کاروان کربلا
استاد شهریار
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه جدش به اشکی شُست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منی دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین!
رخت دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق
می نماید خود که عهدی باخدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین!
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سرکند ، مشکل دوتا دارد حسین!
سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست
هر زمان ازما، یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین
بعد از اینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون
دل تماشا کن چه رنگین پرده ها دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین زیرلب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین!
هر کس به زبانی در باب کربلا سخن می گوید، یکی شعر، یکی نثر، یکی منبر، یکی شبیه خوانی، یکی به زبان رنگ و نقاشی، آن دیگری به زبان فیلم و ...؛ و سروده زیر هم از خانم « فخری» به دستم رسیده: باز باران از: فاطمه فخری باز بارن باترانه |