فهرست 40 عنوان کتاب از بهمن بهرامپور
بهمن بهرامپور (متولد 1329) از پژوهشگران و نویسندگان پرکار ارومیه است. وی در موضوعات متنوع اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و ادبی قلم فرسایی کرده و تاکنون بیش از 40 عنوان کتاب مستقل از او منتشر شده که اغلب پژوهش در محورهای مسائل اجتماعی، فرهنگی، خانواده، جوانان، زنان، دختران، پسران، کودکان، نابهنجاری های رفتاری، فقر، اعتیاد، بزهکاری و ... را تشکیل می دهد.
پیش از این مطالبی در معرفی زندگی پر تلاطم و انقلابی و شخصیت اجتماعی و اندیشه های اجتماعی و فرهنگی و آرمانهای انسانی و ایمانی بهمن بهرامپور و همچنین معرفی بخشی از آثار قلمی وی به عنوان یک پزوهشگر متعهد و مسلمان در برخی رسانه ها و مطبوعات (و نخستین بار در هفته نامه «دنیز» نشریه محلی استان آذربایجان غربی، تحت عنوان «مرد عرصه های زندگی» در سال 1395 و نیز در شماره 106 این هفته نامه) و سپس در پایگاههای اینترنتی و فضای مجازی منتشر شده است. اینک به معرفی اسامی 40 عنوان از کتابهای منتشر شده و دو عنوان در دست انتشار استاد بهمن بهرامپور در سه موضوع جداگانه با محورهای متعدد و مرتبط می پردازیم اما این نکته حایز اهمیت است که کتابهای بهمن بهرامپور جنبه تحقیقی و مستند و صبغه علمی - پژوهشی دارد:
الف- اجتماعی، فرهنگی
1- آتش در خرمن
2- بررسی روانکاوی جوانان امروزی
3- روانکاوی ازدواجهای ناشناخته
4- شخصیت و تربیت صحیح کودکان
5- زنان
6- چرا زنان عاشق می شوند
7- روانکاوی و راه حل اختلافات همسران
8- بررسی رازهای زن و شوهر
9- مخدر در جهان امروز
10- طلاق
11- روانکاوی و علل ازدواجهای جوانان کجاست؟
12- به حق و حقوق زنان احترام بگذاریم
13- حجاب (بررسی علمی و ااستدلالی روایات فقهی و ادله شرعی)
14- آینده نگری تحلیل پسران و دختران
15- زنان نجیب
16- کودکان ولگرد خیابانی
17- من کودک انسانم برای شکنجه آفریده نشده ام
18- ریشه واد مخدر از کجا سرچشنه می گیرد
19- در پوست آدمیت و دور از انسانیت
20- حاشیه نشینی
21- پژوهش و کودک آزاری از کجا سرچشمه می گیرد
22- پژوهش در مورد کودک آزاری
23- شخصیت میوه باغ من مادر است
24- مادر من در سکوت عالمم
25- رازهای حقیقت
26- تحقیق و بررسی مواد مخدر در اجتماع جوانان
27- کدامین کس مرا کودک ولگرد خیابانی کرد؟
28- زاویه های پژوهشی و روانشناسی در مورد کودک نا آرام
29- نقش والدین تاثیرگذار در تربیت و بلوغ نوجوانان است
30- با کودک نا آرام چگونه مدارا کنیم؟
31- پژوهش و بررسی اعتیاد خانمانسوز اجتماع فعلی است
32- چرا حاشیه نشینان روستایی را در اجتماع شهری طرد می کنند؟
33- فرهنگ حاشیه نشینی
ب – تاریخی - فرهنگی
34- علی (ع) ولیِّ مسلمین جهان است
35- امّ ابیها
36- بیایید فاطمه (س) را بهتر از این بشناسیم
37- دلیرمردان آذربایجان غربی
38- ریشه پوچ وهابیت
39- زندگینامه شهید حمزه نعمتی
40- کف بینی
ج - ادبی
41- منظومه لاله های خونین اداره کل آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی - در دست انتشار
42- بایاتیلار (گردآوری) در دست انتشار
گفتنی است آقای بهرامپور همچنان مشغول پژوهش و تدویندر عرصه های مختلف هستند.
