآورند. حقوق چندین هزار ساله با ناموس ایرانیت پایمال هوسات مشتی رذالت پروران و حشرات بیوجدان خیانت پیشه عومه [نوعی کرم سیاه] عبدالحمید شد...» با این وجود اهالی ارومیه اتحاد و همبستگی ملی خود را حفظ کرده و با آغوش باز برادران و خواهران کرد و ارمنی و آشوری را که از روستاها و دشتهای مورد هجوم عثمانی به شهر پناه آورده بودند در خانههای خود اسکان دادند اما خانههای اهالی برای این تعداد از آوارگان کفاف نمیکرد و به این ترتیب آوارگان در مساجد شهر اسکان داده شدند. ارومیه در بهت و ناباوری به سر میبرد. دشتها و کوههای غرب ارومیه توسط قوای عثمانی و اشرار به خاک و خون کشیده شدند. بهترین جوانان شهر به شهادت رسیدند. مجروحان و جانبازان غرق در خون بودند و امکانات مناسبی برای درمانشان وجود نداشت. موسم برداشت محصول فرا رسیده بود و کشاورزان و زارعان محل زندگی خود را ترک کرده به شهر پناه آورده بودند. محصولات کشاورزی از بین رفتند و این علاوه بر وارد کردن زیان مالی سنگین به اهالی، خطر جدی بروز قحطی را نیز تشدید میکرد.
قوای عثمانی که از اتحاد اقوام در ارومیه خشمگین بودند و این همبستگی را مانعی در برابر رسیدن به اهدافشان میدانستند ضمن تلاش برای ایجاد تفرقه قومی به کشتار هدفمند اقوام مختلف دست زدند. تنها در یک مورد در هجوم به روستای موانه هشتاد نفر از جوانان را به شهادت رساندندو تعدادی از زنان را نیز به اسارت بردند و این روستا را به محل استقرار و مقر فرماندهی خود تبدیل کردند. دهات نواحی غربی ارومیه تا نزدیکی شهر تماما توسط اشرار و قوای عثمانی تخریب و خالی از سکنه شد. چنانچه گفته شد، عثمانیان که از اتحاد و همبستگی همه اقوام اعم از آذری و کرد و ارمنی و آشوری در مقابل خود خشمگین بودند، تلاشهای زیادی انجام دادند تا اقوام ارومیه را در مقابل هم قرار داده و در منطقه نفاق قومی ایجاد کنند. ارومیه در طول تاریخ سکونتگاه اقوام مختلف با ادیان و مذاهب و زبانهای گوناگون بوده است و امروز نیز این شهر با عنوان «دیار همزیستی اقوام و ادیان» شناخته میشود. اقوام ساکن در ارومیه از دیرباز به عنوان یک ملت واحد با اتحاد و برادری در کنار یکدیگر زیستهاند و این همبستگی همواره موجب ناکامی دشمنان از جمله عثمانیان در ایجاد اختلافات قومی شده است.
تلاش برای ایجاد تفرقه قومی
همزمان با جنایات عثمانیان و اشرار در منطقه و تلاشهای قوای عثمانی جهت ایجاد نزاع قومی میان اقوام، نمایندگی وزارت خارجه در ارومیه در اقدامی هوشمندانه و در پیامی به کنسولگریها، میسیونرها و روحانیون خارجی ساکن در ارومیه نظر آنها را در مورد رفتار و رابطه اقوام ساکن در ارومیه با یکدیگر جویا میشود. وتس (سر کنسول روس مقیم ارومیه)، رئیس روحانی آمریکا، رئیس روحانی انگلیس، آرخماندرهت (خلیفه روس)، مارالیه (خلیفه ارتودوکس) و نیس فریدمن (مدیر دارالایتام آلمانی در ارومیه) همگی در پیامهای خود ضمن اذعان به روابط حسنه و برادرانه اقوام ساکن در ارومیه، تایید کردهاند که حرکت اردوی ایران صرفا جهت سرکوب اشرار و در داخل جغرافیای سیاسی ایران بوده و دولت عثمانی در حمایت از این اشرار به خاک ایران تجاوز کرده است.
