دو غزل از شاعر جوان هشترودی
محمد شکری فرد
-1-
رفتی و جا مانده ام در "سرزمین"ی سوخته
کم کَمک می سوزم اینجا با یقینی سوخته...
با سیاست بازی خود طرح داری می کنی
نقشه ی یک "انقلاب مخملینی"... سوخته
باز با افسون و با جادوگری های خودت
آیه نازل می کنی از کفر و دینی! سوخته
ذره بین برداشتی تا ذره ای آب ام کنی
جسم ام اما زیر نورِ ذره بینی سوخته!!!
برق چشم ات «آتش نمرود» را افروخته است
روی انگشتِ «سلیمان» هم نگینی سوخته
-2-
با من که از تو بی خبرم حرف می زنی
از دشمنان دور و برم حرف می زنی
من که تمام هوش و حواس ام به حرف توست
حرفی بزن که چون پدرم حرف می زنی
من از قفس به سوی تو پرواز می کنم
وقتی که از توان پرم حرف می زنی
آتش بزن زمین و زمان را عزیزِ من!
تا از نگاه شعله ورم حرف می زنی
با لحن "آذری" کمی از خاطرات خویش،
با من که با تو هم سفرم حرف می زنی
یک آسمان پرنده تو را جار می زند
تا از "کبوتران حرم" حرف می زنی.
(منبع: دو هفته نامه «دنیز» - شماره 5 – مورخ 6/ 9/ 90 – چاپ ارومیه)
عباس بارز، شاعری آزاده بود
نوشته: حسین دوستی
اشاره:
پس از وفات شاعر نام آشنای منطقه اهر- ارسباران - ورزقان در استان آذربایجان شرقی، شادروان استاد عباس بارز که از برجسته ترین سخنوران معاصر آذربایجان محسوب می شد، مقاله ذیل را همشهری فاضل وی، نویسنده پرکار و ادیب محقق و شاعر خوش قریحه جناب استاد حسین دوستی نگاشته است که با بزرگواری تمام در اختیار نشریه دنیز گذاشت. با تشکر از آقای دوستی نوشته ارزشمند ایشان را می خوانیم :
نگاهی به زندگی افتخار آمیز عباس بارز
شاعر اندیشمند و آزاد? اهری شادروان استاد عباس اسلامی متخلص به «بارز» متولد 1339 هـ.ق ( 1298ش.) در منطقه ادب پرور اهر ارسباران آذربایجان شرقی بود و پس از عمری پر برکت در شب عید غدیرخم 1432 (24 آبان 1390) سر بر آستان جانان نهاد و خرقه تهی کرد. وصال یار ازلی، در سیری شبانه، این عارف متفکر را از خاک بر افلاک کشاند و بر ذروه لاهوت نشاند، چنانکه خود نیز از سالهای دور عارفانه آماده این سفر بود:
به سوی ذروه لاهوت هم گامی بنه در پیش / نه تنها عالم ناسوت می باشد مقر ما را
استاد عباس بارز، سالهای سال در اوج احساس ، بال بر بال ملائک اندیشه ، سوار بر توسن خیال، هم صحبت افلاکیان و عرشیان بود، این بار در سفری جسمانی، پای در رکاب کرد و گام بر وادی ایمن نهاد. به مصداق سروده خویش:
پرواز آسمانی مرغ خیال من / آماده می کند به سفر در فضا مرا
تا چند و کی اسیر شوم در بسیط خاک / بنشان دلا به صدر مه دلربا مرا!
ارتحال استاد بارز در شب عید غدیر، پاکی ضمیر و صفای درونی این شاعر ستایشگرعلی و آل علی و دلداد? «محمد مصطفی»- صلوات الله علیهم- را متجلی می سازد. جسم زار و نحیف استاد، سالهای طولانی با درد عدالت خواهی و در اشتیاق عدالت علوی می سوخت و می ساخت. این بیماری جز به گوشه چشم مهربان صاحب غدیر، التیام نمی یافت. گوئیا روزها و ماهها در حسرت این فیض شبانه بود تا در خلوتی خالی از اغیار و دور از هیاهوی حیات خاکیان، در عید ولایت بوسه بر آستان امام علی (ع) بزند و جان خسته اش را درمانی ابدی بگیرد:
ای مریض نیمه جان دست امید از جان مشو / چار? هر درد بی درمان و جانفرسا علی است
«بارزا» گام دو عالم از علی باشد روا / چشم درویشان همیشه در کف مولا علی است
اشعار روان و گرانسنگ او، دهن به دهن و سینه به سینه در ذهن و زبان مردم ماندگار شده است. او زبان گویای مردم در هم? سالهای عمرش بوده است. قلب او همیشه در عشق مردم و برای اعتلای کشورش تپیده است. او شاعری مردمی، مسلمان، حماسه سرا، استکبار ستیز، وطندوست، آگاه و هوشمند، آشنا به وظایف شاعری و توانا در هم? فنون و صنایع ادبی بود و این همه، باید هم او را شهرت عالمگیر بخشد و مهرش را در دل ها جای دهد:
بیر عمر ودور بو اؤلکه ده هریان تانیر منی / تبریز سهلدور باکی، شیروان تانیر منی
اوز شانلی خلقیمین منم آخر اوره ک دیلی / هر یاندا وار دوشونجه لی انسان تانیر منی
دوزگونلوک ایله خلق آرا شهرت قازانمیشام / من «بارز»م بو کلک دُر افشان تانیر منی
اشعار بارز همانند چشمه آب حیات، شیرین و لطیف و گواراست و لذا به نیکی بر دلها رسوخ کرده و بر مذاق همه خوش نشسته است:
خضره دیریلیک چشمه سی سو وئردیسه «بارز» / هر بیتیده بیر چشمه حیوان ایچره م من
بارز با اشعار خود، غنایی و زیبایی بی پایان و پویایی مستمر به ادب و عرفان آذربایجان بخشیده است:
سوز باغچاسینین گوللری «بارز» سارالارکن / گلدین اونو بیر گوللو گولوستان ائله دین سن!