تهیه و تنظیم از: بخش فرهنگی هفته نامه «دنیز»
جریان تحقیر و تمسخر زبان ترکی در ایران
مصطفی قلیزاده علیار
منظر نخست
جریان تحقیر کننده زبان ترکی با تحقیر الفبای آن که در نیمه دوم قرن 19 میلادی با میرزا فتحعلی آخوندف شروع شده بود، بعدها در دوره جمهوریت در ترکیه معاصر و همزمان در جمهوری تازه تاسیس آذربایجان در ترکیب شوروی، این تحقیر در قالب تغییر الفبا و جایگزین کردن الفبای لاتین (1925) و منقطع کردن رابطه مستقیم نسل نو با گذشته اش، تحقق یافت، گر چه بنا به عللی در ایران موفق نشدند این خیانت را عملی سازند و الفبا را تغییر دهند.
آفرینندگان این جریان ضد زبان و فرهنگ و ادبیات ترکی، ادعا می کردند که الفبای زبان ترکی همان الفبای عربی و فارسی است نه مستقل و مخصوص خود. این ادعای دروغین و توهین آمیز توسط افراد خودباخته و ضد فرهنگ مردمان مسلمان و ترک زبان در ایران و ترکیه و آذربایجان و برخی ممالک دیگر مطرح می شد و نوعی سامری گری و عوام فریبی بود و هدف هم آن بود که ملتهای مسلمان را ابتدا با تحقیر الفبا و سپس با تغییر الفبایشان و جایگزین کردن الفبای لاتین یا الفبای دیگر، از فرهنگ و معارف اسلامی و قرآنی و از ادبیات غنی فارسی و عربی که سرشار از معارف و ترببت و اخلاق انسانی و فرهنگ اسلامی است بیگانه کنند که تا حدی هم متاسفانه موفق شدند. این جماعت که بیشتر انگیزه های قومی داشتند و دارند، ادعا می کردند و الان هم فریب خوردگان از آنها از روی جهل ادعا می کنند که این الفبای تاریخی زبان ترکی با سابقه هزار ساله اش، مناسب این زبان و رسا و گویا نیست! (اویغون دِئییل!)
اینان با آوردن مثالهایی بی ربط و عوام فریب، سعی می کنند مخاطب بی خبر و بیسواد و عوام و یا جوان و نوجوان بی خبر و احساساتی را گول بزنند و قانع کنند که الفبای فعلی و هزار ساله زبان ترکی مال این زبان نیست، مال زبان عربی و فارسی و تحمیلی و نارسا در تلفظ واژههای ترکی است. اما الفبای لاتین رساست! با این حقه بازی و عوام فریبی، جوانان را فریب می دهند. در پاسخ به این مغالطه غیر علمی و خر رنگ کن، باید گفت:
اولا- الفبای اصیل و تاریخی زبان ترکی در طول و توالی قرون گذشته هزار ساله همین الفبای مرکب از الفبای فارسی و عربی بوده است.
ثانیا - دانشمندان و شاعران و نویسندگان بزرگ و برجسته ای مثل سید عمادالدین نسیمی، شیخ محمود کاشغری، قاضی برهان الدین ضریر، حکیم ملامحمد فضولی، حاجی سید عظیم شروانی، مختومقلی فراقی، ملاپناه واقف، سید ابوالقاسم نباتی، صراف تبریزی، راجی، میرزا علی اکبر صابر، حسین جاوید، محمد عاکف، توفیق فکرت، یحیی کمال، شهریار، کریمی مراغهای و ... همه آثار ماندگار، بی نظیر و جهانگیرشان را به زبان ترکی در همین الفبای تاریخی و اصیل ترکی (مرکب از فارسی و عربی) آفریده اند نه لاتین و دیگر الفباها. اگر این الفبا نارساست، چگونه این بزرگان و نوابغ فرهنگ و علم و اندیشه و ادب و هنر، آثارشان را در این الفبا و با الهام از زبان غنی فارسی و عربی آفریده و نوشته اند؟
ثالثا - بعد از تغییر این الفبای اصیل و تاریخی زبان ترکی در ممالک مسلمانی مثل ترکیه و آذربایجان و تاجیکستان و ترکمنستان و داغستان و ... و جایگزین کردن الفبای لاتین و سرلیک و کریل، نسل جدید در قریب به یک قرن اخیر از فرهنگ و ادبیات غنی گذشته خود بریده و بیگانه شد و آن درخشش پرحرارت و تاثیرگذار ادبیات غنی ترکی در آن ممالک به سردی گرایید افول کرد و دیگر نابغه و نخبه ای همپای نخبگان و فرزانگان متقدم مثل فضولی و نباتی در عرصه اندیشه و عرفان و ادب ظهور نکرد.
