برکتلی بویونباغی
اکبر حمیدی علیار
اللری قوینوندا دورموشدو، هوروت-هوروت مجلیسی سوزوردو، حضرت پیغمبر (ص) صحابهلری ایله صحبتده ایدی، آغاسی «عماری-یاسر» ده پیغمبرین قوللوغوندایدی، ایچیندن عاغلیناسیغماز سؤزلر کئچیردی، -قوللوقدان آزاد اولاجاغیم گونلری گؤرهجهیم گؤرهسن، ایلاهی!-اؤز-اؤزونه دئییردی. قاپینین دؤیولمهسی ایله ایچ دونیاسیندان آیریلدی. بیر جیریق-جیندیر گئییملی عرب ایچهری گیردی، پیغمبری (ص) تانییرمیش کیمی، دوز گلدی او حضرتین اؤنونده –رجا ائدیرم افندیم- دئدی.
حضرت پیغمبر (ص) –سنه یاردیمیم نه اولا بیلر؟- سوردو،
-آجام، چیلپاغام- دئدی،
-بلال! گل بونو گؤتور قیزیم فاطمهنین یانینا- بویوردو حضرت.
بلال عربی آپاردی خانیمین قوللوغونا، «سهل» یئنه ده اؤز ایچینه قاپیلدی... بلال اولایی خانیما دانیشدی، فاطمه زهرا (س) بوینونداکی گوموش بویونباغینی آچیب عربه باغیشلادی، عرب، بلال ایلا بیرلیکده یئنه پیغمبرین حضورونا قاییتدی و فاطمهنین (س) اونا باغیشلادیغی بویونباغینی ساتماق ایستهدییینی سؤیلهدی.
سهل هله ده بایاقکی سایاق، آغاسی عمارین یانیندا فیکره دالمیش دایانمیشدی، عمار عربه -–او بویونباغی من آلیرام، دیهرینی سؤیله!- دئدی،
عرب –بیر وعدهلیک یئمک، بیر گئییملیک پالتار و ائویمه دؤنمک اوچون بیر دینار پول!- دئدی،
عمار گلومسهیرک بویونباغینی آلدی و سهله –گئت ائودن بیر دست پالتار بیر ده اولان یئمکدن گتیر- دئدی، سهل بیرداها اؤزونه گلدی، قاچاراق گئدیب تاپشیریغی یئرینه یئتیردی، عمار او پالتاری، یئمهیی، اؤز مینیکمالینی و اوستهلیک 20 دینار دا پول عربه وئریب اونو یولا سالدی. سونرا جیبیندن چیخاردیغی عطیرله بویونباغینی عطیرلهدی و اوزونو سهمه توتاراق –سهم! گل بو بویونباغینی آپار وئر حضرت فاطمهیه اؤزون ده اونون قوللوغوندا اول، من سنی بو بویونباغی ایله او حضرته هدیه ائدیرم!-دئدی سهمه، سهم اینانار-اینانماز،سئوینجک تشکرونو بیلدیریب بویونباغی الینده خانیمین ائوینه دؤندو و اولایی دانیشدی. خانیم بویونباغینی آلدی و – بو منیم، سنی ده تانری یولوندا آزاد ائدیر سربست بوراخیرام، سهم!- بویوردو.
سهمه سانکی دونیانی باغیشلامیشدیلار، رؤیالاری چین اولوردو! خانیما منتدارلیغینی سؤیلهیرک گولومسهدی و بویونباغینا اشاره ایله دئدی:
عجب برکتلی بویونباغیایمیش! آجی دویوردو، چیلپاغی اؤرتدو، یوخسولو وارلاندیردی، قولو آزاد ائتدی، سوندا دا اؤز اییهسینه قاییتدی!..