ارزش اشعار بارز در نزد اهل سخن، گرانقیمت است و سخن شناسان بر تک تک ابیات او مهر تأیید زده اند:
بارز سنین کلامین بیر لعلدیر بدخشان / صاحب هنر یانیندا، اهل کتاب الینده
استاد شهریار، امیر قافله این سخن شناسان معاصر در منظومه بلند 477 بیتی خود که در ذکر مفاخر ادب و هنر ایران سروده، در بیت 196 ازعباس بارز چنین نام می برد:
دو دیگر«اشرف» و«فاخر» که سخت اهل دلند / چنانکه «بارز» و«گوهر» که بازمشتعلند
وشاعر ارجمند معاصر، استادعلی نظمی تبریزی درمثنوی بلندی، توان ادبی بارز را ممتازترین هنرمندی ها دانسته است:
بارز آنجا که نغمه پردازد / رخش معنی برآسمان تازد/
درفنون حماسه پردازی / با زهیرعرب کند بازی
شاعری هست او سراپا حال / سینه از شورشعر مالامال
هرگه او نغمه ای کند آغاز / از دگر نغمه ها بود ممتاز
آنچنان نرد شعر می بازد / که دیاراهر بدو نازد
اویکی شاعربرازنده است / وآنچه او گفته جاودان زنده است.
واستاد محمد فرقانی، شاعرفرهیخته سرابی، استاد بارز را چنین ستوده است:
یقین قیمتلی دیراشعارنغزین اهل فنّ ایچره
دوشوب دیلدن دیله، الدن اله گول تک گزر، بارز
بارز، خود دلیل این اقبال مردم به اشعارش را دو عامل یا به زبان خود- دوغم و غصه – می شناسد:
ایکی شئی سالدی ایاقدان منی ،اوّل عشقیم / بیرده بوغملی دیارین غمی اؤلدوردی منی
او از آغازحیات در وادی مقدس عشق پاگذاشت وعاشقانه جاده های زندگی را ره سپرد و دراین آتش سوخت و نالید و براین سوختن ،مباهات کرد و این افتادگی را سرافرازی شمرد:
طریق عشقده گراینجیسن ملول اولما / کی چوخ ریاضتی استاد کاردان آپاریر
و دراین آتش آن چنان سوخت که پاداش آن را هدیه ای شگفت گرفت:
سحرکه نکهت زلفت ز باد صبح شنیدم / مطاع عمر بدادم، بلای عشق خریدم
اگرچه سوخته گشتم به آتش دل زارم / ولی خوشم که به سرمنزل مراد رسیدم!