رابعا - اگر در دوران معاصر و کنار گذاشتن الفبای اصیل ترکی در آن ممالک، در ایران شاعران ترک زبان برجسته و بی نظیری مثل استاد شهریار و استاد کریمی مراغه ای داریم که آثار ترکی شان شهره آفاق شده، مخصوصا «حیدربابا»ی شهریار و مجموعه اشعار طنز «رنگارنگ» از استاد کریمی مراغه ای؛ به برکت همان الفبای اصیل ترکی (فارسی، عربی) بوده؛ زیرا ذوق و استعداد سرشار و خدادادی این دو استاد نابغه، مستقیما از آبشخور زلال و غنی و بی نظیر ادبیات فارسی و ترکی و عربی در قالب همان الفبا سیراب و شکوفا شده است.
منظر دوم، تحقیر از نوعی دیگر
فریبکاری دیگری که در سالهای اخیر در ایران در تحقیر زبان ترکی توسط افرادی خاص و ویژه! انجام میگیرد تغییر الفبا از نوعی دیگر و از جنس خود همین الفبای تاریخی اصیل است و آن جایگزین کردن برخی حروف اصیل زبان ترکی با برخی حروف دیگر آن. مثلا به جای حرف «ذال» در کلمه آذربایجان، حرف «زاء» مینویسند (آزربایجان)؛ با این ادعای بیسوادانه که حرف «ذ» مخصوص زبان عربی است نه ترکی؛ در حالی که این مدعیان میان تهی و بیسواد خبر ندارند که شیخ محمود کاشغری هزار سال پیش در کتاب معروف «دیوان لغاتالترک»، بسیاری از لغات اصیلِ ترکی را با حرف ذال نوشته است مثلا: آذُغ: خرس، اَذَت: رییس، یَذلادی: عطر را بو کرد، یِذیدی: بد بو شد، و ... این مدعیان طبل غازی لااقل وقت نمی کنند آن کتاب را یک بار باز کنند و نگاهی به متنش بیندازند.
همچنین این جماعت تحریفگرِ سنگر گرفته در شهرداری ارومیه و سازمان فرهنگی - هنری شهرداری تبریز و جماعت جولان دهنده در ولایت خودمختار کرج – تهران! که خارج از شمول قوانین مملکت جمهوری اسلامی ایران است! در راستای تحریف و تحقیر زبان تاریخی ترکی و وضع واژههای جعلی خررنگ کن، واژه عرفانی «عاشیق» (هنرمندان نوازنده و خواننده مردمی آذربایجان که در طول قرون متمادی گذشته خود را عاشق حق، عاشق خدا و عاشق اهل بیت (ع) خصوصاً مولا علی (ع) و عاشق همه زیباییهای مخلوق خدا معرفی میکنند) را به شکل جعلی و تحریفی و توهین آمیز «آشیق» می نویسند؛ «آشیق» در زبان ترکی اسم است به معنی استخوانی در پای گوسفند! جماعت تحقیر کننده زبان ترکی، از روی حقه بازی و یا به دلیل بی سوادی ادعا میکنند: این هنرمندان که در طول تاریخ – مخصوصاً از دوره صفویه - خود را «عاشیق» نامیدهاند اشتباه کردهاند، اینها عاشیق نیستند، بلکه «آشیق» هستند و خودشان نمیدانستند! واژه آشیق از ریشه «ایشیق» (روشنی) است! اینان عاشق حق نیستند، بلکه روشنگر هستند و خودشان خبر نداشتند!