در اینجا لازم است یادی بکنیم از قهرمانان ناشناخته وطن، کسانی مانند صمصام الدوله و جلالخان و فرزندش نعمتالله سلطان که با دست خالی و با شهامت و شجاعت مثال زدنی آمیخته با حس میهندوستی در برابر دو هزار نفر از اشرار تا بن دندان مسلح یک روز تمام مقاومت کردند، اما پس از مجروحیت به اسارت در آمده و به طرز فجیعی مثله شده و به قتل رسیدند. آوازه میهن دوستی و شجاعت و شرافت صمصام الدوله و جلالخان و نعمتالله سلطان در ارومیه و نواحی اطراف پیچید اما آنان هرگز به مانند دیگر قهرمانان ملی جایگاه تاریخی شایسته خود را به دست نیاوردند.
در حالی که بیش از دو ماه از اشغال نواحی غربی ارومیه سپری شده بود شایعاتی مبنی بر ادامه حرکت عثمانیان جهت اشغال سرتاسر ارومیه تا سواحل غربی دریاچه ارومیه به گوش میرسید. نظامیان جنایتکار و بیاخلاق عثمانی در مدت اشغال نواحی غربی آذربایجان از هیچ گونه وحشیگری و بیاخلاقی فروگذار نکردند. از جمله اقدامات وحشیانه عثمانیان که بر اساس همه قوانین جهانی ممنوع بود میتوان به قتل مجروحان جنگی، کشتار غیر نظامیان و حمله به اماکن مذهبی و مقدس اشاره کرد که نظامیان عثمانی مرتکب هر سه این جنایتها شدند!
چنانچه گفته شد لشگر متجاوز عثمانی روستای موانه را به مقر خود تبدیل کرده بودند و از آنجا به قتل و غارت و کشتار پرداخته و به پیر و جوان رحم نمیکردند. عثمانیان که در طول تاریخ بارها به مرزهای غربی ایران یورش آورده و سابقه طولانی در تجاوز و کشتار و جنایت در شهرهای مختلف آذربایجان داشتند این بار نیز از هیچگونه جنایت و خشونت فروگذار نکردند، از بی عصمت کردن زنان و دختران هیچ ابائی نداشتند و حتی به جنازهها نیز رحم نکرده و آنان را میسوزاندند. عمق فجایع، جنایات، تجاوزات و وحشیگری عثمانیان به اندازهای بود که نویسنده روزنامه فریاد بیان میدارد که از شرح ابعاد مختلف آن شرمگین و خجالت زده است!
هرچند عثمانیان مدت زیادی در نواحی غربی آذربایجان دوام نیاوردند و نهایتا با رایزنیهای سیاسی و اعمال نفوذ قدرتهای جهانی مجبور به عقب نشینی از مناطق تحت اشغال خود شدند، اما در این مدت خشم و نفرت اهالی ارومیه از جنایات و اقدامات رذیلانه و خبیثانه عثمانیان به اشکال گوناگون ادامه داشت. بازتاب احساسات میهن دوستانه و ضد عثمانی اهالی آذربایجان را در ادبیات نویسندگان روزنامه فریاد و در اشعار شاعران محلی ارومیه و سلماس و تبریز میتوان دید که اوج آن شعر ملمع فارسی- آذری سعید سلماسی مشروطه خواه پرآوازه آذربایجانی است. این شعر که حقیقتا میتوان آن را عاشقانهای حزن آلود در وصف ایران دانست به شرح زیر است:
بازم توئـــی؟ فـــدای نگــاه ملـول تو
گل ای مــدام گریــه و افغــان ایدن وطـن
بـــازم چـــرا غریـــق خیـــال و تاثّری
هر شب آقـــان سرشـک تاثّر نه در نه دن؟
بی خواب و بی حضوری چشمان حسرتت
ایلر لیـــــال عشقمــی بر بــاد ای وطـن
ای خسته طبیــب جـو ای بـاغ خـاطرات
ای سبزه زار شوقی سوسزدان صولان چمن
آهـــی کـه از درون مــن آید معـانیش
مقصودمــز خلاص وطنـدر وطـن، وطـن
ایـــام دی گذشت صبــاح بهــار ماست
اوغرنده حاضریـز که ایدک بذل جان و تن!