و همچون یک وطندوست عاشق چنین می سرود:
آتدیم اؤزومو آی آنایوردوم ، سنی توتدوم / عشقینده بو اگنیمده کی نیسگیل کفنیمدیر
درتن تبدارتا باشد شرار جان مرا / خون دل گردد روان ازدیده بردامان مرا
دفترعمرم سراسر قصه ناکامی است / مشکلی هرگز نشد درزندگی آسان مرا
بارز، شاعری آزاده بود که سرافراز زیست و برنان جوین و اندک خویش قناعت ورزید و شرافت معلمی و عزت شاعری خود را با هیچ چیز عوض نکرد:
همچو درویشان قناعت کرده ام برنان خشک / سیرباشد چشم دل از نعمت الوان مرا
نیستم پابند شأن وشهرت و جاه و مقام / شهره عالم کند این کلک دٌرافشان مرا
دیو شهرت را اسیر دام تقوا کرده ام / نیست پروای فریب ازنفس نافرمان مرا
وی این مناعت طبع و غنای نفس را ازمکتب مولایش امام علی (ع) به ارمغان گرفته بود:
جعفری کیشم ندارم پیشوایی جزعلی (ع) / راه حق می پویم و رهبربود ایمان مرا
ودر شعرترکی خود نیزچنین شجاعانه ندای عزت سرمی دهد:
منده یوخ حسّ تملق بیری نین مدحین ائدم / یازماغا حق سوزونو ذرّه قدهر عاریم یوخ
من علی شیعه سی یم ظلمی قبول ائیله مه رم / زور دئین لرله اودور بیرداها رفتاریم یوخ
وبا غروری قابل تحسین سر برآسمانها گرفته و درحقیقت، شعارخویش را به وضوح بیان می کند:
بارزا درویش عشق اول، نئیلی سن سیم و زری / سال اودا یاندیر هوای نفسی، استغنانی سئو!
آثار ماندگار استاد بارز
اینک استاد بارز،این شاعر سترگ و ادیب بزرگ پای برآسمانها کشیده و باز زمینیان را بی نصیب نگذاشته است. او آثاری ارزشمند از خویش برزمین خاکی ،به یادگارگذاشته است که هر بیت آن، میراثی ارزشمند و دریایی ازحکمت و اندیشه و عرفان و ادب می باشد:
من اؤلندن سورا شعریمدی منیم میراثیم / بوندان آرتیق ائله تاپشیرماغا بیرواریم یوخ
و در غزلی دیگر،ازاشعارخود چنین یاد می کند :
خلف اوغلومدی منیم هربیری بوسؤزلریمین / قویسالارآدلانارام من ده اؤزآثاریم ایله
و به عبارتی دیگر نیز چنین می گوید:
شعرعالمین کمال مهارتله طی ائدیب / قوشدوم گرایلی ،قوشمادا یازدیم ،مقاله ده
و به رهروان مکتب ادبی خود وصیت می کند:
من اؤلندن سونرا هرکس آختارا مندن اثر / یازدیغیم بواودلو سؤزلریادگاریم دیر منیم
آثار استاد بارز را چنین می شناسیم:
1-ائل دایاقینا سلام ( منظومه ای به روش حیدربابایه سلام – چاپ تبریز، سال 1346)
2- گلهای رنگارنگ - اشعار
3- قیزیل قوش - اشعار
4- سه جزوه اشعار
5- یاسلی ساوالان – مجموعه بزرگ و مشهوراشعار بارز
6- مقالات
آثار دیگراستاد بارز، فرزندان ادیب، شاعر، فرهنگمدار و صالح او هستند که بی شک ادامه دهنده مسیر حکمی و عرفانی پدرخواهند بود و راقم این سطور در این مورد گفته:
پدرشاعر،پسرشاعر،چه نیکو ارث می ماند / یقین فضل و ادب بارد زخوان نعمت بارز
در پایان سخن یک بند از منظومه «ائل دایاقینا سلام » عباس بارز را در ماتم خود این شاعر دلسوخته زمزمه می کنیم:
ائل دایاقی یوزوم سنه چؤننده / جوان بختیم چراغ کیمی سؤننده
گوزیاشلاری قزل قانا دؤننده / ئوزون گلیب منه مزارآچئیدین
قبریم اوسته بیردسته گول ساچئیدین
(منبع: دوهفته نامه دنیز، شماره 5 – مورخ 6/9/90 چاپ ارومیه)
خاک کربلا
در شعر فضولی بغدادی (قرن 10 هـ.)
آسوده ی کربلا به هر حال که هست،
گر خاک شود، نمی شود قدرش پست
بر می دارند و سبحه اش می سازند
می گردانندش از شرف دست به دست.
البته این شاعر بزرک و عارف سترگ سراینده دهها قطعه به فارسی و ترکی و عربی و مؤلف کتاب ارزشمند « حدیقه السعداء» در موضوع حادثه کربلا و عرض ارادت به امام حسین (ع) است. رباعی فوق قطره ای از دریای عشق فضولی به اهل بیت (ع) است.
در مدح امام علی (ع)
از محمد شفیع حسینی (قرن 13هـ.)
به روز ازل کردگار مجید
علی را ز نور نبی آفرید
علی هست سلطان اقلیم جود
علی هست شاه سریر وجود
امام هُدا سرور عالمین
امیر جهان شهسوار حُنین
همین بس نبی از ره احترام
بدادش به کتف نبوت مُقام
که تا بشکند آن امام جلیل
بت آزری را بسان خلیل
چه گویم به تعریف آن پیشوا
که اوراق باید چو ارض و سما
درختان قلمها، مدادش بحار
نویسنده اش قدرت کردگار
همان به که بندم لب از وصف او
به سرّ خدا کی سزد گفتگو!