البته این ادعا از نظر ادبی و دستور زبان ترکی کاملا نادرست و جهت فریب عوام است. اینان به خیال خود به قصد پاک کردن زبان ترکی از واژه های عربی و فارسی مستعمل در این زبان، دست به هر کاری می زنند و چون برای کلمه عاشیق، واژه ای مناسب ترکی پیدا نکردند، آمدند واژه آشیق (استخوان پای گوسفند) را آن جایگرین کرده و معنی جدیدی بر آن بار می کنند. شاید هم عمدا و به فصد توهین، این واژه بر عاشیقهای آذربایجان اطلاق میشود. هدف از این جعل قومیتگرایانه آن است که واژه عرفانی - عربی «عاشق» را حذف و واژه جعلی و نادرست «آشیق» را جایگزین کنند چون ترکی است!
نوع دیگر تحقیر و تحریف زبان ترکی در خود الفبای اصیل و تاریخی ترکی، فناتیک کردن و تلفظی نوشتن کلمات عربی و فارسی دخیل در زبان ترکی در ایران است مثلا لفظ جلاله «الله» را «آللاه»، کتاب را کیتاب، امام حسین را «ایمام حوسین»، و همچنین ایمام زامان، علیکوم سالام! و .... و از این مسخره بازیها و تمسخر زبان و فرهنگ یک ملت بزرگ و تاریخی ایرانی.
با عنایت به اینکه زبان ترکی در ایران ناظر و متصدی رسمی و فرهنگستان و آموزش ندارد و رها شده است، تحریف و تحقیر زبان در چاپ آثار بزرگان گذشته، سرسام آور است و برخی راهزنان در کمین نشسته، خودسرانه، دواوین و آثار ترکی شاعران و نویسندگان متقدم و گذشته را با تغییر و شکستن و فناتیک کردن کلمات، چاپ و منتشر می کنند،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم بی خیال این خیانت است و مجوز صادر می کند!
متاسفانه زبان غنی ترکی که زبان مادری میلیونها نفر در ایران است و می تواند فرصتی بسیار طلایی برای تعامل ملی و بین المللی باشد، سازمان و مرکز و متصدی رسمی در کشور ندارد و مسئولان فرهنگی و علمی در دانشگاهها و وزارت آموزش و پرورش و علوم و وزارت ارشاد و ادارات کل و تشکیلات تابعه در استانهای آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل و زنجان و تهران و قم و .... اصلا نه دغدغه دارند و نه در باغند؛ گاه نیز برخوردها شکننده است. لذا هر کس از راه می رسد یا با عمه و خاله و همسایه و همکار و همولایتی خود دعوایش شده، می آید و خود را متصدی و کارشناس «آنا دیلی» و زبان مادری خود جا می زند و با هزار ادا و اطوار خاص جولان می دهند و اغلب ملعبده بازیگران پشت پرده قومیتگرایی و ناسیونالیستی ضد ایرانی واقع می شوند و شروع می کنند به شخم زدن این زبان بی صاحب مانده!
تحقیر در منظر سوم
این از یک طرف؛ اما از منظر دیگر، به نظر می رسد شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجلس شورای اسلامی، وزارت آموزش و پرورش، سازمان صدا و سیما، رسانه ها، روحانیت، ائمه جمعه و جماعات، تریبونداران و برخی تشکیلات رسمی دیگر باید با زبان ترکی در ایران، به مثابه یک زبان فراگیر و غنی و فرهنگی و عامل ارتباط ملی و بین المللی تعامل کنند نه یک زبان بومی و محلی در حد یک لهجه قومی برای یک قوم و قبیله محدود؛ این دستگاهها شایسته است تمهیداتی جدی تر در این باره بیندیشند و نگذارند که بدخواهان، این فرصت مهم ملی را به تهدید امنیتی و تحقیر یک ملت و فرهنگ تبدیل کنند. نگاه به زبان ترکی در ایران به مثابه یک زبان قومی و محلی، با توجه به غنای فرهنگی آن و کثرت مردمی که به آن زبان تکلم، یک نگاه تحقیرآمیز است که ریشه در دوره حاکمیت پهلوی دارد هنوز هم گاه برخی مسئولان متصدی و سازمانها همان نگاه تحقیرآمیز را دارند و دستهای خان پشت پرده و پشت صحنه هم مترصد فرصت نشسته اند که با سوء استفاده از برخی زمینه های خواسته یا ناخواسته، مقدمه برخی مسایل نامطلوب را فراهم آورند و هر از گاهی معمولا سوژه ای علیه امنیت ملی و در جهت ایجاد اغتشاش در داخل درست می کنند و اغلب از کاه کوهی می سازند که موجب اصلی بروز این ناملائمات در درجه اول مسئولان فرهنگی و گاه سیاسی و امنیتی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهرهای کشورند و همگی مسئولیت دارند.