(منبع: هفته نامه «دنیز» شماره 117، مورخ 97/4/23)
در کانون ادبی حوزه هنری آذربایجان غربی مطرح شد:
تأثیر امام خمینی در ادبیات ایران و دنیا بسیار عمیق و گسترده است
چهارشنبه 11 خرداد 1390 کانون ادبی حوزه هنری آذربایجان غربی در ارومیه و در سالن صفی الدین اُرموی؛ برنامه هفتگی اش را ساعت 5 بعد از ظهر شروع می کند. مصطفی قلیزاده علیار مسئول واحد آفرینشهای ادبی و دبیر کانون شعر و ادب ضمن سخنان کوتاهی به سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) و نقش ایشان در احیای هویت دینی مردم ایران و بیداری ملل مسلمان در جهان اشاره کرد و گفت: بی هیچ شکی حضرت امام خمینی روح بیداری اسلامی و بازگشت به خویشتن خویش را در کالبد بی تحرک جوامع اسلامی قرن بیستم دمید و مژده آزادی و آزادگی از قید و بند استکبار شرق و غرب را به همه مسلمانان و مستضعفان عالم داد و شوری الهی در جان انسانهای مستعد برانگیخت که امروز نتایج آن را آشکارا در تمام کشورهای اسلامی می بینیم و امروزه همه آزادگان جهان به امام خمینی و میراث ماندگار او که بازگشت به اسلام ناب محمدی (ص) است، عشق می ورزند.
قلیزاده علیار افزود: تأثیر گسترده و عمیق امام خمینی نه تنها در ادبیات متنوع اقوام ایرانی، بلکه در آثار همه شاعران و نویسندگان، اندیشمندان و هنرمندان آزاده و انقلابی جهان اسلام و حتی اغلب ملل دنیا که صدای امام به آنان رسیده، قابل مشاهده است و این تأثیر البته ماندگارتر خواهد بود.
وی آنگاه یکی از رباعیات خود را که در مرثیه امام سروده است، پایان بخش سخنان خود قرار می دهد:
تو مظهر عشق ناب بودی ای مرد/
آیینه آفتاب بودی ای مرد/
در شام سیاه عاشقان بیدل/
چون جلوه آفتاب بودی ای مرد.
استاد غلامرضا دانش فروز نخستین شاعر بود که دعوت شد ولی او این هفته از خود شعری نخواند و به بررسی مضامین عرفانی و فلسفی در شعر سهراب سپهری پرداخت و افزود: شعر «خانه دوست کجاست» از سپهری با هفت وادی عرفان اسلامی خودمان منطبق است.
رحیم حامدنیا شعری ترکی خواند:
زنجیرلنمیش شکایتچی/ دوشونجه لر، دویغولاریم ...
نازلی پری/ من چؤره گی دوغرایارکن/
قانادلانیب هاچان دوشدون/
گئری قاییت ساریل منه....
شاعر جوان فرشید فرشیدفر هم حاضران را به این شعر خود مهمان کرد:
سو کیمی قوما هوپماق/ ساده بیر لکه قالماق/
اود کیمی داشلانماق/ بیردن بیره سؤنمک/
قیغیلجیم لیق/ یارامازلیق/ بیز لر/
طبیعتین اؤتری چاغلاری/
رسیمچی نین (رسامین) آمپرسیون اثرلری/
و خومارلانان گؤزلری نین
بارماق اوجو قاچاراق/ اؤزگور
بیزلر/ اؤزگور بیر مودل.
سید حیدر علی آران را دهها سال است که اهالی شعر و ادب این حوالی به عنوان شاعر متعهد آئینی و دفاع مقدس و انقلاب اسلامی می شناسند. استاد آران شعری با نام « در کوچه باغهای مرثیه» به یاد امام خمینی می خواند:
آن روز در کوچه باغهای مرثیه/
با تن پوشی از سیاهی ماتم و غم به تن/
بر سر و سینه زنان خاک غم به سر کردم/
در هجرت آن خوب، آن عزیز، آن یاور/
و در کویر صورت من جویبار باران بود...
علی غنی زاده دیگر شاعر عرصه دفاع مقدس و آیینی، غزلی تقدیم به امام راحل می کند:
عطش عشق تو در جان جهان مانده هنوز/
موج فریاد تو در گوش زمان مانده هنوز/
نرود تا به ابد یاد تو از خاطر ما/
شور عشقت به سر پیر و جوان مانده هنوز/
سر زمین دل ما جایگه عشق تو شد/
مقدم سبز تو در خاطرمان مانده هنوز...