منبع: دو هفته نامه «دنیز»، شماره 51 مورخ 93/02/07
میلاد فاطمه زهرا (س)
شاعر: مرحوم استاد حاج علمدار ماهر (باکو 1950 - 2014)
السلام، ای هر ایکی دونیایه زینت فاطمه
السلام، ای گؤوهر دریای عصمت فاطمه
السلام، ای مصطفینین جسمینین بیر پارهسی
السلام، ای حیدر کراره نسبت فاطمه
حق یولوندا صادق اولدون، صبر ائدیب هر محنته
ای آلان مین شؤوق ایله جامشهادت فاطمه
وئرمهمیشدی کیمسه اسرار وجودوندان خبر
ای وجود پاکی باشدان باشه حکمت فاطمه
سن لیاقت، سن نزاکت، سن صداقت رمزیسن
ای نهال بوستان عزّ و غیرت فاطمه
کیم سنین تک اولدو اونبیر اولیانین مادری
هانسی مادردیر قویان نسل امامت فاطمه
عید مولودون سعادت بخش ائدر، بیر لطف قیل
تا تاپاق بیز ده بو بایرامدا سعادت فاطمه
ای گلیب مولود زهرایه، عبادتدن قاچان
سؤیله ائتمیشدیر هاچان دینه خیانت فاطمه؟
اجنبینین قویدوغو یولدان اوزاقلاش، ای باجیم
سیز قادینلارچون قویوبدور راه عفت قاطمه
دختر کبری حجابین الده محکم ساخلایین
اؤز حجابین سیزلره وئرمیش امانت فاطمه
زینب و کلثوم تک مردانه اول اسلامده
بلکه ائتسین آخرت گونده شفاعت فاطمه
بیعمللردن کنیز اولماز خانیملار شاهینه
یاددا ساخلا ائیلهمیش حقه عبادت فاطمه
ماهرم، چوخدور گناهیم، گر شفاعت ائتمهسن
بیلمیرم حالیم نولور روز قیامت، فاطمه
منبع: «دنیز» نشریه سی، شماره 50 - تاریخ 31 فروردین 1393
زهرا (س) عشقینه
علی علیزاده (امید سلماسی)
من نه مجنونام قالام چؤللرده لیلا عشقینه
یاکی وامق تک اولام آواره عذرا عشینه
قاف تکلیکده فقط بیر داغ ایدی معناسی یوخ
قاف اولوبدور ذهنلرده »قاف« عنقا عشقینه
ایستهسن دونیای عشقین پوچ و فانی اولماسین
اوز گتیرمه اؤزلوگونده هر نه دونیا عشقینه
جانیمی ووردوم اودا، یاهو و یا حق سسلهدیم
ایستهدیم من ده یانام شوقایله مولا عشقینه
من دئدیکجه یا علی، سسلندی اود، »یا فاطمه«
یا علی! یعنی یانیرسان سن ده زهرا عشقینه
ای »امید« آرامش دریانی دریاده ن آلیر
تا آخیر گؤز یاشلارین موجایله دریا عشقینه.
<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} @font-face {font-family:Tahoma; panose-1:2 11 6 4 3 5 4 4 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0cm; margin-right:0cm; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0cm; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault { font-size:10.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} @page WordSection1 {size:612.0pt 792.0pt; margin:72.0pt 72.0pt 72.0pt 72.0pt;} div.WordSection1 {page:WordSection1;} -->
امام جمعه موقت ارومیه:
باید حضرت فاطمه زهرا (س) را به جهانیان بشناسانیم
دنیزنیوز: امام جمعه موقت ارومیه گفت: ذریه نبی اکرم (ص) از نسل حضرت فاطمه (س) ادامه یافت و همین موضوع کافی است که به جایگاه والای این بانوی بزرگوار پی ببریم.
بر پایه همین گزارش حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمد فخری در خطبه اول نماز جمعه این هفته ارومیه اظهار داشت: حضرت فاطمه (س) حلقه اتصال امامت و نبوت قلمداد است بنابراین باید برای شناخت ایشان و شناسایی آن حضرت گامهای اساسی علمی و عقیدتی برداشته شود.
وی با اشاره به اینکه علاوه بر بانوان باید مردان نیز حضرت فاطمه (س) را برای خود الگو قرار دهند، افزود: این بانوی بلندمرتبه از هر جهت انسان کاملی بود که بایدابعاد زندگی ایشان را مورد بررسی قرار داده و ایشان را به جهانیان بشناسانیم.
حقیقت عید نوروز
فخری رد خطبه دوم با اشاره این نکته تاریخی که نوروز عید باستانی ایرانیان اس، گفت: عید نوروز روز آغاز زنده شدن و شکوفایی زمین و تحول طبیعت است و از نظر دینی و قرآنی این حقیقت مورد تأیید می باشد
وی تأکید کرد: علاوه بر آن، بر اساس روایت های دینی، از جمله حدیثی از امام صادق (ع) بیعت مسلمانان با امیرالمؤمنین علی (ع) در غدیر خم و همچنین پیروزی آن حضرت بر خوارج در جنگ نهروان در نوروز اتفاق افتاده و ظهور حضرت مهدی (عج) نیز در روز عید نوروز اتفاق خواهد افتاد که مجموع این مطالب و حقایق بر عید نوروز قداست و ارزش معنوی داده است.
امام جمعه موقت ارومیه با اشاره به جنبه های مثبت آداب و رسوم عید نوروز ، خاطرنشان ساخت: آداب دید و بازدید و صله ارحام و خانه تکانی و آشتی کنان و رفع کدورت و اهدای هدایا و امثال این مراسم نوروزی همه مورد تأیید اسلام و سفارش پیشوایان معصوم ماست.
فخری با یادآوری کلام امام علی (ع) ماهیت حقیقی عید را دوری از گناه دانست و گفت: هر روزی که بنده در مقابل خداوند گناهی انجام ندهد، آن روز عید واقعی بنده است.
سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی
امام جمعه موقت ارومیه در بخشی از خطبه دوم به نامگذاری سال 92 از سوی مقام معظم رهبری به سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی اشاره کرد و افزود: مقام معظم رهبری با لحاظ موقعیت کنونی و با توجه به اینکه ملت ایران اسلامی در سال جاری به انتخابهای مهم و سرنوشتسازی مثل انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب شوراها دست میزنند و در مقابل تحریم های اقتصادی دشمنان باید مقاومت کرده، دست به اقدامات تولیدی و سازنده در عرصه اقتصاد بزنند،عنوان حماسه سیاسی و اقتصادی را برای سال 1392 برگزیدهاند بنابراین باید ملت و دولت و مجلس با اتحاد و همدلی کامل گام بردارند و تدبیر نمایند تا منویات ایشان تحقق پیدا کند.
وی با تاکید بر اینکه حماسه سیاسی و اقتصادی جز با اتحاد و همدلی محقق نمیشود، افزود: ملت ایران اسلامی در طول سالهای گذشته نهایت تلاش خود را کردهاند که کشورمان از نظر علمی، صنعتی، پژوهشی و هسته ای به طور روزافزون رشد پیدا کند به طوری که در سال جاری با گامهای بلندتر و پرتوانتری در این راستا حرکت میکنند تا دستاوردهای بیشتری در حوزههای گوناگون کسب شود.
امام جمعه موقت ارومیه با اشاره به پایداری ملت ایران در مقابل ایادی استکبار جهانی، افزود: دشمنان انقلاب و نظام با اعمال فشارهای مختلف به دنبال این هدف بودند که ملت ما از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران رویگردان شوند حال آنکه از این موضوع غافل هستند ملت ایران اسلامی در 12 فروردین سال 1358 به صورت داوطلبانه و از صمیم قلب به استقرار نظام اسلامی رای دادند.
برف،برف ( داستان کوتاه)
فاطمه باباخانی
ناگهان استخوان هایش سوخت. دست هایش را دید که سرخ شده، کف دست اش تاول زده، ترک برداشته و خونی ست. ترسید؛ تا به خودش بیاید تا کمر توی برف فرو رفته بود و همین طور ادامه داشت. یکهو دید که زمستان تمام شد، بهار شد و برف تا سینه اش آمد. و دید که بهار شد و بهار تابستان شد و او هنوز داشت توی برف فرو می رفت و دید که بهار شد و بهار تابستان شد و تابستان دوباره زمستان شد و هرگز آن همه برف آب نشد. دوباره داد کشید، سینه اش را چاک کرد و اسم پسر را به گریه صدا زد:« امین... امین... امین...».
از خواب پرید. بلند شد، شاید سراسیمه بلند شد. عینک اش را برنداشت که به چشم اش بزند بجای اش قاب عکس روی میز را برداشت. چسباند به سینه اش، از اتاق بیرون رفت، خودش را به بخاری رساند؛ داشت می لرزید. مرد را صدا زد:« منوچهر... منوچهر... حاجی!».
دندان های اش از شدت سرما به هم می خورد. اشکاف را باز کرد، پتویی بیرون کشید و پیچید به تن اش. خم شد تا شعله ی بخاری را زیادتر کند. چشم اش به چشم های صاف و براق توی عکس افتاد. قاب عکس را انداخت. پتو را انداخت. بخاری را خاموش کرد. بلند شد، پرده ها را کنار زد، پنجره ی هال را باز کرد. پنجره ی آشپزخانه، پنجره ی اتاق خواب پسر، پنجره ی اتاق خواب خودشان، پنجره ی سالن پذیرائی و در تراس را هم. پا برهنه دوید وسط تراس. برف می بارید، برف های دانه رشت. روسری اش را از سرش برداشت. جلیقه ی بافتنی ای که پسر شب چهارشنبه سوری قبل از رفتن اش گرفته بود را از تنش کند. روی برف ها ولو شد. و با هق هق مرد را صدا زد:« منوچهر... منوچهر... حاجی!».
صدای تلفن را شنید؛ برنداشت، آنقدر برنداشت که قطع شد و دوباره زنگ خورد. فکر کرد شاید... و بلند شد. خودش را به گوشی تلفن رساند، قبل از اینکه قطع شود.
:« الو... الو... آذر... آذر خانم... امین و دوستاشو از زیر برف کشیدن بیرون... یا قاضی الحاجات... باورت میشه... عینهو روز عملیات. گفتن تو این هفتاد روز بدنشون یه ذره هم... آخه آذر... دیدی... دیدی... الو... الو... معجزه شده یا خدا... الو آذر... نکنه دوباره زدی زیر برف و بارون... تو رو خدا آذر... الو... الو... الو...».
و صدای ممتد بوقی توی گوش زن پیچید. آرام گفت:« بالاخره داره میاد!»
لبخندی زد. و به این فکر کرد که شاید باید این سیاه ها را از تن اش بکند، پنجره ها را ببندد و چای تازه دم کند.
زیر لب گفت:« چای تازه ی دارچینی برای امین ام!»
منبع: وبلاگ «هزار و یکمین شب»