هشدار
مطالبی که در این نوشتار عرضه شد، نه تازه است، نه کشف و نکته ظریفی در آن هست، و نه نویسنده ادعایی دارد، بلکه فریادی تکراری از دردی ساری و جاری در زیر پوست جامعه است، گسل هایی عمیق و خوفناک است که اغلب به علت بی توجهی مسئولان فرهنگی و اجرایی و رسانه ای و علمی و دانشگاهی، به شکل زلزله جامعه را برهم می زند و به دردی غیر قابل علاج تبدیل می شود. این یک هشدار دیگر است از یک تماشاگر که از نزدیک با این مسایل و افراد مدعی و غیر مدعی و علاقمندان به زبان مادری ارتباط دارد، صاحب نظران مسایل فرهنگی و اجتماعی و مسئولان و دلسوزان ملت و فرهنگ این کشور بهوش باشند و از آتشهای زیر خاکستر غافل نباشند! اتفاقاتی عجیب پشت پرده زبان و فرهنگ مخصوصا از این رنگ که گفتیم، رخ می دهد، هوشیار باشید و راهکاری منطقی و تعاملی معقول با این زبان اتخاذ نمایید.
بحث و دغدغه نویسنده از نوع اهانت سطحی در حد «فتیله» و «سوسک» و .... نیست که زعمای قوم تذکر بدهند و دیگران هم حواس شان باشد که مبادا به اقوام توهین و یا تمسخر بشود، مبادا با تحریک احساسات مردم، اختلاف بیندازید و ...؛ بلکه تذکار تکراری یک درد عریق و زخم عمیق است که باید درمان اساسی بشود، نه اوژانسی! اگر آتشی افروخته شود، تر و خشک باهم می سوزد و دودش به چشم همه خواهد رفت! ... والسلام علی من اتبع الهدی
استاندار آذربایجان غربی در پیامی موفقیت آقای مصطفی قلیزاده علیار در کسب نشان فرهنگی و جایزه بین المللی استاد شهریار را تبریک گفت.
در این پیام آمده است:
بسمه تعالی
برادر ارجمند؛ جناب آقای مصطفی قلیزاده علیار
سلام علیکم
گام نهادن و فعالیت در عرصه شعر، ادب و فرهنگ اسلامی که در حقیقت تلاش در جهت تقویت و تعمیق باورها و اعتقادات دینی و اسلامی است در زمره اقدامات حسنه و دارای آثار ماندگار و مهمتر از همه دارای اجری عظیم نزد باری تعالی است و کسانی که در این راه متعالی گام بر می دارند، در حقیقت در راه قرآن و در مسیر سعادتمندی بشریت طی طریق می کنند .
شهریار شیرین سخن این شاعر بلند آوازه ایران زمین نیز از جمله شعرای برجسته ای است که در سیر و صیرورت معنوی و در اشعار معنویش، از سرچشمه لا یزال قرآن، الهام گرفته و قرآن را بهترین چراغ هدایت و سرچشمه فیض می داند.
در همین راستا ضمن قدردانی از فعالیت های ارزشمند جنابعالی در حوزه شهریارپژوهشی، دریافت نشان فرهنگی و جایزه بین المللی استاد شهریار در سومین جشنواره بینالمللی نشان فرهنگی شهریار در تبریز را به جنابعالی تبریک عرض نموده و و موفقیت و بهروزی روز افزونتان را از درگاه ایزد منان مسئلت می نمایم.