حاج علی صلاحلو هم شعری تحت عنوان « تجدید بیعت» تقدیم رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای کرده بود به مطلع:
ای آشنا بر حال ما، ما با سر و جان آمدیم/
ازخطه علامه ها، از شهر یاران آمدیم...
خانم مهناز صابونی در مسیر ترقی و تعالی شعرش بیشتر تلاش می کند و پس از هفته های طولانی،این هفته با دو شعر فارسی و ترکی آمده بود و غزل فارسی اش تداعی کننده وزن رباعی بود:
در شهر خیال خانه داری مهتاب/
در برکه عشق یادگاری مهتاب/
سنجاق شدی به سقف شب تا فردا/
بر چشم زمین تو پرده داری مهتاب/
هر شب همه پنجره ها می پرسند/
در بسته خود بگو چه داری مهتاب؟...
سیاوش جمال زاده سعی در نوآوری در تصویرسازی و احساس در شعرش دارد و این سعی را در غزل ذیل که در انتظار مهدی موعود امام زمان (ع) سروده می توان دید و برای مجلسیان خواند:
ای سبزتر از حس بهاران نمی آیی؟
وی روح دم افزایی باران نمی آیی؟
چشمی که هر آیینه به راهت نگران است/
تاول زده از سوزش هجران، نمی آیی؟...
زهرا کریم زادگان (مجری) اشعاری از استاد شهریار و مهرداد اوستا و محمود ثنای (شهرآشوب) و... را در فواصل برنامه برای حاضران خواند و شاعران دیگر هم اشعار خود را برای حاضران قرائت کردند، استاد شامی،مرتضی مولایی، کریم گل اندام،اتابک تیموری، درگاهقلی عطارد، حسن حاتم، شریفی و ...
انجمن ادبی آراز-23
چهارشنبه 14 اردیبهشت 90، بعد از ظهر، سالن آمفی تئاتر صفی الدین اورموی حوزه هنری آذربایجان غربی در ارومیه کمابیش شاهد حضور شاعرانی است که هر هفته می آیند و به نتاوب اشعار خود را در کانون ادبی حوزه قرائت می کنند و به نقد عموم می گذارند. امروز نیز چهرهای نا آشنا و جدیدی را می بینم مثل هر چهارشنبه. در ابتدای جلسه، مجری کانون خانم کریم زادگان ضمن عرض خیر مقدم مناسبتها را اعلام می کند. این هفته چند مناسبت وجود دارد: هفته گرامیداشت مقام معلم، روز کارگر و ایام فاطمیه که در پیش است.
مصطفی قلیزاده علیار دبیر کانون و مسؤول واحد آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان، در باره روز معلم مطالبی می گوید و اینکه خداوند خود نخستین معلم انسان است. وی اشاره ای به نقش شهید مطهری در تبیین معارف اسلامی می کند. همچنین در باره شخصیت بی نظیر و الهی حضرت فاطمه زهرا (س) سخنانی می گوید و تأکید می کند که فاطمه زهرا به حق بهترین سرمشق انسانهای خداجو و حق طلب در تمام زمانها و مکانهاست و در ادبیات عموم مسلمانان تأثیری شگرف گذاشته است. آنگاه قلیزاده علیار غزلی عرفانی و سراسر شور و حال از دیوان ملا محمد فضولی بغدادی، چاپ بهرام اسدی می خواند.
سید حیدرعلی آران نخسین شاعری است که برای شعر خوانی دعوت می شود و او در شعری منثور و احساسی در عرض ادب به حضرت زهرا می خواند:
ایستاده ام در کنار این دیوار فولادی مشبک/ و می نگرم بهشتی را / که ظاهراً خالی است....بانوی خوب قبیله گلهای احمدی/ تو رمز ماندگاری دین محمدی (ص).
رحیم حامدنیا شعر ترکی خوب ده هجایی می خواند:
یار فکری عقلیم، هوشومو آلمیش/ خسته لیک منی آیاقدان سالمیش/ دئدیم اوتوروم آغلار ایچینده/ درمان آراییم ساغلار ایچینده ...
صیاد گلی پور شعر خوبی برای معلمها تقدیم می کند:
عؤمور بویو ظلمت ایله چالیشان/ آخر قارانلیغی یوران معلم/ خیردا کلاسلاردا بؤیوک عالمده/ عدالت میزینی قوران معلم. دوزگون یول اؤیره دن اؤز اولادینا / اودلو قلم ایله یئتن دادینا/ شرف دفترینی یازان آدینا/ وجدان میدانینی آلان معلم....