(نقل از کتاب خطی « شعشعه ذوالفقار» تألیف محمد شفیع حسینی، ص 3 و4)
کتابی خطی درفضایل علی (ع)
یکی دو سال پیش در زادگاهم روستای «علیار» ( علی یار) مهمان دوست ارجمندم «بهرام رجبی» بودم. او یک روستایی روستانشین و کشاورز کتابخوان و کتاب دوست و کمی هم اهل ذوق و شعر و هنر است.... وقت خدا حافظی ما که رسید، این دوست ما آقا بهرام و همسر و فرزندانش ماشین ما را پر کردند از هدایای لبنیاتی طبیعی بسیار تمیز و لذیذ مثل شیر و ماست و کشک و پنیر و سرشیر و ... که در شهر آنها حکم کیمیا دارد. این سوغاتی ها البته حاصل زحمات همسر با سلیقه و مهربان آقا بهرام بود. شرمنده شدیم از آن همه لطف و مرحمت آقا بهرام و خانواده مکرم ایشان. اما آقای رجبی هدیه دیگری هم به من داد که مخصوص خودم بود و آن کتابی کهنه با جلدی چرمی بزرگ بود که به من داد و گفت: حاج آقا، این کتاب بیشتر به کار خود شما می آید... نگاه کردم دیدم یک کتاب خطی است با خطی خوانا و زیبا به دو رنگ سیاه و قرمز. تشکر ویژه کردم از آقا بهرام، به خاطر آداب دانی این میزبان روستایی با معرفت و هوشمند و سخاوتمند و موقع شناس و مهمان شناس.
باز آمدیم و کتاب را با احتیاط ویژه ورق زدم. اسمش « شعشعه ذوالفقار در بیان غزوات حیدر کرار» است. البته مؤلف در پایان کتاب آن را « شعشعه الانوار من غزوات امیر المؤمنین حیدر کرار» نام می برد. نام مؤلف « محمد شفیع الحسینی» فرزند است «بهاءالدین محمد». ظاهرا کاتب هم خودش است. کتاب به زبان فارسی بلیغ است و بیشتر به کار اهل مدیحه گویی و منبر و نقل تاریخ در بیان فضایل امیر مؤمنان علی (ع) می آید. مؤلف هم ادیب و نویسنده است و هم شاعری خوش ذوق که درلابلای مطالب از اشعار خودش هم می آورد. البته از اشعار فارسی و عربی دیگر شاعران هم گاهی ابیاتی را به تناسب چاشنی مطلب می کند و متن کتاب را جذابتر می سازد. اطلاعات تاریخی مؤلف هم خوب است. مطالب کتاب دارای تلمیحاتی زیبا از آیات قرآن و احادیث نبوی و کلمات ائمه اطهار (ع) در ستایش شاه مردان علی (ع). اغلب متن آیات کتاب وحی را خیلی بجا و بموقع به کار می برد. در نقل فضایل امام علی (ع) استناد به منابع روایات و احادیث مثل آثار شیخ صدوق و کلینی و مفید هم از دیگر ویژگی های کتاب است. در صفحه 7 در باره تحریر کتاب می نویسد: « در این بین از مُلهَم غیبی و هاتف بلاریبی ندایی بگوش جان رسید و صورت این مطلب در آینه خیال جلوه گر گردید، این فقیر کتابی مشتنل بر غزوات و معجزات و صفات خجسته سمات حضرت امیر کل مؤمنین فی یوم الغدیر برشته تحریر و سمت تقریر کشد...». کتابت کتاب را در روز هیجدهم ربیع الاول 1248 به پایان برده بدون ذکر نام مکان یا شهر و محل تألیف: « قد فرغت من تسوید هذا الکتاب الشعشعه الانوار من غزوات امیر المؤمنین حیدر کرار بعون ملک الجبار فی تاریخ 18 شهر ربیع الاول سنه 1248».
گفتنی است کتاب مزبور دارای 170 ورق به ابعاد 30 در 19 سانتی متر است و جز برگ اول و آخر همه برگها دو رویه (پشت و رو) نوشته شده و هر صفحه این کتاب خطی 17 سطر مرتب و هنرمندانه دارد در ابعاد 19 در11 سانتی متر. احتمالاً از این کتاب نسخه یا نسخی دیگر در جایی باشد یا نباشد. امید که در آینده ای نه چندان دور این کتاب به زیور طبع آراسته گردد و به بازار انتشار آید.
فعلاً همین قدر را در معرفی این کتاب خطی خوش خط و زیبا و خواندنی، از این بنده شرمنده قبول فرمایید به عنوان هدیه عید غدیر. عید غدیر بر همه شما مبارک.یا علی!
مصطفی قلیزاده علیار