سعادت- استاندار آذربایجان غربی
تاریخ:1396/07/02
منبع: سایت استانداری آذربایجان غربی
حلقه مفقوده قطعه هنرمندان ارومیه
در کمیسیون فرهنگی
(یادداشت مدیرمسئول دوهفته نامه دنیز،
شماره 43 - تاریخ نشر 9 دی ماه 92، ارومیه)
مصطفی قلیزاده علیار
شهر ارومیه بیش از هر مشکل و معضل دیگر، از مشکلات فرهنگی رنج میبرد. سیمای نخبگان و فرهیختگان و اهل هنر و اندیشه این شهر هر چه بیشتر روشن میشود، بیشتر در هاله ابهام و مجهولیت فرو میغلتند!... تدوین نشدن دانشنامه جامع و دایرة المعارف استان و شهر ارومیه، عدم تشکیل موزه معلم، موزه شهدا، موزه اهل قلم و ...
چند سالی است که اهالی هنر و قلم و اندیشه ارومیه، شاید از روی سادهدلی و امید واهی به وعدههای سر خرمن مسئولان – مثلاً -فرهنگی و شورای اسلامی شهر و کمیسیون فرهنگی و سازمان فرهنگی و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و دانشگاه و سایر سازمانهای فرهنگی و شبه فرهنگی در این شهر- دلشان را صابون میزنند که یک روز در این شهر فرهنگی و تاریخی هم مثل سایر شهرهای مهم ایران، قطعه هنرمندان و نخبگان و اندیشمندان و نویسندگان و شاعران و مخترعان و مبتکران، ایجاد و همه این اهالی وقتی مردند، در آن قطعه زیر خاک شوند تا اگر در زندگی مورد غفلت یا تغافل مسئولان قرار گرفته و از مرکز توجه مردم دور نگه داشته شدند، لااقل بعد از مرگشان شناخته شوند و فرزندان و جوانان این شهر در مدرسه و دانشگاه و هنگام تدوین پایاننامه افتخار کنند که در شهر ایشان هم نخبه و هنرمند و فرهیختگانی بودهاند که زیر خاک شدهاند و در قطعه اختصاصی بر خاک شدهاند و الخ... اما این آرزوی اهل هنر و فرهنگ در طول سالیان دراز و متمادی نه برآورده شده و نه به خوبی روشن شده که چرا در ارومیه قطعه هنرمندان و فرهیختگان وجود ندارد؟ ... تا اینکه اخیراً توسط شهردار محترم و خدمتگزار این شهر کاشف به عمل آمد که کمیسیون محترم فرهنگی شهرداری مانع از ایجاد چنین قطعهای شدهاند!
بله جناب حضرتپور در مصاحبه مطبوعاتی خود در پاسخ خبرنگار دنیز که پرسید: چرا در ارومیه قطعه هنرمندان وجود ندارد؟ گفت: ما این موضوع را در کمیسیون فرهنگی شورای شهر مطرح کردیم، اما تصویب نشد، چون گفتند نباید در بین مردم و نخبگان فرق بگذاریم!
واقعاً جای تعجب و تأسف است!... مگر اعضای محترم شورای اسلامی شهر ارومیه آن هم کمیسیون فرهنگی - که همه از برگزیدگان فکری و مدیریتی این شهرند، نمیدانند و نمیبینند که مردم دنیا هم به زنده و هم به مرده فرهیختگان و هنرمندان و شاعران و نویسندگان و مخترعان و مکتشفان و شهیدان و مجاهدان و عالمان و دانشمندان و قهرمانان ملیشان افتخار میکنند در همه شهرهای مهم دنیا مخصوصا در شهرهای مهم و فرهنگی ایران عزیزمان قطعهای برای دفن این شخصیتهای برجسته علمی و هنری و فرهنگی و سیاسی و تأثیرگذار اختصاص دادهاند؟ هان؟ آیا مطلبی به این روشنی برای اعضای محترم شورای شهر ارومیه مبهم است؟ اصلاً مردم فهیم و شریف و فرهنگدوست خودشان هم افتخار میکنند که فرهیختگان و هنرمندانشان قطعهای مخصوص داشته باشند چرا که افتخار آن عاید همین مردم در دنیاست. چرا اعضای محترم شورای شهر نگاه نمیکنند به شهرهایی چون قم و تهران و تبریز و اصفهان و مشهد و ... هر از گاهی یکی از اهالی هنر و اندیشه در این شهر، که از افتخارات ملی به شمار میروند، از دنیا میروند و در لابلای قبور آرامگاههای عمومی گم میشوند، شاعر، نویسنده، هنرمند و ... افسوس!