علی غنی زاده شاعر آیینی و ارزشی ابتدا به ساحت حضرت زهرا اظهار ادب می کند:
بانوی برگزیده راز و نیازها/ در نام تو نهفته بسی رمز و رازها/ پاکی مثال شبنم و معصوم مثل گل/ عطر تو می دهند تمام نمازها.
بعد برای معلمان:
به برگ دفتر خلقت نوشته است/ معلم خوش نهاد و خوش سرشت است/ یقین او ریشه در فردوس دارد/ که در پیراهنش بوی بهشت است.
خانم زهرا کریم زادگان ( مجری) غزلی از خود تقدیم حضرت فاطمه (س) می کند به مطلع:
هرچه دریاست ندارد گهری بهتر از این/ گهری ناب و درخشنده تری بهتر از این....
جناب شاهرخ رضوانی ضمن تبریک روز معلم و روز کارگر، بر روز کارگر بیشتر تأکید می کند چرا که خود بازنشسته اداره کار استان است. البته شعرش فقط برای معلمان است نه کارگران! به مطلع:
ای فروغ تابناک آتشین/ ای معلم، ای کلام آتشین/ ای صدای پرشکوه زندگی/ ای نهاد روشن تابندگی... که من گزارشگر در بیت نخست قافیه را نیافتم چرا که آتشین ردیف بود نه قافیه ظاهراً.
استاد شامی هم با شعری هفت هجایی روان و زیبا و پرمحتوا از زبان کودکان خطاب به معلمان ادای احترام می کند:
سلام سنه معلم/ دانیش یئنه معلم/ علمین چراغی سان سن/ گونش سایاغی سان سن ...
علی حبیبی شاعر جوان با حال و هوای هیئتی شعری فارسی نثار آستان حضرت فاطمه زهرا می نماید:
تو معنی شب قدری و قدر نشناسان/ به قدر ذره ندانند قدر این گهرت...
اتابک تیموری شعرترکی کوتاه در مایه های لیریکا می خواند که حرفها در نقد آن ابراز می شود.
استاد علی محمدیان هم به به تهنیت آموزگاران می آید به مطلع:
معلم پرتو اندیشه پیران باتقواست/ معلم در گلستان ادب پیری چمن آراست...
حسن حاتم اینانلو شعری انتقادی معنی دار و منسجم می خواند کمی هم ناصر خسروانه و تند و گزنده خطاب به افرادی که خودشیفته و از خود متشکرند!
علی شجاع شاعر طنز پرداز معروف این هفته شعری جدی می خواند البته با رگه هایی از طنز:
ساز بدون سوز حلاوت نمیدهد/ چون نی، نوای ارگ که لذت نمیدهد....ساقی پیاله ای غزل شمس عرضه کن/ کاین مثنوی جواب شکایت نمی دهد.
حاج علی صلاحلو عرض ادب می کند نسبت به حضرت زهرا (س):
خورشید چرخ اَلوَلا، مصداق کوثرفاطمه/ فخریه آل کسا، هم کفو حیدر فاطمه.... در پیرامون شعر صلاحلو نقطه نظراتی ابراز می شود و البته دبیر کانون خیلی حرف می زند و کمی منبر می رود بخواهی- نخواهی! باری به هر جهت!
بهرام اسدی دو شعر می خواند:
آرزولاردیم من سنی گوندوز- گئجه/ چوخ بولاردیم من سنی گوندوز- گئجه.... و شعر دوم: کسیلدی عالمین آرخینداکی سو/ بهار گلسین ائله گلسین تا کی سو ...
شاعران دیگر نیز شعرها خواندند سعید جلیل زاده، محمودی،علی رحمانی، صابر علیزاده و ... امین عزتی با جان و دل مشغول عکسبرداری و فیلمبرداری از شاعران کانون است. من تا آخر منتظر ماندم که شعری هم برای بندگان خدا کارگران خوانده شود، ولی دریغ!
(منبع: هفته نامه«آراز آذربایجان»، شماره 208 مورخ 18/2/90 و پایگاه اطلاع رسانی حوزه هنری آذربایجان غربی www.arturmia.ir )