مگر نه این است که یکی از مؤلفهها و معیارهای یک شهر فرهنگی، وجود اهل فرهنگ و هنر و اندیشه آن است؟ البته باید به مسئولان محترم فرهنگی و اعضای شورای شهر ما – جهت توضیح - یادآور شویم که منظور از قطعه هنرمندان، قطعه برجستگان عرصه هنر (موسیقی، شعر، تئاتر، سینما، نویسندگی، روزنامهنگاری، عکس) و دانش و اندیشه است که معیار شناخت آن هم مصوبات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حوزه هنری و نهادهای مشابه است و اعضای محترم شورای اسلامی شهر ارومیه و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و حوزه هنری در این شهراگر نمیدانند که چگونه این افراد و اشخاص برجسته و تأثیرگذار را تشخیص دهند، میتوانند به راحتی با یک نامه از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا از شهرهای نزدیکی مثل تبریز سؤال کنند.
دیگر اینکه ایجاد قطعه هنرمندان ارومیه هیچ منفعت مادی و دنیوی یا حتی اخروی به اهل هنر و اندیشه ندارد که کسی بخواهد به آن بخل بورزد! بلکه خدمتی تاریخی و فرهنگی به مردم این شهر تاریخی و فرهنگی است. زیاده عرضی نیست. یا علی!
معاون حوزه هنری آذربایجانغربی خبر داد:
اجرای موسیقی اصیل ایرانی در ارومیه
دنیزنیوز: معاون فرهنگی و هنری حوزه هنری آذربایجانغربی گفت: در ایام دهه فجر موسیقی اصیل ایرانی در ارومیه اجرا میشود.
پدرام رحمانی امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در ارومیه با اشاره به برنامههای فرهنگی در ایام دهه فجر، اظهار داشت: با توجه به اینکه حوزه هنری آذربایجانغربی به جز مرکز استان در سایر شهرستانهای استان شعبه ندارد سعی میکنیم با هماهنگیهای انجام شده چندین برنامه از جمله اکران عمومی فیلم سینمایی در شهرستانها را داشته باشیم.
وی با بیان اینکه اجرای موسیقی اصیل ایرانی در سه نوبت در ارومیه برگزار میشود، تصریح کرد: روز 12 بهمن ماه سال جاری اجرای اول این موسیقی در محل سینما آزادی آغاز میشود.
این مسئول افزود: اجرای دوم و سوم کنسرت موسیقی اصیل ایرانی در روزهای جمعه 13 بهمن ماه و شنبه 14 بهمن ماه به ترتیب در محل سینما آزادی و آمفیتئاتر حوزه هنری آذربایجانغربی انجام میشود.
معاون فرهنگی و هنری حوزه هنری آذربایجانغربی از برگزاری نمایشگاه مجازی در سایت حوزه هنری از 12 بهمن ماه به مدت 10 روز با محتوای عکس، پوستر، نقاشی و تصویرسازی خبر داد و خاطر نشان کرد: تمام افراد در کل کشور میتوانند از این سایت دیدن کنند.
رحمانی برگزاری کارگاه طنز ویژه انقلاب، پخش تلهتئاتر انقلاب، اکران عمومی و اختصاصی فیلم سینمایی، برگزاری عصر شعر انقلاب و افتتاح کارگاه تجسمی حوزه هنری آذربایجانغربی را از سایر برنامههای تدارک یافته در ایام دهه فجر برشمرد و گفت: سعی میکنیم در این ایام مبارک چاپ و نشر کتاب پیر و پیشگام را به پایان برسانیم.
وی در پایان اذعان داشت: تور عکاسی برای هنرمندان همزمان با شرکت در راهپیمایی در سال روز پیروزی انقلاب اسلامی برگزار میشود.